آرامگاه امير مؤمنان (ع) در گذر تاريخ
مقدمه:
چگونگى پيدايش و آشكار شدن آرامگاه اميرمؤمنان عليه السلام از جمله موضوعات پرحجم تاريخى و روايى است كه اثبات آن نياز به بررسى تاريخ، باز خوانى روايات و بررسى اظهار نظرهاى بزرگان از فريقين است. قبل از ورود به اين موضوع، ناگزير چند واژه مرتبط به آن را در ضمن فصل اول بررسى كرد:
فصل اول: مفهوم شناسي
بارگاه ملكوتى و نورانى اولين پيشواى شيعيان، حضرت اميرمؤمنان عليه السلام در «نجف» اشرف واقع شدهاست.
از اين مكان در تاريخ و روايات، به اسمهاى مختلفى ياد شدهاست. از آنجايى كه در اين نوشتار نيز اين روايات مورد استفاده واقع شده است لازم ديده شد كه اسامى اين بقعه شريف به صورت اختصار مورد بررسى قرار گيرد.
1. نجف:
به گفته لغت شناسان، «نجف» و «نجفه» به حركت «جيم» به معناى مكان دائرهاى شكل و زمين بلندى است همانند تپه در دل دشت كه آب به آنجا نفوذ نمىكند و مشرف بر اطراف خود است.
هر يك از لغويان اين واژه را مورد تأمل قرار دادهاند؛ اما عبارت جامع تر از زبيدى در تاج العروس است كه گفته:
النجف، محركة، والنجفة، بهاء: مكان لا يعلوه الماء، مستطيل منقاد كما في الصحاح، وقال الليث: النجف يكون في بطن الوادي شبيه بنجاف الغبيط، وهو جدار ليس بحد، عريض له طول منقاد من بين معوج ومستقيم، لا يعلوه الماء وقد يكون ببطن من الأرض، ج: نجاف بالكسر. أو هي أي: النجاف: أرض مستديرة مشرفة على ما حولها الواحدة نجفة، وقال ابن الأعرابي: النجف محركة: التل وقال غيره: شبه التل وقال الأزهري: النجفة: مسناة بظاهر الكوفة تمنع ماء السيل أن يعلو مقابرها ومنازلها. وقال أبو العلاء الفرضي: النجف: قرية على باب الكوفة.
نجف (با حركت جيم) و نجفه (با هاء) مكانى است كه آب روى آن بالا نمىآيد؛ اما مكان طولانى و در عين حال وسط آن فرورفتگى دارد. ليث گفته است: نجف در دل دشت همانند زمين هموارى است كه دو سوى آن بلند باشد و او ديوارى داراى عرض است؛ اما طولانى كه نه راست است و نه مستقيم كه آب از آن بالا نمىآيد. جمع آن نجاف (به كسر جيم) است. يا عبارت از زمينى است دائرهى شكل كه بر اطراف خود مشرف است. مفرد مؤنث آن «نجفه» است.
ابن اعرابى گفته: نجف به معناى «تل» و غير ايشان گفته، شبه تل است. ازهرى گفته: »نجفه» همان مسناة (اسم محلي) در پشت كوفه است كه مانع بالا آمدن سيل به قبرها و خانههاست.
ابو العلاء گفته است كه نجف قريهاى جلوى دروازه كوفه است.
الحسيني الزبيدي الحنفي، محب الدين أبو فيض السيد محمد مرتضى (متوفاي1205هـ)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج12، ص491، تحقيق: مجموعة من المحققين، ناشر: دار الهداية
نجف فعلى، همان پشت كوفه قديمى است كه به آن نجف (بلندي) حيره و نجف كوفه هم مىگفتهاند.
وجه نامگذارى نجف را به نجف، اين روايت بيان مىكند:
حَدَّثَنَا عَلِيُّ- بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ يَالنَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ- بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي نُعَيْمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: إِنَّ النَّجَفَ كَانَ جَبَلًا وَهُوَ الَّذِي قَالَ ابْنُ نُوحٍ سَآوِي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ وَلَمْ يَكُنْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ جَبَلٌ أَعْظَمَ مِنْهُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْهِ يَا جَبَلُ أَ يَعْتَصِمُ بِكَ مِنِّي فَتَقَطَّعَ قِطَعاً قِطَعاً إِلَى بِلَادِ الشَّامِ وَصَارَ رَمْلًا دَقِيقاً وَصَارَ بَعْدَ ذَلِكَ بَحْراً عَظِيماً وَكَانَ يُسَمَّى ذَلِكَ الْبَحْرُ بَحْرَ نَيْ ثُمَّ جَفَّ بَعْدَ ذَلِكَ فَقِيلَ نَيْ جَفَّ فَسُمِّيَ بِنَجَفَ ثُمَّ صَارَ النَّاسُ بَعْدَ ذَلِكَ يُسَمُّونَهُ نَجَفَ لِأَنَّهُ كَانَ أَخَفَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِم.
ابى نعيم، از امام صادق عليه السّلام نقل كرده كه آن حضرت فرمودند:
نجف همان كوهى بود كه پسر نوح گفت: سَآوِي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ (به زودى بالاى كوهى خواهم رفت كه مرا از غرق شدن در آب حفظ مىكند) و روى زمين كوهى بزرگتر و مرتفعتر از آن نبود، خداوند متعال به كوه خطاب فرمود: اى كوه! آيا از من به تو بايد پناه برده شود؟ پس كوه بلافاصله تكّه تكه گرديد و به طرف بلاد و سرزمينهاى شام پرتاب و به ريگهاى ريز و كوچكى مبدّل گشت و بعد از آن به صورت دريايى عظيم درآمد و به درياى «نى» ناميدهشد. سپس خشك شد و به آن نىجف گفتند، بعد از آن، مردم آن سرزمين را «نجف» خواندند زيرا اداء آن بر زبانشان سهلتر و آسانتر بود.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرائع، ج1، ص31، ناشر: داوري، قم، چاپ اول.
<!--[if !supportLists]-->2. <!--[endif]-->غَرِيّ
يكى از اسامى كه در باره نجف به كار برده شده واژه «غري» است. اين واژه از ماده «غرو» و در لغت به معناى خوبترين هر چيزى و يا بناء زيبا است.
«غري»، اسم محلى در كوفه است كه قبر مطهر اميرمؤمنان على عليه السلام در آنجا واقع شدهاست.
بكرى اندلسى مىنويسد:
الغري موضع بالكوفة ويقال إن قبر علي بن أبي طالب رضي الله عنه بالغري هذا.
«غري» نام جايى در كوفه است كه گفته مىشود قبر على بن ابيطالب عليه السلام در آنجاست.
البكري الأندلسي، ابوعبيد عبد الله بن عبد العزيز (متوفاي487هـ)، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، ج3، ص996، تحقيق: مصطفي السقا، ناشر: عالم الكتب - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1403هـ
ابن منظور مىنويسد:
والغَرَى: مقصورٌ: الحسن. والغَرِيُّ: الحَسَنُ من الرجالِ وغيرهمْ، وفي التهذيب: الحَسن الوَجْه؛... وكلُّ بناءٍ حَسَنٍ غَرِيُّ، والغَرِيَّانِ المَشْهورانِ بالكوفة منه؛ قال: وهما بناءَان طويلان، يقال هُما قَبْرُ مالكٍ وعَقِيلٍ نَديمَي جَذيمَةَ الأَبْرش، والغَرْوُ والغَرِيُّ والغُرَيُّ: موضعٌ.
غرَى اسم مقصور به معناى زيبائى و غَرِى به معناى مردان زيبا است. در تهذيب به معناى منظره زيبا است و هر ساختمان زيبائى را غَرّى گويند. غَرّيان دو بناء بلند (همانند مناره) مشهور در كوفه است كه گفته مى شود قبر مالك و عقيل دو غلام جذيمه ابرش در آنجاست. و غَرو، غَرِى و غُرَى اسم جايى است.
الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاي711هـ)، لسان العرب، ج15، ص122، ناشر: دار صادر ـ بيروت، الطبعة الأولى.
زبيدى در تاج العروس آورده است:
(و) الغَرِيُّ: (البِناءُ الجَيِّدُ) الحَسَنُ. (ومنه الغَرِيَّانِ): وهُما (بِناءان مَشْهورانِ بالكوفةِ) عنْدَ الثَّوِيَّة حيثُ قَبْر أَمِيرِ المُؤْمِنِين عليّ، رضِيَ اللّهُ عنه، زَعَمُوا أنَّهما بَناهُما بعضُ مُلوكِ الحِيرَةِ
«غرى» بناء زيبا و نيكو است و از اين واژه؛ واژه «غريان» است. غريان دو بناء مشهور در محلى به نام «ثويه» در كوفه كنار قبر امير مؤمنان على است.
الحسيني الزبيدي الحنفي، محب الدين أبو فيض السيد محمد مرتضى الحسيني الواسطي (متوفاي1205هـ)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج39، ص155، تحقيق: مجموعة من المحققين، ناشر: دار الهداية
فخر الدين طريحى مىنويسد:
والغرا كالعصا لغة. والغري كغني: البناء الجيد، ومنه الغريان بناءان مشهوران بالكوفة قاله في القاموس وهو الآن مدفن علي(ع).
«غري» مانند «غني» به معناى بناء نيكو است. و از اين باب است «غريان» و آن دو بناء معروف در كوفه هستند و «غري» موضعى است كه الآن محل دفن على عليه السلام است.
الطريحي، فخر الدين ( متوفاي1085)، مجمع البحرين، ج1، ص315، تحقيق: السيد أحمد الحسيني، ناشر: مكتب النشر الثقافة الإسلاميه، طبع الثانية: 1408 - 1367 ش
ياقوت حموى مىگويد:
الغري: الحسن من كل شئ، يقال: رجل غري الوجه: إذا كان حسنا مليحا،
«غري» نيكوترين از هر چيزى است، نيكو چهره به مردى گفته مىشود كه خوش طبع و بانمك باشد.
الحموي، ابوعبد الله ياقوت بن عبد الله (متوفاي 626هـ)، معجم البلدان، ج4، ص196، ناشر: دار الفكر ـ بيروت
تا اينجا روشن شد كه واژهى «غري» اسم محلى است كه امير مؤمنان عليه السلام در آنجا دفن شده است. در ضمن عبارت هاى لغويان، واژه «غريان» هم ذكر شد و اين واژهى است كه با بحث ما نيز مرتبط است لذا بايد روشن شود كه «غريان» چيست؟
بغدادى در باره اين واژه مىگويد:
والغريان: موضع بالكوفة نحو فرسخين عنها وهو مثنى الغري بفتح الغين المعجمة وكسر الراء المهملة وتشديد الياء. ويقال: الغريان. ويقال أن النعمان بناهما على قبري عمرو بن مسعود. وخالد بن نضلة لما قتلهما.
وزعم الجوهري وتبعه جماعة منهم ابن نباتة في شرح رسالة ابن زيدون أنهما قبرا مالك وعقيل: نديمي جذيمة الأبرش وسميا غريين لأن النعمان كان يغريهما بدم من يقتله في يوم بؤسه. وهذا غلط واشتباه.
«غريان» مفرد مؤنث «غري» بفتح غين و كسر راء و تشديد ياء، به معناى جايى در كوفه است كه به اندازه دو فرسخ از كوفه دور است. و «غريان» دو بنائى است كه آنها را نعمان بر قبر عمرو بن مسعود و خالد در وقتى آنها را كشت، بنا كردهاست.
جوهرى و جماعتى از پيروانش، گمان بردهاند كه آن دو بنا، قبر مالك و عقيل دو تا غلام جذيمه ابرش است. سر ناميدن آن دو را به «غريين» به اين جهت است كه نعمان در روز غضبش هر كسى را كه مىكشت آن دو را با خونش آلوده مىكرد؛ اما اين پندار جوهرى و ديگران اشتباه است.
البغدادي، عبد القادر بن عمر (متوفاي 1093هـ)،خزانة الأدب ولب لباب لسان العرب، ج11، ص289، تحقيق: محمد نبيل طريفي/ اميل بديع اليعقوب، دار النشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1998م.
نعمان بن منذر پادشاه حيره دو روز را براى خود انتخاب كرده بود؛ يكى روز خوشى و مسرت و ديگرى روز خشم و غضب.
حموى نيز مىنويسد:
والغريان: طربالان، وهما بناءان كالصومعتين بظاهر الكوفة، قرب قبر علي بن أبي طالب (رضي الله عنه).
«غريان» دو مناره بلندى در پشت كوفه نزديك قبر على بن ابيطالب عليه السلام است.
الحموي، ابوعبد الله ياقوت بن عبد الله (متوفاي 626هـ)، معجم البلدان، ج4، ص196، ناشر: دار الفكر ـ بيروت
3. مشهد:
واژهى «مشهد» از ريشه «شهد» در لغت به معناى مكان اجتماع مردم است، و جمع آن «مشاهد» مىآيد.
ابن منظور مىنويسد:
والمَشْهَدُ: المَجْمَعُ من الناس. والمَشْهَد: مَحْضَرُ الناس. و مَشاهِدُ مكة: المَواطِنُ التي يجتمعون بها.
مشهد(اسم مكان) به معناى محل اجتماع مردم و محل حضور مردم است. مشاهد مكه يعنى؛ مكانهاى كه مردم در آن جا اجتماع مىكنند.
الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاي711هـ)، لسان العرب، ج3، ص241، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة الأولى
اما اين واژه در زمان فعلى فقط بر عتبات عاليات و قبور مطهر ائمه معصومين عليهم السلام به مناسبت اين كه عاشقان اهل بيت از اكناف و اطراف كشورهاى اسلامى براى زيارت آنها مىآيند؛ اطلاق مىشود. از جمله در كشور عراق به حرم مطهر امير المؤمنين عليه السلام بيشتر واژه «مشهد» را به كار مىبرند؛ هم چنانكه در كشور ايران اطلاق اين واژه، بر حرم مطهر على بن موسى الرضا عليه السلام شهرت دارد.
جايگاه «غري» از نظر روايات:
از ديدگاه روايات، مكان مضجع شريف امير مؤمنان عليه السلام از جايگاه بس والايى برخوردار است؛ زيرا طبق روايات غير از اينكه بدن مطهر حضرت در آنجا دفن شده بدن انبياء بزرگ الهى؛ همانند آدم و نوح نيز در آنجا مدفون است. علاوه برآن، غرى قطعهاى از كوهى است كه موسى عليه السّلام در آنجا با خدا تكلّم نمود و عيسى در آن تقديس گرديد و ابراهيم در آن به منصب خليلى منصوب شد و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در آن حبيب خدا خوانده شد و همين كوه بود كه حق تعالى آن را مسكن انبياء قرار داد.
اين فضائل در روايتى كه به دو طريق از امام صادق عليه السلام نقل شده بيان شدهاست كه يك طريق كامل الزيارات و طريق شيخ طوسى در تهذيب از نظر سندى صحيح است:
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَحَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنِي ابْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَقُلْتُ إِنِّي أَشْتَاقُ إِلَى الْغَرِيِّ قَالَ فَمَا شَوْقُكَ إِلَيْهِ قُلْتُ لَهُ إِنِّي أُحِبُّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام وَأُحِبُّ أَنْ أَزُورَهُ قَالَ فَهَلْ تَعْرِفُ فَضْلَ زِيَارَتِهِ قُلْتُ لَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ- فَعَرِّفْنِي ذَلِكَ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ زِيَارَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَاعْلَمْ أَنَّكَ زَائِرٌ عِظَامَ آدَمَ وَبَدَنَ نُوحٍ وَجِسْمَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قُلْتُ إِنَّ آدَمَ هَبَطَ بِسَرَنْدِيبَ فِي مَطْلَعِ الشَّمْسِ وَزَعَمُوا أَنَّ عِظَامَهُ فِي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ فَكَيْفَ صَارَتْ عِظَامُهُ بِالْكُوفَةِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى أَوْحَى إِلَى نُوحٍ عليه السلام وَهُوَ فِي السَّفِينَةِ أَنْ يَطُوفَ بِالْبَيْتِ أُسْبُوعاً فَطَافَ كَمَا أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ ثُمَّ نَزَلَ فِي الْمَاءِ إِلَى رُكْبَتَيْهِ فَاسْتَخْرَجَ تَابُوتاً فِيهِ عِظَامُ آدَمَ فَحَمَلَ التَّابُوتَ فِي جَوْفِ السَّفِينَةِ حَتَّى طَافَ بِالْبَيْتِ مَا شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَطُوفَ- ثُمَّ وَرَدَ إِلَى بَابِ الْكُوفَةِ فِي وَسَطِ مَسْجِدِهَا فَفِيهَا قَالَ اللَّهُ لِلْأَرْضِ ابْلَعِي ماءَكِ فَبَلَعَتْ مَاءَهَا مِنْ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ كَمَا بَدَأَ الْمَاءُ مِنْ مَسْجِدِهَا وَتَفَرَّقَ الْجَمْعُ الَّذِي كَانَ مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ- فَأَخَذَ نُوحٌ التَّابُوتَ فَدَفَنَهُ بِالْغَرِيِّ وَهُوَ قِطْعَةٌ مِنَ الْجَبَلِ الَّذِي كَلَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ مُوسى تَكْلِيماً وَقَدَّسَ عَلَيْهِ عِيسَى تَقْدِيساً وَاتَّخَذَ عَلَيْهِ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا وَاتَّخَذَ عَلَيْهِ مُحَمَّداً حَبِيباً وَجَعَلَهُ لِلنَّبِيِّينَ مَسْكَناً وَاللَّهِ مَا سَكَنَ فِيهِ أَحَدٌ بَعْدَ آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ- آدَمَ وَنُوحٍ أَكْرَمُ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَإِذَا أَرَدْتَ جَانِبَ النَّجَفِ فَزُرْ عِظَامَ آدَمَ وَبَدَنَ نُوحٍ وَجِسْمَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام فَإِنَّكَ زَائِرٌ الْآبَاءَ الْأَوَّلِينَ وَمُحَمَّداً صلي الله عليه وآله خَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَعَلِيّاً سَيِّدَ الْوَصِيِّينَ فَإِنَّ زَائِرَهُ تُفْتَحُ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ عِنْدَ دَعْوَتِهِ فَلَا تَكُنْ عَنِ الْخَيْرِ نَوَّاماً.
ابن سنان گفته است: مفضل بن عمر برايم چنين حكايت نمود: محضر امام صادق عليه السّلام داخل شده عرض كردم مشتاقم كه به غرىّ بروم حضرت فرمودند: چه اشتياقى به آن دارى؟ عرض كردم: امير المؤمنين عليه السّلام را دوست داشته و به زيارتش علاقمند هستم. حضرت فرمودند: آيا فضيلت زيارت آن حضرت را مىدانى؟
عرضه داشتم: خير اى فرزند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم، مرا از آن آگاه و مطّلع فرمائيد. حضرت فرمودند: هر گاه اراده زيارت امير المؤمنين عليه السّلام را نمودى بدان كه در واقع استخوانهاى حضرت آدم عليه السّلام و بدن نوح عليه السّلام و جسم امير المؤمنين عليه السّلام را زيارت مىكنى. عرض كردم: حضرت آدم در سرنديب محل طلوع آفتاب هبوط نمود و عموم معتقدند استخوانهايش در بيت اللَّه الحرام دفن شده پس چطور مىفرمائيد در كوفه مىباشد؟!
حضرت فرمودند:
خداوند متعال به حضرت نوح عليه السّلام در حالى كه در كشتى بود وحى فرمود كه هفت بار طواف بيت نمايد، آن جناب طبق آنچه به وى وحى شده بود طواف نمود سپس از كشتى بيرون آمد و تا زانوهايش در آب فرورفت، تابوتى را كه در آن استخوانهاى حضرت آدم بود، از آب بيرون آورده و آن را به داخل كشتى حمل فرمود و به دنبال آن مطابق خواسته حق تعالى دور بيت طواف نمود و پس از آن وارد درب كوفه كه در وسط مسجد كوفه هست گرديد در اين وقت بود كه حق تعالى به زمين فرمود: آبى را كه در بردارى فرو ببر، پس زمين آبش را از مسجد كوفه فرو برد همان طورى كه قبلا از همين مسجد ظاهر ساخته بود و به هر صورت گروهى كه با نوح در سفينه بودند متفرّق گشته سپس جناب نوح تابوت را در غرى دفن كرد (غرى قطعهاى از كوهى است كه موسى عليه السّلام در آن با خدا تكلّم نمود و عيسى در آن تقديس گرديد و ابراهيم در آن به منصب خليلى نصب گرديد و حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در آن حبيب خدا خوانده شد و همين كوه بود كه حق تعالى آن را مسكن انبياء قرار داد).
سپس حضرت فرمودند: به خدا قسم بعد از آباء طاهرين پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم يعنى حضرت آدم و نوح عليهما السّلام احدى كريمتر از امير المؤمنين عليه السّلام در آن سكونت اختيار نكرده. سپس فرمودند:
و بدين ترتيب هر گاه اراده كردى نجف را، پس استخوانهاى آدم و بدن نوح و جسم على بن ابى طالب عليه السّلام را زيارت كن؛ كه زائر آباء اوّل و گذشته (آدم و نوح عليهما السّلام) و حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه خاتم انبياء است و حضرت علىّ عليه السّلام كه سيد اوصياء است، مىباشى و بايد توجه داشته باشى كه براى زائر آن حضرت دربهاى آسمان گشوده مىشود پس از اين خير عظيم غافل مباش.
القمي، أبي القاسم جعفر بن محمد بن قولويه (المتوفي 368 ه ق) كامل الزيارات، ص89، التحقيق: الشيخ جواد القيومي، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامي، الطبعة: الأولى1417
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، تهذيب الأحكام، ج6، ص23، تحقيق: السيد حسن الموسوي الخرسان، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش.
الثقفي الكوفي، ابي إسحاق إبراهيم محمد (متوفاي283)، الغارات، ج2، ص853، تحقيق: السيد جلال الدين المحدث.
نتيجه فصل اول:
محلى كه بدن مطهر اميرمؤمنان عليه السلام دفن شده است؛ نجف، غرى و مشهد اسم دارد و در تعبير روايات، واژهى «غري» بيشتر به اين مكان مقدس اطلاق شده و اين مكان بسيار مقدس و داراى حرمت ويژه است.
مقدمه:
چگونگى پيدايش و آشكار شدن آرامگاه اميرمؤمنان عليه السلام از جمله موضوعات پرحجم تاريخى و روايى است كه اثبات آن نياز به بررسى تاريخ، باز خوانى روايات و بررسى اظهار نظرهاى بزرگان از فريقين است. قبل از ورود به اين موضوع، ناگزير چند واژه مرتبط به آن را در ضمن فصل اول بررسى كرد:
فصل اول: مفهوم شناسي
بارگاه ملكوتى و نورانى اولين پيشواى شيعيان، حضرت اميرمؤمنان عليه السلام در «نجف» اشرف واقع شدهاست.
از اين مكان در تاريخ و روايات، به اسمهاى مختلفى ياد شدهاست. از آنجايى كه در اين نوشتار نيز اين روايات مورد استفاده واقع شده است لازم ديده شد كه اسامى اين بقعه شريف به صورت اختصار مورد بررسى قرار گيرد.
1. نجف:
به گفته لغت شناسان، «نجف» و «نجفه» به حركت «جيم» به معناى مكان دائرهاى شكل و زمين بلندى است همانند تپه در دل دشت كه آب به آنجا نفوذ نمىكند و مشرف بر اطراف خود است.
هر يك از لغويان اين واژه را مورد تأمل قرار دادهاند؛ اما عبارت جامع تر از زبيدى در تاج العروس است كه گفته:
النجف، محركة، والنجفة، بهاء: مكان لا يعلوه الماء، مستطيل منقاد كما في الصحاح، وقال الليث: النجف يكون في بطن الوادي شبيه بنجاف الغبيط، وهو جدار ليس بحد، عريض له طول منقاد من بين معوج ومستقيم، لا يعلوه الماء وقد يكون ببطن من الأرض، ج: نجاف بالكسر. أو هي أي: النجاف: أرض مستديرة مشرفة على ما حولها الواحدة نجفة، وقال ابن الأعرابي: النجف محركة: التل وقال غيره: شبه التل وقال الأزهري: النجفة: مسناة بظاهر الكوفة تمنع ماء السيل أن يعلو مقابرها ومنازلها. وقال أبو العلاء الفرضي: النجف: قرية على باب الكوفة.
نجف (با حركت جيم) و نجفه (با هاء) مكانى است كه آب روى آن بالا نمىآيد؛ اما مكان طولانى و در عين حال وسط آن فرورفتگى دارد. ليث گفته است: نجف در دل دشت همانند زمين هموارى است كه دو سوى آن بلند باشد و او ديوارى داراى عرض است؛ اما طولانى كه نه راست است و نه مستقيم كه آب از آن بالا نمىآيد. جمع آن نجاف (به كسر جيم) است. يا عبارت از زمينى است دائرهى شكل كه بر اطراف خود مشرف است. مفرد مؤنث آن «نجفه» است.
ابن اعرابى گفته: نجف به معناى «تل» و غير ايشان گفته، شبه تل است. ازهرى گفته: »نجفه» همان مسناة (اسم محلي) در پشت كوفه است كه مانع بالا آمدن سيل به قبرها و خانههاست.
ابو العلاء گفته است كه نجف قريهاى جلوى دروازه كوفه است.
الحسيني الزبيدي الحنفي، محب الدين أبو فيض السيد محمد مرتضى (متوفاي1205هـ)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج12، ص491، تحقيق: مجموعة من المحققين، ناشر: دار الهداية
نجف فعلى، همان پشت كوفه قديمى است كه به آن نجف (بلندي) حيره و نجف كوفه هم مىگفتهاند.
وجه نامگذارى نجف را به نجف، اين روايت بيان مىكند:
حَدَّثَنَا عَلِيُّ- بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ يَالنَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ- بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي نُعَيْمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: إِنَّ النَّجَفَ كَانَ جَبَلًا وَهُوَ الَّذِي قَالَ ابْنُ نُوحٍ سَآوِي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ وَلَمْ يَكُنْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ جَبَلٌ أَعْظَمَ مِنْهُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْهِ يَا جَبَلُ أَ يَعْتَصِمُ بِكَ مِنِّي فَتَقَطَّعَ قِطَعاً قِطَعاً إِلَى بِلَادِ الشَّامِ وَصَارَ رَمْلًا دَقِيقاً وَصَارَ بَعْدَ ذَلِكَ بَحْراً عَظِيماً وَكَانَ يُسَمَّى ذَلِكَ الْبَحْرُ بَحْرَ نَيْ ثُمَّ جَفَّ بَعْدَ ذَلِكَ فَقِيلَ نَيْ جَفَّ فَسُمِّيَ بِنَجَفَ ثُمَّ صَارَ النَّاسُ بَعْدَ ذَلِكَ يُسَمُّونَهُ نَجَفَ لِأَنَّهُ كَانَ أَخَفَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِم.
ابى نعيم، از امام صادق عليه السّلام نقل كرده كه آن حضرت فرمودند:
نجف همان كوهى بود كه پسر نوح گفت: سَآوِي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ (به زودى بالاى كوهى خواهم رفت كه مرا از غرق شدن در آب حفظ مىكند) و روى زمين كوهى بزرگتر و مرتفعتر از آن نبود، خداوند متعال به كوه خطاب فرمود: اى كوه! آيا از من به تو بايد پناه برده شود؟ پس كوه بلافاصله تكّه تكه گرديد و به طرف بلاد و سرزمينهاى شام پرتاب و به ريگهاى ريز و كوچكى مبدّل گشت و بعد از آن به صورت دريايى عظيم درآمد و به درياى «نى» ناميدهشد. سپس خشك شد و به آن نىجف گفتند، بعد از آن، مردم آن سرزمين را «نجف» خواندند زيرا اداء آن بر زبانشان سهلتر و آسانتر بود.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرائع، ج1، ص31، ناشر: داوري، قم، چاپ اول.
<!--[if !supportLists]-->2. <!--[endif]-->غَرِيّ
يكى از اسامى كه در باره نجف به كار برده شده واژه «غري» است. اين واژه از ماده «غرو» و در لغت به معناى خوبترين هر چيزى و يا بناء زيبا است.
«غري»، اسم محلى در كوفه است كه قبر مطهر اميرمؤمنان على عليه السلام در آنجا واقع شدهاست.
بكرى اندلسى مىنويسد:
الغري موضع بالكوفة ويقال إن قبر علي بن أبي طالب رضي الله عنه بالغري هذا.
«غري» نام جايى در كوفه است كه گفته مىشود قبر على بن ابيطالب عليه السلام در آنجاست.
البكري الأندلسي، ابوعبيد عبد الله بن عبد العزيز (متوفاي487هـ)، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، ج3، ص996، تحقيق: مصطفي السقا، ناشر: عالم الكتب - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1403هـ
ابن منظور مىنويسد:
والغَرَى: مقصورٌ: الحسن. والغَرِيُّ: الحَسَنُ من الرجالِ وغيرهمْ، وفي التهذيب: الحَسن الوَجْه؛... وكلُّ بناءٍ حَسَنٍ غَرِيُّ، والغَرِيَّانِ المَشْهورانِ بالكوفة منه؛ قال: وهما بناءَان طويلان، يقال هُما قَبْرُ مالكٍ وعَقِيلٍ نَديمَي جَذيمَةَ الأَبْرش، والغَرْوُ والغَرِيُّ والغُرَيُّ: موضعٌ.
غرَى اسم مقصور به معناى زيبائى و غَرِى به معناى مردان زيبا است. در تهذيب به معناى منظره زيبا است و هر ساختمان زيبائى را غَرّى گويند. غَرّيان دو بناء بلند (همانند مناره) مشهور در كوفه است كه گفته مى شود قبر مالك و عقيل دو غلام جذيمه ابرش در آنجاست. و غَرو، غَرِى و غُرَى اسم جايى است.
الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاي711هـ)، لسان العرب، ج15، ص122، ناشر: دار صادر ـ بيروت، الطبعة الأولى.
زبيدى در تاج العروس آورده است:
(و) الغَرِيُّ: (البِناءُ الجَيِّدُ) الحَسَنُ. (ومنه الغَرِيَّانِ): وهُما (بِناءان مَشْهورانِ بالكوفةِ) عنْدَ الثَّوِيَّة حيثُ قَبْر أَمِيرِ المُؤْمِنِين عليّ، رضِيَ اللّهُ عنه، زَعَمُوا أنَّهما بَناهُما بعضُ مُلوكِ الحِيرَةِ
«غرى» بناء زيبا و نيكو است و از اين واژه؛ واژه «غريان» است. غريان دو بناء مشهور در محلى به نام «ثويه» در كوفه كنار قبر امير مؤمنان على است.
الحسيني الزبيدي الحنفي، محب الدين أبو فيض السيد محمد مرتضى الحسيني الواسطي (متوفاي1205هـ)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج39، ص155، تحقيق: مجموعة من المحققين، ناشر: دار الهداية
فخر الدين طريحى مىنويسد:
والغرا كالعصا لغة. والغري كغني: البناء الجيد، ومنه الغريان بناءان مشهوران بالكوفة قاله في القاموس وهو الآن مدفن علي(ع).
«غري» مانند «غني» به معناى بناء نيكو است. و از اين باب است «غريان» و آن دو بناء معروف در كوفه هستند و «غري» موضعى است كه الآن محل دفن على عليه السلام است.
الطريحي، فخر الدين ( متوفاي1085)، مجمع البحرين، ج1، ص315، تحقيق: السيد أحمد الحسيني، ناشر: مكتب النشر الثقافة الإسلاميه، طبع الثانية: 1408 - 1367 ش
ياقوت حموى مىگويد:
الغري: الحسن من كل شئ، يقال: رجل غري الوجه: إذا كان حسنا مليحا،
«غري» نيكوترين از هر چيزى است، نيكو چهره به مردى گفته مىشود كه خوش طبع و بانمك باشد.
الحموي، ابوعبد الله ياقوت بن عبد الله (متوفاي 626هـ)، معجم البلدان، ج4، ص196، ناشر: دار الفكر ـ بيروت
تا اينجا روشن شد كه واژهى «غري» اسم محلى است كه امير مؤمنان عليه السلام در آنجا دفن شده است. در ضمن عبارت هاى لغويان، واژه «غريان» هم ذكر شد و اين واژهى است كه با بحث ما نيز مرتبط است لذا بايد روشن شود كه «غريان» چيست؟
بغدادى در باره اين واژه مىگويد:
والغريان: موضع بالكوفة نحو فرسخين عنها وهو مثنى الغري بفتح الغين المعجمة وكسر الراء المهملة وتشديد الياء. ويقال: الغريان. ويقال أن النعمان بناهما على قبري عمرو بن مسعود. وخالد بن نضلة لما قتلهما.
وزعم الجوهري وتبعه جماعة منهم ابن نباتة في شرح رسالة ابن زيدون أنهما قبرا مالك وعقيل: نديمي جذيمة الأبرش وسميا غريين لأن النعمان كان يغريهما بدم من يقتله في يوم بؤسه. وهذا غلط واشتباه.
«غريان» مفرد مؤنث «غري» بفتح غين و كسر راء و تشديد ياء، به معناى جايى در كوفه است كه به اندازه دو فرسخ از كوفه دور است. و «غريان» دو بنائى است كه آنها را نعمان بر قبر عمرو بن مسعود و خالد در وقتى آنها را كشت، بنا كردهاست.
جوهرى و جماعتى از پيروانش، گمان بردهاند كه آن دو بنا، قبر مالك و عقيل دو تا غلام جذيمه ابرش است. سر ناميدن آن دو را به «غريين» به اين جهت است كه نعمان در روز غضبش هر كسى را كه مىكشت آن دو را با خونش آلوده مىكرد؛ اما اين پندار جوهرى و ديگران اشتباه است.
البغدادي، عبد القادر بن عمر (متوفاي 1093هـ)،خزانة الأدب ولب لباب لسان العرب، ج11، ص289، تحقيق: محمد نبيل طريفي/ اميل بديع اليعقوب، دار النشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1998م.
نعمان بن منذر پادشاه حيره دو روز را براى خود انتخاب كرده بود؛ يكى روز خوشى و مسرت و ديگرى روز خشم و غضب.
حموى نيز مىنويسد:
والغريان: طربالان، وهما بناءان كالصومعتين بظاهر الكوفة، قرب قبر علي بن أبي طالب (رضي الله عنه).
«غريان» دو مناره بلندى در پشت كوفه نزديك قبر على بن ابيطالب عليه السلام است.
الحموي، ابوعبد الله ياقوت بن عبد الله (متوفاي 626هـ)، معجم البلدان، ج4، ص196، ناشر: دار الفكر ـ بيروت
3. مشهد:
واژهى «مشهد» از ريشه «شهد» در لغت به معناى مكان اجتماع مردم است، و جمع آن «مشاهد» مىآيد.
ابن منظور مىنويسد:
والمَشْهَدُ: المَجْمَعُ من الناس. والمَشْهَد: مَحْضَرُ الناس. و مَشاهِدُ مكة: المَواطِنُ التي يجتمعون بها.
مشهد(اسم مكان) به معناى محل اجتماع مردم و محل حضور مردم است. مشاهد مكه يعنى؛ مكانهاى كه مردم در آن جا اجتماع مىكنند.
الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاي711هـ)، لسان العرب، ج3، ص241، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة الأولى
اما اين واژه در زمان فعلى فقط بر عتبات عاليات و قبور مطهر ائمه معصومين عليهم السلام به مناسبت اين كه عاشقان اهل بيت از اكناف و اطراف كشورهاى اسلامى براى زيارت آنها مىآيند؛ اطلاق مىشود. از جمله در كشور عراق به حرم مطهر امير المؤمنين عليه السلام بيشتر واژه «مشهد» را به كار مىبرند؛ هم چنانكه در كشور ايران اطلاق اين واژه، بر حرم مطهر على بن موسى الرضا عليه السلام شهرت دارد.
جايگاه «غري» از نظر روايات:
از ديدگاه روايات، مكان مضجع شريف امير مؤمنان عليه السلام از جايگاه بس والايى برخوردار است؛ زيرا طبق روايات غير از اينكه بدن مطهر حضرت در آنجا دفن شده بدن انبياء بزرگ الهى؛ همانند آدم و نوح نيز در آنجا مدفون است. علاوه برآن، غرى قطعهاى از كوهى است كه موسى عليه السّلام در آنجا با خدا تكلّم نمود و عيسى در آن تقديس گرديد و ابراهيم در آن به منصب خليلى منصوب شد و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در آن حبيب خدا خوانده شد و همين كوه بود كه حق تعالى آن را مسكن انبياء قرار داد.
اين فضائل در روايتى كه به دو طريق از امام صادق عليه السلام نقل شده بيان شدهاست كه يك طريق كامل الزيارات و طريق شيخ طوسى در تهذيب از نظر سندى صحيح است:
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَحَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنِي ابْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَقُلْتُ إِنِّي أَشْتَاقُ إِلَى الْغَرِيِّ قَالَ فَمَا شَوْقُكَ إِلَيْهِ قُلْتُ لَهُ إِنِّي أُحِبُّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام وَأُحِبُّ أَنْ أَزُورَهُ قَالَ فَهَلْ تَعْرِفُ فَضْلَ زِيَارَتِهِ قُلْتُ لَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ- فَعَرِّفْنِي ذَلِكَ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ زِيَارَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَاعْلَمْ أَنَّكَ زَائِرٌ عِظَامَ آدَمَ وَبَدَنَ نُوحٍ وَجِسْمَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قُلْتُ إِنَّ آدَمَ هَبَطَ بِسَرَنْدِيبَ فِي مَطْلَعِ الشَّمْسِ وَزَعَمُوا أَنَّ عِظَامَهُ فِي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ فَكَيْفَ صَارَتْ عِظَامُهُ بِالْكُوفَةِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى أَوْحَى إِلَى نُوحٍ عليه السلام وَهُوَ فِي السَّفِينَةِ أَنْ يَطُوفَ بِالْبَيْتِ أُسْبُوعاً فَطَافَ كَمَا أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ ثُمَّ نَزَلَ فِي الْمَاءِ إِلَى رُكْبَتَيْهِ فَاسْتَخْرَجَ تَابُوتاً فِيهِ عِظَامُ آدَمَ فَحَمَلَ التَّابُوتَ فِي جَوْفِ السَّفِينَةِ حَتَّى طَافَ بِالْبَيْتِ مَا شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَطُوفَ- ثُمَّ وَرَدَ إِلَى بَابِ الْكُوفَةِ فِي وَسَطِ مَسْجِدِهَا فَفِيهَا قَالَ اللَّهُ لِلْأَرْضِ ابْلَعِي ماءَكِ فَبَلَعَتْ مَاءَهَا مِنْ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ كَمَا بَدَأَ الْمَاءُ مِنْ مَسْجِدِهَا وَتَفَرَّقَ الْجَمْعُ الَّذِي كَانَ مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ- فَأَخَذَ نُوحٌ التَّابُوتَ فَدَفَنَهُ بِالْغَرِيِّ وَهُوَ قِطْعَةٌ مِنَ الْجَبَلِ الَّذِي كَلَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ مُوسى تَكْلِيماً وَقَدَّسَ عَلَيْهِ عِيسَى تَقْدِيساً وَاتَّخَذَ عَلَيْهِ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا وَاتَّخَذَ عَلَيْهِ مُحَمَّداً حَبِيباً وَجَعَلَهُ لِلنَّبِيِّينَ مَسْكَناً وَاللَّهِ مَا سَكَنَ فِيهِ أَحَدٌ بَعْدَ آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ- آدَمَ وَنُوحٍ أَكْرَمُ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَإِذَا أَرَدْتَ جَانِبَ النَّجَفِ فَزُرْ عِظَامَ آدَمَ وَبَدَنَ نُوحٍ وَجِسْمَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام فَإِنَّكَ زَائِرٌ الْآبَاءَ الْأَوَّلِينَ وَمُحَمَّداً صلي الله عليه وآله خَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَعَلِيّاً سَيِّدَ الْوَصِيِّينَ فَإِنَّ زَائِرَهُ تُفْتَحُ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ عِنْدَ دَعْوَتِهِ فَلَا تَكُنْ عَنِ الْخَيْرِ نَوَّاماً.
ابن سنان گفته است: مفضل بن عمر برايم چنين حكايت نمود: محضر امام صادق عليه السّلام داخل شده عرض كردم مشتاقم كه به غرىّ بروم حضرت فرمودند: چه اشتياقى به آن دارى؟ عرض كردم: امير المؤمنين عليه السّلام را دوست داشته و به زيارتش علاقمند هستم. حضرت فرمودند: آيا فضيلت زيارت آن حضرت را مىدانى؟
عرضه داشتم: خير اى فرزند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم، مرا از آن آگاه و مطّلع فرمائيد. حضرت فرمودند: هر گاه اراده زيارت امير المؤمنين عليه السّلام را نمودى بدان كه در واقع استخوانهاى حضرت آدم عليه السّلام و بدن نوح عليه السّلام و جسم امير المؤمنين عليه السّلام را زيارت مىكنى. عرض كردم: حضرت آدم در سرنديب محل طلوع آفتاب هبوط نمود و عموم معتقدند استخوانهايش در بيت اللَّه الحرام دفن شده پس چطور مىفرمائيد در كوفه مىباشد؟!
حضرت فرمودند:
خداوند متعال به حضرت نوح عليه السّلام در حالى كه در كشتى بود وحى فرمود كه هفت بار طواف بيت نمايد، آن جناب طبق آنچه به وى وحى شده بود طواف نمود سپس از كشتى بيرون آمد و تا زانوهايش در آب فرورفت، تابوتى را كه در آن استخوانهاى حضرت آدم بود، از آب بيرون آورده و آن را به داخل كشتى حمل فرمود و به دنبال آن مطابق خواسته حق تعالى دور بيت طواف نمود و پس از آن وارد درب كوفه كه در وسط مسجد كوفه هست گرديد در اين وقت بود كه حق تعالى به زمين فرمود: آبى را كه در بردارى فرو ببر، پس زمين آبش را از مسجد كوفه فرو برد همان طورى كه قبلا از همين مسجد ظاهر ساخته بود و به هر صورت گروهى كه با نوح در سفينه بودند متفرّق گشته سپس جناب نوح تابوت را در غرى دفن كرد (غرى قطعهاى از كوهى است كه موسى عليه السّلام در آن با خدا تكلّم نمود و عيسى در آن تقديس گرديد و ابراهيم در آن به منصب خليلى نصب گرديد و حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در آن حبيب خدا خوانده شد و همين كوه بود كه حق تعالى آن را مسكن انبياء قرار داد).
سپس حضرت فرمودند: به خدا قسم بعد از آباء طاهرين پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم يعنى حضرت آدم و نوح عليهما السّلام احدى كريمتر از امير المؤمنين عليه السّلام در آن سكونت اختيار نكرده. سپس فرمودند:
و بدين ترتيب هر گاه اراده كردى نجف را، پس استخوانهاى آدم و بدن نوح و جسم على بن ابى طالب عليه السّلام را زيارت كن؛ كه زائر آباء اوّل و گذشته (آدم و نوح عليهما السّلام) و حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه خاتم انبياء است و حضرت علىّ عليه السّلام كه سيد اوصياء است، مىباشى و بايد توجه داشته باشى كه براى زائر آن حضرت دربهاى آسمان گشوده مىشود پس از اين خير عظيم غافل مباش.
القمي، أبي القاسم جعفر بن محمد بن قولويه (المتوفي 368 ه ق) كامل الزيارات، ص89، التحقيق: الشيخ جواد القيومي، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامي، الطبعة: الأولى1417
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، تهذيب الأحكام، ج6، ص23، تحقيق: السيد حسن الموسوي الخرسان، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش.
الثقفي الكوفي، ابي إسحاق إبراهيم محمد (متوفاي283)، الغارات، ج2، ص853، تحقيق: السيد جلال الدين المحدث.
نتيجه فصل اول:
محلى كه بدن مطهر اميرمؤمنان عليه السلام دفن شده است؛ نجف، غرى و مشهد اسم دارد و در تعبير روايات، واژهى «غري» بيشتر به اين مكان مقدس اطلاق شده و اين مكان بسيار مقدس و داراى حرمت ويژه است.
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum8/thread50297.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر