کاریکلماتور حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است.
کودک خیال ام ، آرزوی مهد کودک را به گور برد.
«سرزنش» ، زشت ترین عادت گیوتین است.
وایرلس به جدایی پرندگان دامن می زند.
اورانیوم با غني سازي مايه دار شد.
سايهام ، سينهخيز تعقيبم مي كند.
عاشق تفنگي هستم كه با بوي باروت غريبه است.
مسافرین ایستاده ی اتوبوس ، عطر زیر بغل به هم تعارف می کنند.
عده ای پیاده به وصال می رسند، خیابان وصال را می گویم.
هنگام پيري، ارتفاعاتم سفيدپوش شد.
آزمون مرگ، بدون کنکور انجام می شود.
ای کاش باشگاه مغز سازی هم دایر می شد.
فرش فقیر ، خواب ندارد.
«پری»روز،زیباترین روز بود.
كودك خيالم را ، از شير گرفتم.
ماشین «بی باک» ، مفت نمی ارزد.
نانوای «بندر خمیر» ، لنگ خمیر نمی شود.
با تلنگر برسفال دلم ، حالش را پرسيدم.
«قافيه» را باختم ، شعرم «سپيد» شد.
«آپارتاید»ی با «سیاه» زخم جان سپرد.
عاشق طلا ، جنگ زرگري راه انداخت.
دیابت ، قند دان تلخ زندگی است.
آچار فرانسه چینی از آب در آمد.
گربه از ترس ، سگ لرز می زد.
دیوانِ عمر ، قافیه ندارد.
«آدم» ربا ، به «حوا» كاري ندارد.
سایه هر چه کشید از دست هم سایه کشید.
مسافر سرنشين است ، از ته نشين خبري نيست.
عده ای «حضور»شان را با «غیبت» لکه دار می کنند.
«جنبش نرم افزاری» ، همان «حرکات موزون» است.
هنرمندانه ترين دوشيدن ، دوشيدن آدم ها است.
من زوری نداشتم تا منظورم را بفهمند.
قورباغه ی گرسنه همه جا زبان درازی می کند.
عکسهای رادیوگرافی شکستگی چهره اش را نشان می داد.
کودک خیال ام ، آرزوی مهد کودک را به گور برد.
«سرزنش» ، زشت ترین عادت گیوتین است.
وایرلس به جدایی پرندگان دامن می زند.
اورانیوم با غني سازي مايه دار شد.
سايهام ، سينهخيز تعقيبم مي كند.
عاشق تفنگي هستم كه با بوي باروت غريبه است.
مسافرین ایستاده ی اتوبوس ، عطر زیر بغل به هم تعارف می کنند.
عده ای پیاده به وصال می رسند، خیابان وصال را می گویم.
هنگام پيري، ارتفاعاتم سفيدپوش شد.
آزمون مرگ، بدون کنکور انجام می شود.
ای کاش باشگاه مغز سازی هم دایر می شد.
فرش فقیر ، خواب ندارد.
«پری»روز،زیباترین روز بود.
كودك خيالم را ، از شير گرفتم.
ماشین «بی باک» ، مفت نمی ارزد.
نانوای «بندر خمیر» ، لنگ خمیر نمی شود.
با تلنگر برسفال دلم ، حالش را پرسيدم.
«قافيه» را باختم ، شعرم «سپيد» شد.
«آپارتاید»ی با «سیاه» زخم جان سپرد.
عاشق طلا ، جنگ زرگري راه انداخت.
دیابت ، قند دان تلخ زندگی است.
آچار فرانسه چینی از آب در آمد.
گربه از ترس ، سگ لرز می زد.
دیوانِ عمر ، قافیه ندارد.
«آدم» ربا ، به «حوا» كاري ندارد.
سایه هر چه کشید از دست هم سایه کشید.
مسافر سرنشين است ، از ته نشين خبري نيست.
عده ای «حضور»شان را با «غیبت» لکه دار می کنند.
«جنبش نرم افزاری» ، همان «حرکات موزون» است.
هنرمندانه ترين دوشيدن ، دوشيدن آدم ها است.
من زوری نداشتم تا منظورم را بفهمند.
قورباغه ی گرسنه همه جا زبان درازی می کند.
عکسهای رادیوگرافی شکستگی چهره اش را نشان می داد.
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum54/thread57566.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر