: پیامبر ختمی مرتبت، به کمال رساننده رحمت و محبت و نفی کننده جاهلیت و خشونت به تمام معنا بود. رسول خدا (ص) در هدایت مردمان و در مدیریت آنان بیش از هر چیز از رحمت و محبت بهره مىگرفت. خداوند هم آن حضرت را با این ویژگى در هدایت و مدیریت معرفى کرده است و اگر چنین نبود، آن شیوه هدایت و اداره مطلوب حاصل نمىشد.
نگاهی به برخی روحیات نبی مکرم اسلام
پيامبر اکرم (ص ) در پی رؤيای شيرينی ديد که ، مسلمانان در مسجد الحرام مشغول انجام فريضه حج هستند. به مسلمانان ابلاغ فرمود برای سفر عمره در ماه ذيقعده آماده شوند. همه آماده سفر شدند. قافله حرکت کرد. چون اين سفر در ماه حرام انجام شد و مسلمانان جز شمشيری که هر مسافر همراه خود مي برد چيزی با خود نداشتند و از سوی ديگر با مقاومت قريش روبرو شدند و بيم خونريزی بسيار بود، پيامبر (ص ) با مکيان پيمانی برقرار کرد که به "پيمان حديبيه " شهرت يافت . مطابق اين صلح نامه پيامبر (ص ) و مسلمانان از انجام عمره صرف نظر کردند. قرار شد سال ديگر عمل عمره را انجام دهند. اين پيمان ، روح مسالمت جوئی مسلمانان را بر همگان ثابت کرد. زيرا قرار شد تا ده سال حالت جنگ بين دو طرف از بين برود و رفت و آمد در قلمرو دو طرف آزاد باشد. اين صلح در حقيقت پيروزی اسلام بود، زيرا پيامبر (ص ) از ناحيه دشمن داخلی خطرناکی آسوده خاطر شد و مجال يافت تا فرمانروايان کشورهای ديگر را به اسلام دعوت فرمايد.
نامه های رسول مکرم اسلام (ص) به پادشاهان
مي دانيم که به موجب آيات قرآن ، دين اسلام ، دين جهانی و پيامبر خاتم (ص)، آخرين سفير الهی به جانب مردم است . بنابراين ماموريت ، حضرت محمد (ص ) به سران معروف جهان ، مانند: خسرو پرويز (پادشاه ايران )، هرقل (امپراطور روم )، مقوقس (فرمانروی مصر) و... نامه نوشت و آنها را به دين اسلام دعوت کرد. نامه های حضرت که هم اکنون موجود است ، روشن و قاطع و کوتاه بود. اين نامه ها را مامورانی با ايمان ، فداکار و با تجربه برای فرمانروايان مي بردند. در اين نامه ها پيامبر (ص ) آنها را به اسلام و کلمه حق و برادری و برابری دعوت مي کرد و در صورت نافرماني ، آنها را از عذاب خداوند بيم مي داد. همين پيامها زمينه گسترش جهانی اسلام را فراهم آورد.
حجة الوداع " آخرين سفر پيامبر (ص) به مکه "
چند ماه از عمر پربار پيامبر عاليقدر اسلام (ص) باقی نمانده بود. سال دهم هجرت بود. پيامبر (ص) اعلام فرمود: مردم برای انجام مراسم عظيم حج آماده شوند. بيش از صد هزار نفر گرد آمدند. پيامبر مکرم (ص)، با پوشيدن دو پارچه سفيد، از مسجد شجره در نزديک مدينه احرام بست و مسلمانان نيز همچنين. صدای گوش نواز: لبيک اللهم لبيک، لا شريک لک لبيک، در فضا طنين انداز شد. هزاران نفر اين ندای ملکوتی پيامبر (ص) را تکرار مي کردند. شکوه عظيمی بود: وحدت اسلامي، برابری و برادری تبلور يافت . پيامبر مکرم (ص)، برای اولين و آخرين بار مراسم و مناسک حج را، به مسلمانان آموخت . اين سفر بزرگ نمايشگر ثمرات بزرگ و تلاشهای چند ساله پيغمبر اکرم (ص) بود که جان و مال و زندگی خود را، خالصانه در راه تحقق آرمانهای اسلامی و فرمانهای الهی بذل کرد، و پيامهای الهی را به مردم جهان رسانيد. پيامبر (ص) در سرزمين عرفات - پس از نماز ظهر و عصر - هزاران نفر از مسلمانان پاک اعتقاد را، مخاطب ساخته چنين فرمود: "ای مردم ! سخنان مرا بشنويد - شايد پس از اين شما را در اين نقطه ملاقات نکنم - ای مردم ، خونها و اموال شما بر يکديگر تا روزی که خدا را ملاقات نمائيد مانند امروز و اين ماه ، محترم است و هر نوع تجاوز به آنها، حرام است ". سپس مردم را به برابری و برادری فراخواند و به رعايت حقوق بانوان سفارش کرد و از شکستن حدود الهی بيم داد و از ستمکاری و تجاوز به حقوق يکديگر بر حذر داشت و به تقوی توصيه کرد.
در صحنه غدير خم
وقتی پيامبر اکرم (ص ) و دهها هزار نفر در بازگشت به مدينه به محلی به نام غدير خم رسيدند، امين وحي ، جبرئيل بر پيامبر (ص ) وارد شد و پيام الهی را بدين صورت به پيامبر (ص ) ابلاغ کرد: "ای پيامبر، آنچه از سوی خداوند فرستاده شده به مردم برسان و اگر پيام الهی را به مردم نرسانی رسالت خود را تکميل نکرده اي ، خداوند تو را از شر مردم حفظ مي کند". مردم مي پرسيدند آن چه چيزی است که کامل کننده دين است و بی آن ، دين حق کامل نيست ؟ آن آخرين اقدام پيامبر (ص ) است برای تعيين خط وصايت و امامت . پيامبر (ص ) بايد - به امر خدا - تکليف مردم را پس از خود معين کند. در زير آفتاب سوزان و در روی رملها و شنهای داغ بيابان ، ضمن خطبه بلندي ، پيامبر (ص )، حضرت علی (ع ) را، به عنوان "ولي " و "جانشين " خود، به مردم معرفی فرمود، و به ويژه اين جمله را - که محدثان شيعه و سنی همه نقل کرده اند - گفت : من کنت مولاه فعلی مولاه ... مردم در آن روز که هجدهم ماه ذيحجه بود، با حضرت علی (ع ) بيعت کردند. دو ماه و چند روز بعد، در اواخر صفر سال يازدهم هجري ، پيغمبر اکرم (ص ) در مدينه چشم از جهان فروبست و در جوار مسجدی که خود ساخته بود مدفون شد. اين قبر منور، امروز زيارتگاه نزديک به يک ميليارد مردم مسلمان جهان است .
پیامبر بارها از رحلت خود خبر مى دهد
1- در فرصتهاى پراكنده
ابن عباس و سدى : چون آیه : (انك میت و انهم میتون) تو خواهى مرد و آنان نیز مى میرند، نازل گردید، پیامبر (ص) فرمود: (اى كاش مى دانستم مرگ من چه موقع خواهد بود؟)پس از آن سوره نصر نازل گردید، پس از نزول سوره نصر، پیامبر (ص ) در نماز، بین تكبیر و قرائت ، سكوت مى كرد و مى فرمود: (سبحان الله و بحمده استغفر الله و اتوب الیه) از پیامبر (ص) علت آن را سؤ ال كردند؟ فرمود: (خبر مرگ مرا دادند) پس از آن گریه شدیدى كرد، عرض شد: اى رسول خدا (ص)، آیا بخاطر مرگ گریه مى كنید؟ در حالى كه خداوند گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است ؟ پیامبر (ص)فرمود: (پس ترس انتقال به آخرت ، تنگناى قبر، تاریكى لحد و ترسهاى فراوان قیامت چه مى شود؟) و بعد از نزول سوره یاد شده به مدت یكسال زنده ماند.
اسباب نزول از واحدى : عكرمة از ابن عباس روایت نموده گوید: چون رسول خدا (ص ) از جنگ حنین فراغت جست ، و سوره فتح نازل شد، فرمود: اى على و اى فاطمه : (( اذا جا نصرالله و الفتح ،)) و تا آخر سوره را قرائت فرمود (اشاره به نزدیكى ایام رحلت پیامبر).
در مجمع هم از ام سلمة آمده است : رسول خدا (ص ) در این اواخر، نمى نشست و برنمى خاست و رفت و آمد نمى كرد، مگر اینكه مى فرمود: (سبحان الله و بحمده استغفر الله و اتوب الیه) پس از آن سوره نصر را قرائت مى كرد. مرحوم علامه طباطبائى می گوید: در این معنا با اختلافاتى اندك در گفته رسول خدا (ص )، روایات بسیارى آمده است و در این كه چگونه این سوره دلالت دارد بر فرارسیدن ایام رحلت گوید: مضمون آیه دلالت دارد بر فراغ پیامبر (ص ) از تلاش و مجاهدت و پایان یافتن و تمامیت ماءموریت او، و پس از اتمام ماءموریت هنگام زوال فرا مى رسد.
2- در مراسم حجة الوداع
جابر گوید: در حجة الوداع در حضور پیامبر اكرم (ص ) بودیم ، در هنگام رمى جمرات فرمود: (مناسك خود را از من فراگیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم ) و به همین مضمون در كامل ابن اثیر است به اضافه این جمله هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید. پیامبر در هنگام بازگشت از حجة الوداع در اجتماع بزرگ حاجیان از نزدیك بودن ارتحال خود خبر مى دهد: خداوند لطیف و آگاه به من خبر داده است : و این كه نزدیك است فرا خوانده شوم و من دعوت خداى را اجابت نمایم .
3 - در مدینه
ابو مویهبة خادم رسول خدا (ص ) گوید: شبى پیامبر اكرم (ص ) مرا از خواب بیدار كرد، و فرمود: من ماموریت دارم براى اهل بقیع استغفار كنم (پس با من بیا) گوید: من با پیامبر (ص ) خارج شدم ، تا بقیع آمدیم ، آنگاه پیامبر (ص ) به اهل بقیع سلام كرد، و سپس فرمود: گوارا باد بر شما آنچه را فعلا در آن قرار دارید، در حقیقت فتنه ها هم چون شب تار روى آور گردیده است ، آنگاه فرمود: كلید خزینه هاى زمین به من واگذار شد، و این كه زندگى جاوید در دنیا داشته باشم ، و در پایان نیز بهشت از آن من باشد، و یا این كه دیدار پروردگار را برگزینم ، و من دیدار خداوند را برگزیدم .طبرى گوید: ابو مویهبة گفت : اى رسول خدا (ص ) جاودانگى در دنیا و سپس بهشت را برگزین ، فرمود: هرگز، من دیدار با پروردگار را برگزیدم .ابن كثیر روایت ابو مویهبة را ذكر كرده و بعد ادامه مى دهد: پیامبر اكرم (ص ) بعد از این جریان 7 یا 8 روز دیگر، بیشتر در دنیا نماند.ابن كثیر همچنین در داستان اعتكاف 20 روز آخر ماه رمضان پیامبر (ص ) و نزول دو بار قرآن را در سال ذكر مى كند.
4- یك ماه پیش از رحلت
عبدالله بن مسعود گوید: پیامبر اكرم (ص) یك ماه پیش از وفات خود، خواص اصحاب خود را در خانه عایشه فرا خواند و جریان نزدیك بودن وفات خود را به اطلاع اصحاب رساند. حبیب السیر با اختلافى جزئى همین مطلب را یادآور مى شود.
كوچ آفتاب
بلال موقع نماز صبح اذان گفت ولى حضرت(ص) از شدت بيمارى مطلع نشد عايشه گفت: بگوئيد ابوبكر به نماز برود. حفصه گفت: به عمر بگوئيد به نماز رود. حضرت چون سخن آنان را شنيد غمگين شد و با حال نا مساعدى كه داشت برخاست و دست بر دوش على(ع) و فضل بن عباس نهاد، با نهايت ضعف و ناتوانى پاهاى خود را مى كشيد تا به مسجد رسيد، ديد ابوبكر در محراب ايستاده حضرت(ص) با دست مبارك اشاره كرد عقب بايست و خود داخل محراب شد و نماز را از سر گرفت پس از اتمام نماز به منزل تشريف آورد و مدهوش شد مسلمانان گريستند حضرت(ص) چشمان مبارك را باز كرد و فرمود: كاغذ و دواتى بياوريد تا براى شما نامه اى بنويسم تا بعد از من گمراه نشويد، يكى از اصحاب خواست تا كاغذ و دوات بياورد دوّمى گفت: برگرد كه اين مرد هذيان مى گويد و كتاب خدا ما را كفايت مى كند.پيامبر خدا (ص) در تاريخ 28 صفر سال 10 هجرى در مدينه منوره چشم از جهان فرو بستند و به لقاء الله پيوستند، و اين در حالى بود كه سر در سينه برادر خويش على بن ابى طالب (ع) داشتند. و رسول خدا (ص) در حالى قبض روح شد كه سر بر سينه من نهاده بود و جانش در ميان دستانم گرفته شد و من دستم را بر چهره ايشان كشيدم و من متولى غسل آن حضرت شدم و ملائكه مرا كمك می كردند و در و ديوار خانهاش من از صداى آهسته آنان كه بر او نماز می خواندند و گروهى بالاى می رفتند و گوش من از صداى آهسته آنان كه بر او نماز می خواندند خالى نمی شد تا آنكه او را در ضريحش به خاک سپرديم...
علی (ع) در غم رحلت پيامبر (ص) در حالى كه حضرت را غسل می داد و كفن می كرد، چنين فرمود: (بأبى أنت و أمى يا رسول الله لقد انقطع بموتك...): پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! همانا با مرگ تو از نعمتى محروم شديم كه با مرگ ديگران از آن محروم نمی شديم و آن، نعمت نبوت و اخبار آسمانى بود. مصيبت تو آنقدر بزرگ است كه ما را به خاطر تمام مصيبتهاى ديگر تسليت می دهد و از اين جهت، تو منحصر به فرد هستى و همه مردم در سوگ تو ماتمزده هستند و از اين جهت عموميت دارى و اگر نبود كه تو ما را به صبر امر فرمودى و از جزع و ناله نهى نمودى، سرچشمههاى اشك را خشك می كرديم و درد و غم ما همواره باقى می بود و اندوه ما زدوده نمی شد و اينها نيز براى تو اندك است، ولى مرگ را نمی توان برطرف كرد، پدر و مادرم فداى تو باد! ما را نزد پروردگارت ياد كن و در خاطر خود نگهدار!
رحلت پیامبر اکرم؛ وفات یا شهادت؟!
آیا پیامبر اسلام (ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفتند یا شهید شدند؟ عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر (ص) عمر طبیعی خودشان را کردند . کسی به ایشان قصد سوء نکرد. و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحلت پیامبر (ص) ابراز می دارند؛ و متأسفانه در محافل شیعیان هر چند نادانسته و ناخواسته؛ چنین تعبیر می شود.اما اولا باید بدانیم پیامبر (ص) را چندین بار ترور کردند. در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاست داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. ثانیا در عمل این مطلب را ابراز کنیم که پیامبر (ص) ما در بستر به مرگ طبیعی جان نداد بلکه شهید شدند. اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام روایتی است که از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(ع) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است. در ادامه روایاتی می آید که نشان دهنده شهادت حضرت ختمی مرتبت است:
عیون: ابا صلت هروى از حضرت رضا علیه السّلام نقل كرد كه فرمود هیچ یك از ما نیست مگر اینكه كشته مىشود.
اعتقادات صدوق: می نویسد اعتقاد ما اینست كه پیامبر اكرم(ص) در جنگ خیبر مسموم شد پیوسته این ناراحتى در آن جناب بازگشت می كرد تا بالاخره رگ گردنش بر اثر سمّ قطع و از آن ناراحتى درگذشت. که از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد.
كفایة الاثر: هشام بن محمّد از پدر خود نقل كرد كه حضرت امام حسن (ع) پس از شهادت پدر خود امیر المؤمنین (ع) در ضمن سخنرانى خود فرمود: پیامبر اكرم (ص) به من خبر داده كه امامت در اختیار دوازده امام از اهل بیت اوست كه برگزیدهاند. هیچ كدام از ما نیست مگر اینكه یا مسموم مىشود و یا مقتول .عده ای بر این نظرند (البته روایاتی هم مؤید نظرشان وجود دارد) زنی یهودی ایشان را مسموم کرد؛ اما تاریخ این مسمومیت تا لحظه شهادت زیاد است و با عقل جور در نمی آید. اما نظر دیگری هست که از درون امت اسلامی منافقین پیامبر (ص) را مسموم کردند. روایت ذیل اشاره به این نظر دارد: جبرئیل ابتدای سورهى عنكبوت را بر حضرت رسول فرود آورد و گفت اى محمّد بخوان «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْكاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْكُمُونَ. رسول خدا (ص) به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشى است جبرئیل عرض كرد اى محمّد همانا خداى تعالى تو را سلام می رساند و می فرماید: كه من پیامبرى پیش از تو نفرستادم مگر اینكه در پایان زندگی اش جانشینى كه بجایش بنشیند برگزید و روش و احكامش را زنده كرد پس راستگویان آنانند كه فرمان رسول خدا را اجرا می كنند و آنان كه نافرمانى او را می كنند دروغگویانند. همانا اى محمّد نزدیك شده رفتن تو بسوى پروردگارت خدا فرمان می دهد به تو كه پس از خود على بن ابى طالب را براى امتت انتخاب كنى او جانشین تو است كه قیام به ارشاد و هدایت امت و رعیتت می كند. اگر امت پیروى او را كردند سالم خواهند ماند …حذیفه گفت رسول خدا، على (ع) را خواست و با او خلوت كرد همان روز و شب را علم و حكمتى كه خدا با وى سپرده بود او هم به على(ع) سپرد و او را آگاه كرد آنچه را كه جبرئیل گفته بود.
پیامدهاى رحلت پیامبر(ص) از زبان حضرت فاطمه(ص)
1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم
حضرت در خطبهاى كه در حضور زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذكر دادند و با تاسف فرمودند:
« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة ؛ چه زشت است سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش .»
2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد
استنهر فتقه وانفتق رتقه ؛ تشتت و پراكندگى گسترش یافت . و وحدت و همدلى از هم گسست.
استنهر از نهر به معناى وسعت و زیادى است، فتق به معناى جدایى و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنى شكافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است .در قرآن كریم نیز آمده است كه: «ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما ؛ (آیا كافران ندیدند) كه آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یكدیگر باز كردیم .
3. امید و آرزوهاى مسلمانان به ناامیدى تبدیل شد
آنان كه به پیامبر اكرم (ص) و احكام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت دین الهى و حكومت اسلامى بهره مند گشته بودند. اكنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت.
4 . به حریم پیامبر بى حرمتى شد
« اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته ؛ هنوز جسد مبارك پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه بدون نظرخواهى از خاندان پیامبر به تعیین جانشین براى آن حضرت مىپردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع مىكنند .و مدتى هم از رحلت حضرت نگذشت كه به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بى حرمتی ها كه نكردند. چنانكه حضرت زهرا (س) فرمود: یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدك من ابن الخطاب وابن ابى قحافة ؛ بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد.
5 . خط نفاق و دورویى آشكار شد
حضرت در جاى دیگرى از همین خطبه، با كنایه زیبایى به این نفاق افكنى پرداخته است و فرموده است:« تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منكم على مثل حز المدى، و وخز السنان فى الحبشاء ؛ شیر را اندك اندك با آب ممزوج نمودید و به بهانه این كه آب مىنوشید، شیر را خوردید. كنایه از نفاق است كه تظاهر به عملى مىشود كه در واقع خلاف آن است و براى نابودى اهل بیت او در پشت تپهها و درختان كمین كردید . و ما بر این رفتار شما كه مانند بریدن كارد و فرو بردن نیزه در شكم، دردآور و كشنده است صبر مىكنیم .
6 . مردم دچار بىتفاوتى شدند
حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پیامبر را كمك كرده بودند چنین فرمودند:« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتى ؛ اى گروه جوانمرد، اى بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و بىتفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من، چیست؟»
7 . مردم پیمان شكنى كردند
همچنین پیامبر اکرم (ص(فرمودند:« فانى حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نكصتم بعد الاقدام ؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشكار كردن عقیده پنهان كارى مىكنید و بعد از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نمودهاید.»حضرت زهرا (س) ، در این فراز به حادثه غدیر اشاره مىكند كه پیامبر اكرم (ص) آن را براى مردم بیان فرمود و به آنها اعلام كرد و آنان نیز با على (ع) بیعت كردند . اما اكنون بیعت خود را شكستند .پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشكار كردن عقیده پنهان كارى مىكنید و بعد از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت کرده اید
8. شتاب در شنیدن حرف هاى بیهوده و بىاساس
« معاشرالناس المسرعة الى قیل الباطل المغضیة على الفعل القبیح الخاسر ؛ اى گروه مردم كه به سوى شنیدن حرف هاى بیهوده شتاب مىكنید، و كردار زشت زیانبار را نادیده مىگیرید.»
9. فرصت طلبان به سر كار آمدند
حضرت (س) در فرازهایى از خطبه فدكیه به گروه هاى فرصت طلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است . و ویژگىهاى آنها را نیز بیان فرموده است .
/////////////////
منابع
1- بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ صفار، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم 1404 قمری .
2- ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج5، ص 176 .
3- ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج5، ص 178 .
4- سوره عنکبوت، آیه 1 – 3 .
5- ارشاد القلوب، ترجمه رضایى، ج2، ص 235- 238 .
6-سوره شعراء، آیه 227، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی .
7- سیرة المصطفى هاشم معروف ص 709 - دارالقلم به نقل از شرح نهج ابن ابى الحوید ج 3 - 190 - 189.
8- تاریخ ابن ایثر ج 2، ص 318 - دار صادر.
9- تاریخ طبرى ج 2، ص 226.
10- البدایة و النهایة ابن كثیر، ج 5 - 6، ص 224، بیروت .
11- سیرة المصطفى ، هاشم معروف ، ص 708، دارالقلم بیروت .
12- تاریخ طبرى ، ج 2/226، چاپ بیروت .
13- البدایة و النهایة ، ابن كثیر، ج 5، ص 224 - 225.
14- حیاة محمد: محمد مصطفى المراعى ، ص 471.
15- طبقات ابن سعد، ج 2، ص 206.
16- ج 4، ص 247.
17- كامل ابن اثیر، ج 2، ص 318، دار صادر.
18- سیرة المصطفى هاشم معروف به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 3، ص 190 - 189.
19- جزء سوم از جلد اول ، ص 413.
نگاهی به برخی روحیات نبی مکرم اسلام
پيامبر اکرم (ص ) در پی رؤيای شيرينی ديد که ، مسلمانان در مسجد الحرام مشغول انجام فريضه حج هستند. به مسلمانان ابلاغ فرمود برای سفر عمره در ماه ذيقعده آماده شوند. همه آماده سفر شدند. قافله حرکت کرد. چون اين سفر در ماه حرام انجام شد و مسلمانان جز شمشيری که هر مسافر همراه خود مي برد چيزی با خود نداشتند و از سوی ديگر با مقاومت قريش روبرو شدند و بيم خونريزی بسيار بود، پيامبر (ص ) با مکيان پيمانی برقرار کرد که به "پيمان حديبيه " شهرت يافت . مطابق اين صلح نامه پيامبر (ص ) و مسلمانان از انجام عمره صرف نظر کردند. قرار شد سال ديگر عمل عمره را انجام دهند. اين پيمان ، روح مسالمت جوئی مسلمانان را بر همگان ثابت کرد. زيرا قرار شد تا ده سال حالت جنگ بين دو طرف از بين برود و رفت و آمد در قلمرو دو طرف آزاد باشد. اين صلح در حقيقت پيروزی اسلام بود، زيرا پيامبر (ص ) از ناحيه دشمن داخلی خطرناکی آسوده خاطر شد و مجال يافت تا فرمانروايان کشورهای ديگر را به اسلام دعوت فرمايد.
نامه های رسول مکرم اسلام (ص) به پادشاهان
مي دانيم که به موجب آيات قرآن ، دين اسلام ، دين جهانی و پيامبر خاتم (ص)، آخرين سفير الهی به جانب مردم است . بنابراين ماموريت ، حضرت محمد (ص ) به سران معروف جهان ، مانند: خسرو پرويز (پادشاه ايران )، هرقل (امپراطور روم )، مقوقس (فرمانروی مصر) و... نامه نوشت و آنها را به دين اسلام دعوت کرد. نامه های حضرت که هم اکنون موجود است ، روشن و قاطع و کوتاه بود. اين نامه ها را مامورانی با ايمان ، فداکار و با تجربه برای فرمانروايان مي بردند. در اين نامه ها پيامبر (ص ) آنها را به اسلام و کلمه حق و برادری و برابری دعوت مي کرد و در صورت نافرماني ، آنها را از عذاب خداوند بيم مي داد. همين پيامها زمينه گسترش جهانی اسلام را فراهم آورد.
حجة الوداع " آخرين سفر پيامبر (ص) به مکه "
چند ماه از عمر پربار پيامبر عاليقدر اسلام (ص) باقی نمانده بود. سال دهم هجرت بود. پيامبر (ص) اعلام فرمود: مردم برای انجام مراسم عظيم حج آماده شوند. بيش از صد هزار نفر گرد آمدند. پيامبر مکرم (ص)، با پوشيدن دو پارچه سفيد، از مسجد شجره در نزديک مدينه احرام بست و مسلمانان نيز همچنين. صدای گوش نواز: لبيک اللهم لبيک، لا شريک لک لبيک، در فضا طنين انداز شد. هزاران نفر اين ندای ملکوتی پيامبر (ص) را تکرار مي کردند. شکوه عظيمی بود: وحدت اسلامي، برابری و برادری تبلور يافت . پيامبر مکرم (ص)، برای اولين و آخرين بار مراسم و مناسک حج را، به مسلمانان آموخت . اين سفر بزرگ نمايشگر ثمرات بزرگ و تلاشهای چند ساله پيغمبر اکرم (ص) بود که جان و مال و زندگی خود را، خالصانه در راه تحقق آرمانهای اسلامی و فرمانهای الهی بذل کرد، و پيامهای الهی را به مردم جهان رسانيد. پيامبر (ص) در سرزمين عرفات - پس از نماز ظهر و عصر - هزاران نفر از مسلمانان پاک اعتقاد را، مخاطب ساخته چنين فرمود: "ای مردم ! سخنان مرا بشنويد - شايد پس از اين شما را در اين نقطه ملاقات نکنم - ای مردم ، خونها و اموال شما بر يکديگر تا روزی که خدا را ملاقات نمائيد مانند امروز و اين ماه ، محترم است و هر نوع تجاوز به آنها، حرام است ". سپس مردم را به برابری و برادری فراخواند و به رعايت حقوق بانوان سفارش کرد و از شکستن حدود الهی بيم داد و از ستمکاری و تجاوز به حقوق يکديگر بر حذر داشت و به تقوی توصيه کرد.
در صحنه غدير خم
وقتی پيامبر اکرم (ص ) و دهها هزار نفر در بازگشت به مدينه به محلی به نام غدير خم رسيدند، امين وحي ، جبرئيل بر پيامبر (ص ) وارد شد و پيام الهی را بدين صورت به پيامبر (ص ) ابلاغ کرد: "ای پيامبر، آنچه از سوی خداوند فرستاده شده به مردم برسان و اگر پيام الهی را به مردم نرسانی رسالت خود را تکميل نکرده اي ، خداوند تو را از شر مردم حفظ مي کند". مردم مي پرسيدند آن چه چيزی است که کامل کننده دين است و بی آن ، دين حق کامل نيست ؟ آن آخرين اقدام پيامبر (ص ) است برای تعيين خط وصايت و امامت . پيامبر (ص ) بايد - به امر خدا - تکليف مردم را پس از خود معين کند. در زير آفتاب سوزان و در روی رملها و شنهای داغ بيابان ، ضمن خطبه بلندي ، پيامبر (ص )، حضرت علی (ع ) را، به عنوان "ولي " و "جانشين " خود، به مردم معرفی فرمود، و به ويژه اين جمله را - که محدثان شيعه و سنی همه نقل کرده اند - گفت : من کنت مولاه فعلی مولاه ... مردم در آن روز که هجدهم ماه ذيحجه بود، با حضرت علی (ع ) بيعت کردند. دو ماه و چند روز بعد، در اواخر صفر سال يازدهم هجري ، پيغمبر اکرم (ص ) در مدينه چشم از جهان فروبست و در جوار مسجدی که خود ساخته بود مدفون شد. اين قبر منور، امروز زيارتگاه نزديک به يک ميليارد مردم مسلمان جهان است .
پیامبر بارها از رحلت خود خبر مى دهد
1- در فرصتهاى پراكنده
ابن عباس و سدى : چون آیه : (انك میت و انهم میتون) تو خواهى مرد و آنان نیز مى میرند، نازل گردید، پیامبر (ص) فرمود: (اى كاش مى دانستم مرگ من چه موقع خواهد بود؟)پس از آن سوره نصر نازل گردید، پس از نزول سوره نصر، پیامبر (ص ) در نماز، بین تكبیر و قرائت ، سكوت مى كرد و مى فرمود: (سبحان الله و بحمده استغفر الله و اتوب الیه) از پیامبر (ص) علت آن را سؤ ال كردند؟ فرمود: (خبر مرگ مرا دادند) پس از آن گریه شدیدى كرد، عرض شد: اى رسول خدا (ص)، آیا بخاطر مرگ گریه مى كنید؟ در حالى كه خداوند گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است ؟ پیامبر (ص)فرمود: (پس ترس انتقال به آخرت ، تنگناى قبر، تاریكى لحد و ترسهاى فراوان قیامت چه مى شود؟) و بعد از نزول سوره یاد شده به مدت یكسال زنده ماند.
اسباب نزول از واحدى : عكرمة از ابن عباس روایت نموده گوید: چون رسول خدا (ص ) از جنگ حنین فراغت جست ، و سوره فتح نازل شد، فرمود: اى على و اى فاطمه : (( اذا جا نصرالله و الفتح ،)) و تا آخر سوره را قرائت فرمود (اشاره به نزدیكى ایام رحلت پیامبر).
در مجمع هم از ام سلمة آمده است : رسول خدا (ص ) در این اواخر، نمى نشست و برنمى خاست و رفت و آمد نمى كرد، مگر اینكه مى فرمود: (سبحان الله و بحمده استغفر الله و اتوب الیه) پس از آن سوره نصر را قرائت مى كرد. مرحوم علامه طباطبائى می گوید: در این معنا با اختلافاتى اندك در گفته رسول خدا (ص )، روایات بسیارى آمده است و در این كه چگونه این سوره دلالت دارد بر فرارسیدن ایام رحلت گوید: مضمون آیه دلالت دارد بر فراغ پیامبر (ص ) از تلاش و مجاهدت و پایان یافتن و تمامیت ماءموریت او، و پس از اتمام ماءموریت هنگام زوال فرا مى رسد.
2- در مراسم حجة الوداع
جابر گوید: در حجة الوداع در حضور پیامبر اكرم (ص ) بودیم ، در هنگام رمى جمرات فرمود: (مناسك خود را از من فراگیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم ) و به همین مضمون در كامل ابن اثیر است به اضافه این جمله هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید. پیامبر در هنگام بازگشت از حجة الوداع در اجتماع بزرگ حاجیان از نزدیك بودن ارتحال خود خبر مى دهد: خداوند لطیف و آگاه به من خبر داده است : و این كه نزدیك است فرا خوانده شوم و من دعوت خداى را اجابت نمایم .
3 - در مدینه
ابو مویهبة خادم رسول خدا (ص ) گوید: شبى پیامبر اكرم (ص ) مرا از خواب بیدار كرد، و فرمود: من ماموریت دارم براى اهل بقیع استغفار كنم (پس با من بیا) گوید: من با پیامبر (ص ) خارج شدم ، تا بقیع آمدیم ، آنگاه پیامبر (ص ) به اهل بقیع سلام كرد، و سپس فرمود: گوارا باد بر شما آنچه را فعلا در آن قرار دارید، در حقیقت فتنه ها هم چون شب تار روى آور گردیده است ، آنگاه فرمود: كلید خزینه هاى زمین به من واگذار شد، و این كه زندگى جاوید در دنیا داشته باشم ، و در پایان نیز بهشت از آن من باشد، و یا این كه دیدار پروردگار را برگزینم ، و من دیدار خداوند را برگزیدم .طبرى گوید: ابو مویهبة گفت : اى رسول خدا (ص ) جاودانگى در دنیا و سپس بهشت را برگزین ، فرمود: هرگز، من دیدار با پروردگار را برگزیدم .ابن كثیر روایت ابو مویهبة را ذكر كرده و بعد ادامه مى دهد: پیامبر اكرم (ص ) بعد از این جریان 7 یا 8 روز دیگر، بیشتر در دنیا نماند.ابن كثیر همچنین در داستان اعتكاف 20 روز آخر ماه رمضان پیامبر (ص ) و نزول دو بار قرآن را در سال ذكر مى كند.
4- یك ماه پیش از رحلت
عبدالله بن مسعود گوید: پیامبر اكرم (ص) یك ماه پیش از وفات خود، خواص اصحاب خود را در خانه عایشه فرا خواند و جریان نزدیك بودن وفات خود را به اطلاع اصحاب رساند. حبیب السیر با اختلافى جزئى همین مطلب را یادآور مى شود.
كوچ آفتاب
بلال موقع نماز صبح اذان گفت ولى حضرت(ص) از شدت بيمارى مطلع نشد عايشه گفت: بگوئيد ابوبكر به نماز برود. حفصه گفت: به عمر بگوئيد به نماز رود. حضرت چون سخن آنان را شنيد غمگين شد و با حال نا مساعدى كه داشت برخاست و دست بر دوش على(ع) و فضل بن عباس نهاد، با نهايت ضعف و ناتوانى پاهاى خود را مى كشيد تا به مسجد رسيد، ديد ابوبكر در محراب ايستاده حضرت(ص) با دست مبارك اشاره كرد عقب بايست و خود داخل محراب شد و نماز را از سر گرفت پس از اتمام نماز به منزل تشريف آورد و مدهوش شد مسلمانان گريستند حضرت(ص) چشمان مبارك را باز كرد و فرمود: كاغذ و دواتى بياوريد تا براى شما نامه اى بنويسم تا بعد از من گمراه نشويد، يكى از اصحاب خواست تا كاغذ و دوات بياورد دوّمى گفت: برگرد كه اين مرد هذيان مى گويد و كتاب خدا ما را كفايت مى كند.پيامبر خدا (ص) در تاريخ 28 صفر سال 10 هجرى در مدينه منوره چشم از جهان فرو بستند و به لقاء الله پيوستند، و اين در حالى بود كه سر در سينه برادر خويش على بن ابى طالب (ع) داشتند. و رسول خدا (ص) در حالى قبض روح شد كه سر بر سينه من نهاده بود و جانش در ميان دستانم گرفته شد و من دستم را بر چهره ايشان كشيدم و من متولى غسل آن حضرت شدم و ملائكه مرا كمك می كردند و در و ديوار خانهاش من از صداى آهسته آنان كه بر او نماز می خواندند و گروهى بالاى می رفتند و گوش من از صداى آهسته آنان كه بر او نماز می خواندند خالى نمی شد تا آنكه او را در ضريحش به خاک سپرديم...
علی (ع) در غم رحلت پيامبر (ص) در حالى كه حضرت را غسل می داد و كفن می كرد، چنين فرمود: (بأبى أنت و أمى يا رسول الله لقد انقطع بموتك...): پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! همانا با مرگ تو از نعمتى محروم شديم كه با مرگ ديگران از آن محروم نمی شديم و آن، نعمت نبوت و اخبار آسمانى بود. مصيبت تو آنقدر بزرگ است كه ما را به خاطر تمام مصيبتهاى ديگر تسليت می دهد و از اين جهت، تو منحصر به فرد هستى و همه مردم در سوگ تو ماتمزده هستند و از اين جهت عموميت دارى و اگر نبود كه تو ما را به صبر امر فرمودى و از جزع و ناله نهى نمودى، سرچشمههاى اشك را خشك می كرديم و درد و غم ما همواره باقى می بود و اندوه ما زدوده نمی شد و اينها نيز براى تو اندك است، ولى مرگ را نمی توان برطرف كرد، پدر و مادرم فداى تو باد! ما را نزد پروردگارت ياد كن و در خاطر خود نگهدار!
رحلت پیامبر اکرم؛ وفات یا شهادت؟!
آیا پیامبر اسلام (ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفتند یا شهید شدند؟ عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر (ص) عمر طبیعی خودشان را کردند . کسی به ایشان قصد سوء نکرد. و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحلت پیامبر (ص) ابراز می دارند؛ و متأسفانه در محافل شیعیان هر چند نادانسته و ناخواسته؛ چنین تعبیر می شود.اما اولا باید بدانیم پیامبر (ص) را چندین بار ترور کردند. در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاست داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. ثانیا در عمل این مطلب را ابراز کنیم که پیامبر (ص) ما در بستر به مرگ طبیعی جان نداد بلکه شهید شدند. اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام روایتی است که از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(ع) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است. در ادامه روایاتی می آید که نشان دهنده شهادت حضرت ختمی مرتبت است:
عیون: ابا صلت هروى از حضرت رضا علیه السّلام نقل كرد كه فرمود هیچ یك از ما نیست مگر اینكه كشته مىشود.
اعتقادات صدوق: می نویسد اعتقاد ما اینست كه پیامبر اكرم(ص) در جنگ خیبر مسموم شد پیوسته این ناراحتى در آن جناب بازگشت می كرد تا بالاخره رگ گردنش بر اثر سمّ قطع و از آن ناراحتى درگذشت. که از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد.
كفایة الاثر: هشام بن محمّد از پدر خود نقل كرد كه حضرت امام حسن (ع) پس از شهادت پدر خود امیر المؤمنین (ع) در ضمن سخنرانى خود فرمود: پیامبر اكرم (ص) به من خبر داده كه امامت در اختیار دوازده امام از اهل بیت اوست كه برگزیدهاند. هیچ كدام از ما نیست مگر اینكه یا مسموم مىشود و یا مقتول .عده ای بر این نظرند (البته روایاتی هم مؤید نظرشان وجود دارد) زنی یهودی ایشان را مسموم کرد؛ اما تاریخ این مسمومیت تا لحظه شهادت زیاد است و با عقل جور در نمی آید. اما نظر دیگری هست که از درون امت اسلامی منافقین پیامبر (ص) را مسموم کردند. روایت ذیل اشاره به این نظر دارد: جبرئیل ابتدای سورهى عنكبوت را بر حضرت رسول فرود آورد و گفت اى محمّد بخوان «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْكاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْكُمُونَ. رسول خدا (ص) به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشى است جبرئیل عرض كرد اى محمّد همانا خداى تعالى تو را سلام می رساند و می فرماید: كه من پیامبرى پیش از تو نفرستادم مگر اینكه در پایان زندگی اش جانشینى كه بجایش بنشیند برگزید و روش و احكامش را زنده كرد پس راستگویان آنانند كه فرمان رسول خدا را اجرا می كنند و آنان كه نافرمانى او را می كنند دروغگویانند. همانا اى محمّد نزدیك شده رفتن تو بسوى پروردگارت خدا فرمان می دهد به تو كه پس از خود على بن ابى طالب را براى امتت انتخاب كنى او جانشین تو است كه قیام به ارشاد و هدایت امت و رعیتت می كند. اگر امت پیروى او را كردند سالم خواهند ماند …حذیفه گفت رسول خدا، على (ع) را خواست و با او خلوت كرد همان روز و شب را علم و حكمتى كه خدا با وى سپرده بود او هم به على(ع) سپرد و او را آگاه كرد آنچه را كه جبرئیل گفته بود.
پیامدهاى رحلت پیامبر(ص) از زبان حضرت فاطمه(ص)
1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم
حضرت در خطبهاى كه در حضور زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذكر دادند و با تاسف فرمودند:
« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة ؛ چه زشت است سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش .»
2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد
استنهر فتقه وانفتق رتقه ؛ تشتت و پراكندگى گسترش یافت . و وحدت و همدلى از هم گسست.
استنهر از نهر به معناى وسعت و زیادى است، فتق به معناى جدایى و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنى شكافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است .در قرآن كریم نیز آمده است كه: «ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما ؛ (آیا كافران ندیدند) كه آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یكدیگر باز كردیم .
3. امید و آرزوهاى مسلمانان به ناامیدى تبدیل شد
آنان كه به پیامبر اكرم (ص) و احكام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت دین الهى و حكومت اسلامى بهره مند گشته بودند. اكنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت.
4 . به حریم پیامبر بى حرمتى شد
« اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته ؛ هنوز جسد مبارك پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه بدون نظرخواهى از خاندان پیامبر به تعیین جانشین براى آن حضرت مىپردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع مىكنند .و مدتى هم از رحلت حضرت نگذشت كه به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بى حرمتی ها كه نكردند. چنانكه حضرت زهرا (س) فرمود: یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدك من ابن الخطاب وابن ابى قحافة ؛ بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد.
5 . خط نفاق و دورویى آشكار شد
حضرت در جاى دیگرى از همین خطبه، با كنایه زیبایى به این نفاق افكنى پرداخته است و فرموده است:« تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منكم على مثل حز المدى، و وخز السنان فى الحبشاء ؛ شیر را اندك اندك با آب ممزوج نمودید و به بهانه این كه آب مىنوشید، شیر را خوردید. كنایه از نفاق است كه تظاهر به عملى مىشود كه در واقع خلاف آن است و براى نابودى اهل بیت او در پشت تپهها و درختان كمین كردید . و ما بر این رفتار شما كه مانند بریدن كارد و فرو بردن نیزه در شكم، دردآور و كشنده است صبر مىكنیم .
6 . مردم دچار بىتفاوتى شدند
حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پیامبر را كمك كرده بودند چنین فرمودند:« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتى ؛ اى گروه جوانمرد، اى بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و بىتفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من، چیست؟»
7 . مردم پیمان شكنى كردند
همچنین پیامبر اکرم (ص(فرمودند:« فانى حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نكصتم بعد الاقدام ؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشكار كردن عقیده پنهان كارى مىكنید و بعد از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نمودهاید.»حضرت زهرا (س) ، در این فراز به حادثه غدیر اشاره مىكند كه پیامبر اكرم (ص) آن را براى مردم بیان فرمود و به آنها اعلام كرد و آنان نیز با على (ع) بیعت كردند . اما اكنون بیعت خود را شكستند .پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشكار كردن عقیده پنهان كارى مىكنید و بعد از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت کرده اید
8. شتاب در شنیدن حرف هاى بیهوده و بىاساس
« معاشرالناس المسرعة الى قیل الباطل المغضیة على الفعل القبیح الخاسر ؛ اى گروه مردم كه به سوى شنیدن حرف هاى بیهوده شتاب مىكنید، و كردار زشت زیانبار را نادیده مىگیرید.»
9. فرصت طلبان به سر كار آمدند
حضرت (س) در فرازهایى از خطبه فدكیه به گروه هاى فرصت طلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است . و ویژگىهاى آنها را نیز بیان فرموده است .
/////////////////
منابع
1- بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ صفار، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم 1404 قمری .
2- ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج5، ص 176 .
3- ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج5، ص 178 .
4- سوره عنکبوت، آیه 1 – 3 .
5- ارشاد القلوب، ترجمه رضایى، ج2، ص 235- 238 .
6-سوره شعراء، آیه 227، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی .
7- سیرة المصطفى هاشم معروف ص 709 - دارالقلم به نقل از شرح نهج ابن ابى الحوید ج 3 - 190 - 189.
8- تاریخ ابن ایثر ج 2، ص 318 - دار صادر.
9- تاریخ طبرى ج 2، ص 226.
10- البدایة و النهایة ابن كثیر، ج 5 - 6، ص 224، بیروت .
11- سیرة المصطفى ، هاشم معروف ، ص 708، دارالقلم بیروت .
12- تاریخ طبرى ، ج 2/226، چاپ بیروت .
13- البدایة و النهایة ، ابن كثیر، ج 5، ص 224 - 225.
14- حیاة محمد: محمد مصطفى المراعى ، ص 471.
15- طبقات ابن سعد، ج 2، ص 206.
16- ج 4، ص 247.
17- كامل ابن اثیر، ج 2، ص 318، دار صادر.
18- سیرة المصطفى هاشم معروف به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 3، ص 190 - 189.
19- جزء سوم از جلد اول ، ص 413.
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum295/thread60944.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر