"من روحانی هستم" چیست و چه میگوید؟! + فیلم
مرجع : تسنیم
"من روحانی هستم"؛ مستندی که این روزها خبرساز شده و همه نگاهها و توجهات را به خود جلب کرده است؛ مستندی که روایتی است از زندگی حجتالاسلام حسن روحانی؛ از تولد تا انقلاب؛ از انقلاب تا...!
"من روحانی هستم" نام مستندی است که این روزها بسیار حاشیهساز شده است؛ مستندی تاریخی که گزیدههایی از نقاط برجسته زندگی انقلابی، سیاسی، اجرایی و ... حجتالاسلام حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران را روایت میکند.
این مستند که توسط «گروه چندرسانهای شفق» تولید شده است، براساس کتاب خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی و کتاب خاطرات حجتالاسلام حسن روحانی، مصاحبه با مسئولان وقت، مصاحبه با فعالان سیاسی، منابع مکتوب، مصاحبه با سران اروپایی و جراید و سایر منابع ساخته شده است.
بنا بر اعلام «گروه چندرسانهای شفق»، کتاب خاطرات حسن روحانی ۴۴ درصد، کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی ۲۰ درصد، مصاحبه با فعالان سیاسی ۱۲ درصد، منابع مکتوب شامل کتابهای "مکفارلین با چشم باز" و "چهل تدبیر" ۸ درصد، مصاحبه با مسئولان وقت ۷ درصد، مصاحبه با سران اروپایی ۵ درصد و جراید ۴ درصد منابع مورد استفاده در ساخت مستند "من روحانی هستم" را تشکیل میدهند.
زندگی شخصی و مبارزاتی حسن روحانی ازجمله بخشهای مستند "من روحانی هستم" است. این بخش از زندگی حسن روحانی بر اساس کتاب خاطرات حسن روحانی، روزنامه شرق و مصاحبههای تصویری و فیلمهای آرشیوی حسن روحانی روایت میشود.
این مستند به روایت دوران ریاست حسن روحانی بر شورای نظارت بر صدا و سیما براساس کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی (سال ۶۲) میپردازد و همچنین ماجرای مربوط به مخالفت ۹۹ نفر از نمایندگان وقت مجلس با نخستوزیری میرحسین موسوی و نقش حسن روحانی در این زمینه را براساس آرشیو روزنامه مردمسالاری و روزنامه ابتکار روایت میکند.
نقش حسن روحانی در ماجرای "مکفارلین" نیز بر پایه کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی، کتاب مکفارلین با چشم باز، مصاحبههای تصویری هاشمی رفسنجانی، کتاب چهل تدبیر و روزنامه النهار روایت شده و ماجرای «مجمع عقلا» هم براساس مصاحبههای تصویری حسن روحانی، هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی بازخوانی میشود.
فتنه ۱۸ تیر ۷۸ نیز در این مستند بازخوانی میشود. این بخش نیز مستند به مصاحبههای تصویری حسن روحانی، علیرضا زاکانی، محمدعلی ابطحی و سیدمرتضوی نبوی است.
بخش دیگر این مستند روایتی است از مذاکرات هستهای در دولت خاتمی که ریاست تیم ایرانی بهعهده حسن روحانی قرار داشت. مستند «IRAN & WEST» تولید بیبیسی انگلیسی، مصاحبههای تصویری سیدمحمد خاتمی، محمدجواد ظریف و حسین موسویان و نیز فیلمهای آرشیوی حسن روحانی منابع استفاده شده در این بخش هستند.
آغازگر مستند، ماجرای "مکفارلین" است؛ مشاور عالی امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا که ۴ خرداد سال ۶۵ در رأس یک هیئت دیپلماتیک آمریکایی و با پاسپورت جعلی ایرلندی و با یک هواپیمای اروپایی که خدمهای ایرلندی داشت، وارد تهران پایتخت ایران شد.
مکفارلین بههمراه خود کیکی با نماد «کلید» و انجیلی را که توسط «ریگان» رئیس جمهور وقت آمریکا امضا شده بود، بهعنوان هدیه آورده بود و هواپیمای وی نیز حامل سلاحهایی بود که گویا مورد نیاز آن روزهای جمهوری اسلامی ایران بود. (کتاب مکفارلین با چشم باز)
لینک دانلود
این مستند روایت میکند که «رابرت مکفارلین» مشاور عالی امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا ابتدا خواستار دیدار با رئیس جمهور ایران میشود تا پیام رئیس جمهور آمریکا را تسلیم وی کند اما رئیس جمهور ایران ملاقات را نمیپذیرد. مکفارلین سپس درخواست میکند که با نخستوزیر و یا رئیس مجلس ایران دیدار کند. (کتاب مکفارلین با چشم باز)
این اکبر هاشمی رفسنجانی است که وارد ماجرا میشود و به حسن روحانی مأموریت میدهد که در کنترل سلاحهای موجود در هواپیمای فرودآمده در فرودگاه قلعهمرغی و نیز اداره مسائل سیاسی و مذاکرات با هیئت آمریکایی همکاری کند. (کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی)
مستند اینجا فلاشبک میخورد و به گذشته تاریخ سفر میکند؛ به هشتم آبان سال ۱۳۵۶؛ به مسجد ارک تهران؛ به مجلس گرامیداشت شهادت "حاجآقا مصطفی" پسر بزرگ امام خمینی و سخنرانی انقلابی حسن روحانی؛ سخنرانی مشهوری که روحانی در آن رهبر کبیر انقلاب را "ابراهیمِ زمان" میخواند و از حضرت آیتالله العظمی سید روحالله خمینی بهعنوان "امام خمینی" یاد میکند. میگویند این اولین باری بوده که عنوان "امام" برای رهبر فقید انقلاب به کار برده شده و از آن روز به بعد این عنوان معروف و مشهور شد.
لینک دانلود
مستند باز هم به عقبتر برمیگردد؛ به نهم دیماه سال ۱۳۲۷ که حسن روحانی در خانوادهای مذهبی در سرخه استان سمنان چشم به جهان گشود. روحانی ۱۲ساله بوده که تحصیل در حوزه علمیه را برمیگزیند و از حوزه علمیه قم نیز وارد مبارزات انقلابی میشود و به نهضت امام خمینی میپیوندد. (کتاب خاطرات حسن روحانی)
حسن روحانی خود روایت میکند سوابق انقلابی خود را: "اولین باری که تحت تعقیب قرار گرفتم، جوانی بودم حدود ۱۴ساله، در دیماه ۱۳۴۱ بود، بهخاطر پخش اعلامیه حضرت امام در سمنان".
لینک دانلود
روحانی کنار دروس حوزوی، به خواندن دروس معمولی آنهم بهصورت شخصی و بدون معلم و بدون رفتن به مدرسه تا مقطع دیپلم مشغول و با قبولی در کنکور سال ۴۸ در رشته حقوق قضایی وارد دانشگاه تهران میشود. او با لباس طلبگی به دانشگاه تهران میرفت.(کتاب خاطرات حسن روحانی) آنزمان با استاد شهید مطهری هم آشنا شده بود و با ایشان مراوده داشت. با فن بیان قویای که داشت، به یک روحانی منبری و سخنرانی کارکشته و حرفهای هم تبدیل شده بود.
لینک دانلود
روحانی به خدمت سربازی هم میرود: "روزهای اولم در پادگان، سرلشگر امین افشار فرمانده پادگان در سرکشی از گروهانمان دستور داد بروم ریشهایم را کوتاه کنم. گفتم من ریشهایم را نمیتراشم، گفت: چرا؟ گفتم: چون معمم هستم و آخر هفته منبر دارم. گفت: برای تو الآن که نظامی هستی، سخنرانی ممنوع است؛ گفتم: ممنوع نیست؛ من حقوقدان هستم و میدانم". (کتاب خاطرات حسن روحانی)
لینک دانلود
مستند ادامه میدهد و از سختیهای زندگی طلبگی حسن روحانی و ازدواج وی با دخترخالهاش و زندگی وی در یک اتاق ۳ در ۳ در خرپشته خانه داییاش و ... روایت میکند تا میرسد به سال ۵۶ و همان سخنرانی غرّا در مراسم بزرگداشت حاج آقامصطفی؛ مراسمی که متولی برگزاریاش کسی نبود جز شهید آیتالله مطهری که حسن روحانی را برای سخنرانی برگزیده بود. (کتاب خاطرات حسن روحانی)
"إِنََّ هَذََا لَهُوَ الْبَلََاء الْمُبِِین؛ این بلای مبین و آزمایش روشن و آشکار برای ابراهیم ما و بنابراین من یک لقب برای مرجعمان میپسندم و آن امام خمینی".
لینک دانلود
همین سخنرانی انقلابی و همین تعابیر زیبا و دلنشین، حیات سیاسی حسن روحانی را وارد مرحله جدیدی میکند، نام روحانی جوان را بر سر زبانها میاندازد و او را به یکی از انقلابیون شناختهشده تبدیل میکند.
ساواک هم بیش از پیش او را تحت نظر و مراقبت قرار میدهد. "آقای حسن روحانی سخنرانی مجلس را بهعهده گرفت. در جلوی در ورودی مسجد مطالبی را مطهری، دکتر مفتح و بازرگان به او گفتند و سپس چند شعار علیه دولت داده شد". [گزارش ساواک]
لینک دانلود
همین حساسیت ساواک و افزایش مراقبتهای مأموران امنیتی رژیم شاه و احتمال ممنوع المنبر شدن و بازداشت، روحانی را بر آن میدارد که ادامه تحصیل در خارج از کشور را مناسب ببیند.
روحانی رشته حقوق را برای ادامه تحصیل انتخاب میکند اما پس از ورود امام خمینی به پاریس، درس را رها میکند و به سخنرانیهای متعدد در دانشگاههای مختلف در سراسر اروپا میپردازد و بیشتر وقت خود را به همین سخنرانیها و نیز راهاندازی تظاهراتها اختصاص میدهد.
لینک دانلود
روحانی در ایام منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به محل اقامت امام خمینی در نوفل لوشاتو میرود. روز بازگشت امام به ایران اما روحانی بهدلیل پُر شدن ظرفیت هواپیما، از بازگشت به تهران بازمیماند. به همین دلیل به لندن میرود و بههمراه خانوادهاش به تهران بازمیگردد. (کتاب خاطرات حسن روحانی)
پس از پیروزی انقلاب، آیتالله خامنهای مسئولیت ساماندهی ارتش را بهعهده میگیرند. ایشان از حسن روحانی دعوت میکنند تا در این امرِ مهم همکاری کند.
روحانی میگوید: "ایشان این وظیفه را بهعهده گرفته بودند که ارتش را سامان بدهند و من وقتی که رفتم خدمت ایشان، ایشان فرمود که شما بیاید کمک کنید که ما برویم ارتش را سامان بدهیم، در واقع اولین کار در کنار آیتالله خامنهای سامان دادن نیروهای مسلح بود. آن زمان اوایل سال ۵۸، پادگانها را تشکیل میدادیم و افراد را دعوت میکردیم چون وضع خاصی بود. تحصنهایی بود در یک مقطعی؛ تحصنها را بایست میشکستیم".
لینک دانلود
بهروایت این مستند، روحانی اجرای طرح اجباری کردن حجاب در ارتش و ادارات و سازمانهای مربوطه را به دست میگیرد. اولین بخش، ستاد مشترک ارتش بود که روحانی کارمندان زن مستقر در آن را به رعایت پوشش اسلامی و حجاب فرامیخواند.
"آنها سی نفری بودند. پس از گفتوگو قرار شد از فردا با روسری بیایند. زنان کارمند که بهجز یکی دو نفر همه بیحجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن، ولی من محکم ایستادم و گفتم از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانمهای بیحجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند. این دستور است". (کتاب خاطرات حسن روحانی)
لینک دانلود
روحانی کنار این مسئولیتها، به فعالیتهای تبلیغی هم ادامه میدهد. افشاگریها و سخنرانیهای وی علیه گروهکهای ضدانقلاب، موجب میشود این گروهکها نقشه ترور وی را بکشند.
لینک دانلود
"ظهر روز عید فطر، سال ۵۸ میخواستم از خانه خارج شوم که ناگهان زنگ در به صدا درآمد. هنوز در را باز نکرده بودم که شبح جوانی را از پشت شیشهِ درِ ورودی منزل دیدم. در را باز نکردم؛ برگشتم و کلت خود را مسلح کردم و به پشتبام رفتم. از آنجا جوانی را دیدم که پشت در ایستاده و دستش زیر کاپشنش است. آنطرف کوچه روی یک موتور جوان دیگری نشسته و گویی همراه این است. نگاه آن که به من روی پشتبام افتاد، روی موتور پریدند و با سرعت از آنجا دور شدند. وقتی سوار موتور شد، کلت زیر کاپشنش کاملاً نمایان شد". (کتاب خاطرات حسن روحانی)
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1tXFWxi
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر