از این 3رابطه ات چیزی میدانی؟!
از مهمترین ویژگیهای نهج البلاغه، رسالت جاویدان آن است، چرا كه مفاهیم ارزشمند علوی متناسب با نیازها و نیازمندیهای انسان در همه عصرها شكل گرفته و از زلال حقیقت جوشیده است. با وحی الهی در ارتباط و با تفسیرهای نورانی علوم نبوی و نیز فطرت سالم انسانها هماهنگ است. چون مباحث نهج البلاغه با فطرت سالم انسانها هماهنگ است، به همین سبب كهنگی نمی پذیرد و چراغ راه رهروان حقیقت است .
رسالت چون نوعی احساس تعهد و مسئولیت در برابر یك آرمان است متقوم بر سه امر است؛ هدف و آرمان به عنوان غایت رسالت، موضوع و محتوای پیام و رسالت به عنوان راه وصول به هدف، و حامل رسالت و تعهد در برابر آرمان.
واضح است كه مخاطب پیام نهج البلاغه انسان است، فلذا حامل آن افراد و جامعه انسانی به خصوص جوامع مسلمان میباشند. هدف نیز روشن است؛ امام علی(علیه السلام) بارها در بیانات مختلف تصریح میكنند: هدفی جز جلب رضایت خدا و وصول به مقام قرب حق ندارند. اگر او خدا را عبادت میكند برای آن است كه او را مستحق عبادت میداند، او به لقای پروردگار مشتاقتر از طفل به پستان مادر است، تحمل آتش برای او ممكن است ولی آنچه دغدغه اوست و غیر قابل تحمل مینماید فراق از معشوق است و اگر خلافت را میپذیرد برای خدا است (انی اریدكم لله). واضح است از چنین انسانی جز آنكه هدف در تمام كارهای او وصول به معشوق و جلب رضایت خداوند باشد هدفی دیگر متصور نیست.
آنچه ما در این مقال در صدد آن هستیم نشان دادن راه وصول به هدف است و آنچه اهمیت فراوانی دارد دریافت پیام نهجالبلاغه است. باید اعتراف كرد پیام نهجالبلاغه را نمیتوان در زمینه خاصی محدود كرد، نهجالبلاغه بسان قرآن كریم اقیانوس بیكرانی است كه در تمام زمینههای مرتبط با مسایل انسانی سخن دارد و در هر عصری پیام توحیدی متناسب با آن عصر دارد.
از آنجا كه در این نوشتار سعی بر آن است تا خطوط كلی رسالت نهجالبلاغه تبیین گردد و از آنجایی كه حاصل این رسالت انسان است، میتوان رسالت و پیام نهجالبلاغه را براساس ارتباطات انسان تقسیم بندی كرد. انسان دارای چهار گونه ارتباط است.
ارتباط با خویشتن، ارتباط با خداوند، ارتباط با جهان هستی. و ارتباط با انسانهای دیگر.
1- رابطه انسان با خویشتن:
انسان در برابر خود چه مسئولیت و تعهدی دارد؟ تصویر كلی نهجالبلاغه در این باب دو مطلب را درباره مسئولیت انسان در برابر خودش بیان میكند:
الف) شناخت خویشتن:
گفتههای فراوانی از امام علی در باب لزوم معرفت نفس و اهمیت آن آمده است مانند: بزرگترین حكمتهای برای انسان، نفس خود را شناختن است. بزرگترین جهلها جهل انسان به خویشتن است، رستگاری و فوز اكبر برای كسی است كه به معرفت نفس موفق شود. معرفت نفس نافعترین معرفتها است.[1]
واضح است تصور از معرفت نفس، شناخت تن نیست بلكه شناخت روح و روان آدمی است و نیز تصور از شناخت روان، شناخت روانشناسانه نیست، بلكه یك نوع شناخت فیلسوفانه و عارفانه است. از كجا آمدهام، و به كجا میروم و آمدنم بهرچه بود. و این نوع از شناخت است كه مرتبط با معرفت پروردگار است.
ب) خود را ساختن:
خودشناسی مقدمهای برای خودسازی است، با خودشناسی انسان بیدار میشود و با خودسازی جوهر آدمی دیگر میشود. لذا امام علی(علیه السلام) میگوید: عبادالله! محبوبترین بندگان در پیشگاه خداوند بندهای است كه خدا او را در شناخت و ساختن خودش یاری كند، آنگاه او لباسی از اندوه مقدس برتن، و پوشاكی از بیم بر خود پوشید و در نتیجه چراغ هدایت در دلش برافروخت و برای آن روز كه مانند مهمان بر او وارد میشود آماده گشت.[2]
2- ارتباط انسان با خدا:
در ارتباط انسان با خداوند به طور كلی سه نكته كلی به نظر میرسد:
الف) ایمان به خداوند:
یعنی انسان باید بپذیرد كه موجود كامل و مكلِفی وجود دارد كه انسان و سایر موجودات هستی وابسته به اویند و او خالق جهان هستی میباشد. امام علی(علیه السلام) میگوید: ستایش خدایی را كه با آفرینش بندگان بر هستی خود راهنمایی فرمود و آفرینش پدیدههای نو بر ازلی بودن او گواه است[3]. و «در شگفتم از آن كه آفرینش پدیدهها را مینگرد ولی در وجود خدا تردید میكند.»[4]
ب) احساس جدی احاطه و نظارت خداوند بر انسان:
در ساحت توحیدی نهجالبلاغه روی وصف اطلاق ذاتی و لاحدی خدواند تأكید فراوانی صورت گرفته است و از این وصف به «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» تعبیر شده است و نتایج فراوانی بر آن مترتب گردیده است.
1. معیت با اشیاء نه به صورت حلول:
از آنجایی كه خداوند مطلق و نامتناهی و بدون حد است، با همه اشیاء هست، ولی در عین حال در آنها حلول نمیكند و با آنها متحد نمیشود، زیرا اگر مقرون و متحد با آنها شود، بسان آنها محدود خواهد شد (مع كل شئ لا مقارنة و غیر كل شئ لا مزایلة)[5]. البته تذكر این نكته لازم است كه متألهانی چون ملاصدرا این اطلاق را مربوط به فعل الله میدانند نه مربوط به ذات حق، و ذات پروردگار را فوق این منظر میدانند.
2. شناخت خداوند:
اگر خداوند نامتناهی است و در همه جا حضور دارد، پس اگر چیزی را میشناسیم به نور الهی میشناسیم، ابتدا خداوند را و سپس آن چیز را میشناسیم هر چند ممكن است نسبت به شناختمان غفلت داشته باشیم. امام علی(علیه السلام) میفرمایند: او از آن چه به چشم ما میآید ثابتتر و روشنتر است.[6]
3. در محضر الله بودن:
چون خداوند دارای اطلاق ذاتی است و در همه جا حضور دارد و جایی خالی از حضور او نیست، توان ما، اندیشه ما، قدرت بدنی و فكری ما همه تحت قدرت اوست. و مخفیترین اندیشه ما را او میداند، بر همه محیط است، فلذا ما همواره در محضر خداییم. امام علی(علیه السلام) میفرماید: بندگان الله! بدانید تمام اعضای شما سربازان حقند خلوت و تنهایی شما در حضور حق است. [7]
واضح است كه اگر این احساس در انسان به وجود آید كه همه موجودیت او در تمام احوال در حیطه علم خداوند و در حضور حق است، راه انحراف از مسیر حق را نمیپیماید.
4. هدف داشتن خداوند در آفرینش:
انسان لازم است بداند خداوند او را بدون آنكه نیازمند به او باشد آفریده است اما در عین حال انسان را بدون هدف نیافریده است. امام علی(علیه السلام) میفرمایند: بندگان اله، از خدا بپرهیزید و با اعمال نیكو به استقبال اجل بروید و با چیزهای فانی شدنی دنیا آنچه كه جاویدان میماند خریداری كنید ... خدای سبحان شما را بیهوده نیافرید و به حال خود وانگذاشت، میان شما تا بهشت و یا دوزخ فاصله اندكی جز رسیدن مرگ نیست[8]. با هدفمند بودن حیات آدمی پوچی از زندگی آدمی رخت برمیبندد و احساس لذت و ابتهاج و انبساط در درون آدمی پدید میآید. و اگر انسان بداند برای وصول به كمال و جمال دیگری آفریده شده است به جمال و زخارف دنیوی دل نمیبندد.
3- رابطه انسان و اجتماع:
رابطه انسان و جامعه در سه محور ارتباط انسان با خانواده، و ارتباط انسان با دیگران، و رابطه ملت و حكومت قابل بررسی است. ما در این بخش صرفاً به رابطه انسان و جامعه و وظایف حكومت در برابر ملت اشاره میكنیم؛
الف) رابطه انسان و دیگران:
امام علی(علیه السلام) وصیت بسیار جامع و با ارزش اخلاقی به فرزندش امام حسن(علیه السلام) هنگام بازگشت از صفین دارند كه در آنجا برای معیار ارتباطات انسانها، وجدان اخلاقی انسان را به عنوان مرجع خوبی جهت ارتباط با دیگران معرفی مینمایند: ای پسرم! نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار بده. آنچه را برای خود دوست داری برای دیگران هم دوست بدار. و آنچه را برای خود نمیپسندی برای دیگران نیز مپسند. ستم روا مدار آنگونه كه دوست نداری بر تو ستم شود، نیكوكار باش آنگونه كه دوست داری بر تو نیكی كنند. آنچه برای دیگران زشت میداری برای خود نیز زشت بشمار و چیزی را برای مردم رضایت بده كه برای خود میپسندی، آنچه نمیدانی نگو، آنچه دوست نداری به تو نسبت دهند درباره دیگران مگو.[9]
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع: رسالت نهج البلاغه، عبدالله حیدری
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1a34VbJ
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر