احمد شهید در حصار بهائیان و بی خبر از بهائیت
این روزها واژه "حقوق شهروندی "در عرف سیاسی و بین المللی ،واژه شناخته شده ای است و منظور از آن حقوقی است که یک انسان به عنوان یک شهروند در یک کشور و در تحت لوای یک حاکمیت باید از آن بهره مند باشد.منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز حد و حدودی برای آن ترسیم نموده است که مورد قبول و امضای اعضای این سازمان قرار گرفته است.اما از آنجا که در بعضی کشورها ،حقوق انسانها ریشه در اعتقادات مردم آن سرزمین دارد باید این حقوق را در مبانی فکری و اعتقادی آن سرزمین نیز جستجو نمود.
پس از آنکه احمد شهید گزارشگر کمیته حقوق بشر سازمان ملل برای چندمین بار متوالی به درخواست غرب نقض حقوق شهروندی بهاییان در ایران را به سازمان ملل برده و به دنبال این صحنه سازی علیه ایران بیانیه ها و تحریم هایی را اعمال کرده اند اکنون وقت آن رسیده که کمیته حقیقت یاب حقوق بشر خود با انصاف و مردانگی ببیند اگر بهاییان اندکی قدرت یابند چه قوانینی برای دنیا به ارمغان خواهند آورد، و بعد رای صادر نمایند پس بهتر است با ما همراه شود تا معنای حق شهروندی را در بهاییت با هم مرور کنیم
بنده به نظرم رسید در بهائیت این تحقیق را شروع نمائیم که بر اساس متون بهائی شهروندان از چه حقوقی برخوردارند . چه شهروندانی که به این اعتقاد دل داده و آن را پذیرفته اند و چه آنها که آن را نپذیرفته و در تحت حاکمیت آنها زندگی می کنند. این بحث را در دو بخش ارائه خواهم نمود:
بخش اول :حقوق شهروندی از نگاه باب
بخش دوم :حقوق شهروندی از نگاه بهاء،عبدالبهاء و شوقی افندی
******************
بخش اول :حقوق شهروندی از نگاه باب
یکم:حق آموختن
الف:آموختن همه علوم تعطیل است!
از نظر جناب باب،جایز نیست هیچ کتابی جز "بیان "تدریس شود لذا همه مدارس ، دانشگاهها،مراکز پژوهشی و آموزشگاهها یا باید تعطیل شوند ویا فقط به آموزش کتاب بیان میرزا علی محمد شیرازی بپردازند!
این هم عبارت بیان:
لا یجوز التدریس فی کتب غیر البیان « بیان فارسی صفحه ی 130»
پس تکلیف حق آموختن شهروندان (که یکی از حقوق آنهاست)معلوم شد چیست:فقط شهروندان مجازند بیان بخوانند و به بچه های خود هم بیان بیاموزند و مدار آموزش نباید جز کتاب بیان باشد!
ب:باید خط شکسته بیاموزید!
جناب باب نوع خط و نحوه کتابت شهروندان را هم تعیین فرموده اند و دستور داده اند که باید مدار کتابت ،خط شکسته باشد و به کودکان خود خط شکسته را بیاموزید.این هم عبارت آن: « و لتعلمن خط الشکسته !! » « بیان عربی صفحه ی 26 »
(از عبارت "شکسته"در متن عربی باب تعجب نکنید !عبارات عربی جناب باب همینطور
هاست)
ج: بیش از نوزده جلد کتاب نداشته باشید!
شهروندان مطابق آئین باب ،اجازه نگهداری بیش از نوزده جلد کتاب را ندارند. اگر هم از این امر تخطی نمایند باید نوزده مثقال طلا جریمه بپردازند! لذا کتابخانه ها و مراکز اسناد و آثار هم تعطیل!
این هم عبارت مورد نظر:
« نهی عنکم فی البیان ان لا تملکن فوق عدد الواحد من کتاب و ان تملکتم فلیلزمنکم تسعه عشر مثقالا من ذهب حداً فی کتاب الله لعلکم تتقون »
د:تمام آثار باب را بخرید!
دستور است که همه شهروندان در صورت توان کتاب های جناب باب را بخرند و مالک شوند و نگهدارند! عبارت: « ثم العاشر اذا استطعتم کل آثار النقطه تملکون و لو کان چاپا » !! « بیان عربی صفحه ی 42 »
(اگر از عبارت "چاپا" در عبارت عربی باب تعجب کرده اید بدانید ما اضافه نکردیم و مال خود اوست!)
ه: تمام کتاب ها را ازبین ببرید!
خلاصه شهروندان موظفند نه تنها کتابی جز بیان (یا آنچه در بابیت نگاشته شده )را نخوانند بلکه دستور دارندهمه کتاب های علمی جهان (بجز بیان و آثار بابی) را از روی زمین محو نمایند!!
« الباب السادس من واحد السادس فی حکم محو کل الکتب الا ماانشئت او تنشی فی ذلک الامر » « بیان فارسی صفحه ی 198 »
این مستندات که از معتبر ترین سند بابی (یعنی کتاب بیان) نقل گردید تکلیف حقوق شهروندان در زمینه آموزش و تعلیم و تربیت را مشخص نمود.
حال به سایر حقوق شهروندی در آئین باب می پردازیم :
دوم :حق زیستن
از نظر جناب باب ، هیچکس جز بابیان حق زیستن روی زمین را ندارند و دگر اندیشان باید قتل عام شوند!! در پنج قطعه زمین نباید غیر مومنین به بیان زندگی و سکونت کنند! ص193 بیان فارسی
ایشان دستور می دهند سلطان بیان، همه دگر اندیشان و غیر بابیان را نابود گرداندو اجرای این امر واجب هم فقط بعهده سلطان بابی نیست بلکه برخود افراد بابی هم این موضوع واجب است و باید آنها هر غیر بابی را از روی زمین بر دارند و نابود نمایند!!
این هم عبارت او: « الباب السادس و العشر من الواحد السابع فی ان الله قد فرض علی کل ملک یبعث فی دین البیان ان لایجعل احد علی ارضه ممن لم یدن بذلک الدین و کذلک فرض علی الناس کلهم اجمعون » « بیان فارسی صفحه ی 262 »
پس شهروندان غیر بابی ،حق حیات ندارند و باید برای مرگ آماده شوند!
سوم:حق درمان
از نظر باب ،شهروندان اگر مریض شوند حق مصرف دارو ندارند! جناب ایشان می فرمایند: دارو بطور مطلق ،در ردیف مسکرات و افیون است.خرید و فروش و مصرف آن حرام می باشد! این هم عبارت ایشان در این زمینه:
« الباب الثامن من الواحد التاسع فی حرمة التریاق والمسکرات و الدواء مطلقاً
ملخص این باب آنکه کل شئون دون حب ازدون حق بوده و هست و کل شئون حب از حق بوده و هست »« و نهی شده از مسکرات و آنچه حکم دواء بر او ذکر شده »
و این حکم را در بیان عربی به این صورت آورده : « انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون » « بیان عربی صفحه ی42 »
بنابر این شهروندان حق ندارند دارو بخرند و مالک آن شوندومصرف نمایندواگر بر اثر این کار تلف شدند از نظر شارع بیان،ملالی نیست!
چهارم:حق تشکیل خانواده
از نظر جناب باب ،شهروندان بابی حق ندارند با غیر دین خود ازدواج نمایند. ضمنا حتما باید سعی نمایند بچه دار شوند و اگر آشکارشد که یکی از آندو مانعی دارد که نمی تواند بچه دار شود با اجازه دیگری مجاز است کاری کند تا از او فرزندی حاصل شود!
عبارت او چنین است:
الباب الخامس والعشر من الواحد الثامن فی ان فرض لکل احد ان یتاهل لیبقی عنها من نفس یوحد الله ربها ولابد ان یجتهد فی ذلک و ان یظهر من احد هما ما یمنعهما عن ذلک حل علی کل واحد باذن دونه لان یظهر عند الثمرة و لا یجوز الاقتران لمن لایدخل فی الدین « بیان فارسی صفحه ی 298 »
پنجم:حق مالکیت
شهروندان غیر معتقد به بیان،حق هیچ مالکیتی ندارند و اهل بیان باید اموال هر کسی که به شریعت بیان ایمان نیاورده ، مصادره نمایند و استثنای این قانون فقط در جاهائی است که اهل بیان به قدرت نرسیده باشند ولی اگر قدرت یافتند حکم همان مصادره اموال است !
عبارت مرتبط با این مطلب:
ثم الخامس فلتاخذن من لم یدخل فی البیان ما ینسب الیهم ثم ان آمنو التردون الا فی الارض التی انتم علیها لا تقدرون « بیان عربی صفحه ی 18 »
اگر هم جنگی بین مومنین به بیان و مسلمانان رخ دهد تمام اموال بدست آمده از طرف مقابل و غنائم جنگی متعلق به شخص باب می باشد (بیان فارسی ص159)
ششم :حق کسب و کار و تجارت
شهروندان نباید به خرید و فروش تنباکو و امثال آن بپردازند.همچنین نباید با اهالی خراسان تجارت و معامله نمایند!ویا هر چیزی که از سوی خراسان حمل می شود!
متن عبارت او:
و نهی شده از تنباکو و اشباه آن و آنچه که از سمت خراسان حمل میشود. « بیان فارسی صفحه ی 322 »
ضمنا شهروندان جق ندارند عناصر اربعه(آب و خاک و آتش و هوا) را خرید و فروش نمایند که اگر اقدام به خرید و فروش آنها نمایند،کارحرامی را مرتکب شده اند!
ثم الحادی من بعد العشر لا تبیعون عناصر الرباع و لا تشترون « بیان عربی صفحه ی 43 »
هفتم: حق داشتن عبادتگاه شهروندان غیر بابی حق داشتن هیچ عبادتگاه ،زیارتگاه و بقعه مخصوص به خود را ندارند و باید تمام این بقعه ها و عبادتگاهها توسط ظهور بعد تخریب شود!! (ص135 کتاب بیان فارسی)
**************
دوران باب از دیدگاه سران بهایی
افتضاح آئین باب در اعطای حقوق شهروندی به حدی واضح و آشکار است که عبدالبها هم به آن اذعان نموده و زشتی آن را تایید کرده است!
به عبارت او توجه فرمائید:
در یوم ظهور حضرت اعلی ( میرزاعلی محمد) منطوق بیان عبارت بود از ضرب اعناق(گردن زدن غیر بابیها) حرق کتب ( سوزاندن کتابها)و اوراق و هدم بقاء و قتل عام الا من امن و صدق ( غیر بابیان) بود" !! کتاب مکاتیب- جلد2 صفحه266
نکته بسیار مهم:
دوستان بهائی نمی توانند بگویند ما ربطی به باب نداریم و دینی مستقل از او هستیم! هرموقع خواستند چنین چیزی بفرمایند بخاطر آورند که از نظر آنها باب یک دین آسمانی بوده که جناب بهاءالله هم حدود سی سال به آن ایمان داشته و کتاب ایقان را در اثبات آن نوشته و به آن عمل می نموده است.
تصور کنید اگر چنانچه فقط یک روز این آئین حاکمیت می یافت وضعیت دنیا چه می شد: همه غیر بابی ها قتل عام می شدند و همه کتاب ها سوزانده می شد و همه عبادتگاه ها تخریب می گردیدو... و خلاصه امروز در روی زمین کسی جز بابی وجود نداشت!
ضمنا برای بهائیان ،باب آنقدر مهم است که آرزوی آنان زیارت قبر اوست ! به یاد بیاورند برای چه به زیارت قبر او در اسرائیل می روندو قبر او زیارتگاه درجه یک آنان است ؟! و نیز در وجود ارتباط تنگاتنگ آئین باب و بهائیت همین بس که حج بهائیان بدون زیارت خانه او در شیراز و قبر او در اسرائیل که به شکل زیبائی آن را درست کرده و کلی به آن می بالند، ناقص است ...
*************************
بخش دوم :حقوق شهروندی از نگاه بهاء،عبدالبهاء و شوقی افندی
یکم: حق انسانیت
1-شهروندان غیر بهائی،انسان نیستند!
از نظر جناب بهاءالله، فقط بهائیان انسان محسوب می گردند و غیر بهائیان ،از بهائم و حیوانات شمرده می شوند.لذا شهروندان غیر بهائی ،سهمی از انسانیت نداشته و اصولا انسان نیستند چه رسد به اینکه حقوق شهروندی داشته باشند.این هم شاهد:
میرزا در کتاب بدیع صفحه 213 نوشته است: نفوسی که از امر بدیع معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم و کل از بهائم بین یدی
الله محشور و مذکور !!
دوم :حق کرامت و احترام
1-شهروندان غیر بهائی دارای احترام و رتبه نیستند!
بنا بر نصوص بهائی هرکس غیر بهائیان را انسان بنامدیا برای آنها رتبه ای قائل شود، از همه فیوضات و مراحم خداوندی محروم خواهد بود!
حضرت بهاءالله در کتاب بدیع ، صفحه ی 140 می نویسد : الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید ، از
جمیع فیوضات رحمانی محروم است تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید»!!
ملاحظه می فرمایید که جناب بهاءالله نه تنها غیر بهائیان را از دایره انسانیت خارج می داند ، بلکه به فتوای ایشان هرکس که آنها را آدم بداند ، او نیز از جمیع فیوضات رحمانی محروم است.حق شهروندی پیشکش!
در جای دیگر غیر بهائیان را سنگریزه های بی ارزش می شمرد: احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاة الارض.» یعنی : (دوستداران من درّ و
جواهر و ما بقی ایشان سنگ ریزه های ارض خاکی اند.) مائده آسمانی، ج 4 (چاپ جدید) ص140 و (چاپ قدیم) ص 327
2- شهروندان غیر بهائی ،زنازاده اند!
(با عرض پوزش فراوان از خوانندگان) از نظرجناب بهاءالله کسانی که امر بهائی را نپذیرند و انکار نمایند زنا زاده اند.ایشان در مورد منکرین خویش چنین فرموده اند: من ینکر هذا الفضل الظاهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم. یعنی حتی به برادر و خواهر خود(ازل و عزیه)هم که مخالف او بودند رحم نمی کند و آنها را با این عبارت زنا زاده می نامد!
همچنین شهروندانی هم که بغض جناب بها را در دل داشته باشند باید بدانند که حرام زاده اند و باید بروند حال خود را از مادر خود بپرسندچنانکه در صفحه 79 کتاب گنج شایگان و مائده آسمانی صفحه 355 باب یازدهم تصریح شده است که:
قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام (بهاء)فقد دخل الشیطان علی فراش امه بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام (بهاءالله) را داشته باشد قطعا شیطان در بستر و رختخواب مادرش رفته است!
3-باید همچون عذاب باشید برای غیر بهائیان!
ایشان می گوید: «انتم یا احباء الله کونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله وبآیاته و عذاب المحتوم لمن کفر بالله و کان من المشرکین»
برای بهائیان ابر رحمت و برای کافران و مشرکان عذاب محتوم باشید! مجموعه الواح ، ص 216
4-عدم معاشرت با دگر اندیشان
ایشان دستور می دهند نه با دگر اندیشان ،نشست و برخاست کن و نه معاشرت و نه از آنها چیزی بشنو و سخنی بگو ، حتی اگر خواهر و برادرت باشد(!)
«ایاک ان لا تجتمع مع اعداء الله فی مقعد ولا تسمع منه شیئاً و لو یتلی علیک من آیات الله العزیز الکریم» مجموعه الواح ، ص 360
«لاتعاشری مع المشرکات کذلک یأمرک منزل الایات»مائده، ج 4، ص 365 (باب نهی از معاشرت با مشرکین)
«انا قطعنا حبل النسبة من کل ذی نسبة الا لمن آمن بالله و اعرض عن المشرکین. ان یا عبادی لو یسمع احد منکم بان اعرض اخوه او اخته عن اللهینبغی له بان یعرض عنه و یقبل الی محبوب المخلصین»مائده، ج 8، مطلب 52 ، ص 38
سوم : حق برابری و مساوات
1-گاو محسوب شدن شهروندان سیاه آفریقائی !
جناب عبدالبها در باره سیاهان آفریقائی و فرقشان با سیاهان امریکائی می گوید:"مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک (آفریقا)و سیاهان امریک ، اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند آنان متمدن و با هوش و فرهنگ ..."!! (خطابات بزرگ ، ص 119)
لذا از نظر ایشان سیاهان آفریقائی گاو هستند(حتی نمی گوید "مثل" گاو هستند بلکه می گوید خود گاو هستند)!
2-وحشی دانستن شهروندان ترک و اهانت به آنان
در توقیعی خطاب به حاجی میرزا آقاسی است : اترکوا التروک ولو کان ابوک، ان احبّوک اکلوک و ان ابغضوک قتلوک.» (از ترک زبانان دوری کن و فاصله بگیر، اگر چه پدرت باشد که اگر دوستت بدارد خواهدت خورد و اگر دشمن بدارد خواهدت کشت!) اسرار الآثار، ج 2 ص 154 (ذیل کلمه ترک)
2-:جاهل محسوب شدن شهروندان غیر بهائی
از نظر جناب بها ،شهروندان دگر اندیش (غیربهائی) که تصدیق بهائیت را نکرده اند جاهل و نادان هستند! او در اقتدارات ص 111 می فرماید:
اگر مرد دانشمندی در تصدیق امر توقف کند جاهل محسوب می شود!
3-تبعیض بین شهری و روستائی از نظر حقوق شهروندی
از نظر شارع بهائی،بین زن شهری و زن روستائی ،فرق وجود دارد.مهریه زن شهری طلاست و مهریه زن روستائی نقره و نباید اعتراضی هم داشته باشد! وطبیعتا مرد شهری و روستائی از نظر اقتصادی از هم متمایز می گردندچون یکی موظف به پرداخت طلا و دیگری موظف به پرداخت نقره است!
4-تبعیض بین زن و مرد از نظر حقوق شهروندی
زن بهائی از خانه والبسه شوهرش ارث نمی برد! دختر بهائی از خانه پدری و البسه او ارث نمی برد!
پسران متوفی بطور یکسان از پدر و مادر ارث نمی برند و ارث پسر بزرگتر از دیگر برادران و خواهران بیشتر است و در مجموع هم پسران از دختران بیشتر ارث می برند!
زن بهائی از حج رفتن محروم است!
زن بهائی هرگز نمی تواند به عضویت نهاد رهبری بهائیت یعنی بیت العدل در آید!
شهروندان مرد نسبت به شهروندان زن، اقدم و اقوی هستند چنانکه در حیوانات هم اینگونه است! عبارت در کتاب گلزار تعالیم بهائی صفحه 288،اینگونه است: "سؤال خانمی بحضور مبارک عرض شد که گفته بود تا حال از جانب خدا زنی مبعوث نشده و همه مظاهر الهیّه رجال بوده اند . فرمودند: " هر چند نساء با رجال در استعداد و قواء شریکند ولی شبهه ای نیست که رجال اقدمند و اقوی حتّی در حیوانات مانند کبوتران و گنجشگان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود "!!
چهارم : حق آزادی
الف:آزادی بیان
1-شهروندان ،حق آزادی بیان علیه تشکیلات را ندارند! هیچ شهروند بهائی حق ندارد علیه تشکیلات بهائی (از محافل محلی و ملی و ایادیان و مشاورین ویاران و لجنات و ..گرفته تا برسد به بیت العدل) سخنی بگوید که در این صورت با مجازات بسیار سنگین "طرد" روبرو می شود.
ب:آزادی سفر
2-شهروندان حق مسافرت به اسرائیل بدون اجازه تشکیلات را ندارند! چنانچه شهروند بهائی بدون اجازه تشکیلات به اسرائیل مسافرت کند و یا حتی بدون هماهنگی هواپیمایش از روی آسمان اسرائیل عبور کند به مجازات سنگین "طرد "از سوی رهبری بهائیت مبتلا می شود! افراد متعددی بودند که بدون اجازه شوقی به جاهائی سفر کرده بودند که با خشم او روبرو شده و از سوی او" طرد" شدند! فحاشی شوقی افندی و طرد کسی که بدون اطلاع او به اسرائیل مسافرت کرده است:
در موضوع صادق فرزند آقا محمد جواد آشچی فرمودند بنویس: این شخص بداخلاق و پست فطرت اخیرا مخالف دستور این عبد مسافرت به فلسطین نموده و وارد ارض اقدس گشته، تلغرافی راجع به طرد و اخراج او از جامعه به آن محفل مخابره گردید به والدش صریحا اظهار و انذار نمایند مخابره با او به هیچ وجه من الوجوه جائز نه، تمرد و مخالفت نتایجش وخیم است! شوقی افندی ، توقیعات مبارکه، (ص 41-102-109)
این هم اسامی برخی از افراد دیگری که توسط جناب شوقی طرد روحانی شده اند:
1- روحی افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر دوم به آمریکا در سال 1935 بدون تایید شوقی افندی
2- زهرا خانم نواده دختری جناب عبدالبهاء همسر ورحی افنان بدلیل ازدواج بدون کسب موافقت شوقی افندی
3- ثریا خانم نواده جناب عبدالبهاء همسر فیضی افنان خواهر روحی افنان به دلیل ازدواج با یک ناقض عهد
4- فواد افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر به انگلستان
5- فیضی افنان نواده جناب بهاءالله
ج:آزادی سیاسی
شهروندان حق دخالت در سیاست،عضویت در احزاب، شرکت در انتخابات و ...را ندارند! طبق متون اصلی بهائی،هیچ شهروندی حق دخالت در سیاست ،مخالفت با حاکمیت، اعتراض به ظالمان،شرکت در احزاب سیاسی، حضور در انتخابات و خلاصه فعالیت سیاسی در کشور ها را ندارد! اعتراض به حاکمان و زمامداران هم جائز نیست: جناب میرزا در اقدس ،هرگونه اعتراضی رابر حاکمان و زمامداران جائز ندانسته و اکیدا دستور می دهد امور آنها را به خودشان واگذاریدو به آنها اعتراض ننمائید و به جای آن به قلوب توجه نمائید.
عبارت او چنین است: لیس لاحد ان یعترض علی الذین یحکمون علی العباد! در نقطه مقابل به اسم رافت دستور همنشینی با خائنان و اهرمنان داده شده است: دستور همنشینی شهروندان با خائنان و گرگان خونخوار و اهرمنان! "...اهرمن را ملائکه شمارید. جفاکار را مانند وفادار به نهایت محبت رفتار کنید و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختا مشک معطر به مشام رسانید. خائنان را ملجآ و پناه گردید ...(ص 160 ج سوم مکاتیب)
د: آزادی های شخصی
شهروندان حق تراشیدن سر یا بلند کردن مو (بیشتر از حد گوش)را ندارند! شهروندان مطابق دستورات کتاب اقدس،نباید سر خود را بتراشند و موهای خود را بیشتر از دوسه سانتیمتر(تا حد گوش) بلند کنند!
شهروندان حق ملاقات و دیدار مشرکین و منافقین را ندارند! از نظر رهبران بهائی، ملاقات دگر اندیشان حرام است:
"إعلم بأن الله حرّم على احباء الله لقاء المشرکین و المنافقین، بدان که خدا بر احبایش دیدار با مشرکین و منافقین را حرام کرده است" (مائده آسمانی، ج4، ص 280)
جالب است دانسته شود که از نظر بهائیت ،شیعیان هم جزو مشرکین محسوب می شوندو طبیعتا لقای این مشرکین هم حرام است چنانکه درص 140 مائده ج 4 و نیز رحیق مختوم ص 595 آمده است:
«لعمرالله (به خدا سوگند)حزب شیعه از مشرکین از قلم اعلی در صحیفه حمرا مذکور و مسطور»! یعنی سوگند هم یاد می کند که شیعیان مشرک هستند و تاکید می نماید که این موضوع در" صحیفه سرخ"(؟!) هم ذکر شده است!
شهروندان حق معاشرت و موانست با معرضین را ندارند!
سران بهائی صراحتا دستور داده اند که با معرضان از بهائیت ،نشست و برخاست و همنشینی و انس پیدا کردن،حرام است زیرا ممکن است این دیدارها بهائیان را نسبت به بهائیت دلسرد نمایدو این دستور از آسمان صادر شده است!: «باید از معرضین در کل شئون اعراض نماییم و در آنی مؤانست و مجالست را جایز ندانیم که قسم به خداکه انفس خبیثه انفس طیبه را می گدازد چنان که نارحطب یابسه را و حر ثلج بارده را» (بهاءالله، مائده، ج 8، مطلب 53)
همچنین : «با نفوس معرض که اعراضشان ظاهر شده معاشرت و تکلم و ملاقات جایز نه، هذا حکم قد نزل من سماء آمر قدیم» (بهاء الله، مائده آسمانی، ج 8، ص 74 چاپ جدید، باب معاشرت با معرضین جایز نه!)
تصور بفرمائید اگر این معرض از بهائیت، پدر یا همسر یا فرزند یک بهائی باشد ،معاشرت و موانست با او برای شهروند بهائی حرام است تا جائی که حتی سلام و کلام با او هم جایز نیست!
اصولا طرد روحانی توسط ولی امرالله و محرومیت معاشرت دیگران حتی همسر و فرزند فرد مطرود با مفاد اعلامیه مذکور به ویژه ماده 18 آن تعارض دارد.
محدودیت زمانی شهروندان درنگاهداری وسائل خانه !
جناب بها در کتاب اقدس:بر شما نوشته (یعنی واجب )شده است که وسائل و اسباب خانه را بعد از انقضای نوزده سال تجدید نمائید!(یعنی نگهداری بیش از نوزدهسال وسائل،گناه است!)
لزوم کناره گیری شهروندان از عالمان دین
جناب بها در ایقان ،علما رابزرگترین مانع و سدّ هدایت مردم شمرده و همهی ایشان را جاه طلب و دین فروش گفته و ازمردم خواسته است اصلاً دنبال عالمان نروند و از آنان احتراز جویند واگر میخواهند به حقیقت وحقّانیّت باب برسند باید گوش به حرف احدی از علما ندهند و به آنها متمسّک نشوند که اگر چنین کنند از درک حقیقت و وصول به سرچشمه حیات و معرفت محجوب و محروم گردند.
پنجم : حق داد رسی
شهروندان بهائی حق ندارند به دادگاههای کشورها مراجعه نمایند و باید در داخل نظام بهائیت داد رسی شوند.ملاک و میزان هم در حل دعاوی ،کتاب اقدس و متون دیگر میرزاست . برخی از شاخص های نظام داد رسی هم به قرار ذیل است:
1- شهروندان دزد باید انگ دار شوند!
مجازات دزدان در بار اول دزدی ،تبعید و در بار دوم ،زندان و در نوبت سوم انگ خوردن بر پیشانی اوست: اقدس:... در نوبت سوم اگر دزدی نمود ، باید در پیشانی او علامتی حک نمائید تا به موجب این علامت شناخته شود و در شهرهای مختلف خدا موجب شناسائی او شود تا اورا نپذیرند و اخراج نمایند!(حد دزدی هم مشخص نیست که چقدر باشد تا مشمول این مجازات ها شود)
2-گرفتن طلا ازشهروندان مرتکب اعمال منافی عفت برای بیت العدل !
اگر مرد و زنی بهائی ،مرتکب عمل زنا شدند باید طبق نص کتاب اقدس ،هر کدام نه مثقال طلا به بیت العدل بپردازند. چنانچه برای بار دوم مرتکب این عمل زشت گردیدند باید هر کدام دو برابر این مبلغ یعنی هیجده مثقال به همان مرکز یعنی بیت العدل بپردازند. ( تکلیف خلافکاران ثروتمند که باید برای بار دهم عمل خلاف خود 43.2کیلو و برای بار پانزدهم خلافکاری خود 1382.4 کیلو و برای بار بیستم زنای خود 44236.8 کیلو(سه کامیون پانزده تنی) طلا به بیت العدل بپردازند چیست؟ بار ی سی ام و چهلم و پنجاهم چه می شود؟(ماشین حساب ها کم می آورند!)
3-سوزاندن شهروند مجرم
در بهائیت ،جزای کسی که آپارتمانی را آتش بزند این است که خودش را آتش بزنند! (هیچ حدی هم معین نشده است)
این عین عبارت کتاب اقدس است: "ومن احرق بیتا متعمدا فاحرقوه " اگر کسی عمدا خانه ای را آتش زد باید او را بسوزانید !!( اگر هم خواستید تخفیف بدهید حبس ابدش کنید!)
4- طلاگرفتن از شهروند محزون ساز!
جریمه محزون ساختن یکنفر ، نوزده مثقال طلاست که به پول امروز یک میلیون و هشتصد هزار تومان است.لذا هر شهروندی که کسی را محزون کند باید این مبلغ را بپردازد. همین شهروند اگر مرتکب فحشاء شود و زنا کند باید نه مثقال طلا یعنی به پول امروز هشتصد هزار تومان به بیت العدل بپردازد! پس جریمه زنا کردن هشتصد هزار تومان ولی جریمه محزون ساختن یک ملیون و هشتصد هزار تومان است!
************************
اکنون با توجه به مدارک ذکر شده باید از بهائیان و وکلای مدافع آنان پرسید:
1- آیا به حقوق شهروندی که در متون خود دارید پای بندید یا آن را قبول ندارید؟
2-آیا به مجامع جهانی هم همین ها را عرضه می کنید یا چیز دیگری می گوئید؟
3-آیاحاضرید متن کتاب باب را که دستور قتل عام شهروندان غیر بابی را می دهدبه مجامع جهانی عرضه نمائید؟
4-تکلیف شهروندان غیر بهائی که از دید بهاءالله،انسان شمرده نمی شوند چیست؟
5-محدودیت های غیر قابل قبولی که احکام بهائی برای شهروندان دارد و با امروز سازگار نیست جه می باشد؟
6-آیا هیچ منصفی حاضر است اسم این احکام را،احکام الهی بشمارد؟
7-آنهایی که دم از حقوق بشر میزنند آیا حاضرند این قوانین را در کشورشان اجرا کنند ؟
8-آنهایی که دم از حقوق بشر میزنند از نظر بهاییان بهایم هستند آیا حاضرند این مطالب را قبول کنند؟
9-آنهایی که دم از سازمان ملل متحد و حقوق بشر میزنند آیا تا کنون یکی از این مطالب را خوانده بودند؟
10-آیا یکی از این قوانین بهاییت در منشور حقوق بشر سازمان ملل گنجانده شده است ؟؟؟
11-آیا اگر بهاییت در آمریکا یا اینگلیس این حرف ها را بزند آیا با مهر و محبت از بهاییان پذیرایی میکنند ؟
در پایان اعلام میکنم که جناب احمد شهید بهتر است که به جای این که برای پیدا کردن نان و نام به هر خفت و ذلتی همچون کاسه لیسی آستان ملکه اینگلیس و اطاعت صمٌ و بکمٌ و بی چون و چرا از اوامر آمریکا و سگ دست نشانده اش اسراییل به دنبال حقیقت باشید و با انصاف و جوانمردی با مسائل برخورد کنید ،شاید بتوان روزی را دید که کمیته حقیقت یاب اگر راه حق و حقیقت را برود حقوق بشر به معنای واقعی دیده شود ، اما در فضای کنونی که این کمیته برای آزادی جیگر خر معروف برنامه کلاه قرمزی هم بیانیه صادر میکند تنها به یاد این جمله معروف میافتیم که این ره تو میروی به خرابات است ...
این روزها واژه "حقوق شهروندی "در عرف سیاسی و بین المللی ،واژه شناخته شده ای است و منظور از آن حقوقی است که یک انسان به عنوان یک شهروند در یک کشور و در تحت لوای یک حاکمیت باید از آن بهره مند باشد.منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز حد و حدودی برای آن ترسیم نموده است که مورد قبول و امضای اعضای این سازمان قرار گرفته است.اما از آنجا که در بعضی کشورها ،حقوق انسانها ریشه در اعتقادات مردم آن سرزمین دارد باید این حقوق را در مبانی فکری و اعتقادی آن سرزمین نیز جستجو نمود.
پس از آنکه احمد شهید گزارشگر کمیته حقوق بشر سازمان ملل برای چندمین بار متوالی به درخواست غرب نقض حقوق شهروندی بهاییان در ایران را به سازمان ملل برده و به دنبال این صحنه سازی علیه ایران بیانیه ها و تحریم هایی را اعمال کرده اند اکنون وقت آن رسیده که کمیته حقیقت یاب حقوق بشر خود با انصاف و مردانگی ببیند اگر بهاییان اندکی قدرت یابند چه قوانینی برای دنیا به ارمغان خواهند آورد، و بعد رای صادر نمایند پس بهتر است با ما همراه شود تا معنای حق شهروندی را در بهاییت با هم مرور کنیم
بنده به نظرم رسید در بهائیت این تحقیق را شروع نمائیم که بر اساس متون بهائی شهروندان از چه حقوقی برخوردارند . چه شهروندانی که به این اعتقاد دل داده و آن را پذیرفته اند و چه آنها که آن را نپذیرفته و در تحت حاکمیت آنها زندگی می کنند. این بحث را در دو بخش ارائه خواهم نمود:
بخش اول :حقوق شهروندی از نگاه باب
بخش دوم :حقوق شهروندی از نگاه بهاء،عبدالبهاء و شوقی افندی
******************
بخش اول :حقوق شهروندی از نگاه باب
یکم:حق آموختن
الف:آموختن همه علوم تعطیل است!
از نظر جناب باب،جایز نیست هیچ کتابی جز "بیان "تدریس شود لذا همه مدارس ، دانشگاهها،مراکز پژوهشی و آموزشگاهها یا باید تعطیل شوند ویا فقط به آموزش کتاب بیان میرزا علی محمد شیرازی بپردازند!
این هم عبارت بیان:
لا یجوز التدریس فی کتب غیر البیان « بیان فارسی صفحه ی 130»
پس تکلیف حق آموختن شهروندان (که یکی از حقوق آنهاست)معلوم شد چیست:فقط شهروندان مجازند بیان بخوانند و به بچه های خود هم بیان بیاموزند و مدار آموزش نباید جز کتاب بیان باشد!
ب:باید خط شکسته بیاموزید!
جناب باب نوع خط و نحوه کتابت شهروندان را هم تعیین فرموده اند و دستور داده اند که باید مدار کتابت ،خط شکسته باشد و به کودکان خود خط شکسته را بیاموزید.این هم عبارت آن: « و لتعلمن خط الشکسته !! » « بیان عربی صفحه ی 26 »
(از عبارت "شکسته"در متن عربی باب تعجب نکنید !عبارات عربی جناب باب همینطور
هاست)
ج: بیش از نوزده جلد کتاب نداشته باشید!
شهروندان مطابق آئین باب ،اجازه نگهداری بیش از نوزده جلد کتاب را ندارند. اگر هم از این امر تخطی نمایند باید نوزده مثقال طلا جریمه بپردازند! لذا کتابخانه ها و مراکز اسناد و آثار هم تعطیل!
این هم عبارت مورد نظر:
« نهی عنکم فی البیان ان لا تملکن فوق عدد الواحد من کتاب و ان تملکتم فلیلزمنکم تسعه عشر مثقالا من ذهب حداً فی کتاب الله لعلکم تتقون »
د:تمام آثار باب را بخرید!
دستور است که همه شهروندان در صورت توان کتاب های جناب باب را بخرند و مالک شوند و نگهدارند! عبارت: « ثم العاشر اذا استطعتم کل آثار النقطه تملکون و لو کان چاپا » !! « بیان عربی صفحه ی 42 »
(اگر از عبارت "چاپا" در عبارت عربی باب تعجب کرده اید بدانید ما اضافه نکردیم و مال خود اوست!)
ه: تمام کتاب ها را ازبین ببرید!
خلاصه شهروندان موظفند نه تنها کتابی جز بیان (یا آنچه در بابیت نگاشته شده )را نخوانند بلکه دستور دارندهمه کتاب های علمی جهان (بجز بیان و آثار بابی) را از روی زمین محو نمایند!!
« الباب السادس من واحد السادس فی حکم محو کل الکتب الا ماانشئت او تنشی فی ذلک الامر » « بیان فارسی صفحه ی 198 »
این مستندات که از معتبر ترین سند بابی (یعنی کتاب بیان) نقل گردید تکلیف حقوق شهروندان در زمینه آموزش و تعلیم و تربیت را مشخص نمود.
حال به سایر حقوق شهروندی در آئین باب می پردازیم :
دوم :حق زیستن
از نظر جناب باب ، هیچکس جز بابیان حق زیستن روی زمین را ندارند و دگر اندیشان باید قتل عام شوند!! در پنج قطعه زمین نباید غیر مومنین به بیان زندگی و سکونت کنند! ص193 بیان فارسی
ایشان دستور می دهند سلطان بیان، همه دگر اندیشان و غیر بابیان را نابود گرداندو اجرای این امر واجب هم فقط بعهده سلطان بابی نیست بلکه برخود افراد بابی هم این موضوع واجب است و باید آنها هر غیر بابی را از روی زمین بر دارند و نابود نمایند!!
این هم عبارت او: « الباب السادس و العشر من الواحد السابع فی ان الله قد فرض علی کل ملک یبعث فی دین البیان ان لایجعل احد علی ارضه ممن لم یدن بذلک الدین و کذلک فرض علی الناس کلهم اجمعون » « بیان فارسی صفحه ی 262 »
پس شهروندان غیر بابی ،حق حیات ندارند و باید برای مرگ آماده شوند!
سوم:حق درمان
از نظر باب ،شهروندان اگر مریض شوند حق مصرف دارو ندارند! جناب ایشان می فرمایند: دارو بطور مطلق ،در ردیف مسکرات و افیون است.خرید و فروش و مصرف آن حرام می باشد! این هم عبارت ایشان در این زمینه:
« الباب الثامن من الواحد التاسع فی حرمة التریاق والمسکرات و الدواء مطلقاً
ملخص این باب آنکه کل شئون دون حب ازدون حق بوده و هست و کل شئون حب از حق بوده و هست »« و نهی شده از مسکرات و آنچه حکم دواء بر او ذکر شده »
و این حکم را در بیان عربی به این صورت آورده : « انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون » « بیان عربی صفحه ی42 »
بنابر این شهروندان حق ندارند دارو بخرند و مالک آن شوندومصرف نمایندواگر بر اثر این کار تلف شدند از نظر شارع بیان،ملالی نیست!
چهارم:حق تشکیل خانواده
از نظر جناب باب ،شهروندان بابی حق ندارند با غیر دین خود ازدواج نمایند. ضمنا حتما باید سعی نمایند بچه دار شوند و اگر آشکارشد که یکی از آندو مانعی دارد که نمی تواند بچه دار شود با اجازه دیگری مجاز است کاری کند تا از او فرزندی حاصل شود!
عبارت او چنین است:
الباب الخامس والعشر من الواحد الثامن فی ان فرض لکل احد ان یتاهل لیبقی عنها من نفس یوحد الله ربها ولابد ان یجتهد فی ذلک و ان یظهر من احد هما ما یمنعهما عن ذلک حل علی کل واحد باذن دونه لان یظهر عند الثمرة و لا یجوز الاقتران لمن لایدخل فی الدین « بیان فارسی صفحه ی 298 »
پنجم:حق مالکیت
شهروندان غیر معتقد به بیان،حق هیچ مالکیتی ندارند و اهل بیان باید اموال هر کسی که به شریعت بیان ایمان نیاورده ، مصادره نمایند و استثنای این قانون فقط در جاهائی است که اهل بیان به قدرت نرسیده باشند ولی اگر قدرت یافتند حکم همان مصادره اموال است !
عبارت مرتبط با این مطلب:
ثم الخامس فلتاخذن من لم یدخل فی البیان ما ینسب الیهم ثم ان آمنو التردون الا فی الارض التی انتم علیها لا تقدرون « بیان عربی صفحه ی 18 »
اگر هم جنگی بین مومنین به بیان و مسلمانان رخ دهد تمام اموال بدست آمده از طرف مقابل و غنائم جنگی متعلق به شخص باب می باشد (بیان فارسی ص159)
ششم :حق کسب و کار و تجارت
شهروندان نباید به خرید و فروش تنباکو و امثال آن بپردازند.همچنین نباید با اهالی خراسان تجارت و معامله نمایند!ویا هر چیزی که از سوی خراسان حمل می شود!
متن عبارت او:
و نهی شده از تنباکو و اشباه آن و آنچه که از سمت خراسان حمل میشود. « بیان فارسی صفحه ی 322 »
ضمنا شهروندان جق ندارند عناصر اربعه(آب و خاک و آتش و هوا) را خرید و فروش نمایند که اگر اقدام به خرید و فروش آنها نمایند،کارحرامی را مرتکب شده اند!
ثم الحادی من بعد العشر لا تبیعون عناصر الرباع و لا تشترون « بیان عربی صفحه ی 43 »
هفتم: حق داشتن عبادتگاه شهروندان غیر بابی حق داشتن هیچ عبادتگاه ،زیارتگاه و بقعه مخصوص به خود را ندارند و باید تمام این بقعه ها و عبادتگاهها توسط ظهور بعد تخریب شود!! (ص135 کتاب بیان فارسی)
**************
دوران باب از دیدگاه سران بهایی
افتضاح آئین باب در اعطای حقوق شهروندی به حدی واضح و آشکار است که عبدالبها هم به آن اذعان نموده و زشتی آن را تایید کرده است!
به عبارت او توجه فرمائید:
در یوم ظهور حضرت اعلی ( میرزاعلی محمد) منطوق بیان عبارت بود از ضرب اعناق(گردن زدن غیر بابیها) حرق کتب ( سوزاندن کتابها)و اوراق و هدم بقاء و قتل عام الا من امن و صدق ( غیر بابیان) بود" !! کتاب مکاتیب- جلد2 صفحه266
نکته بسیار مهم:
دوستان بهائی نمی توانند بگویند ما ربطی به باب نداریم و دینی مستقل از او هستیم! هرموقع خواستند چنین چیزی بفرمایند بخاطر آورند که از نظر آنها باب یک دین آسمانی بوده که جناب بهاءالله هم حدود سی سال به آن ایمان داشته و کتاب ایقان را در اثبات آن نوشته و به آن عمل می نموده است.
تصور کنید اگر چنانچه فقط یک روز این آئین حاکمیت می یافت وضعیت دنیا چه می شد: همه غیر بابی ها قتل عام می شدند و همه کتاب ها سوزانده می شد و همه عبادتگاه ها تخریب می گردیدو... و خلاصه امروز در روی زمین کسی جز بابی وجود نداشت!
ضمنا برای بهائیان ،باب آنقدر مهم است که آرزوی آنان زیارت قبر اوست ! به یاد بیاورند برای چه به زیارت قبر او در اسرائیل می روندو قبر او زیارتگاه درجه یک آنان است ؟! و نیز در وجود ارتباط تنگاتنگ آئین باب و بهائیت همین بس که حج بهائیان بدون زیارت خانه او در شیراز و قبر او در اسرائیل که به شکل زیبائی آن را درست کرده و کلی به آن می بالند، ناقص است ...
*************************
بخش دوم :حقوق شهروندی از نگاه بهاء،عبدالبهاء و شوقی افندی
یکم: حق انسانیت
1-شهروندان غیر بهائی،انسان نیستند!
از نظر جناب بهاءالله، فقط بهائیان انسان محسوب می گردند و غیر بهائیان ،از بهائم و حیوانات شمرده می شوند.لذا شهروندان غیر بهائی ،سهمی از انسانیت نداشته و اصولا انسان نیستند چه رسد به اینکه حقوق شهروندی داشته باشند.این هم شاهد:
میرزا در کتاب بدیع صفحه 213 نوشته است: نفوسی که از امر بدیع معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم و کل از بهائم بین یدی
الله محشور و مذکور !!
دوم :حق کرامت و احترام
1-شهروندان غیر بهائی دارای احترام و رتبه نیستند!
بنا بر نصوص بهائی هرکس غیر بهائیان را انسان بنامدیا برای آنها رتبه ای قائل شود، از همه فیوضات و مراحم خداوندی محروم خواهد بود!
حضرت بهاءالله در کتاب بدیع ، صفحه ی 140 می نویسد : الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید ، از
جمیع فیوضات رحمانی محروم است تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید»!!
ملاحظه می فرمایید که جناب بهاءالله نه تنها غیر بهائیان را از دایره انسانیت خارج می داند ، بلکه به فتوای ایشان هرکس که آنها را آدم بداند ، او نیز از جمیع فیوضات رحمانی محروم است.حق شهروندی پیشکش!
در جای دیگر غیر بهائیان را سنگریزه های بی ارزش می شمرد: احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاة الارض.» یعنی : (دوستداران من درّ و
جواهر و ما بقی ایشان سنگ ریزه های ارض خاکی اند.) مائده آسمانی، ج 4 (چاپ جدید) ص140 و (چاپ قدیم) ص 327
2- شهروندان غیر بهائی ،زنازاده اند!
(با عرض پوزش فراوان از خوانندگان) از نظرجناب بهاءالله کسانی که امر بهائی را نپذیرند و انکار نمایند زنا زاده اند.ایشان در مورد منکرین خویش چنین فرموده اند: من ینکر هذا الفضل الظاهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم. یعنی حتی به برادر و خواهر خود(ازل و عزیه)هم که مخالف او بودند رحم نمی کند و آنها را با این عبارت زنا زاده می نامد!
همچنین شهروندانی هم که بغض جناب بها را در دل داشته باشند باید بدانند که حرام زاده اند و باید بروند حال خود را از مادر خود بپرسندچنانکه در صفحه 79 کتاب گنج شایگان و مائده آسمانی صفحه 355 باب یازدهم تصریح شده است که:
قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام (بهاء)فقد دخل الشیطان علی فراش امه بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام (بهاءالله) را داشته باشد قطعا شیطان در بستر و رختخواب مادرش رفته است!
3-باید همچون عذاب باشید برای غیر بهائیان!
ایشان می گوید: «انتم یا احباء الله کونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله وبآیاته و عذاب المحتوم لمن کفر بالله و کان من المشرکین»
برای بهائیان ابر رحمت و برای کافران و مشرکان عذاب محتوم باشید! مجموعه الواح ، ص 216
4-عدم معاشرت با دگر اندیشان
ایشان دستور می دهند نه با دگر اندیشان ،نشست و برخاست کن و نه معاشرت و نه از آنها چیزی بشنو و سخنی بگو ، حتی اگر خواهر و برادرت باشد(!)
«ایاک ان لا تجتمع مع اعداء الله فی مقعد ولا تسمع منه شیئاً و لو یتلی علیک من آیات الله العزیز الکریم» مجموعه الواح ، ص 360
«لاتعاشری مع المشرکات کذلک یأمرک منزل الایات»مائده، ج 4، ص 365 (باب نهی از معاشرت با مشرکین)
«انا قطعنا حبل النسبة من کل ذی نسبة الا لمن آمن بالله و اعرض عن المشرکین. ان یا عبادی لو یسمع احد منکم بان اعرض اخوه او اخته عن اللهینبغی له بان یعرض عنه و یقبل الی محبوب المخلصین»مائده، ج 8، مطلب 52 ، ص 38
سوم : حق برابری و مساوات
1-گاو محسوب شدن شهروندان سیاه آفریقائی !
جناب عبدالبها در باره سیاهان آفریقائی و فرقشان با سیاهان امریکائی می گوید:"مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک (آفریقا)و سیاهان امریک ، اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند آنان متمدن و با هوش و فرهنگ ..."!! (خطابات بزرگ ، ص 119)
لذا از نظر ایشان سیاهان آفریقائی گاو هستند(حتی نمی گوید "مثل" گاو هستند بلکه می گوید خود گاو هستند)!
2-وحشی دانستن شهروندان ترک و اهانت به آنان
در توقیعی خطاب به حاجی میرزا آقاسی است : اترکوا التروک ولو کان ابوک، ان احبّوک اکلوک و ان ابغضوک قتلوک.» (از ترک زبانان دوری کن و فاصله بگیر، اگر چه پدرت باشد که اگر دوستت بدارد خواهدت خورد و اگر دشمن بدارد خواهدت کشت!) اسرار الآثار، ج 2 ص 154 (ذیل کلمه ترک)
2-:جاهل محسوب شدن شهروندان غیر بهائی
از نظر جناب بها ،شهروندان دگر اندیش (غیربهائی) که تصدیق بهائیت را نکرده اند جاهل و نادان هستند! او در اقتدارات ص 111 می فرماید:
اگر مرد دانشمندی در تصدیق امر توقف کند جاهل محسوب می شود!
3-تبعیض بین شهری و روستائی از نظر حقوق شهروندی
از نظر شارع بهائی،بین زن شهری و زن روستائی ،فرق وجود دارد.مهریه زن شهری طلاست و مهریه زن روستائی نقره و نباید اعتراضی هم داشته باشد! وطبیعتا مرد شهری و روستائی از نظر اقتصادی از هم متمایز می گردندچون یکی موظف به پرداخت طلا و دیگری موظف به پرداخت نقره است!
4-تبعیض بین زن و مرد از نظر حقوق شهروندی
زن بهائی از خانه والبسه شوهرش ارث نمی برد! دختر بهائی از خانه پدری و البسه او ارث نمی برد!
پسران متوفی بطور یکسان از پدر و مادر ارث نمی برند و ارث پسر بزرگتر از دیگر برادران و خواهران بیشتر است و در مجموع هم پسران از دختران بیشتر ارث می برند!
زن بهائی از حج رفتن محروم است!
زن بهائی هرگز نمی تواند به عضویت نهاد رهبری بهائیت یعنی بیت العدل در آید!
شهروندان مرد نسبت به شهروندان زن، اقدم و اقوی هستند چنانکه در حیوانات هم اینگونه است! عبارت در کتاب گلزار تعالیم بهائی صفحه 288،اینگونه است: "سؤال خانمی بحضور مبارک عرض شد که گفته بود تا حال از جانب خدا زنی مبعوث نشده و همه مظاهر الهیّه رجال بوده اند . فرمودند: " هر چند نساء با رجال در استعداد و قواء شریکند ولی شبهه ای نیست که رجال اقدمند و اقوی حتّی در حیوانات مانند کبوتران و گنجشگان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود "!!
چهارم : حق آزادی
الف:آزادی بیان
1-شهروندان ،حق آزادی بیان علیه تشکیلات را ندارند! هیچ شهروند بهائی حق ندارد علیه تشکیلات بهائی (از محافل محلی و ملی و ایادیان و مشاورین ویاران و لجنات و ..گرفته تا برسد به بیت العدل) سخنی بگوید که در این صورت با مجازات بسیار سنگین "طرد" روبرو می شود.
ب:آزادی سفر
2-شهروندان حق مسافرت به اسرائیل بدون اجازه تشکیلات را ندارند! چنانچه شهروند بهائی بدون اجازه تشکیلات به اسرائیل مسافرت کند و یا حتی بدون هماهنگی هواپیمایش از روی آسمان اسرائیل عبور کند به مجازات سنگین "طرد "از سوی رهبری بهائیت مبتلا می شود! افراد متعددی بودند که بدون اجازه شوقی به جاهائی سفر کرده بودند که با خشم او روبرو شده و از سوی او" طرد" شدند! فحاشی شوقی افندی و طرد کسی که بدون اطلاع او به اسرائیل مسافرت کرده است:
در موضوع صادق فرزند آقا محمد جواد آشچی فرمودند بنویس: این شخص بداخلاق و پست فطرت اخیرا مخالف دستور این عبد مسافرت به فلسطین نموده و وارد ارض اقدس گشته، تلغرافی راجع به طرد و اخراج او از جامعه به آن محفل مخابره گردید به والدش صریحا اظهار و انذار نمایند مخابره با او به هیچ وجه من الوجوه جائز نه، تمرد و مخالفت نتایجش وخیم است! شوقی افندی ، توقیعات مبارکه، (ص 41-102-109)
این هم اسامی برخی از افراد دیگری که توسط جناب شوقی طرد روحانی شده اند:
1- روحی افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر دوم به آمریکا در سال 1935 بدون تایید شوقی افندی
2- زهرا خانم نواده دختری جناب عبدالبهاء همسر ورحی افنان بدلیل ازدواج بدون کسب موافقت شوقی افندی
3- ثریا خانم نواده جناب عبدالبهاء همسر فیضی افنان خواهر روحی افنان به دلیل ازدواج با یک ناقض عهد
4- فواد افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر به انگلستان
5- فیضی افنان نواده جناب بهاءالله
ج:آزادی سیاسی
شهروندان حق دخالت در سیاست،عضویت در احزاب، شرکت در انتخابات و ...را ندارند! طبق متون اصلی بهائی،هیچ شهروندی حق دخالت در سیاست ،مخالفت با حاکمیت، اعتراض به ظالمان،شرکت در احزاب سیاسی، حضور در انتخابات و خلاصه فعالیت سیاسی در کشور ها را ندارد! اعتراض به حاکمان و زمامداران هم جائز نیست: جناب میرزا در اقدس ،هرگونه اعتراضی رابر حاکمان و زمامداران جائز ندانسته و اکیدا دستور می دهد امور آنها را به خودشان واگذاریدو به آنها اعتراض ننمائید و به جای آن به قلوب توجه نمائید.
عبارت او چنین است: لیس لاحد ان یعترض علی الذین یحکمون علی العباد! در نقطه مقابل به اسم رافت دستور همنشینی با خائنان و اهرمنان داده شده است: دستور همنشینی شهروندان با خائنان و گرگان خونخوار و اهرمنان! "...اهرمن را ملائکه شمارید. جفاکار را مانند وفادار به نهایت محبت رفتار کنید و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختا مشک معطر به مشام رسانید. خائنان را ملجآ و پناه گردید ...(ص 160 ج سوم مکاتیب)
د: آزادی های شخصی
شهروندان حق تراشیدن سر یا بلند کردن مو (بیشتر از حد گوش)را ندارند! شهروندان مطابق دستورات کتاب اقدس،نباید سر خود را بتراشند و موهای خود را بیشتر از دوسه سانتیمتر(تا حد گوش) بلند کنند!
شهروندان حق ملاقات و دیدار مشرکین و منافقین را ندارند! از نظر رهبران بهائی، ملاقات دگر اندیشان حرام است:
"إعلم بأن الله حرّم على احباء الله لقاء المشرکین و المنافقین، بدان که خدا بر احبایش دیدار با مشرکین و منافقین را حرام کرده است" (مائده آسمانی، ج4، ص 280)
جالب است دانسته شود که از نظر بهائیت ،شیعیان هم جزو مشرکین محسوب می شوندو طبیعتا لقای این مشرکین هم حرام است چنانکه درص 140 مائده ج 4 و نیز رحیق مختوم ص 595 آمده است:
«لعمرالله (به خدا سوگند)حزب شیعه از مشرکین از قلم اعلی در صحیفه حمرا مذکور و مسطور»! یعنی سوگند هم یاد می کند که شیعیان مشرک هستند و تاکید می نماید که این موضوع در" صحیفه سرخ"(؟!) هم ذکر شده است!
شهروندان حق معاشرت و موانست با معرضین را ندارند!
سران بهائی صراحتا دستور داده اند که با معرضان از بهائیت ،نشست و برخاست و همنشینی و انس پیدا کردن،حرام است زیرا ممکن است این دیدارها بهائیان را نسبت به بهائیت دلسرد نمایدو این دستور از آسمان صادر شده است!: «باید از معرضین در کل شئون اعراض نماییم و در آنی مؤانست و مجالست را جایز ندانیم که قسم به خداکه انفس خبیثه انفس طیبه را می گدازد چنان که نارحطب یابسه را و حر ثلج بارده را» (بهاءالله، مائده، ج 8، مطلب 53)
همچنین : «با نفوس معرض که اعراضشان ظاهر شده معاشرت و تکلم و ملاقات جایز نه، هذا حکم قد نزل من سماء آمر قدیم» (بهاء الله، مائده آسمانی، ج 8، ص 74 چاپ جدید، باب معاشرت با معرضین جایز نه!)
تصور بفرمائید اگر این معرض از بهائیت، پدر یا همسر یا فرزند یک بهائی باشد ،معاشرت و موانست با او برای شهروند بهائی حرام است تا جائی که حتی سلام و کلام با او هم جایز نیست!
اصولا طرد روحانی توسط ولی امرالله و محرومیت معاشرت دیگران حتی همسر و فرزند فرد مطرود با مفاد اعلامیه مذکور به ویژه ماده 18 آن تعارض دارد.
محدودیت زمانی شهروندان درنگاهداری وسائل خانه !
جناب بها در کتاب اقدس:بر شما نوشته (یعنی واجب )شده است که وسائل و اسباب خانه را بعد از انقضای نوزده سال تجدید نمائید!(یعنی نگهداری بیش از نوزدهسال وسائل،گناه است!)
لزوم کناره گیری شهروندان از عالمان دین
جناب بها در ایقان ،علما رابزرگترین مانع و سدّ هدایت مردم شمرده و همهی ایشان را جاه طلب و دین فروش گفته و ازمردم خواسته است اصلاً دنبال عالمان نروند و از آنان احتراز جویند واگر میخواهند به حقیقت وحقّانیّت باب برسند باید گوش به حرف احدی از علما ندهند و به آنها متمسّک نشوند که اگر چنین کنند از درک حقیقت و وصول به سرچشمه حیات و معرفت محجوب و محروم گردند.
پنجم : حق داد رسی
شهروندان بهائی حق ندارند به دادگاههای کشورها مراجعه نمایند و باید در داخل نظام بهائیت داد رسی شوند.ملاک و میزان هم در حل دعاوی ،کتاب اقدس و متون دیگر میرزاست . برخی از شاخص های نظام داد رسی هم به قرار ذیل است:
1- شهروندان دزد باید انگ دار شوند!
مجازات دزدان در بار اول دزدی ،تبعید و در بار دوم ،زندان و در نوبت سوم انگ خوردن بر پیشانی اوست: اقدس:... در نوبت سوم اگر دزدی نمود ، باید در پیشانی او علامتی حک نمائید تا به موجب این علامت شناخته شود و در شهرهای مختلف خدا موجب شناسائی او شود تا اورا نپذیرند و اخراج نمایند!(حد دزدی هم مشخص نیست که چقدر باشد تا مشمول این مجازات ها شود)
2-گرفتن طلا ازشهروندان مرتکب اعمال منافی عفت برای بیت العدل !
اگر مرد و زنی بهائی ،مرتکب عمل زنا شدند باید طبق نص کتاب اقدس ،هر کدام نه مثقال طلا به بیت العدل بپردازند. چنانچه برای بار دوم مرتکب این عمل زشت گردیدند باید هر کدام دو برابر این مبلغ یعنی هیجده مثقال به همان مرکز یعنی بیت العدل بپردازند. ( تکلیف خلافکاران ثروتمند که باید برای بار دهم عمل خلاف خود 43.2کیلو و برای بار پانزدهم خلافکاری خود 1382.4 کیلو و برای بار بیستم زنای خود 44236.8 کیلو(سه کامیون پانزده تنی) طلا به بیت العدل بپردازند چیست؟ بار ی سی ام و چهلم و پنجاهم چه می شود؟(ماشین حساب ها کم می آورند!)
3-سوزاندن شهروند مجرم
در بهائیت ،جزای کسی که آپارتمانی را آتش بزند این است که خودش را آتش بزنند! (هیچ حدی هم معین نشده است)
این عین عبارت کتاب اقدس است: "ومن احرق بیتا متعمدا فاحرقوه " اگر کسی عمدا خانه ای را آتش زد باید او را بسوزانید !!( اگر هم خواستید تخفیف بدهید حبس ابدش کنید!)
4- طلاگرفتن از شهروند محزون ساز!
جریمه محزون ساختن یکنفر ، نوزده مثقال طلاست که به پول امروز یک میلیون و هشتصد هزار تومان است.لذا هر شهروندی که کسی را محزون کند باید این مبلغ را بپردازد. همین شهروند اگر مرتکب فحشاء شود و زنا کند باید نه مثقال طلا یعنی به پول امروز هشتصد هزار تومان به بیت العدل بپردازد! پس جریمه زنا کردن هشتصد هزار تومان ولی جریمه محزون ساختن یک ملیون و هشتصد هزار تومان است!
************************
اکنون با توجه به مدارک ذکر شده باید از بهائیان و وکلای مدافع آنان پرسید:
1- آیا به حقوق شهروندی که در متون خود دارید پای بندید یا آن را قبول ندارید؟
2-آیا به مجامع جهانی هم همین ها را عرضه می کنید یا چیز دیگری می گوئید؟
3-آیاحاضرید متن کتاب باب را که دستور قتل عام شهروندان غیر بابی را می دهدبه مجامع جهانی عرضه نمائید؟
4-تکلیف شهروندان غیر بهائی که از دید بهاءالله،انسان شمرده نمی شوند چیست؟
5-محدودیت های غیر قابل قبولی که احکام بهائی برای شهروندان دارد و با امروز سازگار نیست جه می باشد؟
6-آیا هیچ منصفی حاضر است اسم این احکام را،احکام الهی بشمارد؟
7-آنهایی که دم از حقوق بشر میزنند آیا حاضرند این قوانین را در کشورشان اجرا کنند ؟
8-آنهایی که دم از حقوق بشر میزنند از نظر بهاییان بهایم هستند آیا حاضرند این مطالب را قبول کنند؟
9-آنهایی که دم از سازمان ملل متحد و حقوق بشر میزنند آیا تا کنون یکی از این مطالب را خوانده بودند؟
10-آیا یکی از این قوانین بهاییت در منشور حقوق بشر سازمان ملل گنجانده شده است ؟؟؟
11-آیا اگر بهاییت در آمریکا یا اینگلیس این حرف ها را بزند آیا با مهر و محبت از بهاییان پذیرایی میکنند ؟
در پایان اعلام میکنم که جناب احمد شهید بهتر است که به جای این که برای پیدا کردن نان و نام به هر خفت و ذلتی همچون کاسه لیسی آستان ملکه اینگلیس و اطاعت صمٌ و بکمٌ و بی چون و چرا از اوامر آمریکا و سگ دست نشانده اش اسراییل به دنبال حقیقت باشید و با انصاف و جوانمردی با مسائل برخورد کنید ،شاید بتوان روزی را دید که کمیته حقیقت یاب اگر راه حق و حقیقت را برود حقوق بشر به معنای واقعی دیده شود ، اما در فضای کنونی که این کمیته برای آزادی جیگر خر معروف برنامه کلاه قرمزی هم بیانیه صادر میکند تنها به یاد این جمله معروف میافتیم که این ره تو میروی به خرابات است ...
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum371/thread50508.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر