ترویج توقف اندیشه توسط عرفان های نوظهور
چندی است که عرفانهای نوظهور رشد سریعی در کشور ما داشتهاند و توانستهاند تعدادی از افراد را به خود جلب کنند. در حالی که عموم این جریانات عرفانی، وارداتی میباشند، اما با این وجود شیوه و رویکرد آنان نسبت به پیامبر اعظم(ص) جالب توجه میباشد. رویکرد این جریانات نسبت به پیامبر(ص)، تفاوت آموزههای عرفانی این جریانات با عرفان اسلامی و نبوی و اهداف این جریانات از اتخاذ رویکردهای مختلف نسبت به پیامبر اعظم(ص) از جمله مسائلی است که نیاز به تبیین و تشریح دارد. به همین منظور به سراغ حجت الاسلام و المسلمین حمیدرضا مظاهری سیف، مدیر موسسه بهداشت معنوی رفتیم تا در این زمینه به گفتگو بنشینیم.
• این جریانات عرفانی نوظهور، چه رویکردی را در قبال پیامبر اکرم(صٍ) اتخاذ کردهاند و نوع برخورد آنان نسبت به آن حضرت به چگونه میباشد؟
به طور کلی با بررسی این جریانات عرفانی، با دو رویکرد مواجه هستید. یک رویکرد، برای جریانهای تندور اختصاص دارد که در بعضی جریانهای یهودی، مسیحی دیده میشود که به دنبال مخدوش کردن چهره و شخصیت آن حضرت هستند و سعی میکنند با تهمتهای گوناگون، شخصیت آن حضرت را مخدوش کنند که این رویکرد در میان آنان محدود میباشد. اما در رویکرد گستردهتر عرفانهای نوظهور، سعی میکنند پیامبر را به عنوان یک شخصیت بزرگ عرفانی در کنار سائر شخصیتهای بزرگ تاریخی، هنری و غیره قرار دهند، به طوری که اگر پیامبر نقش الگوئی دارد، نقشش همانند افلاطون، لئوناردو داوینچی و غیره میباشد و همه را در یک سطح قرار میدهند. حتی برخی از این جریانات همچون اکنکار، پیامبر را در سلسله بزرگان و حکماء قرار داده و آنها را به عنوان اساتید بزرگ تاریخی، معرفی میکنند. در بعضی جریانات سعی میکنند پیامبر را با مبانی خود تفسیر کنند، به طور نمونه در بعضی جنبشهای شرقی پیامبر را با مبانی خود تفسیر میکنند و معتقدند که پیامبر هم مدیتیشن میکرده و شیوههای عبادی وی، همان شیوههای بودا بوده که همانها را اجراء میکرده است. بنابراین ما دو رویکرد، در این زمینه داریم، رویکرد تندی حذفی و یک رویکرد معتدل تاویلی و تحریفی که پیامبر را طبق مبانی خود تفسیر میکنند.
• آیا این نوع رویکردها، صرفا به جریانات وارداتی اختصاص دارد؟ رویکرد جریانات بومی همچون عرفان حلقه نسبت به پیامبر، چگونه میباشد؟
جریانات داخلی معمولا رویکرد دوم دارند. آنها سعی میکنند آموزههای پیامبر را طبق مبانی خود تفسیر کنند. ما این رویکرد را در جنبش رامالله، عرفان حلقه، اندیشههای یعقوبی و غیره مشاهده میکنیم که رنگ و بوی عرفانی دارند. برای این جریانها سخت است که پیامبر و تعالیم اسلامی را حذف کنند، بنابراین مناسبترین روش، تفسیر و تاویل آموزههای پیامبر در تائید جریانات خود میباشد. به طور نمونه در عرفان حلقه آیات قرآن از رهگذر، تقطیع و حذف ابتدا و انتهای آیات با آموزههای عرفان حلقه تطبیق داده میشود. مثال بارزش آیه « وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» است که در عرفان حلقه ادعا میشود که معنای این آیه، اتصال به حلقههای شعور کیهانی است، در حالی که با مراجعه به تفسیر این آیه مشاهده میشود که مخاطب آیه مومنین بسیار باتقوا هستند و منظور از حبلالله، دین اسلام میباشد.یا در جریان رام الله، به سرکردگی پیمان فتاحی، وی با تکیه بر تفسیر بسمالله الرحمن الرحیم، تنها چهرهای مهربان از خدا ارائه میکند که ابعاد جلال و شکوه و اقتدر الهی، در این نگاه حذف میشود. ما این مشکل را در تفسیرهای علی یعقوبی هم میبینیم که وی با تقطیع آیات و کنار هم گذاشتن عبارات کوتاهی از آیات، نتایج نامربوط از موضوع میگیرد و سعی میکند با تعیین مصداق، ادعای خود را به آیات نسبت دهد.
• خلوت گزینی پیامبر که در قران آمده که گاهی نصف شب را به عبادت می گذراندند، چه تفاوتی با مدیتشن و مراقبه هندی دارد؟
شکی نیست که انسان برای رشد و شکوفائی معنوی خودش، نیازمند به تعمق در اعماق وجودش میباشد. نیازمند به لحظاتی است که در خلوت خود بنشیند و به حقائق هستی و آفریدگار خود، فکر کند. این گرایش به سکوت و خلوت و عزلت از ضروریات و لوازم سیر و سلوک معنوی است. اما هر سکوت و خلوتی تاثیر سازنده در رشد معنوی ندارد، اگر چه ممکن است به لحاظ روانشناختی باعث آرامش و کاهش استرسها شود. تفاوت سیره پیامبر با معنویتهای نوظهور در رابطه با نقش و کارکرد سکوت خلوت در سیر و سلوک، به محتوی عمل بازمیگردد. شیوههای مختلف یوگا و مدیتیشن، بر اساس توقف تفکر و کنش و واکنشهای ذهنی استوار شده است، اما مراقبههای پیامبر بر اساس، جهتدهی و شکوفائی تفکر بود به صورتی که تفکر و اندیشه زمینهساز شکوفائی روحانی و ارتباط و اتصال او با خداوند بشود. بنابراین انواع مدیتیشن و تمرینات یوگا، به فکر نکردن و خالی کردن درون از هر معرفت و شناختی و سپردن خود به هیچ و ناشناختهها معطوف میشود، اما در مراقبههای قرآن و برنامههای عبادی و خلوت پیامبر، پروردگار هستی، مورد تفکر و مراقبه قرار میگیرد. به طوری که نتیجه نهائی آن پیوند روح انسان با سرچشمه اصلی آن، یعنی روح خداست و انسان در نهایت چنین مراقبهای به درجه عبودیت میرسد، یعنی تمام سطوح وجود خودش و حتی جسم خودش را ملک و متعلق به او میداند، اما در مدیتیشن و برنامههای یوگا، هدف خالی شدن فکر و توقف اندیشه است، به طوری که انسان از افکار گوناگون و تنشزا خالی و رها بشود.
• سوالی که اینجا مطرح است، با توجه به الگو بودن پیامبر طبق تصریح آیات قرآن و آموزههای والای آن حضرت، چرا عدهای جذب این جریانات و رهبران این جریانات میشوند؟
پاسخ این سوال، در شناخت ما از معارف پیامبر نهفته است. متاسفانه آنطور که پیامبر خودشان را معرفی کردند و زندگی معنوی داشتند، ما او را نمیشناسیم. شناخت ما از پیامبر بسیار محدود و تحریف شده میباشد. ما همه آنچه پیامبر گفت و مردم زمانش شنیدند را، با اینکه در منابع تاریخی وجود دارد، امروزه نمیبینیم. در واقع این شناخت ، ما را به ابعاد شورانگیز و جذاب زندگی پیامبر، نمیرساند.اتفاقا یکی از بخشهای سیره پیامبر، همان سیره عبادی و خلوتهای وی و تعمقهای معنوی ایشان است و یارانش هم اهل این برنامههای معنوی بودند، اما متاسفانه هیچکدام از ان تعالیم در بین ما، شیوع ندارند. قرآن، در توصیف پیامبر، سحرخیزی، تفکر و اندیشه در آیات الهی، مبارزه و تسلیم نشدن با وضع موجود، را از ویژگیهای آنان عنوان میکند و آنان را افرادی توصیف میکند که فرشتگان نقش برجستهای در زندگی آنان داشته و به شهادت بعضی آیات همچون آیه 125 سوره آل عمران، به گونهای زندگی میکردند که هزاران هزاران فرشته، در بین آنها رفت و آمد و به آنها کمک میکردند و حضور این فرشتگان قدرت و سرور و امید و شکوفائی را در زندگی اینها رقم میزده است. ولی متاسفانه ما امروزه پیامبر را درست نمیشناسیم، نه اهل خلوت و تفکر در نشانههای خدا هستیم و نه اهل مبارزه و تغییر وضع موجود.در برابر هر اتفاقی که بیفتد سرد و تسلیم هستیم و شاید اصلایزندگی نمیکنیم و قلبهای ما مرده و روح ما در زیر آرزوهای پوچ و پست و مشغلههای پرفشار روزمرگی خفته است. در حالی که قرآن فریاد میزند و ما را دعوت میکند که « یا ایها الذین آمنوا استجیبو الله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، وقتی که شما را به سوی چیزی میخواند که به شما حیات و زندگی میبخشد».
• هدف این عرفانهای نوظهور از اتخاذ چنین رویکردهائی در قبال پیامبر اکرم(ص) چیست؟
معنویتهای نوظهور با توجه به دو رویکرد سلبی از یک طرف و رویکرد تفسیری متعادل از طرف دیگر، در حقیقت میخواهند اسلام و تعالیم پیامبر را تغییر بدهند. نتیجه رویکرد سلبی آن است که مسلمانان جرات نکنند برخی از تعالیم پیامبر و ابعاد اسلام را اظهار کنند و در واقع شرم کنند که اظهار کنند که پیامبر شمشیر به دست میگرفت و اهل مبارزه با ظلم بود و در برابر پلیدیها و ستمگریها ساکت نمینشست؛ اینکه پیامبر تقوی و عفت و پرهیزکاری را آموزش میداد و یا اینکه خدا در کنار بخشندگی و مهربانیاش، شدید العقاب هم هست. این موارد را نقص در خداشناسی اسلام بدانند و فقط به جنبههای صلح و آرامش و نیایش و غیرانقلابی اسلام و آموزههای پیامبر اشاره و توجه میکنند. رویکردهای تاویلی هم مکمل رویکردهای سلبی عمل میکنند، به طوری که تفسیر ما از شریعت عوض بشود، و عبادات سازنده و تحولآفرین و مناسک عمیق معنیدار دینی، به خرافه و تقلید کورکورانه از گذشتگان، تفسیر بشود. در واقع رویکرد حذفی پشتیبان رویکرد تاویلی است و با وجود رویکرد حذفی، مسلمانانی که میخواهند دین خود را حفظ کنند به رویکرد تاویلی پناه میبرند و تفسیری از اسلام ارائه میکنند که با ارزشهای نظام سلطه و نظام لیبرال سرمایهدار سازگار باشد. اسلام بدون شریعت، اسلام بدون اعتقادات محکم، اسلامی که تنها به ما خدمات روانشناختی ارائه میکند و تنها انتظاری که باید از آن داشته باشیم این است که نیازهای معنویمان را در سطحی موهوم برآورده و موجب آرامش ذهنی ما شود و کمی ما را از بیهویتی به همراه چند برچسب مذهبی و دینی، خارج بکند. چنین اسلامی، اسلام خوبی خواهد بود، البته در مقیاس فرهنگی جهان امروز که فرهنگ ستمپذیری و خودفریبی، سکوت در برابر ظلم و تباهیهای بشر حاکم است.هدف معنویتهای نوظهور ترویج چنین اسلامی در بین مسلمین است که امام و مقام معظم رهبری در یک کلام آن را اسلام آمریکائی معرفی کردهاند.
• مهمترین مولفه و ویژگی اسلامی که عرفانهای نوظهور مروج آن میباشند، چه میباشد؟
در مرحله اول، اقتدار زدائی و تعالیزدائی از خداوند است. خدائی که فقط مهربان است و در قلب ما است، نه بیشتر. چنین خدائی وظیفهاش در دنیا، فراهم کردن لذت و خوشی برای ما میباشد. در مرحله بعد، اعمال و تکالیف دینی معنی خودش را از دست میدهد و نهایتا در مرحله نهائی، پاداش و مجازات اعمال خوب و بد در جهان دیگر، به طور کلی بیمعنی میشود. در این اسلام شما باید به فکر خوشی و لذت در همین دنیا باشید و در برابر هیچکس جز خودتان مسئول نیستید. نه تکلیفی، نه شریعتی، نه راهی، نه رشدی، نه شکوفائی. همه این مفاهیم کاملا دنیوی و سطحی تاویل و تفسیر میشوند.
سید علی اصغر میرخلیلی
منبع: روزنامه قدس
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum370/thread50448.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر