آیا شیطان میتواند در امور تکوینی دخل و تصرف کند؟
وسوسههای شیطان اینطور نیست که انسانی را وادار به انجام دستورهای خود کند، بلکه در حد وسوسه و دعوت کردن در اوهام و تخیل افراد تأثیر میکند، آن هم نه در همه، بلکه آنهایی که به دعوت شیطان جواب مثبت دادهاند!
سؤالات بسیاری درباره شیطان مطرح میشود از جمله آیا شیطان رجیم میتواند در امور تکوینی هم دخل و تصرف کرده و مثلاً تغییراتی در وضعیت اقلیمی به وجود آورد؟
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در یادداشتی به این سوال پاسخ داده است که در ادامه آورده ایم؛
تدبیر دخالت شیطان در امور تکوینی
قبل از پاسخ به اصل سوال، یادآوری دو نکته لازم است:
1- مسأله شیطان از جمله مسائل عمیق و مهم در منظومه تفکر دینی است. مسأله شیطان در کتب آسمانی دیگر هم مطرح شده است و اصلا یکی از پایههای مهم معرفتی در آموزههای همه پیامبران بوده است. در قرآن کریم در یکصد مورد از شیطان و افعال او سخن به میان آمده است (محمدفواد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، انتشارات دار الکتب المضریة، 1364 قمری، ص382)
اوامر خداوند بر دو گونه است:
الف) اوامر تکوینی؛ امر و فرمان تکوینی، همان اراده تکوینی خداوند بر تحقق و ایجاد یک شیء در عالمی از عوالم وجود است. اگر خداوند چیزی را اراده کند و فرمان ایجاد آن را بدهد، آن شی ایجاد میشود و هرگز در تحقق آن تخلف راه ندارد. (آیتالله عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، نشر فرهنگی رجاء، چاپ اول، تهران، ج6، ص241)
قرآن در این باره میفرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ فرمان او چنین است که هر گاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مىگوید: «موجود باش!»، آن نیز بىدرنگ موجود مىشود!» (یس/82)
در امور تکوینی، مقصود از امر «کن» (باش) لفظ و کلمه و صوت نیست، بلکه نفس ایجاد خداوند است. علی (ع) میفرماید: «لا به صوت یسمع و لا نداء یقرء و انما کلامه سبحانه فعل منه؛ امر خداوند، صوت که با گوش شنیده شود یا آوایی که از حنجر برخیزد، نیست، بلکه فعل اوست» (نهج البلاغه، خ/186)
ب) اوامر تشریعی؛ نوع دیگری از فرمان خدا و امر و نهی او به صورت اوامر قانونی است که به واسطه پیامبران به موجودات عاقل و مختار، مانند انسان و جن (فرشتگان الهی امر تشریعی ندارند و چون شهوت ندارند و گناه نمیکنند، معصوماند و چون پیامبر ندارند تکلیف ندارند، بنابراین بهشت و دوزخی برای آنها نیست) ابلاغ میشود.
در این نوع از اوامر، تخلف و عصیان امکانپذیر است؛ (جوادی آملی، همان، ص242) یعنی، هم زمینه اطاعت وجود دارد و هم زمینه عصیان. مانند امر خداوند در «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ؛ و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید)» (بقره/43) که ممکن است عدهای فرمان برند و عدهای دیگر نافرمانی کنند.
با توجه به مقدمه مذکور، در امور تکوینی، نه تنها شیطان و دیگر جنیان، (کان من الجن فقسق عن امر ربه؛ شیطان که از جن بود و از فرمان خداوند سرپیچی کرد. (کهف/50)) بلکه موجودات برتر از او، مثل فرشتگان، انبیا و ائمه علیهم السلام هم نمیتوانند بدون اذن خداوند سبحان، بر خلاف عادت و جریان طبیعی دخل و تصرف کنند.
در مرتبه نظام تکوین، هیچ کس حتی شیطان کافر، معصیت کار نیست. در نظام تکوین، شیطان، موجودی مطیع است که بر اساس مشیت و اراده خداوند کاری را انجام می دهد. در این مقام، بدون اراده خود، فرمان بردار امر خداست و مانند یک کَلْبِ مُعلَّم (سگ تعلیم دیده) است و با این همه بدی (که در مرتبه نظام تشریع دارد) در مرتبه تکوین، رسالت عام خداوند را به عهده دارد. (جوادی آملی، تفسیر سوره اعراف (انتشارات فیضیه، چاپ اول، قم 1377)، جلسه 23)
این مسأله خاص شیطان نیست. همه موجودات و از جمله انسانها، چه خوب و چه بد، چه مؤمن و چه کافر، مجریان مشیت خداوند هستند. تصرف در امور تکوینی، اصالتاً از آن خداست و ممکن است به خاطر حکمتی و مصلحتی، به بندهای از بندگان خود چنین اذنی را تفویض کند. البته این اذن خاص با اذن عام او در گستره هستی، تفاوت دارد.
خداوند بر اساس علم و حکمت خود، به اشیاء خصوصیات و آثاری داده است که میتوانند بر دیگر موجودات، تأثیر گذاشته و در آنها تصرف کنند، اما این تأثیر به اراده آنها نیست، بلکه نوعی خصوصیت است که در نهاد و طبیعت اشیاء قرار گرفته است.
مثلاً داروها میتواند در بدن ما تصرف کرده و ما را درمان کنند. یا برخی از موجودات (باکتریها و ویروسها) در بدن ما تصرف کرده و ما را بیمار کنند، شیطان نیز تنها در حدودی که اذن عام و خاص خداوند اقتضا میکند، میتواند تأثیر بگذارد و اراده او مطلق و بیضابطه نیست.
بنابراین طبق آیات قرآن و روایات اهلبیت علیهم السلام، شیطان تنها کاری که میتواند انجام دهد این است که با استفاده از نقطهضعفهای انسان (صفات رذیله) او را به سمت بدیها و گناهان وسوسه و تحریک کند و قدرت دیگری ندارد.
فرضاً وقتی فرمان الهی به اوضاع اقلیمی صادر شد که مثلاً در فلان جا هوا گرم شود یا باران ببارد، شیطان نمیتواند بدون اذن الهی هیچ گونه دخل و تصرفی در این فرمان انجام بدهد.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه «ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً؛ من هرگز آنها [ابلیس و فرزندانش] را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان، حاضر نساختم! و من هیچ گاه گمراهکنندگان را دستیار خود قرار نمىدهم.» (کهف/51) میفرماید: در این آیه، خداوند هر گونه ولایت و تدبیر شیطان در امورات را نفی کرده است.
این آیه شامل دو برهان است:
یکم: ولایت تدبیر امور هر چیزی موقوف است بر اینکه دارنده ولایت، به طور کامل به آن امور احاطه علمی داشته باشد، آن جهتی که از آن جهت تدبیر امور آن را میکند و روابط داخلی و خارجی که میان آن چیز و آن امور است و مبدأ آن چیز و مقارنش و به آنچه منتهی میشود همه را بداند؛ معلوم است که چنین احاطهای مستلزم احاطه داشتن به تمامی اجزای عالم است، چون اجزای عالم همه به هم مربوطند.
این آیه میگوید: شیطانها چنین علمی را ندارند و جاهل به حقیقت آسمانها و زمیناند و از آنچه که هر یک از موجودات در ظرف وجودی خود از اسرار خلقت دارا هستند بیخبرند؛ در نتیجه اهلیت تدبیر و دخل و تصرف در امور عالم یا قسمتی از آنرا ندارند.
دوم: از سویی هر نوع از انواع مخلوقات با فطرت خود متوجه کمال خویش است، کمالی که مختص به اوست و از دیگر سو هدایت الهی، هدایتی است عمومی که تمام موجودات را در بر گرفته است؛ همچنان که در کلام خود فرموده: «قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»؛ گفت: «پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است.» (طه/5)
شیطانها اشراری هستند مفسد و گمراه کننده که فرض مدبر بودن آنها در آسمانها و زمین فرضی است که با فرض نقض غرض کردن خدا مساوی است؛ به این معنی که اگر خدا چنین اجازهای به شیطانها بدهد، وصف خود را در خصوص عمومیت هدایت نقض کرده است و همین است معنای جمله «ما کنت متخذ المضلین عضداً» که ظاهر در این است که سنت خدا، این است که گمراه کنندگان را کارگردان و یاور خود نگیرد (محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی )انتشارات اسلامی، بی تا( ج13، ص454)
اما در نظام تشریع، از آن جا که شیطان موجودی عاقل و مختار است، مانند انسانها و دیگر جنیان، مکلف است که اوامر و نواهی الهی را اجرا کند و اگر از آن سرپیچی کند، معصیتکار و مستوجب کیفر است.
بنابراین حدود تأثیر شیطان در زندگی بشر و زیانی که ممکن است به انسانها برساند، از حد وسوسه و دعوت به گناه و شر فراتر نمیرود. وسوسههای شیطان اینطور نیست که انسانی را مجبور و وادار به انجام دستورهای خود کند، بلکه در حد وسوسه و دعوت کردن، در اوهام و تخیل افراد تأثیر میکند، آن هم نه در همه، بلکه آنهایی که به دعوت شیطان جواب مثبت دادهاند (جوادی آملی، تفسیر اعراف، همان جلسه 23)
نکته مهمی که باید اشاره کنیم این است که شیطان میتواند با استفاده از خصلتهایی مانند حرص، طمع، اسراف، تبذیر و دیگر خصلتهای پست، انسانها را به سمت تصرف نادرست و غیرعاقلانه در طبیعت، تحریک کرده و با تخریب اکوسیستم و مختصات اقلیمی، شرایط اقلیمی معمول در یک منطقه از جهان و یا کل کره زمین را دگرگون کرده و به سمت نابودی بکشاند؛ چنانکه امروز شاهدیم که تخریب محیط زیست و تصرف های حریصانه بشر در طبیعت، اکوسیستم جهان را به سمت نابودی سوق می دهد و شاید در آینده دور، زمین به حدی از تغییر سیستم طبیعی به پیش رود که دیگر جای مناسبی برای زندگی جانداران نباشد.
این گونه تصرف غیرمستقیم و با واسطه شیطان در طبیعت و تغییرات اقلیمی، قطعا وجود دارد ولی از سنخ تصرفات غیرارادی و تکوینی است که اذن آن را خداوند به او داده است. شیطان با وسوسه آدمی به حرص ورزیدن و تخریب محیط زندگی خویش، موجب تغییر اقلیمی زندگی انسان میشود.
منبع: فارس
عقیق
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum166/thread50322.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر