حضرت فاطمة الزّهراء از رجال آيۀ نور و در بيوت آن هستند
پس از آن خداوند فاطمه را آفريد از نوري كه بصورت روحي بدون بدن انشاء كرد. و سپس با دست راست قدرت خود ما را مسح نمود، و بدينوسيله نورش را در ما كشانيد.»
مگر ما در زيارت جامعۀ كبيره نميخوانيم: خَلَقَكُمُ اللَهُ أَنْوَارًا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّي مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ. 54
«خداوند شما را با ماهيّت نور آفريد. پس چنان شما را قرار داد تا پيوسته گرداگرد عرش او دور بزنيد و احاطه كنيد، تا آنكه بواسطۀ شما بر ما منّت گذارد و شما را در خانههائي قرار داد كه خدا اجازه داده است رفيع المنزله باشد و اسم خدا در آن خانهها برده شود.»
و در تفسير«نور الثّقلين» 55 با سند متّصل خود از جابر از حضرت أبوجعفر الباقر عليه السّلام آورده است كه در تفسير قول الله عزّوجلّ: فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه ُ فرمودهاند:
هِيَ بُيُوتُ الانْبِيَآءِ، وَ بَيْتُ عَلِيٍّ مِنْهَ .«آن بيوت عبارتند از بيوت پيغمبران، و بيت عليّ از زمرۀ آن بيوت است.»
و در تفسير«برهان» 56 از شيخ حافظ رجب بُرسي روايت است كه گفت: ابن عبّاس روايت كرده است كه من در مسجد رسول الله صلّي الله عليه وآله
بودم كه قاري قرائت كرد: فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ و يُسَبِّحُ لَهُ و فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاصَالِ.
من عرض كردم: اي رسول خد! مراد از اين بيوت، چه خانههائي ميباشند؟!
رسول خدا صلّي الله عليه وآله فرمود: بُيُوتُ الانْبِيَآءِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، وَ أَوْمَي بِيَدِهِ إلَي بَيْتِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَآءِ صَلَوَاتُ اللَهِ عَلَيْهَا ابْنَتِهِ.
«مراد بيوت پيغمبران عليهم السّلام است، و با دستش اشاره كرد به سوي بيت فاطمة الزّهراء صلوات الله عليها دختر خودش.»
باري، از اين مباحث، خوب روشن شد معني نور خدا و حقّيّت و عظمت مقام ولايت كه عين توحيد است، و نيز طريق افاضۀ نور از مقام وحدت حضرت ربوبيّت كه عين نور و أصل الجود و الوجود است، و طلوع آن در مصباح و استمداد مصباح از زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ، و تلالو آن در زجاجه، و انعكاس آن در مشكوة، و حفظ و حراست مشكوة از نور، و افاضه و پخش كردن نور را در فضاي اطاق، و بهرمندي مردم بواسطۀ آن در فضاي متلالي و درخشان آن هر يك به نوبۀ خود.
و معلوم شد سرّ ولايت و امامت كه معدن و منبع نور ميباشد. و نيز معلوم شد كيفيّت اتّحاد و وحدت انوار خمسۀ طيّبه كه از جملۀ آنان مقام اقدس و اعظم حضرت بيبي فاطمۀ زهرا سلام الله عليها ميباشد، كه چگونه نور آن مقام معظّم از مناشي و مبادي عالم ايجاد و نشأۀ حيات در دو سلسلۀ تكوين و تشريع است. و با آنكه ذكوريّت و إناثيّت در عوالم تجرّد نيست و حقيقت ولايت، ولايت الله است، و آن واحد است؛ معذلك به مناسبت ملاحظۀ نشأۀ كثرت آن حضرت را با اسم رجال نام برده و در بيوت رفيعۀ انوار وحي و الهام و
ذكر خدا قرار داده است.
به هر حال شايد ذكر نور جلال آنحضرت در اخبار و آثار، به ملاحظۀ اناثيّت در عالم كثرات باشد كه ديدۀ هر بيننده را ميبندد و نميگذارد به مقام نور جمال وي كه جمال الله است مطّلع شوند. آن نور جمال خدائي ازلي ابدي سرمدي چنان ميدرخشد كه هر چشم ناتوان را كور ميكند؛ و لهذا نور جلال، حجاب نور جمال ميشود. و هنگام عبور و مرور آن سرور عالميان و سيّدۀ نساء جهانيان از صحراي محشر كبری فرياد غُضُّوا أبْصَارَكُمْ (ببنديد چشمهايتان را) از فرشتگان قدس، فضاي عرصات را فرا ميگيرد، و آن معدن ولايت و امامت با چادري كه هزاران هزار حُجزَه (ريشه و دستگيرانه براي تمسّك) دارد عبور ميكند، و هر شيعه خودش را به يك ريشه و حُجزه ميبندد و متّصل ميكند . تا ميآيد و ميآيد تا در مقام عرض در آن موقف عظيم الهي در حاليكه در كف دست راستش سر بريدۀ فرزندش حسين و در كف دست چپش پيراهن خون آلود اوست عرض ميكند : خداوندا ! حسين من در راه تو داد هرچه را داشت ، اين سرش و اين پيرهنش ! جزاي او چيست ؟!
فوراً از جانب خدا ، رضوان پاسدار بهشت و مالك خازن جهنّم ، دو كليد بهشت و دوزخ را در دو كف دست بيبي ميگذارند و ميگويند : خدا ميگويد : حسينت هر چه داشت به ما داد ، ما هم هرچه داريم به او ميدهيم ؛ اينك بگير اين دو كليد را و به بهشت ببر دوستان را و به جهنّم درافكن دشمنان را كه اين موقف ، موقف عدل من است .
وَ لَها جَلالٌ لَيْسَ فَوْقَ جَلالِهَا جَلالٌ،
إلاّ جَلالُ اللَهِ جَلَّ جَلالُهُ . (1)
وَ لَها نَوالٌ لَيْسَ فَوْقَ نَوالِهَا نَوالٌ،
إلاّ نَوالُ اللَهِ عَمَّ نَوالُهُ. (2)
إلاّ جَلالُ اللَهِ جَلَّ جَلالُهُ . (1)
وَ لَها نَوالٌ لَيْسَ فَوْقَ نَوالِهَا نَوالٌ،
إلاّ نَوالُ اللَهِ عَمَّ نَوالُهُ. (2)
1ـ و او داراي جلالي است كه برتر از آن جلال، جلالي متصوّر نميباشد مگر جلال خداوند؛ به به! چقدر جليل است جلال خداوند.
2ـ و او داراي عطا و كرمي است كه برتر از آن عطا و كرم، عطا و كرمي متصوّر نميباشد مگر عطا و كرم خداوند؛ به به! چقدر عطا و كرم خداوند گسترده است.
مِشْكَوةُ نورِ اللَهِ جَلَّ جَلالُهُ
زَيْتونَةٌ عَمَّ الْوَرَي بَرَكاتُها (1)
هيَ قُطْبُ دآئِرَةِ الْوُجودِ وَ نُقْطَةٌ
لَمّا تَنَزَّلَتْ أكْثَرَتْ كَثَراتُها (2)
هيَ أحْمَدُ الثّانِي وَ أحْمَدُ عَصْرِها
هيَ عُنْصُرُ التَّوْحيدِ في عَرَصاتِها (3)
زَيْتونَةٌ عَمَّ الْوَرَي بَرَكاتُها (1)
هيَ قُطْبُ دآئِرَةِ الْوُجودِ وَ نُقْطَةٌ
لَمّا تَنَزَّلَتْ أكْثَرَتْ كَثَراتُها (2)
هيَ أحْمَدُ الثّانِي وَ أحْمَدُ عَصْرِها
هيَ عُنْصُرُ التَّوْحيدِ في عَرَصاتِها (3)
1ـ او مشكوة نور خدا جلّ جلاله ميباشد، و زيتونهايست كه بركات آن به جميع مردم عالم رسيده است.
2ـ او قطب دائرۀ وجود ميباشد، و نقطهاي است كه چون از وحدتش تنزّل كرده است، كثرات وجودي او در عالم كثرت به وجود آمده است.
3ـ او أحمد دوّمين ميباشد، و مورد ستايشترينِ اهل عصر خود. اوست عنصر توحيد در معارك و عرصات مسابقۀ توحيد.
54 «مفاتيح الجنان» ص 547، از شيخ صدوق در«فقيه» و«عيون» از موسيبن عبدالله نخعيّ از حضرت امام عليّ النّقيّ عليه السّلام
55 تأليف شيخ عبد عليّ بن جمعة عروسي حويزي، جلد سوّم، ص 607
56 تأليف سيّد هاشم بحراني، طبع سنگي، ج 2، ص 737
منبع:
كتاب اللهشناسي
تاليف حضرت علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني قدسسره
كتاب اللهشناسي
تاليف حضرت علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني قدسسره
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1kcFwfM
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر