۱۳۹۲ تیر ۱۰, دوشنبه

پا به پای کودکی هایم بیا


پا به پای کودکی هایم بیا











پا به پای کودکی هایم بیا

کفش هایت را به پا کن تا به تا



قاه قاه خنده ات را ساز کن

باز هم با خنده ات اعجاز کن



پا بکوب و لج کن و راضی نشو

با کسی چون دوست همبازی نشو



بچه های کوچه را تو کن خبر

عاقلی را یک شب از یادت ببر



خاله بازی کن به رسم کودکی

با همان چادر نماز پولکی



طعم چای و قوری گلدارمان

لحظه های ناب و بی تکرارمان



مادری از جنس باران داشتیم

در کنارش خواب آسان داشتیم



یا پدر اسطوره ی دنیای ما

قهرمان باور زیبای ما



قصه های هرشب مادربزرگ

ماجرای بزبز قندی و گرگ



غصه هرگز فرصت جولان نداشت

خنده های کودکی پایان نداشت



هرکسی رنگ خودش بی شیله بود

ثروت هر بچه قدری تیله بود



ای شریک نان و گردو و پنیر

همکلاسی باز دستم را بگیر



مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست

آن دل نازت برایم تنگ نیست؟



رنگ دنیایت هنوزم آبی است؟

آسمان باورت مهتابی است؟



هر کجایی شعر باران را بخوان

ساده باش و باز هم کودک بمان



باز باران با ترانه گریه کن

کودکی تو، کودکانه گریه کن



ای شریک روزهای گرم و سرد،

کودکی هایم، به سویم بازگرد ...







ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum228/thread52304.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: