۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

حضرت یحیی و ابلیس...

در روایات آمده در ملاقاتى كه حضرت یحیى علیه السلام با ابلیس نمود، در ضمن سخنانى كه آن حضرت با آنان ملعون داشت ، مى پرسد: اى ملعون ! چه چیز بیشتر موجب خوش حالى و روشنى چشم تو مى گردد؟

عرض كرد: زنان (بى ایمان ) كه ایشان تله ها و دام هاى من اند. وقتى لعنت و نفرین هاى صالحان بر من جمع مى شود، نزد زن ها مى روم و از ایشان دل خوش مى گردم .




در حدیث دیگرى آمده است : ابلیس به خدمت حضرت یحیى علیه السلام عرض كرد: اى یحیى ! هیچ چیز مثل زنان كمر مرا محكم نمى كند و چشمم را روشن نمى گرداند. ایشان تله ها و دام هاى من اند و تیرى هستند كه به وسیله آنان خطا نخواهم كرد: پدر و مادرم به فداى ایشان باد.


سپس افزود: اگر آنان نبودند، من نمى توانستم پست ترین و بى عرضه ترین مردان را گمراه كنم ! چشم من به ایشان روشن است ، به واسطه ایشان به مرادم مى رسم ، به سبب آنها مردم دنیا را به پرتگاه مى برم . مهمترین وسیله اى كه شیطان جهت اغواى آدمیان به كار مى برد، در درجه اول زنان و پس از آن پول است . از این جهت گفته شده : زنان (بى تقوا) زاده شیطان اند.






برگرفته از سایت حمایت از حقوق مردان :|






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum166/thread50516.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


مادران در حسرت اندام پیش از زایمان!


بعضی‌ها فکر می‌کنند چاقی بعد از زایمان یک اتفاق ناگزیر است و کسی که یک بار یا بد‌تر از آن چند بار زایمان کرده، به اصطلاح استخوان ترکانده و اندامش برای همیشه تغییر کرده است. با این تفکر همه مادران باید چاق باشند و اگر نباشند جای تعجب دارد!



برای خیلی از خانم‌ها دوباره پوشیدن لباس‌هایی که قبل از بارداری اندازه‌شان بوده یک رویای دست‌نیافتنی است و فکر می‌کنند برای رسیدن به تناسب اندام راه طاقت‌فرسایی پیش رو دارند، اما تجربه‌های علمی همه این باورهای غلط را رد می‌کند و نشان می‌دهد هر مادری اگر بخواهد و صبر و اراده لازم را داشته باشد می‌تواند یک بار دیگر به اندامی متناسب برسد.




اگر در دوران بارداری به سر می‌برید یا به تازگی زایمان کرده‌اید و دنبال راهی برای رسیدن به وزن پیشین هستید، راهنمایی‌های دکتر محمد رضا وفا، متخصص تغذیه، در این مورد به شما کمک می‌کند.



شیردهی شما را لاغر می‌کند



بعد از زایمان بهترین شرایط برای کاهش وزن شیردهی است. اگر مادر با روش صحیح شیردهی آشنا باشد، از نظر فیزیولوژیک بهترین شرایط کاهش وزن فراهم می‌شود. متاسفانه بسیاری از مادران با روش‌های صحیح شیردهی آشنا نیستند و آموزش‌های لازم را هم نمی‌بینند. مثلا مادر باید بیاموزد که سینه را با روش صحیح در دهان کودک بگذارد و بداند که نباید دائم سینه‌ را عوض کند. یعنی باید به نوزاد اجازه دهد، شیر یک سینه را تا آخر در یک نوبت بخورد. روش‌های ناصحیح شیردهی باعث می‌شود به تدریج تولید و ترشح شیر مادر کاهش یابد و به این ترتیب شرایط فیزیولوژیک کاهش وزن در دوران شیردهی را از دست بدهد.



به طور کلی دوران شیردهی به 2 قسمت عمده تقسیم می‌شود، یکی 6 ماه اول که باید شیر خوراک انحصاری نوزاد باشد. یعنی 6 ماه اول تولد، کودک به هیچ ماده غذایی دیگری جز شیر مادر نیاز ندارد. در این 6 ماه مادر به رژیم کاهش وزن تشویق نمی‌شود. معمولا متخصص تغذیه بعد از 6 ماه اول تولد نوزاد و بر حسب شرایط مادر، رژیم کاهش وزن را توصیه می‌کند که دوران تغذیه انحصاری کودک با شیر مادر تمام شده باشد.



از دوران بارداری شروع کنید



مادرانی که دوست دارند اندامی متناسب داشته باشند باید از‌‌ همان دوران بارداری اضافه وزنشان را کنترل کنند. یعنی هر مادری با توجه به وزن پیش از بارداری باید در طول بارداری افزایش وزن مشخصی داشته باشد. بر اساس استاندارد‌های موجود علمی خانمی که وزن طبیعی دارد و BMI او پیش از بارداری بین 18.5 تا 25 است، توصیه می‌شود در طول دوران بارداری حداکثر 9 تا 11 کیلوگرم افزایش وزن داشته باشد. برای مادری که پیش از بارداری کمبود وزن دارد افزایش وزن دوران بارداری می‌تواند تا 16 یا حتی 18 کیلوگرم باشد. طبق این استاندارد مادرانی که قبل از بارداری اضافه وزن دارند و به اصطلاح چاق هستند، در دوران بارداری نباید بیش از 6 تا 7 کیلوگرم افزایش وزن پیدا کنند. به این ترتیب اگر مادری پیش از بارداری چاق است باید در دوران بارداری وزن‌گیری او تحت نظر متخصص تغذیه کنترل شود.



البته استثناهایی هم وجود دارد؛ مثلا مادرانی که دوقلو یا چندقلو باردار هستند، ممکن است افزایش وزن بیشتری داشته باشند. متاسفانه ویارهای این دوران و تمایل به همه‌چیزخواری می‌تواند باعث چاقی بیش از حد شود و باید برنامه خوراکی توسط متخصص تغذیه کنترل شود. به این ترتیب که با توجه به اطلاعاتی که از خانم باردار به دست می‌آید برای کنترل وزن توصیه‌های لازم را به او می‌کنند تا رژیم خوراکی متعادلی داشته باشد و از مصرف کالری زیاد‌تر از نیاز پرهیز کند.



به هر حال دوران بارداری زمانی نیست که مادر بتواند رژیم کاهش وزن بگیرد. در این دوران فقط باید کالری دریافتی مادر کنترل شود. مثلا چنین افرادی بهتر است از خوردن غذاهای پرکالری مثل غذاهای فست‌فودی یا خوراک‌های بسیار پر چرب یا بسیار شیرین پرهیز کنند و در عوض میوه و سبزی‌های بیشتری در رژیم غذایی‌شان بگنجانند.



بهترین زمان رژیم غذایی



طبیعی است که در اغلب موارد تنها با شیر دادن به شیرخوار، لاغر شدن اتفاق نمی‌افتد و مثل هر شرایط دیگری برای رسیدن به تناسب اندام باید رژیم غذایی هم وجود داشته باشد. مادرانی که می‌خواهند رژیم لاغری بگیرند بهتر است در 6 ماه دوم تولد نوزاد رژیم را آغاز کنند تا آسیبی به تغذیه نوزاد وارد نشود. در 6 ماه اول بعد از زایمان معمولا به مادران رژیم لاغری داده نمی‌شود. البته مادران شیرده نباید فراموش کنند که حتی بعد از 6 ماه اول هم رژیم‌های لاغری دوران شیردهی باید حتما تحت نظر متخصص تغذیه باشد و نباید این کار را خودسرانه انجام دهند.



با توجه به اینکه در این دوران بخش مهمی از مواد غذایی مورد نیاز کودک از شیر مادر تامین می‌شود، رژیم لاغری نامناسب می‌تواند سلامت کودک و مادر را به خطر بیندازد. نکته مهم دیگر این است که مادر نباید برای لاغر شدن عجله کند. در دوران شیردهی اگر مادر به رژیم پیشنهادی متخصصان عمل کند و در کنار آن ورزش‌ هم بکند، می‌تواند در هر ماه 1 تا 2.5 کیلوگرم وزن کم کند ولی بیش از آن انتظار نمی‌رود کاهش وزن داشته باشد. بعد از پایان دوران شیردهی این کاهش وزن می‌تواند تا 3.5 کیلوگرم در ماه هم افزایش یابد. البته مادری که افزایش وزن بیش از حد مجاز در دوران بارداری نداشته پیش از پایان دوران شیردهی –که آن را 2 سال فرض می‌کنیم- به وزن پیش از بارداری خواهد رسید.



ورزش باید متناسب باشد



علاوه بر کنترل برنامه خوراکی یک راه‌حل مناسب همراه با کاهش وزن، ورزش کردن است ولی این ورزش‌ها باید با توجه به توان قلبی و ریوی مادر توصیه شود. مادری که قبل از زایمان به ورزش کردن عادت داشته، بعد از زایمان هم سریع‌تر می‌تواند ورزش کردن را شروع کند ولی مادری که دوران بارداری را بیشتر در حالت ساکن گذرانده است و کم‌تحرک بوده پس از زایمان هم به سختی می‌تواند ورزش کند ولی توصیه می‌شود حتی این مادران هم پس از زایمان ورزش را شروع کنند. البته نوع زایمان هم اهمیت دارد. دوره نقاهت سزارین در مقایسه با زایمان طبیعی کمی بیشتر است و این تفاوت بیش از چند روز نیست. بهتر است زمان شروع ورزش را پزشک مشخص ‌کند.



افرادی که زایمان‌های پرخطر داشته‌اند یا طی دوران بارداری مشکلات متابولیک داشته‌اند، ممکن است بعد از زایمان نیاز به استراحت مطلق داشته باشند ولی یک مادر سالم می‌تواند حتی بلافاصله پس از زایمان ورزش را شروع کند.



درباره ورزش کردن باید بدانیم که فاز اول گرم کردن است و مادران باید ورزش را با حرکاتی که برای گرم کردن توصیه می‌شود، شروع کنند. بعد از آن باید به ورزش‌های هوازی بپردازند که فاز دوم ورزش را تشکیل می‌دهد. فاز سوم یا پایانی هم حرکات کششی و قدرتی است. به هر حال مادر نباید بلافاصله بعد از زایمان ورزش‌های سنگین را شروع کند. مثلا اگر مادری می‌خواهد از تردمیل استفاده کند باید با دور آهسته و حالت پیاده‌روی ساده باشد. چه بهتر که همین پیاده‌روی در یک محیط مفرح باشد. مثلا مادر می‌تواند برای پیاده‌روی به پارک برود و حتی کودکش را هم با کالسکه همراه ببرد و یک ورزش ساده و لذت‌بخش را تجربه کند که هم برای سلامتش خوب است و هم به کاهش وزنش کمک می‌کند. این پیاده‌روی می‌تواند از 5 تا 10 دقیقه در روز شروع شود و به تدریج –مثلا روزی 5 دقیقه- افزایش پیدا کند تا به یک ساعت برسد.



کم خوابیدن شما را لاغر نمی‌کند



خواب یک مسئله خیلی مهم است و یک فرد سالم به 7 تا 8 ساعت خواب پیوسته و کامل نیاز دارد ولی از آنجا که شیرخوار نیاز به شیردهی منظم دارد مادر مجبور است در طول شب چند بار برای شیر دادن نوزاد بیدار شود و همین موضوع در خواب مادر اختلال وارد می‌کند. مادر باید بتواند با مدیریت صحیح، خوابش را تنظیم کند تا در طول شبانه‌روز خواب کافی داشته باشد. خواب کافی باعث می‌شود مادر انرژی لازم برای ورزش کردن را هم پیدا کند. مادری که دائم خسته و در حال چرت زدن است نمی‌تواند تحرک لازم را داشته باشد و در نتیجه برای لاغر شدن هم مشکل دارد. این تصور غلطی است که بعضی‌ها فکر می‌کنند بی‌خوابی می‌تواند باعث لاغری شود. مادری که می‌خواهد وزن کم کند باید در عین حال استراحت کافی داشته باشد.




منبع : salamatnews.com






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum391/thread50515.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


ده راه برای خوشحال کردن مادرتان



امسال پیشنهاد های جالبی برای خوشحال کردن مادرها داریم.




چند روز بیشتر به روز مادر نمانده هرکس با توجه به توانش می کوشد در این روز هر چند کوتاه از مادرش قدردانی کند و خستگی از تنش بیرون کند.

امسال پیشنهاد های جالبی برای خوشحال کردن مادرها داریم.



1 - لوازم منزل در تحریم

ملتمسانه تقاضا می کنم برای روز مادر لوازم منزل،جارو،پارو،قوری،کتری حتی ازنوع طلاییش هرچه قدر هم کارشان را راحت تر می کند نخرید.

روز مادر برای تقدیر از مادر هاست نه نظافت چی ها و یا کسانی که هر روز به شما سرویس می دهند. محبت های آنها از سر عشق است وگرنه کارگر شما نیستند که با خرید این چیز ها آنها را در خدمت رسانی بیشتر یاری کنید!!!




2 - دوست دارم فراوان

خانم ها موجوداتی حساس اند و مثل همه نوع بشر به محبت نیاز دارند. بهترین هدیه بدون کلام محبت آمیز از ته دل هیچ فایده ای ندارد.پس اگر پول ندارید مهم نیست محبت که خرجی ندارد کلامی ،حضوری تاکید می کنم تلفنی فایده ندارد اگر مادر هایتان در دسترس هستند حضوری از زحماتشان تشکر کنید. جملاتی که تا به حال فرصت نکرده اید را دراین روز بگویید . از سال دیگر تنها خدا خبر دارد.




3 - شاد باشید

یک روز هم که شده مشکلات کار،بی کاری، تحصیل، خانواده، همسر و کلا مشکلات زندگی تان را کنار بگذارید و دست از ناله و درد و دل کردن برای مادرتان دست بردارید.نهایت شادی مادرتان در شادی شماست یک روز در سال هم که شده شاد باشید. حتی شده در ظاهر نقش بازی کنید و به این ترتیب دلش را خوش کنید.




4 - ببخشید

هیچ انسانی بی ایراد نیست. نه من نه شما و نه مادرتان. پس اگر از دست مادرتان،کارهایش،نصایح هر دقیقه اش،بودن بیش از حدش!،یا حتی نبودنش ناراحت هستید. بپذیرید او هم انسان است ببخشید.





5 - کمک کنید

کمک کردن تنها شستن ظرف و انجام کارهای منزل نیست گاهی شنیدن درد دل ها و همدلی بهترین هدیه به کسی است که همیشه ستون زندگی تان بوده و تمام سال به غرها و درد دلهایتان گوش می دهد. یک بار در سال هم شما شنونده باشید.




6 - تشکرکنید

رسم خوبی بین ما ایرانی ها هست و آن این است که هربار از سرسفره بلند می شویم از کسی که زحمت طبخ غذارا کشیده تشکر می کنیم. اما تا به حال ازکسی که لباس هایتان را می شوید ، اتو می کندو... تشکر کرده اید.

شما دوست عزیز پشت چشم نازک نکن!! بله مستقل شدی جدا زندگی می کنی احسنت اما به خاطر دعای خیر از مادرت تشکر کرده ای؟




7 - دخالت نکن، درس نده

خیلی از ما ها همین که کمی درس می خوانیم. چند نفر با نام خانوادگی صدایمان می کنند احساس می کنیم از همه چیز خبرداریم و عالم به غیب هستیم. مادر و پدرهایمان را نصیحت می کنیم، انتقاد می کنیم و بدتر از همه قضاوت می کنیم.





8 - خوب موندی

نه به دروغ نه برای کلک زدن. اما خانم ها از اینکه جوان تر از سنش به نظر برسند حسابی انرژی می گیرند.پس به آنها یاد آور شویدجوان وزیبا هستند.





9 - مهم هستی

در این که مادران نقش تعیین کننده ای در زندگی هر ایرانی دارند و حتی پس از مرگشان هم تاثیراتشان باقی خواهد ماند اما کمتر پیش می آید که به آنها یاد آور شویم که چقدر مهم و تاثیر گذار هستند.پس هر ازگاهی به آنهابگویید .




10 - همیشه قدر دان باش

اینکه روز خاصی را به نام مادر اختصاص می دهیم خیلی خوب است اما لازم است هر روز قدر دان محبت های آنها باشیم.

منبع : banki.ir









ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum59/thread50514.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


مادران خویشتندار! برد با شماست


مادران خویشتندار! برد با شماست .بیشتر مادران در رفتار با بچه هایشان گاه به علت خشم و غضب دچار توفان های «چند ثانیه ای» می شوند.



به نظر می رسد که این فقط یک خشم مادرانه است اما دکتر «کیت ابلو» از آن با عنوان «بیماری خشم» (anger illnes) یاد می کند و معتقد است، که این همان غضب غیرقابل کنترلی است که بخش عمده آن متوجه فرزندان می شود.



از این رو ۱۰ توصیه برای خویشتنداری مادران توصیه می کند.

▪ نخست: خشم تان را خوب بشناسید تا بتوانید مهارش کنید: آیا اولین علامت عصبانی شدن شما بالا رفتن ضربان قلبتان است؟ دچار لکنت زبان می شوید؟ با این که دست خود را مشت می کنید؟ به محض بروز و اوج گرفتن خشم، هر کاری در دست دارید رها کنید و به نقطه خلوتی از خانه پناه ببرید و چشمانتان را ببندید و نفس عمیق بکشید و فقط ۳۰ ثانیه به خودتان تا آرام شدن زمان بدهید. طی این ۳۰ ثانیه شما قرار است با یک بیماری به نام «بیماری خشم» بجنگید نه با جگرگوشه هایتان!



▪ دوم: من بهترین مادر دنیا هستم: چند جمله درباره وضعیت تان بسازید و هنگام شروع خشم آنها را مانند وردی جادویی تکرار کنید. این ها وردهای شخصی شما هستند. جملاتی مانند: «اون فقط ۵ سالشه»، «اون بچه است»، «داد نزن بعد حسابی پشیمان می شوی» و «بهترین مادر دنیا منم»، در این مواقع جملات خوبی هستند. خوب است گاهی با خودتان حرف بزنید.



▪ سوم: به آینده رفتاری خود و کودکتان فکر کنید: مجسم کنید که سال ها گذشته و باید دلیل رفتارهای خشن، فریاد و احیانا کتک هایی که به بچه زده اید را به پسر یا دخترتان که اکنون شخص بزرگی شده، توضیح دهید. تنها این تصویر می تواند سبب موفقیت شما در زمان کنترل طغیان خشم تان شود.



▪ چهارم: چنانچه تمرکزتان را از دست بدهید، نبرد را باخته اید: بکوشید بدون جنگیدن همواره تا حد امکان فاتح بایستید. مهم تر از همه این که به خود یادآوری کنید که برنده شدن بدون درگیری، علاوه بر عزت نفس؛ احترام فرزند و همسر را برایتان به ارمغان می آورد.



▪ پنجم: به شطینت کودکان بخندید: گاهی کودکان صبر و تحمل شما را محک می زنند.

کودکان خردسال اکثر چیزها را پرتاب می کنند، در خانه می دوند و مرتب سوال می کنند. چنانچه از همان ابتدا این واقعیت را بپذیرید که نمی توانید همواره آنها را به طور کامل کنترل کنید و گاهی هم اصلا نمی توانید این کار را انجام دهید، به هنگامی که آنها چیزی را می ریزند، به چیزی دست می زنند که نباید دست بزنند و سوالی را برای پنجاهمین مرتبه تکرار می کنند، خیلی عصبی نمی شوید و حتی به شیطنت کودکتان می خندید.



▪ ششم: از کودکتان کمک بخواهید: بگذارید گاهی هم آنها از شما مواظبت کنند. کودک شما بیش از آن که به فریاد تحکم آمیز تان توجه کند، به تقاضای کمکی که صادقانه بیان شود، واکنش مثبت نشان می دهد. این عمل به هیچ روی تلافی جویانه نیست بلکه منظور جلب همدلی اوست.



▪ هفتم: به آینه بنگرید: به معنای واقعی کلمه به هنگام عصبانیت خودتان را در آینه نگاه کنید. بی تردید تصویر خوشایندی نخواهید دید وانگهی عصبانی ماندن، در زمانی که به چهره خودتان خیره شده اید کار آسانی نیست.



▪ هشتم: معجزه آب سرد: آب سرد آتش خشم را هم خاموش می کند. چنانچه اوضاع به سمت خطرناک شدن پیش می رود، صورت خود را با آب سرد بشویید.



▪ نهم: تنفس عمیق: نفس عمیق بکشید. دم و بازدم سبب می شود تا کنترل اعصابتان را به دست بگیرید.



▪ دهم: با کسی صحبت کنید: خشم خود را بر سر کودکانتان خالی نکنید. در چنین وضعیتی گوشی تلفن را بردارید و به یک دوست خوب یا همسرتان زنگ بزنید و بگویید که صبرتان تمام شده و به دلجویی و عبارتی تسکین دهنده نیاز دارید. قطعا با شنیدن صدای آرام دوست و یا همسرتان، به آرامش می رسید.

روزنامه جوان






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum353/thread50513.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هدایایی دست ساز برای روز مادر



با کمی خلاقیت یک تابلوی گرافیکی از تصاویر وسایل مورد استفاده در آشپزخانه درست کنید .

با استفاده از یک تکه کاربن تصویر وسایل را بر روی کاغذ پیاده کرده و کاغذ مورد نظر را ببرید .







با اعطای این هدایای شخصی و دست ساز مخصوص باعث می شوید که مادرتان احساس خاص و ویژه بودن داشته باشد . این هدایا را خودتان یا با کمک کودکتان درست کنید . بعضی از این هدایا آنقدر ساده هستند که حتی بچه های کوچک و کم سن هم می توانند به تنهایی از پس درست کردنشان برآیند.



1 -
سنجاق سینه کاغذی

با استفاده از کاغذهای رنگی سنجاق سینه زیبایی برای مادرتان درست کنید که برای جشن روز مادر بر روی لباسش بزند . بدین منظور کاغذ ها را بصورت دایره ای برش دهید و برای اینکه این دایره های کاغذی حالت گلبرگ داشته باشند با استفاده از قیچی، دور تا دور آن را شکافهایی ایجاد کنید . دایره های کاغذی با رنگها و شکلها و اندازه های مختلف را روی هم چیده و وسط آنها را با یک دکمه زیبا و قشنگ ثابت نمایید . با استفاده از چسب حرارتی پشت کار را با هم با یک سوزن محکم نمایید .







نکته :
اگر برای تهیه این نوع جواهرات کاغذی از کاغذهای محکم که ضخیم بوده و وزن بالایی دارند استفاده نمایید ماندگاری آن بیشتر خواهد شد .



2 -
کار هنری مخصوص آشپزخانه

با کمی خلاقیت یک تابلوی گرافیکی از تصاویر وسایل مورد استفاده در آشپزخانه درست کنید . با استفاده از یک تکه کاربن تصویر وسایل را بر روی کاغذ پیاده کرده و کاغذ مورد نظر را ببرید . شکلهای بریده شده را بر روی یک تکه کارتن یا مقوای رنگی به ترتیب مورد نظرتان بچسبانید و برای زیباتر شدن کار آن را در قابی قرار دهید . به غیر لوازم مربوط به پخت و پز، از دیگر وسایل موجود در خانه هم می توان چنین تابلوهای زیبایی درست کرد .









3 - دسته گل کاغذی مخصوص روز مادر

با استفاده از کاغذ، دسته گل کاغذی بسار زیبایی درست کنید که تا مدتها پس از روز مادر هم ماندگار خواهد ماند .









4 - میز مخصوص سرو غذا

صبحانه مادر را بر روی یک میز زیبا و سفارشی سرو نمایید . میز ساده ای را انتخاب کنید که رویه شیشه ای جدا شدنی داشته باشد . عکس گل مورد علاقه مادرتان را در قطع شیشه زیر میز پرینت گرفته و زیر شیشه بگذارید .







نکته : به جای تزیین یک میز شیشه ای عکس مورد نظرتان را لامینت کنید و با استفاده از چسب، عکس را بر روی یک میز چوبی یا سینی سرو صبحانه بچسبانید .




5 - هنر استفاده از کارگاه گلدوزی

تنها با استفاده از چند ماده یک اثر هنری منحصر به فرد و دوست داشتنی برای مادرتان درست کنید . به اندازه قطر کارگاه گلدوزی مورد نظرتان کاغذ تزیینی را برش دهید . برای محکم کردن و ثابت نگه داشتن کاغذ در داخل کارگاه از چسب استفاده نمایید . جواهرات سفارشی یا کلیدهای درجه یک را بر روی کاغذ بچسبانید و با استفاده از پیچ فلزی بالای کارگاه این اثر هنری را به دیوار آویزان نمایید .











6 - تابلوی خاطرات مادر

یک تابلوی دیواری به مادرتان هدیه دهید که جدا از جنبه تزیینی اش به فضای اتاق محل نصب خود، لحظات خاطره انگیز و شخصیت ببخشد .برای تهیه این تابلو، نسخه اسکن شده ای از عکسهای قدیمی مادرتان را بر روی کاغذهای انتقال عکس برگردان یا برچسبهای عکس برگردان قابل چاپ، پرینت گرفته و بر روی بومهای خالی کشی بچسبانید . اگر می خواهید اندازه تابلویتان بزرگتر از کاغذهای ساده سایز نامه باشد می توانید تابلویی شبیه پازلهای چند صد تکه درست کنید . بدین منظور برای چاپ عکسها می بایست از گزینه tiling پرینتر استفاده کنید. برای چسباندن عکسها به بوم با استفاده از یک برس ترکیبی از چسب و آب را بر روی کل سطح بمالید .







نکته : سایزهای متفاوت بومهای کشی را می توانید از فروشگاههای لوازم هنری تهیه کنید . به دنبال بومهایی باشد که دارای قاب های چوبی آماده باشند تا به هنگام نصب کردن آن به دردسر نیافتید .



7 -
ظروف گلدار

برای متفاوت ساختن صبحانه مخصوص روز مادر دستی بر سر و روی پارچ شیشه ای و لیوان ست آن بکشید . بدین منظور از لیبل های طرحدار استفاده کرده و آن را بر روی لیوان و پارچ بچسبانید . برای ایجاد جلوه ای یخی بر روی ظروف شیشه ای یک لایه رنگ سفید را بر روی لیبل ها و بالای لبه های ظرف شیشه ای بزنید . رنگ را بر روی قسمتهای شیشه ای و لبه پارچ نزنید چرا روی آن نمی ایستد . زمانی که رنگ هنوز خشک نشده است برچسب را بکنید .









8 - دیس آیینه ای مخصوص پذیرایی از مهمان

اجازه دهید که این دیس آیینه ای انعکاسی از عشق شما به مادرتان باشد . بدین منظور یک آیینه قاب دار را به عنوان سینی انتخاب نموده و سپس مافین ها و کیکها را با کاغذ های فنجانی شکل مخصوص پخت در سینی بچینید . دو تکه بلند ربان حریر با لبه های سیمی را برش داده و آنها را طوری ببندید که شکل X بگیرد . این آینه را در وسط این X قرار داده و انتهای این روبانها را در بالا بصورت پاپیون گره بزنید .










ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum59/thread50512.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


مهماندار و صاحب بهشت چه کسی است؟


مهماندار و صاحب بهشت چه کسی است؟



صاحب و مهماندار بهشت علی‏ بن ابی‏طالب(سلام‏ الله‏ علیه) است.



آیت‌الله عبدالله جوادی آملی در صفحه ۲۲۶ از کتاب "شمیم ولایت" خود به بیان نکاتی در این زمینه می‌پردازد که به شرح زیر است:




درِ بهشت باز است، ولی مومنان اهل بهشت که وارد می‏‌شوند، در می‏‌زنند. وقتی بهشتی کوبه در را می‏‌کوبد، این صدا شنیده می‏‌شود؛



"یاعلی یاعلی"



طنین کوبه «یاعلی» است.



مرحوم علامه طباطبایی(رضوان‏ الله‏ علیه) در شرح این حدیث و این‏که چرا صدای کوبه در بهشت "یا علی" است، می‏‌فرمودند:



"مهمان وقتی به خانه‏‌ای می‏‌رود، صاحب خانه را صدا می‏‌زند. اگر صاحب‏ خانه نام معینی داشته باشد، مهمان همان نام معین را می‏‌برد. صاحب بهشت و مهماندار بهشت علی‏ بن ابی‏طالب(سلام‏ الله‏ علیه) است. از این‏‌رو، صدای کوبه در بهشت هم «یاعلی» است. چون هر کس به بهشت می‏‌رود، در سایه هدایت و رهبری این خاندان و مهمان این خاندان است."



فرهنگ نیوز







ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum76/thread50511.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


چه کسانی حضرت محمد(ص) را آزار می دهند؟




با نگاهی به روایات

چه کسانی حضرت محمد(ص) را آزار می دهند؟











آزار و اذیت پیامبر (ص) فقط به زمان حیات ایشان مربوط نمی شود. طبق احادیث و روایات این موضوع تا ابد وجود دارد که در ادامه به تفکیک آمده است










در قرآن کریم آمده است که قوم بنی اسرائیل حضرت موسی را بسیار مورد آزار و اذیت قرار می دادند. یکی از این آیات آیه ی ۶۹ سوره ی احزاب می باشد:

"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَکَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهًا"

ای کسانی که ایمان آورده اید! مانند کسانی نباشید که موسی را با اتّهام آزار دادند، پس خدا او را از آنچه گفتند تبرئه کرد و او نزد خداوند آبرومند بود.

حال از طرفی حضرت محمد (ص) فرموده اند که هیچ پیغمبری مانند پیامبر اسلام مورد آزار و اذیت قرار نگرفت. یعنی با وجود تمام آزارها اعم از تهمت اینکه برادرش را کشته و یا فتنه ی زنی که به تحریک قارون قصد داشت با دروغی حضرت موسی (ع) را بد نام کند و... که به حضرت موسی رسید، پیامبر اسلام بیشتر اذیت شده و خداوند در این آیه به مسلمانان این داستان موسی را گوشزد می کند که پیامبر (ص) را مورد آزار و اذیت قرار ندهند.

آزار و اذیت پیامبر (ص) فقط به زمان حیات ایشان مربوط نمی شود. طبق احادیث و روایات این موضوع تا ابد وجود دارد و به گفته ی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی در برنامه ی سمت خدا می توان آن را به چهار دسته تقسیم کرد.

۱- اطاعت نکردن از دستورات و فرمایشات ایشان که شامل تمام احادیث به جا مانده از ایشان می شود. مثلا کسانی که در دین بدعت می گذارند پیامبر اکرم(ص) را مورد آزار قرار میدهند.

حضرت محمد(ص) می فرمایند: "مَن اِتَّخَذَ زوجَهً فلیکرمها. (۱) کسی که زن می گیرد باید او را احترام کند" . طبق این حدیث وظیفه مرد است که به همسرش احترام کند و اگر فرمان پیامبر را عمل نکند او را آزرده است.



۲- آزار اهل بیت نیز همانند آزار پیامبر اکرم بوده و طبق سخن ایشان هر کس حضرت فاطمه را آزار دهد مرا آزار داده است. بنابراین انجام فرامین ائمه (ع) نیز سبب آزار حضرت محمد (ص) می شود



۳- آزار دادن مؤمنان نیز طبق حدیث دیگری از حضرت محمد(ص) برابر با آزار دادن ایشان است. ایشان می فرمایند : آنکه‌ به‌ مؤ‌منی‌ آزار رساند، مرا آزار کرده‌ است، و آنکه‌ مرا آزار دهد، خدای‌ مرا آزار داده‌ است، و آنکه‌ خدای‌ را آزار داده‌ در تورات‌ و انجیل‌ و زبور و قرآن، نفرین‌ شده‌ است.

من ءای مؤمنا فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله عزوجل و من آذی الله فهو ملعون فی التورة و الانجیل و الزبور و الفرقان(۲)

آزار مومنان به دو شکل است ، یکی آزار های زبانی مثل شماطت ، تهمت ، تحقیر ، مسخره کردن ، زخم زبان و... دیگری آزار های رفتاری مثل ضایع کردن حق همسایه ، بوق زدن در شب و...



۴- اختلاف بین مسلمانان نیز پیامبر را آزار می دهد، طبق آیه ۱۰۳ سوره ی احزاب آل عمران که وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَیَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

و همگی به ریسمان خدا تمسّک جوئید و پراکنده نشوید، و نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید وقتی که با هم دشمن بودید پس میان دلهای شما الفت انداخت و در سایه نعمت او با هم برادر شدید. و بر لب گودالی از آتش بودید پس شما را از آن رهانید. خدا این گونه آیات خود را برای شما بیان می کند باشد که هدایت یابید.

شان نزول این آیه در زمانی بوده است که دو قوم اوس وخزرج در زمان پیغمبر مجددا به نزاع پرداختند که پیامبر اکرم وقتی فهمید بسیار غصه خوردند و این آیه نازل شد.



۱- انصاریان، نظام خانواده در اسلام، ص ۳۷۰



۲- همان، ج ۲، ص ۲۷۴

فرهنگ نیوز





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum76/thread50510.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


ما هم همچون سلمان، از اهل بیت پیامبریم !


یک حدیث بسیار زیبا : ما هم همچون سلمان، از اهل بیت پیامبریم !





قال الراوی سمعت اباجعفر أن یقول :








مَن أَحَبَّنا فَهُوَ مِنَّا أهلُ البَیت
فقلت جُعلتُ فِداک مِنکم ؟ !!
قال : مِنَّا والله ، آما سَمِعتَ قَول ابراهیم علیه السلام : فَمَن تَبِعَنى فإِنَّه مِنِّی ؟

راوی می گوید از امام باقرعلیه السلام شنیدم که می گوید :
هرکس ما را دوست داشته باشد، از خانواده ما اهل بیت است
من با تعجب عرض کردم :فدایت شوم از شما است ؟
حضرت فرمود: آرى به خدا قسم که ازما است ، آیا نشنیدى سخن خدا را که در بیان ابراهیم علیه السلام فرمود: کسیکه پیروى از من بکند بدرستیکه او از من است ؟

تفسیر نور الثقلین ، ج ۲، ص ۵۴۸٫







پی نوشت : یک اشاره برای اهل اشارت برای شرط محبت در حدیث ذکر شده است و آنهم :
إنَّ المُحبَّ لِمَن أَحَبَّهُ مُطیع






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum392/thread50509.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


احمد شهید در حصار بهائیان (مقاله جالبيه حتما بخونيد)

احمد شهید در حصار بهائیان و بی خبر از بهائیت





این روزها واژه "حقوق شهروندی "در عرف سیاسی و بین المللی ،واژه شناخته شده ای است و منظور از آن حقوقی است که یک انسان به عنوان یک شهروند در یک کشور و در تحت لوای یک حاکمیت باید از آن بهره مند باشد.منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز حد و حدودی برای آن ترسیم نموده است که مورد قبول و امضای اعضای این سازمان قرار گرفته است.اما از آنجا که در بعضی کشورها ،حقوق انسانها ریشه در اعتقادات مردم آن سرزمین دارد باید این حقوق را در مبانی فکری و اعتقادی آن سرزمین نیز جستجو نمود.



پس از آنکه احمد شهید گزارشگر کمیته حقوق بشر سازمان ملل برای چندمین بار متوالی به درخواست غرب نقض حقوق شهروندی بهاییان در ایران را به سازمان ملل برده و به دنبال این صحنه سازی علیه ایران بیانیه ها و تحریم هایی را اعمال کرده اند اکنون وقت آن رسیده که کمیته حقیقت یاب حقوق بشر خود با انصاف و مردانگی ببیند اگر بهاییان اندکی قدرت یابند چه قوانینی برای دنیا به ارمغان خواهند آورد، و بعد رای صادر نمایند پس بهتر است با ما همراه شود تا معنای حق شهروندی را در بهاییت با هم مرور کنیم





بنده به نظرم رسید در بهائیت این تحقیق را شروع نمائیم که بر اساس متون بهائی شهروندان از چه حقوقی برخوردارند . چه شهروندانی که به این اعتقاد دل داده و آن را پذیرفته اند و چه آنها که آن را نپذیرفته و در تحت حاکمیت آنها زندگی می کنند. این بحث را در دو بخش ارائه خواهم نمود:



بخش اول :حقوق شهروندی از نگاه باب

بخش دوم :حقوق شهروندی از نگاه بهاء،عبدالبهاء و شوقی افندی



******************



بخش اول :حقوق شهروندی از نگاه باب



یکم:حق آموختن





الف:آموختن همه علوم تعطیل است!

از نظر جناب باب،جایز نیست هیچ کتابی جز "بیان "تدریس شود لذا همه مدارس ، دانشگاهها،مراکز پژوهشی و آموزشگاهها یا باید تعطیل شوند ویا فقط به آموزش کتاب بیان میرزا علی محمد شیرازی بپردازند!



این هم عبارت بیان:



لا یجوز التدریس فی کتب غیر البیان « بیان فارسی صفحه ی 130»



پس تکلیف حق آموختن شهروندان (که یکی از حقوق آنهاست)معلوم شد چیست:فقط شهروندان مجازند بیان بخوانند و به بچه های خود هم بیان بیاموزند و مدار آموزش نباید جز کتاب بیان باشد!



ب:باید خط شکسته بیاموزید!

جناب باب نوع خط و نحوه کتابت شهروندان را هم تعیین فرموده اند و دستور داده اند که باید مدار کتابت ،خط شکسته باشد و به کودکان خود خط شکسته را بیاموزید.این هم عبارت آن: « و لتعلمن خط الشکسته !! » « بیان عربی صفحه ی 26 »



(از عبارت "شکسته"در متن عربی باب تعجب نکنید !عبارات عربی جناب باب همینطور



هاست)



ج: بیش از نوزده جلد کتاب نداشته باشید!



شهروندان مطابق آئین باب ،اجازه نگهداری بیش از نوزده جلد کتاب را ندارند. اگر هم از این امر تخطی نمایند باید نوزده مثقال طلا جریمه بپردازند! لذا کتابخانه ها و مراکز اسناد و آثار هم تعطیل!



این هم عبارت مورد نظر:



« نهی عنکم فی البیان ان لا تملکن فوق عدد الواحد من کتاب و ان تملکتم فلیلزمنکم تسعه عشر مثقالا من ذهب حداً فی کتاب الله لعلکم تتقون »



د:تمام آثار باب را بخرید!

دستور است که همه شهروندان در صورت توان کتاب های جناب باب را بخرند و مالک شوند و نگهدارند! عبارت: « ثم العاشر اذا استطعتم کل آثار النقطه تملکون و لو کان چاپا » !! « بیان عربی صفحه ی 42 »



(اگر از عبارت "چاپا" در عبارت عربی باب تعجب کرده اید بدانید ما اضافه نکردیم و مال خود اوست!)





ه: تمام کتاب ها را ازبین ببرید!



خلاصه شهروندان موظفند نه تنها کتابی جز بیان (یا آنچه در بابیت نگاشته شده )را نخوانند بلکه دستور دارندهمه کتاب های علمی جهان (بجز بیان و آثار بابی) را از روی زمین محو نمایند!!



« الباب السادس من واحد السادس فی حکم محو کل الکتب الا ماانشئت او تنشی فی ذلک الامر » « بیان فارسی صفحه ی 198 »



این مستندات که از معتبر ترین سند بابی (یعنی کتاب بیان) نقل گردید تکلیف حقوق شهروندان در زمینه آموزش و تعلیم و تربیت را مشخص نمود.



حال به سایر حقوق شهروندی در آئین باب می پردازیم :





دوم :حق زیستن



از نظر جناب باب ، هیچکس جز بابیان حق زیستن روی زمین را ندارند و دگر اندیشان باید قتل عام شوند!! در پنج قطعه زمین نباید غیر مومنین به بیان زندگی و سکونت کنند! ص193 بیان فارسی



ایشان دستور می دهند سلطان بیان، همه دگر اندیشان و غیر بابیان را نابود گرداندو اجرای این امر واجب هم فقط بعهده سلطان بابی نیست بلکه برخود افراد بابی هم این موضوع واجب است و باید آنها هر غیر بابی را از روی زمین بر دارند و نابود نمایند!!



این هم عبارت او: « الباب السادس و العشر من الواحد السابع فی ان الله قد فرض علی کل ملک یبعث فی دین البیان ان لایجعل احد علی ارضه ممن لم یدن بذلک الدین و کذلک فرض علی الناس کلهم اجمعون » « بیان فارسی صفحه ی 262 »



پس شهروندان غیر بابی ،حق حیات ندارند و باید برای مرگ آماده شوند!





سوم:حق درمان



از نظر باب ،شهروندان اگر مریض شوند حق مصرف دارو ندارند! جناب ایشان می فرمایند: دارو بطور مطلق ،در ردیف مسکرات و افیون است.خرید و فروش و مصرف آن حرام می باشد! این هم عبارت ایشان در این زمینه:



« الباب الثامن من الواحد التاسع فی حرمة التریاق والمسکرات و الدواء مطلقاً



ملخص این باب آنکه کل شئون دون حب ازدون حق بوده و هست و کل شئون حب از حق بوده و هست »« و نهی شده از مسکرات و آنچه حکم دواء بر او ذکر شده »



و این حکم را در بیان عربی به این صورت آورده : « انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون » « بیان عربی صفحه ی42 »



بنابر این شهروندان حق ندارند دارو بخرند و مالک آن شوندومصرف نمایندواگر بر اثر این کار تلف شدند از نظر شارع بیان،ملالی نیست!





چهارم:حق تشکیل خانواده

از نظر جناب باب ،شهروندان بابی حق ندارند با غیر دین خود ازدواج نمایند. ضمنا حتما باید سعی نمایند بچه دار شوند و اگر آشکارشد که یکی از آندو مانعی دارد که نمی تواند بچه دار شود با اجازه دیگری مجاز است کاری کند تا از او فرزندی حاصل شود!



عبارت او چنین است:



الباب الخامس والعشر من الواحد الثامن فی ان فرض لکل احد ان یتاهل لیبقی عنها من نفس یوحد الله ربها ولابد ان یجتهد فی ذلک و ان یظهر من احد هما ما یمنعهما عن ذلک حل علی کل واحد باذن دونه لان یظهر عند الثمرة و لا یجوز الاقتران لمن لایدخل فی الدین « بیان فارسی صفحه ی 298 »





پنجم:حق مالکیت

شهروندان غیر معتقد به بیان،حق هیچ مالکیتی ندارند و اهل بیان باید اموال هر کسی که به شریعت بیان ایمان نیاورده ، مصادره نمایند و استثنای این قانون فقط در جاهائی است که اهل بیان به قدرت نرسیده باشند ولی اگر قدرت یافتند حکم همان مصادره اموال است !



عبارت مرتبط با این مطلب:



ثم الخامس فلتاخذن من لم یدخل فی البیان ما ینسب الیهم ثم ان آمنو التردون الا فی الارض التی انتم علیها لا تقدرون « بیان عربی صفحه ی 18 »



اگر هم جنگی بین مومنین به بیان و مسلمانان رخ دهد تمام اموال بدست آمده از طرف مقابل و غنائم جنگی متعلق به شخص باب می باشد (بیان فارسی ص159)



ششم :حق کسب و کار و تجارت

شهروندان نباید به خرید و فروش تنباکو و امثال آن بپردازند.همچنین نباید با اهالی خراسان تجارت و معامله نمایند!ویا هر چیزی که از سوی خراسان حمل می شود!



متن عبارت او:



و نهی شده از تنباکو و اشباه آن و آنچه که از سمت خراسان حمل میشود. « بیان فارسی صفحه ی 322 »



ضمنا شهروندان جق ندارند عناصر اربعه(آب و خاک و آتش و هوا) را خرید و فروش نمایند که اگر اقدام به خرید و فروش آنها نمایند،کارحرامی را مرتکب شده اند!



ثم الحادی من بعد العشر لا تبیعون عناصر الرباع و لا تشترون « بیان عربی صفحه ی 43 »



هفتم: حق داشتن عبادتگاه شهروندان غیر بابی حق داشتن هیچ عبادتگاه ،زیارتگاه و بقعه مخصوص به خود را ندارند و باید تمام این بقعه ها و عبادتگاهها توسط ظهور بعد تخریب شود!! (ص135 کتاب بیان فارسی)



**************



دوران باب از دیدگاه سران بهایی

افتضاح آئین باب در اعطای حقوق شهروندی به حدی واضح و آشکار است که عبدالبها هم به آن اذعان نموده و زشتی آن را تایید کرده است!



به عبارت او توجه فرمائید:



در یوم ظهور حضرت اعلی ( میرزاعلی محمد) منطوق بیان عبارت بود از ضرب اعناق(گردن زدن غیر بابیها) حرق کتب ( سوزاندن کتابها)و اوراق و هدم بقاء و قتل عام الا من امن و صدق ( غیر بابیان) بود" !! کتاب مکاتیب- جلد2 صفحه266



نکته بسیار مهم:



دوستان بهائی نمی توانند بگویند ما ربطی به باب نداریم و دینی مستقل از او هستیم! هرموقع خواستند چنین چیزی بفرمایند بخاطر آورند که از نظر آنها باب یک دین آسمانی بوده که جناب بهاءالله هم حدود سی سال به آن ایمان داشته و کتاب ایقان را در اثبات آن نوشته و به آن عمل می نموده است.



تصور کنید اگر چنانچه فقط یک روز این آئین حاکمیت می یافت وضعیت دنیا چه می شد: همه غیر بابی ها قتل عام می شدند و همه کتاب ها سوزانده می شد و همه عبادتگاه ها تخریب می گردیدو... و خلاصه امروز در روی زمین کسی جز بابی وجود نداشت!



ضمنا برای بهائیان ،باب آنقدر مهم است که آرزوی آنان زیارت قبر اوست ! به یاد بیاورند برای چه به زیارت قبر او در اسرائیل می روندو قبر او زیارتگاه درجه یک آنان است ؟! و نیز در وجود ارتباط تنگاتنگ آئین باب و بهائیت همین بس که حج بهائیان بدون زیارت خانه او در شیراز و قبر او در اسرائیل که به شکل زیبائی آن را درست کرده و کلی به آن می بالند، ناقص است ...



*************************

بخش دوم :حقوق شهروندی از نگاه بهاء،عبدالبهاء و شوقی افندی



یکم: حق انسانیت



1-شهروندان غیر بهائی،انسان نیستند!



از نظر جناب بهاءالله، فقط بهائیان انسان محسوب می گردند و غیر بهائیان ،از بهائم و حیوانات شمرده می شوند.لذا شهروندان غیر بهائی ،سهمی از انسانیت نداشته و اصولا انسان نیستند چه رسد به اینکه حقوق شهروندی داشته باشند.این هم شاهد:



میرزا در کتاب بدیع صفحه 213 نوشته است: نفوسی که از امر بدیع معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم و کل از بهائم بین یدی



الله محشور و مذکور !!



دوم :حق کرامت و احترام



1-شهروندان غیر بهائی دارای احترام و رتبه نیستند!



بنا بر نصوص بهائی هرکس غیر بهائیان را انسان بنامدیا برای آنها رتبه ای قائل شود، از همه فیوضات و مراحم خداوندی محروم خواهد بود!



حضرت بهاءالله در کتاب بدیع ، صفحه ی 140 می نویسد : الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید ، از



جمیع فیوضات رحمانی محروم است تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید»!!



ملاحظه می فرمایید که جناب بهاءالله نه تنها غیر بهائیان را از دایره انسانیت خارج می داند ، بلکه به فتوای ایشان هرکس که آنها را آدم بداند ، او نیز از جمیع فیوضات رحمانی محروم است.حق شهروندی پیشکش!



در جای دیگر غیر بهائیان را سنگریزه های بی ارزش می شمرد: احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاة الارض.» یعنی : (دوستداران من درّ و



جواهر و ما بقی ایشان سنگ ریزه های ارض خاکی اند.) مائده آسمانی، ج 4 (چاپ جدید) ص140 و (چاپ قدیم) ص 327





2- شهروندان غیر بهائی ،زنازاده اند!



(با عرض پوزش فراوان از خوانندگان) از نظرجناب بهاءالله کسانی که امر بهائی را نپذیرند و انکار نمایند زنا زاده اند.ایشان در مورد منکرین خویش چنین فرموده اند: من ینکر هذا الفضل الظاهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم. یعنی حتی به برادر و خواهر خود(ازل و عزیه)هم که مخالف او بودند رحم نمی کند و آنها را با این عبارت زنا زاده می نامد!



همچنین شهروندانی هم که بغض جناب بها را در دل داشته باشند باید بدانند که حرام زاده اند و باید بروند حال خود را از مادر خود بپرسندچنانکه در صفحه 79 کتاب گنج شایگان و مائده آسمانی صفحه 355 باب یازدهم تصریح شده است که:



قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام (بهاء)فقد دخل الشیطان علی فراش امه بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام (بهاءالله) را داشته باشد قطعا شیطان در بستر و رختخواب مادرش رفته است!



3-باید همچون عذاب باشید برای غیر بهائیان!



ایشان می گوید: «انتم یا احباء الله کونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله وبآیاته و عذاب المحتوم لمن کفر بالله و کان من المشرکین»



برای بهائیان ابر رحمت و برای کافران و مشرکان عذاب محتوم باشید! مجموعه الواح ، ص 216



4-عدم معاشرت با دگر اندیشان



ایشان دستور می دهند نه با دگر اندیشان ،نشست و برخاست کن و نه معاشرت و نه از آنها چیزی بشنو و سخنی بگو ، حتی اگر خواهر و برادرت باشد(!)



«ایاک ان لا تجتمع مع اعداء الله فی مقعد ولا تسمع منه شیئاً و لو یتلی علیک من آیات الله العزیز الکریم» مجموعه الواح ، ص 360



«لاتعاشری مع المشرکات کذلک یأمرک منزل الایات»مائده، ج 4، ص 365 (باب نهی از معاشرت با مشرکین)



«انا قطعنا حبل النسبة من کل ذی نسبة الا لمن آمن بالله و اعرض عن المشرکین. ان یا عبادی لو یسمع احد منکم بان اعرض اخوه او اخته عن اللهینبغی له بان یعرض عنه و یقبل الی محبوب المخلصین»مائده، ج 8، مطلب 52 ، ص 38





سوم : حق برابری و مساوات



1-گاو محسوب شدن شهروندان سیاه آفریقائی !



جناب عبدالبها در باره سیاهان آفریقائی و فرقشان با سیاهان امریکائی می گوید:"مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک (آفریقا)و سیاهان امریک ، اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند ‏آنان متمدن و با هوش و فرهنگ ..."!! ‏(خطابات بزرگ ، ص 119)



لذا از نظر ایشان سیاهان آفریقائی گاو هستند(حتی نمی گوید "مثل" گاو هستند بلکه می گوید خود گاو هستند)!



2-وحشی دانستن شهروندان ترک و اهانت به آنان



در توقیعی خطاب به حاجی میرزا آقاسی است : اترکوا التروک ولو کان ابوک، ان احبّوک اکلوک و ان ابغضوک قتلوک.» (از ترک زبانان دوری کن و فاصله بگیر، اگر چه پدرت باشد که اگر دوستت بدارد خواهدت خورد و اگر دشمن بدارد خواهدت کشت!) اسرار الآثار، ج 2 ص 154 (ذیل کلمه ترک)





2-:جاهل محسوب شدن شهروندان غیر بهائی



از نظر جناب بها ،شهروندان دگر اندیش (غیربهائی) که تصدیق بهائیت را نکرده اند جاهل و نادان هستند! او در اقتدارات ص 111 می فرماید:



اگر مرد دانشمندی در تصدیق امر توقف کند جاهل محسوب می شود!





3-تبعیض بین شهری و روستائی از نظر حقوق شهروندی

از نظر شارع بهائی،بین زن شهری و زن روستائی ،فرق وجود دارد.مهریه زن شهری طلاست و مهریه زن روستائی نقره و نباید اعتراضی هم داشته باشد! وطبیعتا مرد شهری و روستائی از نظر اقتصادی از هم متمایز می گردندچون یکی موظف به پرداخت طلا و دیگری موظف به پرداخت نقره است!





4-تبعیض بین زن و مرد از نظر حقوق شهروندی

زن بهائی از خانه والبسه شوهرش ارث نمی برد! دختر بهائی از خانه پدری و البسه او ارث نمی برد!



پسران متوفی بطور یکسان از پدر و مادر ارث نمی برند و ارث پسر بزرگتر از دیگر برادران و خواهران بیشتر است و در مجموع هم پسران از دختران بیشتر ارث می برند!



زن بهائی از حج رفتن محروم است!



زن بهائی هرگز نمی تواند به عضویت نهاد رهبری بهائیت یعنی بیت العدل در آید!



شهروندان مرد نسبت به شهروندان زن، اقدم و اقوی هستند چنانکه در حیوانات هم اینگونه است! عبارت در کتاب گلزار تعالیم بهائی صفحه 288،اینگونه است: "سؤال خانمی بحضور مبارک عرض شد که گفته بود تا حال از جانب خدا زنی مبعوث نشده و همه مظاهر الهیّه رجال بوده اند . فرمودند: " هر چند نساء با رجال در استعداد و قواء شریکند ولی شبهه ای نیست که رجال اقدمند و اقوی حتّی در حیوانات مانند کبوتران و گنجشگان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود "!!



چهارم : حق آزادی



الف:آزادی بیان



1-شهروندان ،حق آزادی بیان علیه تشکیلات را ندارند! هیچ شهروند بهائی حق ندارد علیه تشکیلات بهائی (از محافل محلی و ملی و ایادیان و مشاورین ویاران و لجنات و ..گرفته تا برسد به بیت العدل) سخنی بگوید که در این صورت با مجازات بسیار سنگین "طرد" روبرو می شود.



ب:آزادی سفر



2-شهروندان حق مسافرت به اسرائیل بدون اجازه تشکیلات را ندارند! چنانچه شهروند بهائی بدون اجازه تشکیلات به اسرائیل مسافرت کند و یا حتی بدون هماهنگی هواپیمایش از روی آسمان اسرائیل عبور کند به مجازات سنگین "طرد "از سوی رهبری بهائیت مبتلا می شود! افراد متعددی بودند که بدون اجازه شوقی به جاهائی سفر کرده بودند که با خشم او روبرو شده و از سوی او" طرد" شدند! فحاشی شوقی افندی و طرد کسی که بدون اطلاع او به اسرائیل مسافرت کرده است:



در موضوع صادق فرزند آقا محمد جواد آشچی فرمودند بنویس: این شخص بداخلاق و پست ‏فطرت اخیرا مخالف دستور این عبد مسافرت به فلسطین نموده و وارد ارض اقدس گشته، ‏تلغرافی راجع به طرد و اخراج او از جامعه به آن محفل مخابره گردید به والدش صریحا اظهار و ‏انذار نمایند مخابره با او به هیچ وجه من الوجوه جائز نه، تمرد و مخالفت نتایجش وخیم است! ‏‏شوقی افندی ، توقیعات مبارکه، (ص 41-102-109) ‏



این هم اسامی برخی از افراد دیگری که توسط جناب شوقی طرد روحانی شده اند:



1- روحی افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر دوم به آمریکا در سال 1935 بدون تایید شوقی افندی



2- زهرا خانم نواده دختری جناب عبدالبهاء همسر ورحی افنان بدلیل ازدواج بدون کسب موافقت شوقی افندی



3- ثریا خانم نواده جناب عبدالبهاء همسر فیضی افنان خواهر روحی افنان به دلیل ازدواج با یک ناقض عهد



4- فواد افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر به انگلستان



5- فیضی افنان نواده جناب بهاءالله





ج:آزادی سیاسی



شهروندان حق دخالت در سیاست،عضویت در احزاب، شرکت در انتخابات و ...را ندارند! طبق متون اصلی بهائی،هیچ شهروندی حق دخالت در سیاست ،مخالفت با حاکمیت، اعتراض به ظالمان،شرکت در احزاب سیاسی، حضور در انتخابات و خلاصه فعالیت سیاسی در کشور ها را ندارد! اعتراض به حاکمان و زمامداران هم جائز نیست: جناب میرزا در اقدس ،هرگونه اعتراضی رابر حاکمان و زمامداران جائز ندانسته و اکیدا دستور می دهد امور آنها را به خودشان واگذاریدو به آنها اعتراض ننمائید و به جای آن به قلوب توجه نمائید.



عبارت او چنین است: لیس لاحد ان یعترض علی الذین یحکمون علی العباد! در نقطه مقابل به اسم رافت دستور همنشینی با خائنان و اهرمنان داده شده است: دستور همنشینی شهروندان با خائنان و گرگان خونخوار و اهرمنان! "...اهرمن را ملائکه شمارید. ‏جفاکار را مانند وفادار به نهایت محبت رفتار کنید ‏ و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختا مشک معطر به مشام رسانید. ‏ خائنان را ملجآ و پناه گردید ...‏(ص 160 ج سوم مکاتیب)‏



د: آزادی های شخصی



شهروندان حق تراشیدن سر یا بلند کردن مو (بیشتر از حد گوش)را ندارند! شهروندان مطابق دستورات کتاب اقدس،نباید سر خود را بتراشند و موهای خود را بیشتر از دوسه سانتیمتر(تا حد گوش) بلند کنند!



شهروندان حق ملاقات و دیدار مشرکین و منافقین را ندارند! از نظر رهبران بهائی، ملاقات دگر اندیشان حرام است:



"إعلم بأن الله حرّم على احباء الله لقاء المشرکین و المنافقین، بدان که خدا بر احبایش دیدار با مشرکین و منافقین را حرام کرده است" (مائده آسمانی، ج4، ص 280)



جالب است دانسته شود که از نظر بهائیت ،شیعیان هم جزو مشرکین محسوب می شوندو طبیعتا لقای این مشرکین هم حرام است چنانکه درص 140 مائده ج 4 و نیز رحیق مختوم ص 595 آمده است:



«لعمرالله (به خدا سوگند)حزب شیعه از مشرکین از قلم اعلی در صحیفه حمرا مذکور و مسطور»! یعنی سوگند هم یاد می کند که شیعیان مشرک هستند و تاکید می نماید که این موضوع در" صحیفه سرخ"(؟!) هم ذکر شده است!



شهروندان حق معاشرت و موانست با معرضین را ندارند!



سران بهائی صراحتا دستور داده اند که با معرضان از بهائیت ،نشست و برخاست و همنشینی و انس پیدا کردن،حرام است زیرا ممکن است این دیدارها بهائیان را نسبت به بهائیت دلسرد نمایدو این دستور از آسمان صادر شده است!: «باید از معرضین در کل شئون اعراض نماییم و در آنی مؤانست و مجالست را جایز ندانیم که قسم به خداکه انفس خبیثه انفس طیبه را می گدازد چنان که نارحطب یابسه را و حر ثلج بارده را» (بهاءالله، مائده، ج 8، مطلب 53)



همچنین : «با نفوس معرض که اعراضشان ظاهر شده معاشرت و تکلم و ملاقات جایز نه، هذا حکم قد نزل من سماء‌ آمر قدیم» (بهاء الله، مائده آسمانی، ج 8، ص 74 چاپ جدید، باب معاشرت با معرضین جایز نه!)



تصور بفرمائید اگر این معرض از بهائیت، پدر یا همسر یا فرزند یک بهائی باشد ،معاشرت و موانست با او برای شهروند بهائی حرام است تا جائی که حتی سلام و کلام با او هم جایز نیست!



اصولا طرد روحانی توسط ولی امرالله و محرومیت معاشرت دیگران حتی همسر و فرزند فرد مطرود با مفاد اعلامیه مذکور به ویژه ماده 18 آن تعارض دارد.



محدودیت زمانی شهروندان درنگاهداری وسائل خانه !



جناب بها در کتاب اقدس:بر شما نوشته (یعنی واجب )شده است که وسائل و اسباب خانه را بعد از انقضای نوزده سال تجدید نمائید!(یعنی نگهداری بیش از نوزدهسال وسائل،گناه است!)



لزوم کناره گیری شهروندان از عالمان دین



جناب بها در ایقان ،علما رابزرگ‌ترین مانع و سدّ هدایت مردم شمرده و همه‌ی ایشان را جاه طلب و دین فروش گفته و ازمردم خواسته است اصلاً دنبال عالمان نروند و از آنان احتراز جویند واگر می‌خواهند به حقیقت وحقّانیّت باب برسند باید گوش به حرف احدی از علما ندهند و به آن‌ها متمسّک نشوند که اگر چنین کنند از درک حقیقت و وصول به سرچشمه حیات و معرفت محجوب و محروم گردند.



پنجم : حق داد رسی



شهروندان بهائی حق ندارند به دادگاههای کشورها مراجعه نمایند و باید در داخل نظام بهائیت داد رسی شوند.ملاک و میزان هم در حل دعاوی ،کتاب اقدس و متون دیگر میرزاست . برخی از شاخص های نظام داد رسی هم به قرار ذیل است:



1- شهروندان دزد باید انگ دار شوند!



مجازات دزدان در بار اول دزدی ،تبعید و در بار دوم ،زندان و در نوبت سوم انگ خوردن بر پیشانی اوست: اقدس:... در نوبت سوم اگر دزدی نمود ، باید در پیشانی او علامتی حک نمائید تا به موجب این علامت شناخته شود و در شهرهای مختلف خدا موجب شناسائی او شود تا اورا نپذیرند و اخراج نمایند!(حد دزدی هم مشخص نیست که چقدر باشد تا مشمول این مجازات ها شود)



2-گرفتن طلا ازشهروندان مرتکب اعمال منافی عفت برای بیت العدل !



اگر مرد و زنی بهائی ،مرتکب عمل زنا شدند باید طبق نص کتاب اقدس ،هر کدام نه مثقال طلا به بیت العدل بپردازند. چنانچه برای بار دوم مرتکب این عمل زشت گردیدند باید هر کدام دو برابر این مبلغ یعنی هیجده مثقال به همان مرکز یعنی بیت العدل بپردازند. ( تکلیف خلافکاران ثروتمند که باید برای بار دهم عمل خلاف خود 43.2کیلو و برای بار پانزدهم خلافکاری خود 1382.4 کیلو و برای بار بیستم زنای خود 44236.8 کیلو(سه کامیون پانزده تنی) طلا به بیت العدل بپردازند چیست؟ بار ی سی ام و چهلم و پنجاهم چه می شود؟(ماشین حساب ها کم می آورند!)



3-سوزاندن شهروند مجرم



در بهائیت ،جزای کسی که آپارتمانی را آتش بزند این است که خودش را آتش بزنند! (هیچ حدی هم معین نشده است)



این عین عبارت کتاب اقدس است: "ومن احرق بیتا متعمدا فاحرقوه " اگر کسی عمدا خانه ای را آتش زد باید او را بسوزانید !!( اگر هم خواستید تخفیف بدهید حبس ابدش کنید!)



4- طلاگرفتن از شهروند محزون ساز!



جریمه محزون ساختن یکنفر ، نوزده مثقال طلاست که به پول امروز یک میلیون و هشتصد هزار تومان است.لذا هر شهروندی که کسی را محزون کند باید این مبلغ را بپردازد. همین شهروند اگر مرتکب فحشاء شود و زنا کند باید نه مثقال طلا یعنی به پول امروز هشتصد هزار تومان به بیت العدل بپردازد! پس جریمه زنا کردن هشتصد هزار تومان ولی جریمه محزون ساختن یک ملیون و هشتصد هزار تومان است!



************************



اکنون با توجه به مدارک ذکر شده باید از بهائیان و وکلای مدافع آنان پرسید:



1- آیا به حقوق شهروندی که در متون خود دارید پای بندید یا آن را قبول ندارید؟



2-آیا به مجامع جهانی هم همین ها را عرضه می کنید یا چیز دیگری می گوئید؟



3-آیاحاضرید متن کتاب باب را که دستور قتل عام شهروندان غیر بابی را می دهدبه مجامع جهانی عرضه نمائید؟



4-تکلیف شهروندان غیر بهائی که از دید بهاءالله،انسان شمرده نمی شوند چیست؟



5-محدودیت های غیر قابل قبولی که احکام بهائی برای شهروندان دارد و با امروز سازگار نیست جه می باشد؟



6-آیا هیچ منصفی حاضر است اسم این احکام را،احکام الهی بشمارد؟



7-آنهایی که دم از حقوق بشر میزنند آیا حاضرند این قوانین را در کشورشان اجرا کنند ؟



8-آنهایی که دم از حقوق بشر میزنند از نظر بهاییان بهایم هستند آیا حاضرند این مطالب را قبول کنند؟



9-آنهایی که دم از سازمان ملل متحد و حقوق بشر میزنند آیا تا کنون یکی از این مطالب را خوانده بودند؟



10-آیا یکی از این قوانین بهاییت در منشور حقوق بشر سازمان ملل گنجانده شده است ؟؟؟



11-آیا اگر بهاییت در آمریکا یا اینگلیس این حرف ها را بزند آیا با مهر و محبت از بهاییان پذیرایی میکنند ؟



در پایان اعلام میکنم که جناب احمد شهید بهتر است که به جای این که برای پیدا کردن نان و نام به هر خفت و ذلتی همچون کاسه لیسی آستان ملکه اینگلیس و اطاعت صمٌ و بکمٌ و بی چون و چرا از اوامر آمریکا و سگ دست نشانده اش اسراییل به دنبال حقیقت باشید و با انصاف و جوانمردی با مسائل برخورد کنید ،شاید بتوان روزی را دید که کمیته حقیقت یاب اگر راه حق و حقیقت را برود حقوق بشر به معنای واقعی دیده شود ، اما در فضای کنونی که این کمیته برای آزادی جیگر خر معروف برنامه کلاه قرمزی هم بیانیه صادر میکند تنها به یاد این جمله معروف میافتیم که این ره تو میروی به خرابات است ...





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum371/thread50508.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ کس، هیچ کس اینجا به تـــــو مانند نشد ...


هیچ کس، هیچ کس اینجا به تـــــو مانند نشد ...









در روایات می گشت



دنبال علائم ظهور...!



گفتمش



نگرد!



علامت همین جاست!



با تعجب نگاهم کرد



شاید برچسب شیخ دیوانه را زده بود...!



که گفتم:



علامت من و تواییم!



عوض شدیم



می آید!






























با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

هیچ کس، هیچ کس اینجا به تـــــو مانند نشد ...







اللهم عجل لولیک الفرج






zohooreeshgh.persianblog.ir






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum296/thread50507.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


عکس با حال

۱۳۹۲ اردیبهشت ۸, یکشنبه

نوازنده ناشناس!



یکی از صبح‌های سرد ماه ژانویه در سال ۲۰۰۷، مردی در متروی واشنگتن، ویولن می نواخت.



او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت.

در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان می‌رفتند.

بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد.

او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.



۴ دقیقه بعد:

ویولنیست، نخستین دلارش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.



۵ دقیقه بعد:

مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.



۱۰ دقیقه بعد:

پسربچه سه‌ساله‌ای که در حالی که مادرش با عجله دستش را می‌کشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور می‌شد، به عقب نگاه می‌کرد و

ویولنیست را می‌دید.



چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچه‌ها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند.



۴۵ دقیقه بعد:

نوازنده بی‌توقف می‌نواخت. تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند. بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند. ویولینست، در مجموع ۳۲ دلار کاسب شد.



یک ساعت بعد:

مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد. هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد...



بله. هیچ کس این نوازنده را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که او «جاشوآ بل» است، یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دان‌های دنیا.



او یکی از بهترین و پیچیده‌ترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولن‌اش که ۳.۵ میلیون دلار می‌ارزید، نواخته بود.



تنها دو روز قبل، جاشوآ بل در بوستون کنسرتی داشت که قیمت هر بلیط ورودی‌اش به طور متوسط ۱۰۰ دلار بود.



واشنگتن پست در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که جاشوآ بل به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد. سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد می‌شوند در یک محیط معمولی در یک ساعت نامناسب، آیا ما متوجه زیبایی می‌شویم؟ آیا برای قدردانی و لذت بردن از این زیبایی توقف می‌کنیم؟ آیا ما می توانیم نبوغ و استعداد را در یک بافت غیرمنتظره، کشف کنیم؟



اگر ما یک لحظه وقت برای ایستادن و گوش فرا دادن به یکی از بهترین موسیقی‌دان‌های دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقی‌های نوشته شده با یکی از بهترین سازهای دنیاست نداریم پس چطور زیبایی های اطرافمان را درک می کنیم؟




ویدئوی این خبر :



Stop and Hear the Music - YouTube





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum401/thread50496.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


عامل ورود یک کاسب ساده به مجلس عرفا!


عامل ورود یک کاسب ساده به مجلس عرفا!















مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) گفت: یکی از دلایلی که آیت‌الله العظمی ادیب، فردی مانند مرحوم چلویی را - که یک کاسب بود و به صورت ظاهر عالم نبود - پذیرفت، این بود که لقمه حلال را مواظبت می‌کرد.

















آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه اخلاق خود به موضوع «نشانه مخلصین عالم» پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید








:

ممیّزی بین عبد خدا و عبد شیطان !

آنچه که خصّیصین حضرت حقّ، عرفای عظیم‌الشّأن و بندگان حقیقی پروردگار عالم برای مرز بندگی پروردگار عالم و بندگی شیطان و نفس امّاره، تبیین می‌کنند؛ خیر است و شرّ.

یعنی اگر کسی در اعمال خیر قرار گرفت، طبیعی است بنده خدا و عبد الهی شده است و هر کس به شرّ ورورد پیدا کند، یعنی به جند شیطان و به همه آنچه که غیر از انسانیّت است، ورود پیدا کرده است. لذا ممیّزی بین عبد خدا بودن و عبد شیطان و نفس بودن، همین خیر و شرّ بودن است.

اوّلین راه برای عبد شدن

لذا اولیا الهی برای اینکه انسان بتواند عبد شود، بیان می‌کنند: اوّل از همه، تا می‌تواند باید از شرّ، دوری کند. اگر از شرّ، دوری نکرد، طبیعی است گرفتار این نفس دون می‌شود و آرام آرام از بندگی خدا خروج پیدا می‌کند و یک موقعی نگاه می‌کند می‌بیند به جای اینکه جزء حزب پروردگار عالم قرار بگیرد، جزء سپاه ابلیس شده است! پس همه این‌ها بستگی دارد به اینکه عمل انسان، خیر باشد، یا شرّ.

نشانه مخلصین عالم

لذا یک نکته بسیار عالی که اولیا خدا آن را از نشانه‌های مخلصین عالم هم شمرده‌اند، این است که اگر کسی بخواهد بفهمد جدّاً عملش خالص است و بعد از این عمل خالص، به مقام مخلصین عالم می‌ر‌سد یا خیر، باید دقّت کند تا ببیند در عمرش، چقدر اعمال شرّ انجام داده است؟ اگر نبود، یعنی جزء گروه مخلصین عالم است. امّا اگر اعمالش، نعوذبالله، نستجیربالله، پناه به ذات احدیّت، همراه با شرّ بود، معلوم می‌شود دیگر عمل او (ولو اعمالی که به ظاهر عمل خوب است)، با نفس امّاره گره خورده است. این نکته خیلی عجیبی است که اگر انسان دقّت کند، آن موقع است که حقیقت بندگی را هم متوجّه می‌شود.

بذر نفاق و دورویی در وجود فرد شرور !

لذا باید به قول اولیا دقّت کنیم به جای اینکه اعمال به ظاهر خوبمان، زیاد شود، اعمال شرّمان کم شود. نکته، نکته بسیار مهمّی است. چرا که اگر خدای ناکرده اعمال زشت، شرّ و شرارت، وجود کسی را بگیرد؛ معلوم می‌شود اعمال خوب او هم نفاق‌گونه است و او تبدیل می‌شود به کسی که منافق و دورو است. لذا باید در این تأمّل کرد.

وجود مقدّس مولی‌الموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) می‌فرماید: اگر کسی شرّ در وجودش بود، به عنوان فاسق تبیین شده و آن‌ وقت این فاسق، کسی است که در وجودش بذر نفاق است!

می‌فرمایند: «شرّ الناس فاسق الفسق فی شرّه» یعنی فاسق که شرورترین انسان‌ها هست، علّت فسقش هم شرّش است. «شرور منافق عند اللّه تبارک و تعالی»، و آن کسی که شرور است و وجودش در شرّ است، عندالله تبارک و تعالی به عنوان منافق است.

همین تعبیر را وجود مقدّس خاتم انبیاء، محمّد مصطفی(ص) طور دیگری بیان می‌فرمایند، می‌فرمایند: می‌خواهید بدانید در روز قیامت، یکی از بدترین مردم نزد پروردگار عالم چه کسی است؟ آن کسی که دورو است، «مِنْ شرّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ذُو الْوَجْهَیْنِ» و خود این دلالت بر این است: کسی که شرّ وجودش را می‌گیرد، منافق می‌شود.

مثلاً برای کسی گرفتاری و دردسر درست می‌کند، امّا وقتی جلویش می‌آید، اعلان می‌کند من شما را دوست دارم. نعوذبالله، نستجیربالله، پشت سر او صفحه می‌گذارد، باعث شرّ در جامعه می‌شود، امّا در مقابلش اظهار دوستی می‌کند، برای همین فردای قیامت، این‌ها از بدترین افراد هم هستند.

طبیعی است وقتی کسی شرارتش زیاد شد، منافق می‌شود و وقتی کسی در وجودش هیچ شرّی نبود، به اخلاص کشیده می‌شود؛ یعنی دوست ندارد برای مردم گرفتاری درست کند.

به فضل الهی و حسب روایات شریفه، عرض می‌کنیم که اساس این شرارت، همین حبّ به دنیاست، وقتی انسان حبّ به دنیا پیدا کرد، معلوم است شرور می‌شود و دوست دارد همه را نابود کند، امّا به ظاهر خودش وجود داشته باشد. این گرفتاری است که اگر در آن تأمّل نکنیم، بیچاره می‌شویم.

بدترین انسان‌ها از لسان مبارک پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع)

لذا یکی از نشانه‌های کسانی که شرّ در وجود آن‌ها است، این است که دیگران از دست او در امان نباشند، پیغمبر اکرم، خاتم رسل، حضرت محمد مصطفی(ص) می‌فرمایند: «إِنَّ مِنْ أَشَرِّ عِبَادِ اللَّهِ مَنْ تُکْرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِهِ»، از بدترین بندگان خدا، آن کسی است که مردم از ترس زبانش وحشت داشته باشند و نخواهند با او همنشینی کنند و تا ببینند فلانی آمد از او فرار کنند؛ چون می‌دانند بدزبان است و نعوذبالله و نستجیربالله عامل تهمت و غیبت و گناه می‌شود و وقتی کنارش می‌نشینی، زبانش به فحشا باز می‌شود.

البته فحشا فقط فحش نیست. عزیزم! اولیا خدا می‌گویند: گاهی فحشای لسان این است که خدای ناکرده رفیقی پیدا کنی که وقتی کنارش بنشینی، حرف‌هایی بزند و از فیلم‌ها و مسائلی تعریف کند که انسان را به گناه دعوت کند و به شهوت بیندازد، این لسان، دیگر لسان شرّ است و این خودش به عنوان فواحش است. لذا می‌فرمایند: کسی که بر اثر بد زبانی، دیگران از او وحشت کنند و نخواهند هم‌نشین او شوند که نکند مجدّداً شرارتی برای آن‌ها درست کند، بدترین انسان‌هاست.

یا وجود مقدس امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) می‌فرمایند: بدترین انسان‌ها، آن کسی است که مردم از ترس شرارتش از او پرهیز کنند. مثلاً وقتی در جمعی نشسته‌اند، تا آن شخص وارد شود بگویند: بلند شوید برویم، الان دو مرتبه برایمان گرفتاری درست می‌کند، حرف و حدیث درست می‌کند و شرّی به پا می‌کند.

لذا مولی‌الموالی(ع) می‌فرمایند: «شَرُّ النَّاسِ مَنْ یَتَّقِیهِ النَّاسُ مَخَافَةَ شَرِّهِ»، از بدترین مردم آن کسی است که مردم به واسطه شرّ او، خوف و وحشت داشته باشند و بترسند، لذا از او پرهیز و دوری کنند (تقوا خودش به معنای دوری است) که نکند شرّش به آن‌ها برسد.

مثلاً می‌ترسند از اینکه در یک مجلس با او بنشینند که نکند بعداً حرف و حدیثی در بیاورد یا می‌ترسند با او حرف بزنند که نکند سرّشان را در جایی فاش کند و ... .

به فضل الهی راجع به مطلب سرّ بعداً عرض می‌کنیم که در روایت داریم: آن کسی که سرّ مردم را فاش کند و اسرار مردم را برملا کند؛ فردای قیامت چنان پروردگار عالم اسرارش را برملا می‌کند که حیثیّتش از بین می‌رود و این از عذاب جهنّم برای او دردناک‌تر است





!

مؤمن؛ محل امن و آرامش مردم

لذا مؤمن سعی می‌کند که شرّ نداشته باشد. اتّفاقاً حسب روایات شریفه از نشانه‌های مؤمن این است که وقتی کسی دلش می‌گیرد، مأمن و جایگاه آرامش او باشد. طوری که دیگران بگویند: برویم کنار فلانی بنشینیم و درد و دل کنیم تا آرام شویم، نه اینکه بگویند: اگر با او درد و دل کنیم، شرارت نفس او عامل می‌شود حیثیت و آبرویمان برود و گرفتار و بیچاره شویم، مؤمن این‌ طور نیست و مرکز آرامش برای دیگران است.

یکی از نکاتی که اولیا خدا در آخر عمرشان به خصّیصین یا آن شاگرد یا شاگردان مخصوصشان توصیه می‌کردند این بود که عزیزان! سعی کنید مردم به سمت شما بیایند و محل امن و محلّ آرامش مردم باشید. لذا آن‌قدر بندگان خاصّ خدا و اولیا الهی به آن مقام رسیده بودند که با وجود تمام مشکلاتی که خودشان داشتند امّا سنگ صبور دیگران می‌شدند. طوری بود که این‌ها عامل آرامش بودند و برای خدا صبر می‌کردند و گوش می‌دادند.

بیان می‌کنند: یکی از خصایص آن مرد الهی و عظیم‌الشّأن، شهید بزرگوار آیت‌الله مدنی این بود که گاه می‌نشست، طوری که ساعت‌ها حرف می‌زدند و درد دل‌هایشان را برایش می‌گفتند و او گوش می‌داد. حتّی آن موقعی هم که امام جمعه شده بود، باز وقتی را برای مردم قرار می‌داد. یک مرتبه کسی این پیرمرد را در خیابان نگه داشته بود و هی حرف می‌زند به قدری که پاهای آقا سست شد و افتاد. آن شخص عذرخواهی کرد ولی آقا فرمود: من از شما عذرخواهی می‌کنم که پایم دیگر طاقت نیاورد. لذا از آن شخص اجازه گرفت و گفت: اجازه می‌دهید با هم بنشینیم حرف بزنیم؟ آن شخص می‌گوید ساعت را نگاه کردم و دیدم که قریب دو ساعت است که آقا را اذیّت کردم و گفتم: آقا! من شرمنده‌ام!

مردان الهی این‌‌گونه‌اند و مأمن دیگران می‌شوند. امّا منافق و شرور چه؟ مردم از او می‌ترسند، فرار می‌کنند و از زبان او وحشت دارند که گرفتار نشوند.

توصیه آیت‌الله قاضی هنگام تبعید آیت‌الله مسقطی

لذا این مطلب، نکته بسیار مهمی است که ممیّزی بین بندگی خدا و بندگی شیطان، همین خیر و شرّ است. آیت‌الله مسقطی(آسیّد محمد اصفهانی)، آن عارف عظیم‌الشّأن که از شاگردان آیت‌الله قاضی، عارف بزرگوار و موحّد عظیم‌الشّأن بود، وقتی می‌خواست برای تبعید به مسقط برود، آقا نکته‌ای را به ایشان بیان فرمودند. فرمودند: همان‌طور که تا به حال حلم و بردباری نشان دادی، کاری کن که در این حلم و بردباری مأمن دیگران باشی و اگر این‌ طور شدی، بدان از هر شرّی دوری.

لذا می‌گویند: یکی از کارهایی که آیت‌الله به مسقطی در مسقط می‌کرد، این بود که گاه فقط در جایی می‌نشست که این بادیه‌نشین‌ها بیایند و حرف‌ها و مطالب و مسائلشان را مطرح کنند و آرامش بگیرند، طوری شده بود که آن‌ها در محضر ایشان می‌آمدند، ایشان را نگاه می‌کردند و خودشان می‌گفتند: وقتیدقایقی در محضر شما می‌آییم، آرام می‌شویم.

معلوم است بندگان خدا که از شرّ دور شدند، آرامش، وجودشان را می‌گیرد و این آرامش را به دیگران انتقال می‌دهند، این در حالی است که یک عدّه هستند که مردم از دستشان فرار می‌کنند و دوری می‌جویند و حسب این روایت شریفه بدترین مردم عندالله می‌شوند، امّا یک عدّه هم فقط می‌نشینند تا مردم بیایند و با نگاه به آن‌ها و همنشینی با آن‌ها، آرامش بگیرند








.

آمدم آرام شدم، دارم می‌روم !

علامه آسیّد محمّدحسین حسینی طهرانی می‌فرمود: آسیّد هاشم حدّاد همین خصوصیّت را داشت. ایشان می‌فرمود: من یک بار دیدم که کسانی آمده بودند و از ایشان سؤال می‌پرسیدند. یک بنده خدایی سؤال می‌کرد، یک مقدار طولانی شد. شخصی بلند شد برود، آقا به تصوّر اینکه او کاری دارد، گفت: شما فرمایشی داشتید؟ فرمود: خیر، آمدم آرامش گرفتم و حالا می‌روم، جالب این است که آقا با او حرف هم نزد، بلکه فقط نگاه و همنشینی با ایشان، برای آن فرد آرامش ایجاد کرد و گفت: «آمدم آرام شدم، دارم می‌روم»!

بندگان خدا این‌ طور می‌شوند، اگر بخواهیم بنده خدا شویم، باید وجودمان آرام‌بخش باشد، نه اینکه نعوذبالله، نستجیربالله مردم از ما فرار کنند که نکند حالا که وارد شد، یک شرّ جدیدی به پا کند یا بترسند و وحشت کنند و بگویند: دوباره این آمد، وامصیبتا! بناست چه گرفتاری برایمان به وجود بیاورد و ... . لذا فرق بندگان خدا با این‌ها در این موارد است.

عالمی که فردای قیامت، جاهل محشور می شود !!!

پس اگر فردی این حال را داشت که کسی از او نترسید و مأمن و آرامش برای دیگران بود؛ پروردگار عالم به او عنایت می‌کند و به او علم مرحمت می‌شود امّا اگر شرّ بود، ولو به صورت ظاهر عالِم هم باشد، از بدترین انسان‌ها می‌شود.

پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(ص) فرمودند: «انّ من اشرّ النّاس منزلة عند اللّه یوم القیامة العلماء الشرور» که اولیا خدا حسب این مطلب، می‌فرمایند: حتّی آن کسی که به ظاهر چیزی بداند و به ظاهر عالم باشد، امّا شرور باشد و کسی از دستش در امان نباشد، فردای قیامت منزلتش عندالله تبارک و تعالی جزو بدترین کسان است؛ یعنی دیگر نه تنها این علم سودی ندارد و مفید نیست، بلکه پروردگار عالم او را جزو کسانی قرار می‌دهد که بدترین انسان‌ها است و جالب این است که در ادامه می‌فرماید: «حشره اللّه مع الجهّال» خدا او را با جهّال عالم محشور می‌کند؛ یعنی او دیگر عالم نیست.

چه فایده این علمی که بخواهد شرارت در او به وجود بیاید؟! اگر مردم از دست کسی در امان نباشند، ولو به ظاهر عالم هم باشد، - دور از اعزّه روحانی حاضر در مجلس - ولو یک عمامه به سری مثل من باشد، یا - دور از اعزّه - اگر استاد دانشگاه باشد، اگر معلّم باشد، اگر به ظاهر مدیر باشد، اگر چنین و چنان باشد امّا مردم تا او را ببینند، بترسند؛ شاگرد یا زیر مجموعه‌اش تا او را ببیند، بترسند و همه از او وحشت کنند؛ می‌فرماید: این فردای قیامت از شرورترین انسان‌هاست که پروردگار عالم او را با جهّال عالم محشور می‌کند و جزو کسانی می‌شود که جاهل است و دیگر عالِم نیست - در این مطلب تأمل کنیم، خیلی مهم است








-

چه کنیم تا خیر، خود به خود بر ما نازل شود؟

راه رستگاری چیست؟ اولیا خدا می‌گویند: راه رستگاری همین است که شرارت را در وجودمان کم کنیم؛ چون بعد از آن، خوبی‌ها خودش می‌آید.

یک موقعی آیت‌الله آسیّد عبدالاعلی سبزواری - که از مراجع تقلید در نجف اشرف هم شدند - از استاد بزرگوارشان، ابوالعرفا، آیت‌الله العظمی ادیب نصیحت خواسته بودند، آقا فرموده بودند: عزیزم! شرّ در وجودت نباشد، خیر خود به خود بر تو نازل می‌شود.

یعنی نمی‌خواهد دنبال خیر برویم، فقط اگر از شرّ دوری بجوییم؛ خیر است که مِن ناحیه الله تبارک و تعالی بر وجودمان نازل می‌شود.

بالاترین مردانگی !

لذا بعضی خیر مطلق می‌شوند، آن‌ها که دیگر شررها را از وجودشان زدودند و پاک کردند، امّا بعضی هم خدای ناکرده شرّ مطلق می‌شوند، آن‌ها که وقتی یک شرّ را انجام دادند، به جای توبه، انابه، گریه، ناله، فغان و عذرخواهی از آن کسی که شرّ را برایش به وجود آوردند؛ گردن‌کشی و طغیان کنند و اصلاً تصوّر کنند هیچ اتّفاقی نیفتاده است و تازه طلبکار هم باشند که مگر چه شده؟!

مثلاً شخصی به همسایه‌اش اذیّت برساند، امّا فکر کند مگر چه شده، لذا خیلی طلبکارانه هم برخورد کند! به رفیقش در خوابگاه، هم‌حجره‌ای، استاد و یا پدر و مادرش و ... شرّ برساند، تازه گردن‌کشی هم بکند که مگر چه شده؟! اتّفاقاً عجیب است که اگر کسی این حال برایش به وجود بیاید، روایات شریفه می‌فرمایند: دیگر امیدی به اصلاح او نیست، مگر پروردگار عالم تفضّلی کند!

لذا عزیزان من! مخصوصاً خطابم به شما جوان‌های عزیز است، دختران گرامی‌ام! پسران عزیزم! اگر خدای ناکرده کوچک‌ترین شرّی به وجود آمد، زود اصلاح کنید. مثلاً کسی در رانندگی اشتباه کرده، خودش هم می‌فهمد، امّا وقتی برایش یک بوق می‌زنند که چرا جلوی من پیچیدی؛ تازه گردن‌کشی هم می‌کند و می‌خواهد بیرون بیاید و فریاد بزند که مگر چه شده و ...؟!

چرا این مثال را می‌زنم؟ برای این ‌که از همین کوچک‌ها شروع می‌شود. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: اگر می‌خواهید از گناه، پاک شوید؛ از کوچکترین گناه بپرهیزید و بدتان بیایید. امّا اگر این‌ طور نشد، تازه طلبکارانه برخورد می‌کند و مدام شرّ پشت شر می‌آید تا اینکه گرفتار شده و وجودش شرّ می‌شود. اصلاً معلوم است چنین شخصی مدام برای دیگران، خودش و خانواده‌اش، شرّ درست می‌کند و دیگر اصلاً قابل تحمّل نیست.

چه اشکال دارد عذرخواهی کند؟! بالاترین مردانگی این است که اگر انسان اشتباه کرد و شرارتی به دیگران رساند، بلافاصله عذرخواهی کند. نه اینکه تازه تصوّر کند که اگر بگویم، به تعبیر عامیانه طرف، پررو می‌شود. عجبا! اسفا! انسانیّت خودمان را زیر پا بگذاریم که به تعبیر نفس دون - که این هم از همان وساوس نفس است - نکند فلانی پررو شود! یا اینکه اگر بگویم: من شرّ کردم و من بودم این‌ کار را انجام دادم، دیگران شماتتم می‌کنند و امکان دارد بگویند: دیدی خودش اقرار کرد، پس او همه چیز را خراب کرده است.

امّا عزیزان! این، نفس دون است که این ‌چنین وسوسه می‌کند و می‌گوید: نیاز به عذرخواهی نیست، اگر عذرخواهی کنیم، دیگران می‌گویند: دیدی تو چنین و چنانی، پس محکم بایست و عذرخواهی هم نکن. ولی همه این‌ها، از نفس است و این نفس دون است که انسان را گرفتار می‌کند





.

عاقبت توقف نکردن در لقمه شبهه ناک !

دو نکته را عرض کنم که بسیار عالی است. یکی از دلایلی که ابوالعرفا، آیت‌الله العظمی ادیب، فردی مانند مرحوم چلویی را - که یک کاسب بود و به صورت ظاهر عالم نبود - ؛ پذیرفت، این بود که لقمه حلال را مواظبت می‌کرد و در این زمینه خیلی مراقب بود.

عزیزان! هر چه انسان می‌کشد، از این لقمه است. «قف عند شبهه» اگر شبهه‌ناک است، توقّف کنیم.

نگوییم: دیگر در این وضعیت اقتصادی، این مطالب را رها کنید، الآن اوضاع خراب است و نمی‌شود در شبهه‌ناکش هم توقّف کنم، إن‌شاءالله حلال است و ... . عجبا!!! همین إن‌شاءالله حلال است، گرفتارمان می‌کند. باید مواظب باشیم. اگر لقمه شبهه‌ناک بود، بیچاره‌مان می‌کند و به لقمه حرام مبتلایمان می‌کند. در مورد اثر لقمه حرام هم روایات می‌فرمایند: دیگر گوش شنوا نمی‌شود، یعنی به صورت ظاهر پای وعظ هم هست امّا شنوا نیست و برایش اثرگذار نخواهد بود و اصلاً متوجّه نمی‌شود چه می‌گویند.

لقمه این‌ قدر اثر دارد که خدا نیاورد انسان به آن‌جا برسد، ولی حسب مطالبی که بزرگان می‌گویند و روایات شریفه هم این را تأیید می‌کند، طوری می‌شود که حتّی دیگر وعظ، آیات الهی و روایات شریفه را به تمسخر می‌کشد و می-گوید: این حرف‌ها چیست؟!

لذا لقمه حرام آن ‌قدر اثر می‌گذارد که دیگر نمی‌شنود. یعنی در ابتدا امکان دارد بشنود و قلبش بخواهد یک مقدار نرم شود، امّا لقمه حرام نمی‌گذارد. آن‌قدر لقمه حرام می‌خورد که دیگر قلب، قلب شقی می‌شود و معلوم است دیگر موعظه را نمی‌شنود و کار به جایی می‌رسد که موعظه را تمسخر هم می‌کند. لذا عزیزان! به لقمه دقّت کنیم که یکی از کارهای ایشان (مرحوم چلویی) هم مواظبت در این امر بود.

عامل ورود یک کاسب ساده در مجلس عرفا و اولیا خدا

یکی از مطالب دیگر ایشان (مرحوم چلویی) این بود که اگر خدای ناکرده حس می‌کرد (تازه حس می‌کرد، نه اینکه واقعاً بداند)، به کسی اذیّت و شرّی رسانده و امکان دارد این عمل، حرف زدن، رفتار و کردارش برای کسی شرارت بیاورد؛ بلافاصله از طرف عذرخواهی می‌کرد. خدا انسان را یاری کند، بعضی از نوجوانی و جوانی این حالت را دارند.

آیت‌الله دزفولی فرمودند: من از ایشان پرسیدم آقا راجع به شما این‌ طور بیان کردند، لبخندی زدند و گفتند: آقا چیز دیگری نگفتند؟ گفتم: بله، آقا گفتند: شما از نوجوانی این‌طور بودید. گفتند: آقا درست فرمودند، من از نوجوانی اگر حس می‌کردم از طرف من دارد به یک همکلاسی‌ام یا کس دیگری، ضرر و شرّی می‌رسد، ولو به اینکه خودشان می‌گفتند: چنین چیزی نیست، امّا چون خودم احساس می‌کردم زبانم، رفتارم و ...، او را گرفتار و ناراحت کرد؛ زود عذرخواهی می‌کردم





.

هنر اولیا خدا چیست؟ آنها چگونه به مقامات رسیدند؟

اگر اولیا خدا به مقامات می‌رسند، به خاطر رعایت همین مواردی است که به ظاهر برای من و شما عادی است. فکر نکنیم آن‌ها مثلاً فلان کار خارق العاده‌ای را انجام دادند تا توانستند به این مقامات عالیه برسند. خیر، این‌ طور نیست، عزیز دلم! آنچه آن بزرگان انجام دادند، این است: نکات اخلاقی را رعایت کردند؛ یعنی جدّاً متخلق به اخلاق الهی شدند و جدّاً این فرمایش «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ‏ اللَّهِ‏» را در وجود خودشان ملکه کردند و جدّاً متوجّه شدند که «الخلق وعاء الدّین»، آن‌ها چون خواستند دیندار باشند، فهمیدند دیندار بودن، نیاز به ظرف دارد، لذا ظرف دینداری یعنی اخلاق را برای خودشان ایجاد کردند، برای همین رشد کردند و به مقامات بالا و بالا رسیدند.

این ‌طور نیست که فکر کنیم مثلاً فلان ذکر را خواندند، یک صده چنین و چنان گرفتند، نمی‌دانم فلان اعمال را انجام دادند، رفتند عزلت‌ نشینی کردند، رفتند روزه‌های چنین و چنان گرفتند، رفتند فلان اعمال را در دل شب انجام دادند و حالا توانستند مثلاً طی ‌الارض کنند یا ...؛ خیر، آنچه که آن‌ها انجام دادند، همین بود که شرّ نداشتند. لذا همان‌طور که آن بزرگوار فرمود: بعد از آن، نزول خیر خودش می‌آید و این خیرات یکی پس از دیگری بر او فرود می‌آیند.

دلیل هم این است: وجودی که از شرّ خالی شد، معلوم است این ظرف باید از چیز دیگر پر شود، لذا ظرفی که از شرّ خالی شد را به خیر پرش می‌کنند و حتّی دیگر نیاز نیست من و شما دنبال خیر برویم، خودشان پرش می‌کنند. وقتی آن‌ها پر کنند هم، معلوم است چطور پر می‌کنند!

پس عزیز دلم! این کد را به ذهنت بسپار که اگر ظرف وجودیمان را از شرّ خالی کردیم، می‌نگریم که به لطف خدا و لطف آقاجان، از خیر پرش می‌کنند، لذا گامی که انسان باید برای انسانیت بردارد، همین است.

پس عزیزان! عرفا آن‌ طور که من و شما تصور کنیم، چنین و چنان کردند تا توانستند به آن مقامات برسند، نبودند. هنر این‌ها این بوده که ظرف وجودیشان را از شرّ پاک کردند. اگر ابوالعرفا آن‌گونه ابوالعرفا شد، اگر آیت‌الله العظمی بهجت، بهجت‌القلوب شد، اگر آن قاضی بزرگوار، موحّد دهر شد و اگر آن سلطان‌آبادی عظیم‌الشّأن، سلطان‌العارفین شد، اگر امام راحل امام العارفین شد و اگر می‌بینید سایر بزرگان این چنین طی مراحل و مقامات کردند؛ فقط و فقط رمزش این است که وجودشان را از شرّ خالی کردند. راهش فقط همین است و راه دیگری ندارد





.

عذرخواهی بخاطر لگدمال کردن کفش !

اگر ما هم توانستیم موفّق شویم و وجود خود را از شرّ خالی کنیم؛ تمام است. عیب ندارد، هر که هر چه گفت، بگوید، امّا ما تا دیدیم شرّ رساندیم، بلافاصله عذرخواهی کنیم و بگوییم: ببخشید، آن‌ وقت مطالبش را می‌بینیم. مع‌الأسف ما نمی‌‌دانیم همین یک مطلب، ما را به کجا می‌رساند؟!

اوّل انقلاب، با یکی از اولیا خدا، اوتاد و مردان الهی در مسجد بازار بودم، در آن زمان وقتی مراسمی بود، همگی آن ‌جا جمع می‌شدند، جلوی در همین‌طور کفش‌های مردم ریخته بود، بحث که تمام شد، بیرون آمدیم، مردم هجوم می‌آورند تا بروند در خیابان‌ها تظاهرات کنند و انزجار خودشان را نسبت به رژیم طاغوتی نشان دهند.

این مرد الهی وقتی می‌خواست کفشش را بپوشد، پایش را روی کفش یکی گذاشت. حالا در این بحبوحه و شلوغی که همین‌ طور جمعیّت داشت می‌آمد، یک کنار ایستاد و مدام آن کفش‌ را که پایش روی آن رفته بود، نگاه می‌کرد تا آن طرف می‌رفت، بر می‌گرداند و آن را سر جایش می‌گذاشت. من یکی دو بار به آن بزرگوار عرض کردم: برویم، بالاخره این‌جا دیگران هم کفش‌ها را لگد می‌کنند، عیبی ندارد و استثناء است. فرمود: نخیر، بایست. شاید بیش از بیست دقیقه گذشت تا همه این جمعیّت آمدند و دید یک آقایی این کفش را پوشید. سریع به دنبال او رفت و صدایش زد.

گفت: بله؟

فرمود: ببخشید من پایم را روی کفش شما گذاشتم.

آن آقا گفت: آقا! چه می‌گویی؟!

فرمود: هیچی، کفش‌هایتان را آن‌جا گذاشته بودید، من پایم را با کفش روی کفش شما گذاشتم. عمداً هم نبود امّا عذرخواهی می‌کنم.

من گفتم: آقا! با اینکه ما از اوّلین نفر خروجی‌ها بودیم، ایشان بیش از بیست دقیقه است که این‌جا ایستاده و تا شما نیامدید، بیرون نرفتند.

گفت: آقا این حرف‌ها را رها کن، کمی جلو رفت امّا یک دفعه انگار یک جرقّه‌ای به ذهنش خورد، برگشت و گفت: آقا! چی گفتید؟!

فرمود: هیچی، از شما عذرخواهی کردم، با کف کفشم، کفش شما را لگدمال کردم.

این شخص تعجّب کرد و با اینکه در آن حال و هوای شور تظاهرات و ... بود، به تعبیر عامیانه مثل کسی که بادش را خالی کنی، یک دفعه توقّف کرد و گفت: شما چه گفتید؟

فرمود: بله، همین است. ما همه این کارها را که می‌خواهیم انجام دهیم تا این رژیم برود، برای این است که مراقب و مواظب باشیم تا به دین عمل بشود. دین به من می‌گوید: اگر کفش شما را لگدمال کردم، باید عذرخواهی کنم.

بعد گفت: شما بیش از بیست دقیقه ایستادید؟!

فرمود: حالا هر چقدر ایستادیم، فرق نمی‌کند.

این ‌چنین بود که این شخص آمد تا بعد به آیت‌الله العظمی ادیب متّصل شد. گر چه کم هم توانست از آقا استفاده کند امّا به هر حال به این‌ راه کشیده شد.

خود ایشان می‌گفت: چون می‌ترسیدم شرارت در وجودم قرار بگیرد، این عمل را انجام دادم. لذا با این کار، خط سیری او را عوض کرد و خود این آقا اتّصال به عرفا پیدا کرد. بعد در راه هم که می‌رفتیم، آن شخص متعجّب بود که حالا شما اینجا آمدی، چطور آرام هستی؟! لذا ابوالعرفا به این آقا گفت: حالا آرام با هم می‌رویم، به این راهپیمایی و تظاهرات می‌رسیم و إن‌شاءالله درست می‌شود.

اگر انسان مراقب باشد، با یک عمل که به ظاهر و به نظر من و شما، هیچ است؛ می‌تواند تفکّرات یک نفر را در مسیر صحیح هدایت کند. حالا مگر چه شد؟! در آن شلوغی، در آن بحبوحه، در آن وضعیّت که کسی از کسی انتظار ندارد. گاهی کفش‌ها گم هم می‌شود، چه برسد بهاینکه لگدمال شود، حالا این آقا کناری بایستد تا عذرخواهی کند! شاید حتّی من و شما تصور کنیم که این خیلی بیکار است. نستجیربالله، نعوذبالله امکان دارد این‌طور هم بگوییم: اصلاً این کار عاقلانه است که در آن وضعیّت بایستد، این دیگر قاعده کار است، کسی از کسی انتظار ندارد. امّا ببینید یک عمل، انسان را به کجا می‌رساند؟! پس باید خیلی مواظب باشیم.

گریه و فغان اولیا برای اینکه چرا مردم از رؤیت حجّت دورند؟ !

آن ‌وقت اگر شرّ از وجودمان تخلیه بشود، انسان ولیّ خدا می‌شود و می‌بیند آنچه دیگران نمی‌‌بینند و ...، حتّی بعد از مرگش به انسان‌ها خیرات و برکات می‌دهد، آن‌وقت است که حضرت حجّت(عج) هم به این‌ها نگاه می‌کند و دیگر سینه‌شان مملو از خیر می‌شود و خیلی از چیزها را می‌فهمند.

همین بزرگوار جلوتر می‌دانست که فلانی که قائم‌مقام است، رهبر نمی‌شود، همین مرد طوری بود که هر روز، موفق به خواندن زیارت عاشورا بود. کسی که هر روز بخواند، دیگر یک بار گریه‌اش می‌آید، دو بار گریه‌اش می‌آید، سه بار گریه‌اش می‌آید، یک هفته، یک ماه، دو ماه، امّا ایشان شصت، هفتاد سال هر روز تا «السلام علیک یا اباعبداللّه» می‌گفتند، گریه می‌کردند و طوری بود که خودشان را می‌زدند!

چون آن‌ها هستند که بالجد می‌فهمند. وقتی مرکز خیر شدی، حال و مطالبت عوض می‌شود. وقتی شرّ از وجودت خارج شد، اصلاً تغییر می‌کنی و با دیگران متفاوت خواهی بود. طوری است که حتی شاید دیگران تو را درک نکنند. این چیست که هر روز تا می‌خواند، از همان اوّل زار می‌زند و اشک، ناله، فغان و فریاد دارد؟! چه خبر است؟! چه شده؟! آن‌ها چه می‌بییند که ما نمی‌‌بینیم؟! چه متوجّه می‌شوند که ما متوجّه نمی‌‌شویم؟!

لذا عزیزان! اگر شرّ خالی بشود، غوغا می‌شود. وجود، نور می‌شود، نور! وجود ظلمت من چه می‌فهمد آن‌ها چه می‌گویند امّا وجود نور می‌فهمد چه خبر است، آن‌ها می‌فهمند چه خبر است.

آن‌ها هستند که می‌فهمند و تا اسم آقا می‌آمد، گویی که عبد و طور دیگری می‌شدند تا دعای سلامتی آقا را می‌خواندند «اللهم کن لولیک»، حالشان متغیر می‌شد. تا دعای فرج می‌خواندند، «الهی عظم البلاء»، آن‌ها می‌فهمیدند «عظم البلاء» یعنی چه. یک عمر است داریم می‌خوانیم «الهی عظم البلاء» امّا نمی‌‌فهمیم یعنی چه! چه بلای عظیمی است؟! آن‌ها می‌فهمند دوری از آقا و محروم بودن مردم از رؤیت حجّت، عظیم‌ترین بلاست، آن‌ها می‌فهمند. این‌ها گریه می‌کردند که چرا مردم از رؤیت حجّت دورند. الله اکبر! معلوم است خودشان می‌فهمیدند، دیده بودند، چیزی متوجّه شده بودند. چه می‌دانیم؟! این‌طور می‌شود، حالشان، حال خوش می‌شد، وضعشان تغییر می‌کرد.

من و تو چگونه‌ایم؟! برای همین این‌ها نه هر شب، دقایقی قبل از خواب، بلکه شاید همه لحظاتشان یاد حضرت بودند.

در نمازم خم ابروی تو بر یاد آمد. چه بگویم که یک موقعی نگویند شرک و کفر است، چه می‌دانیم؟! آن‌ها می‌فهمند چه خبر است.

آقا جان! به مادر ادب قسم عنایتی کن

ما با آقایمان چگونه هستیم؟ چرا ما نمی‌‌توانیم هر شب با آقا حرف بزنیم؟ وجودمان را از شرّ خالی کردیم؟

عرض کردم جوان عزیز! هر شب، دقایقی قبل از خواب، با آقاجان حرف بزن. من نیاز دارم، شما نیاز داری، زن، مرد، کوچک، بزرگ با آن آقای خوبی‌ها خلوت کنیم، چرا موفق نمی‌‌شویم؟ اگر از شرّ دور شویم، موفّق می‌شویم.

آقاجان! من نمی‌‌توانم از شرّ دور شوم، خودت عنایت کن یابن الحسن!

آقاجان! به خاطر آن بانوی مکرّمه‌ای که وجودش خیر مطلق بود، ام‌ّالبنین، عنایتی کن. وقتی اولین آقازاده‌اش، قمر منیر بنی‌هاشم دنیا آمد، دید بعضی شماتت می‌کنند و می‌گویند: فاطمه دیگر خودش بچّه‌دار شد، بعید است بچّه‌های فاطمه زهرا را به خوبی نگه‌داری کند. او قنداق ابالفضل را آورد، گفت: بچّه‌ها بنشینید، امیرالمؤمنین هم هست، دور سر امیرالمؤمنین، دور سر امام حسن، دور سر امام حسین، دور سر زینبین گرداند و گفت: من کنیزتان هستم، این بچّه هم غلام شماست.

آقاجان! یابن الحسن! به آن بانو، یک نگاهی به ما کن.




منبع: فارس

عقیق





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum84/thread50493.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم