استاد اقتصاد دانشگاه تهران اظهار داشت: در سال 68 که آقای هاشمی ریاست جمهوری را بدست گرفتند سیاست های اقتصادی دوره قبل از خودشان که آقای میرحسین موسوی بودند را قبول نداشتند. به عبارتی آقای موسوی اقتصاد دولتی اجرا می کردند به نحوی که از زمان انقلاب تا سال68 هیچ گونه افزایش حقوقی برای پرسنل در نظر گرفته نشد.
ابوالقاسم حکیمی پور، اقتصاددان، استاد یکی از دانشگاههای دولتی کشور، دارای فوق لیسانس اقتصاد از دانشگاه تگزاس و دکترای مدیریت توسعه از دانشگاه دولتی کالیفرنیا، مولف کتابهای تصمیم گیری در مدیریت از طریق زنجیره های مارکوف، فرآیند خط مشی گذاری در سازمانهای دولتی، ۵۲۵ نکته مدیریتی از زبان مدیران موفق و دارای حدود ۱۸ مقاله، به برخی سیاستهای بانک مرکزی انتقاد دارد.
وی مشکلات زیادی را بر سر راه اقتصاد کشور می داند و راه حل های این مشکلات را مطرح می کند؛ همچنین به مقایسه عملکرد اقتصادی دولت های گذشته با یکدیگر پرداخته و مسیر اقتصادی دولت یازدهم را ترسیم می کند.
در ادامه مشروح مصاحبه این اقتصاددان آمده است:
کم توجهی دولت به نظرات کارشناسی شده
با توجه به وضعیت اقتصادی که مشاهده می کنید، مهمترین مشکل اقتصادی امروز کشور را چه می دانید؟
حکیمی پور: مشکل اساسی کشور ما این است که بین تحقیقات بنیادی و کاربری پل نمی زنیم؛ اما در کشورهای دیگر اینگونه نیست و ما این را نه تنها شنیده بلکه با زندگی در آن کشور ها درک کرده ایم؛ تعداد زیادی گزارش و نشست برای رفع این مشکل ها برگزار میشود؛ اما آیا نظرات کارشناسی در دولت های قبلی و فعلی بکار گرفته شد؟ این توقع وجود دارد که دولت فعلی در سیاستگذاریها و برنامهریزیها نگاهی هم به این نظرات داشته باشد.
ما دو نوع استاد داریم که یک نوع استاد که نظریه پرداز است و سرکلاس ها از نظریه ها صحبت می کند و در بحث های سیاسی نظریه ها و ریشه ها را تشریح می کند اما یک نوع استاد دیگر هم داریم که صرفا با سازمان های یادگیرنده کار می کند یعنی تحقیق می کند که مشکلات سازمان ها کدام است و بر مبنای آن حرکت می کند. مثلا چرا انگیزه در بین نیروی انسانی کم است و برای آن راهکار می دهد.
وضعیت در همه کشورها اینطور است؟
حکیمی پور: در کشورهای توسعه یافته اساتید نوع اول بر اساتید نوع دوم ترجیح دارند و به اساتید نوع دوم تاجر می گویند. اما در کشور ما متأسفانه اساتید تحقیق و مطالعه ندارند. فقط از این کلاس به آن کلاس و کار تحقیقاتی اولویت آنها نیست. در کشورهای توسعه یافته هر استاد حداقل 30ساعت در هفته کار تحقیقاتی دارد.مقاله می نویسند و این مقالات مورد استفاده دولتمردان قرار می گیرد. اما دولت های ما اینگونه نیستند. همین می شود که 30 سال یا حتی بیشتر، سازمان های کشور ما دارند یک کار واحد را انجام میدهند و هیچ تغییری در کار آنها دیده نمی شود. مدیران تغییر می کنند اما تغییر ی در عملکردها دیده نمی شود.
پیروی دولت یازدهم از سیاست های اقتصادی دولت سازندگی
به نظر شما نظریه اقتصاد مقاومتی و هدفمند کردن از کجاست و ریشه فکری این سیاست ها چیست؟
حکیمی پور: در بسیاری از مواقع اشکال در اجرا نیست بلکه اشکال در نظریه است. بعضی مواقع هم عکس این جریان است. آنچه که در کتابهای اقتصادی نوشته شده است خیلی زیباست اما کسانی که میخواهند این متون را اجرایی کنند دچار مشکل هستند.
پس باید بررسی کنیم که ریشه این مشکلات کجاست. با لحاظ اینکه مردم زمان حال با زمان گذشته متفاوت هستند. برای بررسی این مسائل باید اشاره شود که در سال 68 که آقای هاشمی ریاست جمهوری را بدست گرفتند سیاست های اقتصادی دوره قبل از خودشان که آقای میرحسین موسوی بودند را قبول نداشتند. به عبارتی آقای موسوی اقتصاد دولتی اجرا می کردند به نحوی که از زمان انقلاب تا سال68 هیچ گونه افزایش حقوقی برای پرسنل در نظر گرفته نشد. واردات کالا و خدمات نداشتیم . هرتکنولوژی که می خواست وارد شود می باید با مراکز تهیه و توزیع آن را کنترل می کردند و به هر جهت یک اقتصاد کاملا بسته ای داشتیم. در همان زمان مسأله یارانه دادن ها و سیستم کوپنی مطرح شد.
آقای هاشمی هیچ کدام از این سیاست ها را قبول نداشتند و وقتی ایشان سرکار آمدند سیاست تعدیل اقتصادی را در پیش گرفت. که دقیقا همین سیاست امروز توسط آقای روحانی در حال پیگیری و دنبال شدن است.
سیاست های تعدیل اقتصادی نتیجه اندیشه های اقتصاد لیبرالی
در خصوص سیاست های تعدیل اقتصادی لطفا بیشتر توضیح دهید.
حکیمی پور: در تعریف تعدیل اقتصادی باید اشاره شود که واژه تعدیل اقتصادی به مجموعه اصلاحات و اقدامات کوتاه مدت و بلند مدت اطلاق می شود که هدف آن ایجاد تعادل و توازن میان سیستم های موجود در یک اقتصاد از قبیل تولید، توزیع و مصرف و تصحیح نقش دولت در جریان اقتصاد می باشد. تعدیل اقتصادی مجموعه اعمالی را در بر می گیرد که بر همگونی و بر همپایی میان عرضه و تقاضا از سویی و حفظ حقوق واقعی تولیدکننده و مصرف کننده از سویی دیگر و ایجاد یک سیستم عادلانه توزیع است.
تصحیح نقش دولت به معنی که دولت بگوید من میخواهم یارانه ها را بردارم. همان چیزی که دولت فعلی در نظر دارد به مدت سه سال اجرایی کند. بنابر این تعدیل اقتصادی یعنی قیمتها بر اساس عرضه و تقاضای بازار تعیین می شود و دیگر یارانه ای تعلق نمی گیرد.
البته تعدیل اقتصادی چیزی نیست که آقای هاشمی به ذهنش خطور کرده باشد بلکه این توصیه صندوق بین المللی پول هم هست توصیه بانک جهانی هم هست و به دولت ها توصیه می کند در این راه گام بردارید. در واقع این اندیشه مطرح کردن اقتصاد آزاد است.
اما نمی توانید بازار آزاد داشته باشید ولی سیستم اقتصادی دولتی هم داشته یا به دنبال بانکداری بدون ربا هم باشید. پس با این برنامه همین حالا بانک داری اسلامی ما زیر سؤال است. به همین دلیل است که امروز بانک ها بر روی نرخ سود سپرده ها و تسهیلات با هم رقابت دارند. پس با این اوصاف فقط شعار بانک داری اسلامی داده می شود و در عمل اقدامی صورت نمی گیرد و چهره ای از بانکداری اسلامی دیده نمی شود.
آنچه که دولت فعلی همچون دولت آقای هاشمی بر آن تأکید دارد برقراری توازن بین تولید و مصرف و از بین بردن روش های توزیع دولتی به معنی حذف سیستم کوپنی یا همان یارانه ها است و در نهایت تلاش ها در مسیر ایجاد نظام عرضه و تقاضا در بازار که همان قلب تپنده نظام لیبرالیستی است انجام می گیرد و این دیدگاه که اگر مشکلی به وجود بیاید خود بازار آن را حل خواهد کرد.
اتمام تاریخ مصرف اقتصاد لیبرالی در غرب
آیا این دیدگاه لیبرالیستی پاسخگوی نیازهای اقتصادی جامعه است؟
حکیمی پور: این در صورتی است که در شرایط فعلی این دیدگاه لیبرالیستی اقتصادی در غرب مورد سوال واقع شده است. یعنی تمام مشکلاتی که در زمینه اقتصادی در اروپا و آمریکا وجود دارد در نتیجه همین سیستم لیبرالی اقتصادی است. اما همین نظام اقتصادی در دانشکده های اقتصاد ایران به دانشجویان تدریس می شود. کتابها همه ترجمه های لیبرالیم اقتصادی ست. بدون اینکه به مشکلات لیبرالسم اقتصادی پرداخته شود.
همیشه از زمان آقای هاشمی تک نرخی شدن ارز آرزوی مردم و مسئولین بوده است ولی عملا این اتفاق نیفتاده است. در همین رابطه در شروع دولت یازدهم تضادی هم می بینیم. به صورتی که مدیر کل بانک مرکزی، آقای سیف بیان می کنند که ارز واقعی همان 3000تومان است که مورد ایراد کارشناسان اقتصادی واقع می شود و از طرف دیگر آقای دکتر نوبخت و دیگران این را قبول ندارند و می گویند ارز 3000 تومانی مورد قبول اقتصاد فعلی ما نیست. و این یعنی نا هماهنگی بین تیم اقتصادی دولت یازدهم. وقتی یک پدیده اقتصادی می خواهد انجام شود می باید مدیدیت کلان جامعه از یک بافت متجانس و هماهنگ برخوردار باشد. اما در دولت فعلی این مهم دیده نمی شود.
هماهنگی دولت برای اجرای مرحله دوم فاز هدفمندی یارانه ها را چطور می بینید؟
حکیمی پور: در فاز دوم هدفمند کردن یارانه ها که به سرعت در حال اجراست هم این هماهنگی ها وجود ندارد. معاون اول رئیس جمهور و وزارت اقتصاد و دارایی تضاد دارند. معاون اول تمایلی به اجرای فاز دوم طرح در این بازه زمانی ندارند و معتقدند که آمار و اطلاعات مورد نیاز در اختیار دولت نیست ولی وزارت اقتصاد و دکتر نوبخت به شدت بر اجرای سریع طرح اصرار دارند. اینها نمونه ای از همان تضادهای مدیریتی است که در دولت یازدهم وجود دارد.
در مورد شرایط فعلی دولت یازدهم اینکه: دولت فعلی در وزارت اقتصاد و دارایی می گوید که من میخواهم کلیه درآمدهایی که مردم کسب می کنند را بدانم. به این معنی که میخواهم در حساب و درآمد مردم سرک بکشم و معاون وزیر اعلام می کند که این حق دولت است و قانون داریم برای این موضوع. در حالی که رئیس جمهور اعلام می کند دولت اصلا قصد دخالت و سرک کشیدن در حساب مردم ندارد. اگر این کار صورت بگیرد تبلور این اقدام در جامعه این می شود که هرکس پولی در بانک داشته باشد حتما آن را از حساب خود بیرون می کشد. پس با آن پول میرود کالا می خرد. اینها همه برای اقتصاد فعلی ما خطر است.
نکته دیگری که باید ذکر شود این است که همان زمانی که سیاست تعدیل اقتصادی مطرح بود ما اینگونه پیش بینی می کردیم که اگر قیمت اقلام سوختی را افزایش دهیم بین 2 تا 4 درصد تورم افزایش پیدا می کند ما اگر بر بازار ارز کنترل نداشته باشیم افزایش ناگهانی قیمتها را خواهیم داشت و شدت تورم جامعه را ملتهب خواهد کرد. در واقع وظیفه دولتمردان این است که پاشنه آشیل اقتصاد کشور را پیدا کنند و همان جا اتاق فکر تشکیل بدهند.
به عنوان مثال؟
حکیمی پور: هیچ کشوری نمی آید در بودجه پیش بینی کند که من میخواهم قیمت اقلام سوختی را افزایش دهم. یک تضادی اینجا پیش می آید که در واقع از یک طرف اعلام می شود که دولت میخواهد قیمت اقلام سوختی را افزایش دهد و از طرف دیگر دولت شعاری می دهد که عجیب است. میگوید میخواهم عدالت اقتصادی را برقرار کنم در حالی که مصرف را کاهش دهم. در طول این 35 سالی که از انقلاب می گذرد این تجربه به دفعات اتفاق افتاده است که وقتی قیمت اقلام سوختی مثل بنزین افزایش پیدا کرد نه تنها مصرف کاهش پیدا نکرده است حتی در میزان آلودگی هم تأثیری نداشته است. پس این شعاری که دولت مطرح میکند عملی نخواهد شد و در حد همان شعار باقی می ماند.
آیا شما یارانه را حق مردم می دانید؟
حکیمی پور: یارانه یک حق است و دولت از مردم می خواهد که این حق را نگیرند. شاید مردم بخواهند از این حقشان انصراف بدهند اما وقتی که دولت در بودجه پیش بینی می کند قیمت اقلام افزایش دهد و از طرفی از مردم می خواهد که به دولت اعتماد کنند و یارانه را نگیرد اما خود دولت به مردم اعتماد ندارد و میخواهد در حساب مردم سرک بکشد. یعنی خودت به مردم اعتماد نداری ولی از مردم می خواهید که به دولت اعتماد داشته باشند. به لحاظ روان شناسی بالینی این اعتماد می بایست دو طرفه باشد تا نتیجه دلخواه محقق شود.
در یک خانواده ممکن است فرزندی اشتباهی را مرتکب شود اما خیلی از مواقع پدر خانواده سعی می کند این اشتباه را نادیده بگیرد. در جریان ثبت نام ها هم ممکن است برخی واقعیت را نگویند اما دولت حق ندارد به عنوان یک مدیر به مردم بگوید که شما دارید دروغ می گویید یا عنوان شود که من حساب های شما را بررسی خواهم کرد چون قرار است راستی آزمایی صورت بگیرد.
به هر حال شروع این جریان نیاز به اعتماد دوطرفه دارد که فعلا بنده این اعتماد را از طرف دولت نمی بینم.از طرف دیگر تجربه کار اجرایی مسئولین نیز بسیار مهم است. یعنی کسانی باید کار کنند که هم کار علمی کرده باشند هم کار اجرایی دو برابر آن. هر دو را باید با هم داشته باشند. چون برای خط مشی گذاری که آن مدیر وظیفه آن را دارد، شناسایی پتانسیل جامعه مهم است. اما این مشخصه ها فعلا در دولت وجود ندارد و طبیعتا شناختی که نیاز است حاصل نمی شود.
اساسی ترین مشکل اقتصادی در حال حاضر چیست؟
حکیمی پور: مشکل این است که در این 9 ماهی که از شروع کار دولت می گذرد در همین مدت کوتاه حدود 3300مدیر کشور تغییر کرده اند. یعنی همه این مدیران بی عرضه بودند؟ نمیدانم!
پس نتیجه ای که از این آمارها و اقدامات می توان گرفت این است که منافع جناحی و حزبی بر منافع ملی دارد غالب می شود. ما در مدیریت توسعه می گوییم منافع عمومی و ملی باید ارجحیت داشته باشد بر منافع سازمانی. اما در حال حاضر این مهم در دولت فعلی دیده نمی شود.
یارانه دادن دولت خوب است اما با قید شرایطی
آیا اشکالات دیگری هم در بحث اقتصادی کشور وجود دارد؟
حکیمی پور: اشکال دیگری که وجود دارد و در دولت قبلی هم بود این است که حذف بخش عمده ای از سوبسیدهای دولتی که از یک سو مانع رشد و خودکفایی و توانایی های اقتصاد داخلی و از سوی دیگر موجب به هدر رفتن سرمایه عظیم ملی و سرمایه بومی می شود.
یارانه دولت خوب است. دولت به تولید کننده ها یارانه میدهد تا تولید کننده کمربندهای خود را قوی و در نهایت تولید ملی را تقویت کند. اجازه واردات به کالایی که در حال تولید است داده نمیشود. اما همه این اقدامات باید بازه زمانی مشخصی داشته باشد. مثلاً بعد از گذشت 7سال دیگر دولت نباید از حق خود و مطالباتش کوتاه بیاید. آن وقت زمانی است که در بازار کالاهای چینی، آلمانی و آمریکایی و... را می آورد و در کنار محصولات تولید شده داخلی قرار میدهد. در این زمان کیفیت را از تولیدکننده انتظار دارد.
اما اینکه از همان ابتدا دروازه های کشور بر روی کالاهای وارداتی باز باشد و مردم حس کنند که کیفیت کالاهای داخلی خوب نیست به طرف کالاهای خارجی می روند. اینها باید با فرهنگ سازی نهادینه شود. در ژاپن انواع کالاها از کشورهای مختلف در بازار وجود دارد اما مردم حاضر هستند حتی با پرداخت قیمت بیشتر کالای تولید شده کشور خودشان را خریداری و مصرف کنند.
پس یارانه خوب است برای زمانی که شخصی می خواهد کاری را آغاز کنند. زمین در اختیارش قرار دهند. آب و برق و... را مجانی به او بدهند. تسهیلات بانکی در اختیارش قرار دهند تا او بتواند کاری را آغاز کند. عده ای را مشغول به کار کند. اما همه اینها باید بازه زمانی مشخصی داشته باشد.
زمانی همین یارانه که گفتیم خوب است موجب هدر رفتن منابع عظیم ملی می شود. مثل ایران خودرو. تا چند سال به این صنعت باید دلار2500 تومانی داده شود؟ ـ آن زمان که دلار به 7000تومان رسید ـ از سال 1346دارید خودرو تولید می کنید. یک زمانی میرسد که تنبل شدن صنعت مشهود است و این زمانی است که منابع ملی هدر می رود و یارانه دادن دیگر خطا است. اما این زمان را چه کسی باید تشخیص دهد؟
از یک طرف دیگر سازمانها سیاسی هم شده است. سایپا32000 نفر پرسنل دارد. میخواهید این را چکار کنید؟ بهتر است به تولید پراید ادامه دهد یا خط تولید خودرویی که در بازار جهانی جایگاهی ندارد با این حجم پرسنل تعطیل شود و وادرات خودرو داشته باشیم؟
تأثیر عدالت اجتماعی بر رفع مشکلات تقتصادی دولت را چگونه میبینید؟
حکیمیپور: بحث دیگر بحث عدالت اجتماعی است. تلاش برای برقراری عدالت اجتماعی چیزی بود که دولت قبل خیلی به دنبال آن بود. میگفت من میخواهم عدالت اجتماعی را داشته باشم. اما عدالت اجتماعی یعنی چه؟ عدالت اجتماعی یعنی هدایت سرمایههای ملی به سمت بخش های محروم جامعه. سفرهای استانی به نقاط محروم در دولت قبل برای همین بود. برای رساندن امکانات به نقاط محروم بود. منابع محدود است و می باید آن را مدیریت کرد. باید اولویتگذاری داشته باشیم. امکانات جامعه را باید به بهترین نحو تخصیص داد.
در مورد خصوصی سازی و تأثیر آن بر بهبود وضعیت اقتصادی توضیح بفرمایید.
بحث خصوصی سازی از زمان آقای هاشمی شروع شد. از آنجایی که میخواستند از صندوق بین المللی پول وام بگیرند بعد از بررسی های این صندوق یکی از ایراداتی که به سیستم اقتصادی ما وارد شد این بود که سیستم اقتصاد کشور صرفاً دولتی است. پس مسئولان در صدد واگذاری به بخش خصوصی برآمدند. مقام معظم رهبری هم که در آن زمان ریاست جمهوری را بر عهده داشتند ایراد اساسی که به موسوی وارد می کردند همین اقتصاد دولتی بود. مطرح می کردند که مردم باید در وظایف اقتصادی سهم و نقش داشته باشند.
البته ایشان نقل هم می کردند که حضرت امام هم به سیستم اقتصاد دولتی موسوی ایراد داشت و خطاب به موسوی میفرمودند: که شما میخواهید همه امور به دست دولت انجام شود.البته دلیل آقای موسوی برای این سیاستها، جنگ بود. دیدگاه آقای میرحسین این بود که هر انقلابی به زمان احتیاج دارد. در حال حاضر هم همه ی امور با دولت هم جهت است. به نحوی که همهی بخش ها توسط یک وزارتخانه ایجاد شده است.
البته باز هم تاکید می کنم که از سال 1970به بعد دو طرز تفکر درجهان مطرح بود. یک طرز فکر این بود دروازه های مملکت را ببندیم واجازه ورود به هیچ کالایی ندهیم. اگر من پیکان تولید میکنم باید مثل BMV باشد یا مثل بنز باشد. این یک طرز تفکر بود که البته آن زمان آقای میر حسین موسوی بشدت تحت تاثیر این تفکر بود.
یک طرز تفکر دیگر این بود که هر چه تولید میکنیم، صادر کنیم. کشورهایی که در جنوب شرق آسیا به توسعه یافتگی رسیدند، راه حل دوم را در بازرگانی خارجی خود طی کردند. اما کشور ما متاسفانه راه اول را در پیش گرفت. بعد در زمان آقا ی هاشمی رفسنجانی به رویکرد دوم روی آورد که متاسفانه موفق نشد.
تحریم ها تا چه میزان مشکلات اقتصادی جامعه را به وجود آورده اند؟
حکیمی پور: نرخ تورم در کشور ما بالا است. به نحوی که جز پنج کشور اول دنیا از لحاظ نرخ تورم بالا هستیم. در آسیا و منطقه خاورمیانه از لحاظ نرخ بالای تورم اول هستیم. مجموع نرخ تورم و بیکاری کشور ما به 50% می رسد در حالی که نرخ استاندارد آن 15 درصد است. مجموع تورم و بیکاری در سال آخر دولت احمدی نژاد از 50% هم بیشتر شد و به حدود 60 درصد رسید.
به طور کلی میتوانم بگویم در حال حاضر اقتصاد کشور ما سه مشکل اساسی دارد که برای حل این سه مشکل کارشناسان با اندیشمندان متفاوت باید صحبت کنند.
1.یک ساختار ناسالم اقتصادی
2. سیاستهای اقتصادی سالهای اخیر
3. تحریم جهانی
دولت فعلی می خواهد روی سومی کار کند. تمرکز دولت یازدهم روی تحریم ها است. اما به عقیده بنده دولت نمی تواند مشکل سوم را بدون در نظر گرفتن مشکل دوم حل کند. یعنی عقید دولت کنونی این است که تا زمانی که مشکل سیاست خارجی حل نشود، نخواهیم توانست اقتصاد داخلی را سرو سامان بدهیم.
به این معنی که این 100 میلیارد دلاری که غرب بلوکه کرده است اگر وارد ایران شود مشکل بیکاری و تورم حل میشود.این دیدگاه دولت فعلی است.
اینجا یک تضادی با دیدگاه رهبری به وجود می آید. حدود 6 سال است که تأکید مقام معظم رهبری در حوزه اقتصاد است. البته امسال فرهنگ هم به آن اضافه کرده اند. چرا؟ چون ایشان احساس میکنند پاشنهی آشیل انقلاب ما اقتصاد است. برداشت ایشان این است که تحریم ها در آینده ادامه خواهد داشت و نباید اینگونه فکر کرد که اگر مسائل هسته ای با گروه5 +1حل شود،مشکل دیگری نخواهیم داشت. بلکه این تحریم ها سالیان سال با ما همراه خواهد بود، به همین دلیل بجث اقتصاد مقاومتی را مطرح می کنند.
از اقتصاد مقاومتی تجربه خاصی نداریم جز در سال 2005 در غزه، زمانی که اسرائیل به غزه حمله میکند. آنها یک اقتصاد مقاومتی داشتند البته نه به شدت امروز ما که در سال 2014 هستیم.
نظر رهبری این است که چون تحریمها و بحران ها ادامه خواهد داشت باید برویم به سمت بکارگیری و استفاده از توان ظرفیت های داخلی.
فکر می کنید دولت زمان مناسبی را برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها انتخاب کرده است؟
حکیمی پور: پس دیدگاه دولت این است که اولویت با حل مسائل خارجی است البته در خود تیم اقتصادی دولت هم تضاد و ناهماهنگی دیدگاهی وجود دارد. مصداق آن همین جریان شروع فاز دوم هدفمندی است. به نحوی که معاون اول زمان فعلی را زمان مناسب برای اجرای طرح نمی دانند ولی دیگران اصرار بر اجرا در همین زمان را دارند.
بنده معتقدم زمان حاضر زمان مناسب برای اجرای فاز دوم طرح نیست. چون آمار دقیق نداریم. در حل حاضر پیش بینی این است که حدود 75ـ76میلیون نفر یارانه می گیرند در حالی که جمعیت کل کشور کمتر از این مقدار است. دلایل متعددی هم برای این موضوع بیان می شود مثل حضور افغان ها و...
پس تا آمار درست نداشته باشید تجزیه و تحلیل مدیریتی امکان پذیر نیست. می بایست ابتدا برای دسترسی به آمارهای درست برنامهریزی کرد و تا آن زمان مثلاً تیر یا مردادماه اجرای طرح را به تعویق انداخت. یعنی اینکه دولت بیاید و مردم را تهدید به راستی آزمایی کند، درست نیست. بلکه این مهم را باید برای مرحله سوم یا چهارم طرح می گذاشتیم. این کار در مرحله دوم اشتباه است.
آیا دولت می تواند اطلاعات آماری مردم را استخراج کند؟
حکیمی پور: یک مشکلی که با آن مواجه هستیم این است که از یک مرکز واحد آماری برخوردار نیستیم. بانک مرکزی اعلام می کند نرخ تورم ایران 27% است در حالی که مرکز آمار ایران اعلام میکند این نرخ برابر با 34% است دانشگاهیان اظهار میکنند هر دو اینها اشتباه میکنند چرا که نرخ تورم ایران 40% نمی تواند پایینتر باشد.
پس سه آمار متفاوت می بینیم. مشکل اصلی ما اینجاست. البته این مشکلات صرفاً در دولت جدید نیست در دولت احمدی نژاد هم همین مشکل را یدک می کشیدیم.
دولت فعلی این سیاست را در پیش گرفته است که حالا که IT قوی برای جمع آوری اطلاعات نداریم از این مسیر اطلاعات را جمع آوری کنیم تا بتوانیم آنهایی که نباید یارانه بگیرند را شناسایی کنیم. به عقیده بنده دولت در اینحا دارد غلو می کند. من شک هم دارم که دولت در درآمدهای مردم سرک بکشد و داده های جمع آوری شده را ارزیابی کند. چون نمی تواند این کار را انجام دهد. برای بررسی حساب بانکی مردم به حکم قضایی نیاز است. پس این ارزیابی ها بلوف دولت است و از طرفی تهدید هم می کند.
توزیع سبد کالا در دولت یازدهم را چپونه ارزیابی می کنید؟
حکیمیپور: دومین مسئله در این است که دولت در توزیع سبد کالا موفق نبوده و آبروریزی برای ما درجهان ایجاد شد. ماهواره های خارجی اینگونه اعکاس می دادند که این 550میلیون دلاری که بر اثر تحریم ها بلوکه شده بود و حالا آزادشده است، دولت میان فقرا تقسیم کرده است. صف های طویل را نشان دادند و حرف های توهین آمیز و... .
با این اوصاف دولت در مرحله اول موفق نبوده است پس وقتی در مرحله اول موفق عمل نکرده است حالا دیگر امکان ندارد بتواند شناسایی و بقیه مراحل کار را بدرستی انجام دهد. پس با همین استدلال بنده عقیده دارم اظهارات دولت برای اجرایی کردن فاز دوم طرح یک بلوف است.
ما در سال گذشته 25هزار میلیارد تومان فقط بنزین مصرف کردیم البته بدون در نظر گرفتن قاچاق. اگر این عدد را با سایر کشورها مقایسه کنیم اینگونه میشود: کشور ما 5 برابر ترکیه ، 3 برابر عربستان فقط بنزین مصرف کرده است. با این شرایط به نظر بنده مهمترین اقدام فعلی دولت میباید سیاستگذاری و برنامهریزی برای اصلاح الگوی مصرف باشد.
به نظر شما احمدی نژاد توانست فاز اول هدفمندی یارانه را درست اجرا کند و اشکال کار وی در این راستا کجا بود؟
حکیمی پور: در روزنامهای میخواندم اشکال کار دولت احمدی نژاد در اجرای فاز اول را این می دانست که ایشان در اجرا از دکترها مشورت نگرفته بود. بنده می گویم اتفاقاً ایشان از دکترها استفاده کرد اما اشتباه این بود که از دکترهای عمومی استفاده کرد. دکتر عمومی ممکن است بتواند جراحی کنند اما اگر خونریزی کند دیگر کاری از دستشان بر نمیآید. اگر هدفمندی یارانه ها را جراحی اقتصاد کشور بدانیم ممکن است خونریزی هم داشته باشد ولی آن موقع پزشک عمومی نمی تواند کاری برای این بیمار انجام دهد. به نظر بنده آقای احمدی نژاد طرح هدفمندی یارانه ها را خیلی خوب شروع کرد. بین مردم هماهنگیهای لازم را ایجاد کرد. یاد دارم آن زمان آقای توکلی ـ نماینده مجلس ـ بیان می کردند ما تورم بالای 50 درصد را انتظار داشتیم ولی آمار نشان داد که تورم زیر 25 درصد بود. پس هماهنگی های لازم با مردم صورت گرفته بود و مردم هم مثل همیشه خوب با دولت همکاری کردند.
اما اشکال کار این بود که دولت احمدی نژاد به حاشیه رفت. مثل فوتبالیستی که توان خود را برای حاشیهها خرج کند. حاشیه هایی با مجلس و ... . اما اگر به همان شیوه ابتدایی دنبال می شد ما مشکلات امروز را نمیداشتیم.
از مشکلات پروژه های اقتصادی، کدامیک را بزرگترین مشکل می دانید؟
حکیمی پور: مشکل دیگری که در اقتصاد کشور ما ریشه ای است و البته رهبری هم بر آن تأکید داشتند و دارند بحث بهرهوری است. به جای اینکه 1 تومان خرج کنیم، 7 تومان خرج می کنیم. این یک مشکل است. مثال بیاورم: قرار بود بزرگراه قزوین ـ زنجان را ظرف 4 سال با هزینه 85میلیارد تومان به بهرهبردای برسانیم ولی 4 سال به 9 سال با هزینه ای برابر با 275 میلیارد تبدیل شد. بهره وری این پروژه کجاست؟ شاید اگر در برآوردهای اولیه این هزینه بدست میآمد احداث این بزرگراه اصلا منطقی نبود و آنرا شروع نمیکردیم و این منابع را صرف پروژههای دیگر مثلاً ساخت چند بیمارستان میکردیم.
میزان ساعت کاری نیروی انسانی در کشور چقدر است؟ یک کارمند در اداره دولتی در روز متوسط چند ساعت کار مفید دارد؟ ژاپنی ها 7 ساعت و 33 دقیقه. آلمان ها 6 ساعت و 54 دقیقه. آمریکا 6 ساعت و 32 دقیقه.
بحث اقتصاد مقاومتی توسط رهبری مطرح شده است. ادارات و وزارت خانه ها هرکدام گروههایی را برای پیگیری این موضوع در سازمان خود تشکیل دادند. اما آنچه بنده می بینم خروجی نخواهد داشت. چون کسانی عضو این گروه ها شدند که اصلاً نمی دانند اقتصاد مقاومتی چیست؟! فقط این گروه ها از نظر فیزیکی وجود دارند و با این شرایط کارایی و بهرهوری که از آنان انتظار می رود قابل تحقق نیست.
مشکل بهره وری زمانی حل می شود که بهره وری تبدیل به فرهنگ شود و برای این مهم باید دانشگاه. رسانه و همه و همه بسیج شوند. البته پتانسیل تحقق این فرهنگ در جامعه وجود دارد. لازمه این فرهنگ سازی اعتماد متقابل بین مردم و مسئولین است. ما فقط مدام تکرار می کنیم ژاپن به توسعه رسیده است اما دقت و بررسی نمیکنیم که در یک سازمان یا کارخانه کارگر ژاپنی حاضر است برای سازمان خود جان دهد و متقابلاً سازمان برای نیروی کار. کسی در ژاپن اجازه ندارد و نمیتواند به محصولات سونی توهین کند. همین ها بستر توسعه را فراهم می کند. در مالزی هم همین اتفاقات افتاد. مالزی منابع نداشت که بخواهد به توسعه فکر کند ولی حالا ادعای توسعه یافتگی دارد.
برای پیشبرد اقتصاد کشور باید به فکر تربیت مدیر باشیم. تربیت مدیرانی که توانایی تحول در سازمان خود را داشته باشند. وقتی در سازمان تحول ایجاد شد سلیقه های مردم به تدریج تغییر می کند.
علت اصلی تورم فعلی در جامعه را چه چیزی می دانید؟
حکیمی پور: اینکه زیر ساخت های اقتصادی به ما اجازه اجرای طرح را می دهد یا نه باید بگویم: آقای هاشمی رفسنجانی در آن زمان میگفت اگر ما توسعه میخواهیم، باید تورم را به جان بخریم چون تورم در زمان آقای رفسنجانی نزدیک به 50 درصد رسید. در طی 35 سال که از انقلاب میگذرد ما دوبار شاهد تورم تک رقمی بودیم سالهای 64 و 69 . سال 64 که میرحسین موسوی نخست وزیر بود و زمان جنگ که در آن زمان واردات کشور تقریباً صفر بود. و سال 69 یعنی زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی که نرخ تورم بین 9/6 و 9% بود.
اما بالاترین نرخ تورم مربوط به سالهای 73 و 74 بوده است. یعنی زمان آقای هاشمی رفسنجانی. به طوری که در آن زمان نرخ تورمی بین 4/49 ، 2/35 درصد را تجربه کردهایم. بعد از آن مجدداً زمان آقای احمدی نژاد یعنی در سال 91تورم به 44% رسید.
دلیل این تورم چیست؟ آزاد سازی قیت ها. در حال حاضر غرب ـ همان لیبرالیسم اقتصادی که در دانشگاههای ما صرفاً به آن تکیه می کنند ـ با این مسئله مواجه است و همچنین سیاست های تعدیل اقتصاد که دولت فعلی بر آن اصرار دارد و همچنین سیاست های انبساطی، همه با این مسأله مواجه هستند.
چطور می توان تولید داخل را افزایش داد تا به حد مطلوب تولید در کشور برسیم؟
حکیمی پور: اشکالی که دولت اقای احمدی نژاد داشت این بود که فکر میکرد با افزایش نقدینگی تقاضا افزایش پیدا میکند. وقتی حقوق افراد افزایش پیدا کند و از طرفی یارانه نقدی هم دریافت کنند حتماً تقاضا افزایش پیدا خواهد کرد. با افزایش تقاضا افزایش تولید را خواهیم داشت و با افزایش تولید افزایش اشتغال را خواهیم داشت. اما اینجا شکافی را می بینیم اینکه دولت به تولید کمک نکرد. تقاضا افزایش یافت اما تولید ثابت باقی ماند.
البته افزایش تولید به همین سادگی که بیان می شود قابل اجرا نیست. اگر هزاران کالا تولید شود اما انبار شود که فایده ندارد. باید بازار مصرف هم برای کالای تولید شده ایجاد کرد. بازار مصرف حهانی برای کالا ایجاد کرد. اینکه صرفاً، مکرراً گفته شود تولید تولید، که راه به جایی نمی برد. باید بازار مصرفی باشد تا میل به تولید هم به وجود آید.
در حال حاضر بازار تولید آبمیوهی منطقه، بدست مالزی و تایلندیها است. این در حالی است که بهترین سیب منطقه در ارومیه کشور ما تولید میشود و در سال 90، 150 هزار تن سیب پای درخت از بین رفت. چرا نتوانسیتم در همان منطقه چند کارخانه آبمیوهگیری احداث کنیم؟ کنسانتره، تولید و این محصولات را به سایر کشورهای منطقه صادر میکردیم. اگر در همان لحظه دست به اقدام زدید، موفق خواهید شد ولی اگر زمان بگذرد حتماً کشور دیگری جایگزین شما خواهد شد و بازار را تصرف می کند.
فکر می کنید کشور منابع کافی برای تولید در اختیار ندارد؟
حکیمی پور: کشور ما از لحاظ منابع بسیار قوی است به طوری که کشورهای دیگر از برخورداری از این منابع متنوع محروم هستند. اما متأسفانه مدیریت این منابع بسیار ضعیف است. آدمهای ضعیف سر کار میآیند. دیدگاه دولت این است که پست مدیر کل به بالا پست سیاسی است اما بنده با این دیدگاه مخالف هستم. بنده معتقدم اگر کسی می خواهد ریاست جمهوری را هم حتی به عهده بگیرد باید برایش کلاس مدیریتی گذاشته شود.
یک ویژگی مدیر خوب برخوداری از مشاوران باتجربه و عالم است. چون یک مشاور خوب میتواند خوب نظریه پردازی کند و در نهایت مدیر را در مسیر درست قرار دهد. اما متأسفانه در کشور ما هر کس که از کار بیکار شود ولی هنوز بخواهد از امکانات دولتی استفاده کند به او منصب مشاور داده می شود. هیچ وقت ما ندیدیم کسی که در کشور ما میخواهد رئیس جمهور شود مشاوران خود را به مردم معرفی کند. در این شرایط است که افزایش بهره وری محقق نمی شود.
زیر ساخت های اقتصادی کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
حکیمی پور: به طور کلی می توانم بگویم زیرساخت های اقتصادی امروز ما مناسب نیست. لازمه آینده خوب داشتن حال خوب داشتن است. در مدیریت توسعه می گویند اگر میخواهی آینده خوبی داشته باشی حتما باید یک پا در گذشته داشته باشی. اما ما گذشته خوبی نداریم. فساد، مصرف بالاو... . همه آمارها نگران کننده است. تک تک این موارد باید توسط اهل فن به نقد و بررسی کشیده شود. در حال حاضر اساتید بسیار خوبی داریم که فقط در خانه نشستهاند و مطالعه میکنند و حاضر نیستند وارد کار شوند. در بحث اقتصادی بسیاری از این اساتید هستند اما معیارهایی باعث می شود ما از اینها استفاده نکنیم.
نظر شما راجع به مذاکرات و تأثیر آن بر اقتصاد داخلی چیست؟
حکیمی پور: یک زمانی بنده به عنوان رئیس جمهور یا وزیر اقتصاد یک سری صحبت هایی را انجام می دهم که اینها فقط مصرف داخلی دارد. مثل صحبتی که رئیس جمهور در رابطه با مذاکرات هستهای بیان کردد و گفتند که جهان در برابر ما سر تسلیم فرود آورد. در حالی که این نبود. و گزارشاتی که در سایت های مختلف منتشر شد اصلاً چنین چیزی برداشت نشد. از 100 میلیارد دلاری که حق ما بود 550میلیون دلار فقط آزاد شد آن هم در هشت مرحله!
پس عملاً آنگونه که گفته شده نبوده است به اضافهی اینکه شفاف سازی که آقای روحانی می گفتند را هم نداریم البته در اینباره وزارت خارجه ایران بر این نظر است که این صحبتها محرمانه است و فرهنگ عمومی جامعه قدرت پذیرش این صحبتهای محرمانه را ندارد. البته دولت معتقد است چاره ای هم جز این نداریم. همین جا است که رهبری گوشزد می کنند که اگر تحریم ها هم برداشته شود باز هم دشمنی ها علیه ج. ا. ایران ادامه دارد. برای مذاکره باید قدرت داشت. دولت برای مذاکره موفق باید چیزی در دست داشته باشد وقتی این ابزار را ندارید ضعیف هستید اگر با فرد قوی کشتی بگیری مسلماً زمین خواهید خورد. آنها بر این عقیده هستند که ایران به دلیل فشار تحریم ها حاضر به مذاکره شده است. پس از این نقطه ضعف ما استفاده کرد و فشارها را افزایش داده است. کنگره می گوید نه تنها ما تحریم ها را برنداشتهایم بلکه درصدد افزایش تحریم ها هم هستیم.
کشوری هست که بتوان از لحاظ اقتصادی آن را الگوی کشورمان قرار دهیم؟
حکیمی پور: برنامه های توسعه اقتصادی کشور ژاپن از زمان میجی شروع شد. میجی درست همزمان با دوره وزارت امیرکبیر در ایران در دوره قاجار است. امیرکبیر1230 هجری شمسی کشته شد. امیر کبیر مشکل ایران را در چه میدانست؟ امیر کبیر معتقد بود مردم جاهل هستند بنابراین دارالفنون را احداث کرد. اولین گروه دانشجویان ایرانی که برای تحصیل به اروپا رفتند در زمان امیر کبیر بود. مشکل امیر کبیر این بود که مردم جاهل هستند. جاهل هستند یعنی اینکه نگرش ها مشکل دارد. اولین گروهی که دانشجویان ژاپنی برای تحصیل به اروپا رفتند زمان میجی بود. یعنی همزمان ایران و ژاپن اعزام دانشجو به اروپا داشتند. اما در ایران با فوت امیرکبیر این اندیشه هم نابود می شود ولی ژاپن به این رویه ادامه می دهد. پس میبینیم که در واقع آموزش باعث تغییر نگرش و اولین رکن توسعه هر کشور است.
ژاپن در قرن گذشته سه جنگ خانمان سوز را پشت سر گذاشته است. در هر سه جنگ هم شکست خورده است و می توان گفت طی این سه جنگ سر ژاپن قطع شد. ولی بدن ریشه داشت و سر دیگری رویش نمود. بعد از جنگ جهانی دوم یعنی 1945در آمد سرانه ژاپن فقط 20دلار بود. بعد از 10 سال به 300 دلار رسید. به لحاظ سیاسی دو حزب دموکرات و محافظه کار در جهت توسعه ژاپن با یکدیگر متعهد شدند.
مشکل فعلی ما دقیقاً همین است. مکرراً می گوییم مسئولین بالادستی با هم متحد شوید. ما مردم که مشکلی نداریم. شما باید اختلافات خود را حل کنید. بزرگترین آفت توسعه اقتصادی اختلافات سیاسی است که در ایران به وفور شاهد آن هستیم.
راز موفقیت ژاپن در این خصوص چه بوده؟
پس ژاپنی ها با هم متحد شدند. یعنی آن ها همچون ما شعارمرگ بر آمریکا را سر دادند. اما آنها واقعا شعار مرگ بر آمریکا را دادند اما ما نه. چون ما شعار اقتصادی را به شعار سیاسی اضافه نکردیم. مسئله مهم هم در ژاپن، نبرد در سایه بود؛ چون آنها قصد داشتند خود را از سلطه آمریکا نجات دهند.
در سال 1966 درآمد سرانه ژاپن با رشد320 درصدی نسبت به شاخص قبلی رسید و همین طور فزاینده مسیر رشد را طی کردند تا به امسال یعنی سال 2014 که ژاپن 120 هزار دلار درآمد سرانه دارد و دومین حرف را در اقتصاد جهان می زند.
نکته مهم و آن کاری که آنها انجام دادند و ما از آن غافل بودیم این است که بعد از جنگ، آقای هاشمی رفسنجانی دروازه های این مملکت را باز کرد. به نحوی که الگوی مصرف را تغییر داد. ژاپنی ها با اعمال محدودیت در حقوق و دستمزد و کاهش هزینه های عمومی و خصوصی به احیای صنایع خویش اقدام کردند. در این راستا هر سیاستی که به نوآوری و ابداع و بهره وری در جهت تولید صنعتی بدون اتکا به آمریکا کمک میشد بکار گرفته می شد.
در سال 1988 ژاپن 7 میلیون و 308 هزار دانشمند و دکتر و 31 میلیون نفر تکنسین داشته است. به عبارتی از هر 9 نفر ژاپنی 3 نفر دکتر و مهندس بوده اند. البته نه مثل برخی دکتر مهندسهای ما که فقط مدرک دارند. ژاپن در حال حاضر 130میلیون نفر جمعیت دارد و بالای 13 میلیون نفر دانشمند و مدیر تربیت کرده است. این تفاوت ما با ژاپن است. این ها کارهایی است که او انجام داد و ما نه.
ما خود را با غرب مقایسه نکنیم، با ژاپن که می توانیم مقایسه کنیم. ما 8 سال درگیر جنگ نابرابر بودیم آنها بیشتر از ما جنگیدند ولی امروز آنها به توسعه رسیده اند و ما نه.
یا مثلاً ویتنام. رشد اقتصادی ویتنام 7 درصد اما رشد اقتصادی ما منفی 4/5 درصد است. چرا از تجربه این کشورها استفاده نمی کنیم.
نیروی انسانی بر اقتصاد تا چه میزان تأثیر دارد
حکیمی پور: دکتر حسین عظیمی مطلب خوبی دارند. ایشان روی برنامه ریزی نیروی انسانی خیلی تأکید داشتند. می گویند: بهتر است ما برنامه ریزی انسانی را مورد واکاوی قرار دهیم و ضعف و سوءمدیریت را مورد توجه قرار دهیم.
سوء مدیریت یعنی چه؟ یعنی ما مدیران ا از اهل فن قرار ندادهایم. بنابراین این تفکر که مدیر کل به بالا پست سیاسی است باید تمام شود.
اینکه در دولت فعلی هم اتفاق خاصی برای بهبود این جریانات داشته باشیم تا به حال حس نکردهایم. وقتی دولت یازدهم در این زمان این تعداد مدیر را اخراج میکند چیزی قابل برداشت نیست جز اینکه دید این دولت یک تفکر جناحی است. منافع عمومی جامعه مد نظر نیست. به اضافه اینکه این نگرانی وجود دارد که هر فردی که تفکرش با دولت همخوانی دارد بکار گرفته می شود و جایگاهی دارد. ولی کسی که تحصیلات و تخصص یک امری را دارد ولی با تفکر این دولت همخوانی ندارد از او استفاده نمی شود. قاعدتاً با این فکر به جایی که میخواهیم، نمیرسیم.
چه شرایطی باید در جامعه باشد تا بتوان به خوبی فاز دوم هدفمندی یارانه ها را اجرا کرد؟
حکیمی پور: در نهایت عرض می کنم به نظر بنده برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها به جراحان حاذق نیاز داریم چون اگر در مرحله ی دوم مواردی که شما و بنده اشاره کردیم اتفاق بیفتد و این جراحی خونریزی بکند یک پزشک عمومی نمی تواند پاسخگو باشد.
ما در سال91، 42 هزار میلیارد تومان به مردم یارانه دادیم. چقدر درآمد در اثر افزایش قیمتهای اقلام سوختی داشتیم؟ حدود 28000 میلیارد تومان. ما به التفاوت اینها 14000میلیارد تومان می شود. یعنی ما به این مقدار کسری داشته ایم که از بانک مرکزی تأمین کرده ایم.
حالا دولت می گوید من این 14000میلیارد تومان را نمیخواهم پرداخت کنم. این خوب است که از بانک مرکزی استقراض نکنیم. چون این پول تا به حال نمی توانسته صرف تولید شود. به بخش کشاورزی نمی توانسته اختصاص یابد. البته برای حل این مسأله اول باید مشکلات فعلی کشور لیست شود:1ـ تورم 2ـ بیکاری 3ـ فساد 4ـ تبغیض و ...حالا راهکارهایتان را منتشر کنید.
پول های بلوکه شده ایران که قرار است طی چند قسط آزاد شود تا چه میزانی مشکلات اقتصادی جامعه ما را برطرف می کند؟
حکیمی پور: دولت می گوید مشکل ما با خارج از کشور است. دولت میخواهد این 100میلیارد دلار آزاد شود. اینجاست که تضادشکل میگیرد که عده ای دیگر معتقدند تمام مشکلات ما با مذاکره حل نمیشود چون آنها هیچ وقت نمیخواهند مشکلات ما حل شود و مدام مسائل دیگر را پیش می کشند، حقوق بشر را مطرح می کنند وکمک های آزادی بخش شما را به دیگر کشورها مطرح می کنند.
دولت می گوید اگر این 100 میلیارد دلار آزاد شود و به بخش کشاورزی تزریق شود ما دیگر بیکاری نخواهیم داشت. اما آیا واقعاً این اتفاق می افتد؟ اگر مدیران ما مثل ژاپنی ها بودند، بله با این 100میلیارد مشکل بیکاری ما حل می شد. مدیر باید تشخیص بدهد که این پول را کجا سرمایهگذاری کند که مشکل بیکاری حل شود. ما اگر 7 میلیون تومان در بخش های کشاورزی و یا شیلات خرج کنیم یک فرصت شغلی ایجاد کردهایم. اما اگر در بخش نفت سرمایهگذاری میکنیم باید بدانیم که برای هر فرصت شغلی در این زمینه 300میلیون تومان باید خرج کنیم. پس باید بدانیم که کجا سرمایه را خرج کنیم تا مشکلات حل شود. باید مزیت هر منطقه، ارتباط صنعتی که در یک منطقه ایجاد می شود با سایر صنایع و... سنجیده شود.
اما در کشور ما یک تفکر اشتباهی وجود دارد و آن این است که جایی سرمایه گذاری انجام می شود که پرتوهای زیادی داشته باشد. با آمار بگویم. در زمان آقای هاشمی خیلی از روبانها هم قیچی میشدند اما کاری انجام نمیشد. دولت احمدی نژاد هم همین رویکرد را داشت. اگر با همین تفکر بخواهیم خرج کنیم هیچ تغییری به وجود نخواهد آمد.
این دولت هم شروع خوبی نداشته است. ما اقدام درخوری از دولت جدید ندیدهایم که بگوییم توان درست خرج کردن این سرمایه را داشته باشد. باید عملکردی از دولت دیده باشیم که بتوانیم درباره او قضاوت کنیم. ما از دولت توزیع سبد کالا را دیدیم که در آن اصلاً موفق نبود. به اضافه بر اینکه خیلی از مدیرانی که لایق هستند امور را بدست نگرفتهاند. باید بررسی کنیم که چرا در سال 91، با ارز دولتی، 1000 پروشه وارد کشور شده است؟ باید ریشه این مفاسد در اقتصاد پیدا شود و رفع گردد. اولویت گذاری ها در کشور چگونه انجام می شود؟ جریان فساد3000 میلیارد به کجا رسید؟ اینها باید برای مردم روشن شود. اینگونه اعتماد مردم جلب می شود.
منبع: دانا
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1hGdPgT
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر