بسم ا... باران
آدمک زندگی سرده مگه نه؟
دل عاشق پردرده مگه نه؟
آدمک دلها محبت ندارن
آدما پارومحبت میذارن
آدمک دریای درده دل من
گل پژمرده و زرده دل من
آدمک دنیا چه تنگه -مگه نیست؟
جای دل تو سینه سنگه- مگه نیست؟
آدمک به من بگو خدا کجاست؟
منو آروم بکنه اگه خداست
آدمک جز تو برم به کی بگم حرف دلو
آدما دل ندارن گوش نمیدن حرف دلو
آدمک دل نمیخواد گریه کنه
آدمک دلم میخواد خنده کنم
میبینی دل دیگه دیوونه شده؟
خونه ی دل دیگه ویرونه شده؟
آدمک دستو پاهات چوبی و خشکه میدونم
جای قلبو توسینه ات خالی گذاشتن میدونم
آدمک میخوام برم یه شهر دور
توی اون شهر خدا توشهر نور
آدمک می یای بریم پیش خدا
پیش اون شکوه کنیم از آدما؟
متاسفانه اسم شاعر این شعرو نمیدونم
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum228/thread52337.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر