۱۳۹۲ دی ۱۲, پنجشنبه

اندر احوالات مرگ و .....


خواب دیدم خواب اینکه مرده ام

خواب دیدم خسته و افسرده ام

روی من خروارها از خاک بود

وای قبر من چه وحشتناک بود

تا میان گور رفتم دل گرفت

قبرکن سنگ لحد را گل گرفت

ناله می کردم ولیکن بی جواب

تشنه بودم در پی یک جرعه آب

بالش زیر سرم از سنگ بود

غرق وحشت ، سوت و کور و تنگ بود

خسته بودم هیچ کس یارم نشد

زان میان یک تن خریدارم نشد

هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت

سوره حمدی برایم خواند ورفت

نه رفیقی نه شفیقی نه کسی

ترس بود و وحشت و دلواپسی

****

آمدند از راه ، نزدم دو ملک

تیره شد درپیش چشمانم فلک

یک ملک گفتا بگو نام تو چیست

آن یکی فریاد زد رب تو کیست

ای گنه کارسیه دل ، بسته پر

نام اربابان خود یک یک ببر

در میان عمرخود کن جستجوی

کارهای نیک وزشت خود بگوی

گفتنم عمرخودت کردی تباه

نامه اعمال خود کردی سیاه

ما که ماموران حق داوریم

نک تورا سوی جهنم می بریم

دیگر آنجا عذرخواهی دیربود

دست و پایم بسته درزنجیر بود

ناامید ازهرکجا و دل فکار

می کشیدندم به خفت سوی نار

****

ناگهان الطاف حق آغاز شد

ازجنان درهای رحمت بازشد

مردی آمد ازتبارآسمان

نور پیشانیش فوق کهکشان

چشمهایش زندگانی می سرود

درد را ازقلب آدم می زدود

گیسوانش شط پرجوش و خروش

در رکابش قدسیان حلقه به گوش

صورتش خورشید بود و غرق نور

جام چشمانش پرازشرب طهور

لب که نه ، سرچشمه آب حیات

بین دستش کائنات و ممکنات

خاک پایش حسرت عرش برین

طره ایی ازگیسویش حبل المتین

برسرش دستار سبزی بسته بود

بردلم مهرش عجب بنشسته بود

کی به زیبایی او گل می رسید

پیش او یوسف خجالت می کشید

در قدوم آن نگار مه جبین

از جلال حضرت حق آفرین

****

دو ملک سررا به زیرانداختند

بال خود را فرش راهش ساختند

غرق حیرت داشتند این زمزمه

آمده اینجا حسین فاطمه

صاحب روزقیامت آمده

گوییا بهر شفاعت آمده

سوی من آمد مرا شرمنده کرد

مهربانانه به رویم خنده کرد

گفت آزادش کنید این بنده را

خانه آبادش کنید این بنده را

این که اینجا این چنین تنها شده

کام او با تربت من وا شده

مادرش او را به عشقم زاده است

گریه کرده بعد شیرش داده است

بارها برمن محبت کرده است

سینه اش را وقف هیئت کرده است

این که می بینید در شورو است شین

ذکر لالائیش بوده یا حسین

دیگران غرق خوشی و هلهله

دیدم او را غرق شور و هروله

با ادب در مجلس ما می نشست

او به عشق من سرخود را شکست

سینه چاک آل زهرا بوده است

چای ریز مجلس ما بوده است

خویش را در سوزعشقم آب کرد

عکس من را بردل خود قاب کرد

اسم من رازو نیازش بوده است

تربتم مهرنمازش بوده است

پرچم من را به دوشش می کشید

پا برهنه درعزایم می دوید

اقتدا برخواهرم زینب نمود

گاه می شد صورتش بهرم کبود

بارها لعن امیه کرده است

خویش را نذررقیه کرده است

تا که دنیا بوده از من دم زده

او غذای روضه ام را هم زده

اینکه درپیش شما گردیده بد

جسم و جانش بوی روضه می دهد

حرمت من را به دنیا پاس داشت

ارتباطی تنگ با عباس داشت

نذرعباسم به تن کرده کفن

روزتاسوعا شده سقای من

گریه کرده چون برای اکبرم

با خود او را نزد زهرا می برم

هرچه باشد او برایم بنده است

او بسوزد صاحبش شرمنده است

درمرامم نیست او تنها شود

باعث خوشحالی اعدا شود

در قیامت عطروبویش می دهم

پیش مردم آبرویش می دهم

بازبالاتر به روز سرنوشت

می شود همسایه من در بهشت






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum228/thread60991.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: