۱۳۹۲ تیر ۱۲, چهارشنبه

يك ميدان و دو هجوم




نه ((مرز)) تنها آبى و خاكى است، نه حمله، تنها زمينى و هوايى!

نه هجوم، فقط نظامى است، نه شكست و ضربه، فقط مادى.

((تهاجم فرهنگى)) خطرناك‏تر از ((هجوم نظامى))است.

در هجوم نظامى، طمع به خاك است و زمين، در شبيخون فرهنگى طمع به اخلاق است و دين!

هجوم نظامى با سر و صدا و سرعت است، تهاجم فرهنگى، آهسته و آرام.

آن ترسناك و نفرت آفرين است، اين فريبنده و جذاب.

آن، افراد را به دفاع و مقاومت وا مى‏دارد، اين به استقبال و پذيرش مى‏فرستد.

كشته آن، ((شهيد))است و مرده اين، پليد!

شهادت، دوست داشتنى است، اما ابتذال، نفرت‏انگيز.

در هجوم نظامى، دشمن اعلام جنگ و دشمنى مى‏كند، و مهاجم فرهنگى اعلام دوستى!...

در حمله نظامى، صفير اولين گلوله، همه را متوجه خطر مى‏سازد، اما در تهاجم فرهنگى گاهى تا شليك گلوله آخرِ دشمن، هنوز عده‏اى شبيخون را باور نمى‏كنند.

آن پيداست، اين پنهان!

در آنجا، زمين از دست مى‏رود، اينجا شرف و دين.

آنجا، درگيرى با دشمن، در مرزهاست، اينجا آسيب از حمله دشمن، درون خانه‏هاست.

آنجا بمب‏هاى خوشه‏اى مى‏ريزند، اينجا شكّ و دودلى مى‏انگيزند.

آنجا، سلاح، موشك و بمب است، اينجا ماهواره و امواج تصويرى.

در ميدان حمله نظامى، پادگانها، مقرّها و خطوط و خاكريزها بمباران مى‏شود، در تهاجم فرهنگى مدرسه‏ها، مطبوعات، انديشه‏ها و عقيده‏ها.

در آن درگيرى، كوه و دشت و دريا ميدان برخورد است، در اين مقابله، نبرد در عرصه مجلات، رمانها، فيلمها و كتابهاست.

آنجا ميدان مبارزه محدود است، اينجا گسترده.

آنجا جنگى آشكار است، اينجا غارتى پنهان.

اسيران آن ميدان، ((آزاده))اند و گرفتاران اين ميدان ((معتاد)) و ((آلوده)).

آنجا، شهادت، خانواده‏اى را سربلند مى‏سازد، اينجا اعتياد و ابتذال، دودمانى را شرمگين مى‏سازد.

پدر يك شهيد، عزيز است، پدر يك آلوده، سرافكنده!

در ميدان نظامى، مجروح را به عقب بر مى‏گردانند تا مداوا شود، در صحنه فرهنگى، پس از اولين زخم و تركش، به خطوط جلوتر انتقال مى‏يابد.

تير و تركش، بر سر و دست مى‏نشيند، ولى زهر هوس و ويروس گناه، بر ايمان و انديشه آسيب مى‏رساند.

در هجوم نظامى، دشمن از مرز آبى و خاكى وارد مى‏شود، در تهاجم فرهنگى، از مرز فكرى و روحى.

آسيب خورده آن، انگيزه مبارزه و خصومت پيدا مى‏كند و نيش خورده اين خلع سلاح و بى‏انگيزه مى‏شود.

تشييع جنازه يك شهيد، شهرى را روح حماسه مى‏بخشد، اما آلودگى نسلى به ابتذال، روح جامعه را افسرده مى‏سازد.

هجوم نظامى، يك ملت را مقاومتر مى‏كند، و هجوم فرهنگى، سست‏تر مى‏سازد.

آنجا فشنگ شليك مى‏شود، اينجا آهنگ، پخش مى‏شود.

آنجا در پى ((ماه))اند، اينجا دنبال ((ماهواره)).

گذرگاهاى آن جبهه، سربالايى است، و عرصه‏هاى اين ميدان، سرازيرى.

آنجا از خود مى‏گذرند تا به خدا برسند، اينجا از خدا مى‏گذرند تا به خود برسند.

قربانيان آن، شهيد راه ((معروف))اند، و قربانيان اين، كشته بيراهه ((منكر))!

بكوشيم تا از مجروحان اين جبهه و تركش خوردگان اين حمله نباشيم.

اگر هم آسيب ديده‏ايم، به درمانگاه ((توبه)) برويم‏

و .... تا دير نشده، غده گناه را ((جراحى))كنيم.

آيا سلامت روح و فكر، به اندازه ((جسم)) مهم نيست؟!

استاد جواد محدثى






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum281/thread52366.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: