مجری: سلام بینندگان عزیز! از اینکه مسابقه متفاوتترینها رو برای دیدن انتخاب کردید ممنونیم. ما در این قسمت به سراغ دو خواهر رفتیم که علاقه عجیبی به متفاوت بودن دارند. این دو خواهر هر از گاهی با بیان خاطره یا نکاتی از زندگی شخصیشون اثبات کردند که برای دیده شدن حاضرند هر کاری بکنند.
اونا حاضرند هر چیزی بگن تا آدمهای متفاوتی به نظر بیایند. این دو خواهر با اینکه منسوب به یکی از شخصیتهای بزرگ و بسیار محترم هستند، اما شوق دیده شدن و متفاوت بودن باعث شده تا حرفهایی بزنند که گاهی آدم از شرم پاش به زمین میچسبه! مسابقه با حضورخواهرها «ن» و «ز» که فامیلشون هم «الف» هست رو ببینید تا متوجه بشید این بندگان خدا چقدر متفاوت هستند و کمبود دیده شدن با آدم چکار میتونه بکنه!
خب خانوما! اگر در ابتدا سلام و علیکی با بینندگان دارید بفرمایید تا بعد بریم سراغ اولین سؤال.
ز: خداحافظ!
مجری: گفتم سلام و علیک!
ز: من چون متفاوتم با خداحافظی شروع میکنم!
مجری: خدا سلامتی بده! خب... خانم «ن» شما بفرمایید.
ن: من چون متفاوتترم حتی خداحافظی هم نمیکنم. فوتینا!
مجری: بله؛ خدا انشاالله هر دو را با هم سلامت بفرماید. اولین سؤال: انسانها در خانه غالباً با پای برهنه یا حداکثر با دمپایی راه میروند، شما با چه چیزی راه میروید؟
ز: من با یک پوتین زرشکی با ساق یک متری راه میروم. انقدر کیف میده!
ن: من راه نمیروم، چون متفاوت باید باشم همش قل میخورم!
سوال دوم: شما سوپ را با چه چیزی میخورید؟
ز: من سوپ را درون سرنگ ریخته و در رگهایم تزریق میکنم!
ن: من با دریل ته کاسه را سوراخ کرده و بعد محتویات کاسه را درون ملاقه ریخته و بعد با نی درون آن فوت کرده و هنگامی که صدای قلقل آن بلند شد سوپ را دور میریزم و نمیخورم. من خیلی متفاوتم، این را در مصاحبههایم هم گفتهام!
سوال سوم: با یک سطل رنگ چکار میکنید؟
ز: میپاشم در جامعه! باید رنگ را پاشید در جامعه!
ن: ته کاسه سوپ سؤال بالا رو که سوراخ شده بود با سیمان پر میکنم. بعد رنگ را داخل آن ریخته و با قاشق میخورم. به جون مادرم من خیلی متفاوتم!
سوال چهارم: چطور سوار یک دستگاه خودرو میشوید؟
ز: از آنجا که من به شدت معتقد به آزادی زنان در جامعه هستم، هیچوقت سوار یک خودرو سرپوشیده نمیشوم، اما اگر خودروی مورد نظر شما سرباز باشد، ابتدا درون یک منجنیق رفته و بعد کش آن را پاره کرده و از بالا تالاپی درون خودرو میافتم. به این متفاوتی!
ن: من قرمه سبزی دوست دارم!!
مجری: چه ربطی داشت؟
ن: همین دیگه. این بیربطی متفاوتترین جوابیه که ممکنه به ذهن کسی برسه. هلاک این تفاوت خودمم!
سوال پنجم: شما که انقدر متفاوتید به نظرتون متفاوتترین آدم کشور کیه؟
ز: اگر میگفتید نابغهترین که میگفتم مهستی و هایده! اما چون گفتید متفاوتترین باید بگم خودم که این دو نفر رو نابغهترین میدونم.
ن: به نظر من همین خواهرم سرکار خانم «ز». چون به نظرم کسی که با وجود من و حتی در حضور من خودش رو متفاوتترین بدونه حتماً آدم متفاوتیه! البته مشکلی نداره که ایشون خودش رو متفاوتترین آدم کشور بدونه چون من متفاوتترین آدم جهانم!
ششمین و آخرین سؤال: به نظر شما متفاوتترین تیپ چیه؟
ز: چادر سر کردن همراه با آرایش غلیظ که مواد آرایشی همچین از صورتت چکه کنه و از لنز دوربین عکاسها تراوش کنه بیرون!
ن: واقعاً عجیبه. من با اینکه حتی از خواهرم هم متفاوتترم، ولی نمیتونم جوابی جز این بدم. نظر من هم همینه!
مجری: خیلی خب. بینندگان عزیز امیدوارم که با دیدن این مسابقه متوجه شده باشید که سلامتی چه نعمت بزرگیه! خواهشمندیم با ارسال پیامک نظر خودتون رو درباره اینکه کدام یکی از این دو خواهر متفاوتترین بودند برای ما بفرستید. همچنین در انتهای پیامک هم اگر یک روانپزشک خوب سراغ دارید معرفی کنید، خدا از بزرگی کمتون نکنه!
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum349/thread60152.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر