از اغواء شيطان فقط مخلَصين در امانند
و نيز از جمله آياتي كه دلالت بر ثبوت و رسوخ ملكه ايمان و يقين و صواب و عصمت از گناه دارد، آيه شريفه هشتاد و دو و هشتاد و سه از سوره مباركه «ص» است:
(قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِين*إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين).
«شيطان در مقام تمرّد و انانيّت به خداوند عرض كرد: قسم به عزّت و جلالت كه تمامي بندگانت را گمراه خواهم نمود مگر آنان كه از مخلَصين هستند.»
در اين آيه شريفه شيطان قسم ياد ميكند كه: إغواء و إضلال او شامل همه افراد بنيآدم از هر طبقه و صنفي خواهد شد و هيچكس از اين قاعده مستثني نخواهد بود، مگر بندگاني كه در مسير كمال و تقرّب بسوي پروردگار به مقام خلوص رسيده باشند؛ يعني خلوص ملكه آنها شده باشد.
توضيح مسأله اينكه: نفس انسان بواسطه تعلّق به عالم كثرات و اهواء و آراء باطله و اعتباريّات، زمينه مساعد و بستري مهيّا جهت نفوذ و ورود شيطان و جنود او ميباشد. و از آنجا كه شيطان داراي علم و شعور و ادراك و احاطه به جميع خصوصيّات و آثار و شوائب وجودي انسان است، و علم او بر مدركات و صفات و ملكات انسان نه علم اكتسابي و تحصيلي و مقيّد و محدود بوده، بلكه علمي احاطي و اشرافي و با بصيرت و نفوذ ميباشد، فلذا انسان در هيچ مرحله از مراحل كمال و رشد و علم و اكتساب معارف و تحصيل حقائق نميتواند از شرّ او و مكائد او و راههاي نفوذ او و اغفال و إضلال او، و بالأخره خسران و هلاكت و بطلان بواسطه او در امان باشد. و بطور كلّي در هر مرحله از مراحل همراه و همگام با حركات و سكنات و نشست و برخاست و تكلّم و تفكّر و تخيّل و نيّت، شيطان قرين و مونس و مصاحب همچو دو دلداده و دو يار مهربان در كنار انسان به مراقبت و إرصاد از كارها و اعمال و گفتار و پندار انسان مشغول ميباشد، و آني از آنات از اين وظيفه خود و اشتغال خود غفلت نميورزد، و همچون حيواني ميباشد كه خود را در كمين شكار قرار داده و با تمام حواسّ كاملاً مراقب و مواظب صيد خود است كه در اوّلين لحظه مناسب كه همان لحظه غفلت و عدم انتباه او به جوانب و شرائط محيط خود است او را بربايد و بر او غالب گردد و او را از پاي درآورد. و عجيب اينجاست كه علم او و ادراك و شعور او نه تنها به علوم و مدركات بشري، بلكه به خود انسان و ذات او و صفات او و ضمائر او آنچنان رسوخ دارد كه در هيچ مرحلهاي خود را از انسان جدا نميكند، و در هر محفل و مجلسي حضور خود را رسماً اعلام مينمايد، و حتّي قبل از شركت انسان، خود زودتر در آن محفل قرار ميگيرد و آثار خود را و اسباب و وسائل إغواء را در آنجا متمكّن ميگرداند. حتّي هنگام اتيان به عمل صواب و اقدام به فعل حقّ و كلام حقّ نيز حضور خود را بطور مرموز و مخفيانه به نحوي كه ابداً امكان تشخيص آن براي افراد ميسّر نخواهد بود تثبيت مينمايد؛ مگر بعضي از افراد خاصّ كه لطف و عنايت الهي شامل آنان گردد و آنان را متوجّه حضور اين موجود مرموز و اغواء كننده نمايد، كه إن شاء الله ذكر آن خواهد آمد.
در اين آيه شريفه شيطان قسم ياد ميكند كه تمامي بندگان خدا را به بيراهه و ضلالت بكشاند؛ چرا؟ زيرا نفس انسان بواسطه تعلّق به كثرات راه نفوذ او را هموار ساخته و زمينه ورود او را به حريم دل و قلب خود فراهم نموده است. پس اگر اين دو مقدّمه در كنار هم قرار گيرند:
زمينه مناسب، و احاطه وجودي شيطان بشر را به هلاكت ميكشاند
اوّل: وجود بستر و زمينه مناسب جهت نفوذ شيطان كه همانا تعلّق نفس به دنيا و زخارف دنيا اعمّ از رياسات و منافع شخصيّه، حبّ به ذات، جلب منافع بدون حدّ و حصر، تعدّي به حريم ديگران جهت وصول به آمال و منويّات دنيويّه، سلب حقوق ديگران جهت نيل به آراء و اهواء باطله، تمتّع از لذّات و شهوات بدون هيچ مرز و حدّ، حسّ حكومت و سلطه بر افراد ديگر، به بند كشيدن و استعباد سايرين در خدمت منافع و اميال شخصيّه، و خلاصه در يك جمله: تحميل خواستها و نظرات و آراء و هواها و هوسها و كامجوئيهاي خود بر حقوق ساير افراد و خواستهاي آنان، در اين صورت زمينه و ظرف مناسب براي رسوخ و نفوذ شيطان به نحو اكمل و اوفي فراهم و مهيّا ميشود.
دوّم: اشراف كلّي و احاطه وجودي و علم و اطّلاعوسيع شيطان نسبت به انسان و صفات و ملكات و تمام شراشر وجودي او كه موجب تدبير احسن و يافتن راه و حيله كارسازتر در ورود به حريم او و اغواء و اضلال او در هر مرتبه و مرحله از مراتب وجودي و مراحل استكمالي بشر ميباشد. و از اين قاعده هيچ فردي چه جاهل، چه عالم، چه مقلّد و چه فقيه و چه مجتهد، چه عامي و چه سالك، چه مرد و يا زن، پير و يا جوان، هيچكس و هيچكس مستثني نخواهد بود؛ و هيچ فردي نميتواند خود را تافته جدا بافته از ديگران بداند و خود را محفوظ و مصون از دستبرد شيطان و جنود او بحساب بياورد و دست او را از خود منقطع تصوّر نمايد كه اين حالت، خود عين جهالت و ضلالت است، و در اين بستر اتّفاقاً نفوذ شيطان بسيار كارآمدتر و ورود او به حريم آن شخص بسيار راحتتر و بيمؤونهتر خواهد بود.
نتيجه اين دو مقدّمه، مهر هلاكت و خسران و بوار بر كلّيه ابناء بشر در تمام طبقات و اختلاف درجات است.
بديهي است اگر يكي از اين دو مقدّمه وجود خود را از دست بدهد ديگر اغواء و ضلالتي براي شيطان و بشر وجود نخواهد داشت.
امّا بالنّسبه به جهت دوّم كه به خود شيطان برميگردد و آن مسأله علم كلّي او و احاطه وجودي او به جميع خصوصيّات و ضمائر و صفات و ملكات انسان است، بايد اذعان نمود: اين مسأله ناشي از قدرت وجودي او بوده و از او سلب نخواهد شد. و اين قدرت قدرتي است كه خداي متعال به او داده است، چنانچه هر قدرتي در عالم وجود چه از ناحيه صلحاء و چه از ناحيه غير صلحاء و چه ساير موجودات از ناحيه پروردگار است. و به عبارت ديگر قدرت اختصاص به ذات اقدس او دارد، و همينطور علم و شعور و ادراك كه تمامي اينها افاضه از جانب حضرت حقّ است به جميع موجودات، و از جمله آنها شيطان و جنود او ميباشد.
بنابراين، اين خيال و توهّم را بايد از ذهن خود براي هميشه بيرون ببريم كه روزي شيطان وسايل و معدّات وجودي خود را جهت إضلال و اغواء ما از دست بدهد و همچون پرنده پر و بال شكسته در كنجي بنشيند و نظارهگر اعمال و كردار صحيح خلائق باشد، هيهات!
اسرار ملكوت جلد ۲
آیت اللـه سید محمد محسن حسینی طهرانی
نورآسمان
آیت اللـه سید محمد محسن حسینی طهرانی
نورآسمان
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum137/thread52334.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر