عکسش هست؛ سندش هست! این جملات برای مردمی که به چشم خود هشت سال سندسازی و دروغپردازی دیدهاند، اصلا پدیده تازهاي نیست، اما شگفتی ملت از این است که آیا این گروه، از این هشت سال عبرت نگرفتهاند؟
گروه سياسي: ملت ایران پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم؛ با دمیده شدن روح امید در جامعه سعی در فراموش کردن، هشت سال بیمنطقی و ادبيات بلدوزري دارند اما ظاهرا برخي سینهچاکان افراط، برای ملت به دایه مهربان تر از مادر تبدیل شدهاند و با ادبیات سخیف همان دوران 8ساله، سعي وافر دارند نخبگان، مسئولان و تفكر اعتدال و اصلاحات را با همان شیوه «سندش موجود است!» مورد تهمت و هجمه قرار دهند،
عکسش هست؛ سندش هست! این جملات برای مردمی که به چشم خود هشت سال سندسازی و دروغپردازی دیدهاند، اصلا پدیده تازهاي نیست، اما شگفتی ملت از این است که آیا این گروه، از این هشت سال عبرت نگرفتهاند؟ آیا نميدانند که سیاستهاي 8 ساله چه بلایی بر سر این مردم آورده است؟ نمی دانند یا به نفع شان نیست که بدانند؟
بر صاحبان جراید تهمت ميزنند که رنگ پرچم ایران را به رنگ پیراهن اشتون و کراوات کری فروخته اند! و گویا جز خودشان همه وطنفروش و مزدور هستند. بر روحانی و ظریف خرده ميگیرند که چرا دم از دوستی با آمریکا و غرب ميزنند و چرا در اجلاس داووس، وعده مدیریت جهان نميدهند! چرا هل من مبارز نميطلبند! و اساسا چرا از صلح و سازش دم ميزنند! اگر به سبک خود ایشان تفکر کنیم، باید پرسید که مگر سیاستهاي آن هشت سال، چارهاي جز این برای دولت باقی گذاشته است؟ مگر ميتوان به ۷۵ میلیون انسان، آرمان و شعار و مبارزه با امپریالیسم خوراند؟
اقتصاد ایران که شاهرگ حیاتش نفت است، با بسته شدن این شاهرگ خواهد مرد. این تلخ ترین واقعیت امروز ایران است که پشت لبخندهای ظریف و روحانی قرار دارد. برای بسیاری از این افراد که روحانی را متهم به باج دادن ميکنند، ملت در درجه چندم اهمیت قرار دارد. روحانی اگر امروز به زعم اینان مجبور به باج دادن شده است دلیلش را باید در آن هشت سال جست. توافق ژنو با همه خوبیها و بدیها، نتیجه هشت سال ریاست جمهوری احمدینژاد است.
افراطیون سند جعلي به دست، از یک سو با تحریف سخنان ترکان مشاور رئیس جمهور؛ سعی دارند القا کنند که رئیس جمهور و مشاورش، اعتقادی به مردمی که در 24 خرداد به روحانی رای ندادند؛ ندارند. حتی اگر بر فرض محال هم، روحانی اگر امروز به زعم اینان مجبور به باج دادن شده است دلیلش را باید در آن هشت سال جست. توافق ژنو با همه خوبیها و بدیها، نتیجه هشت سال ریاست جمهوری احمدینژاد است.
چنین حرفی صحت داشته باشد؛ باید گفت خس و خاشاک خواندن مخالف و معترض را محمود احمدینژاد در ادبیات سیاسی ایران باب کرد بنابراین سینه چاکان امروزش که نباید از چنین ادبیاتی، (بر فرض محال وجودش) ناراحت باشند!
از سوی دیگر خواستار لطف و لطافت بیشتر دولت با خود هستند و این حقیقت را هنوز درک نکردهاند که اگر روحانی درصدد تغییر مدیران اتوبوسی دولت سابق است، تنها ميخواهد به وعدههاي انتخاباتی خود در مورد شایسته سالاری عمل کند و مدیران احمدینژاد در این هشت سال نشان دادند که انتخابشان ابدا به شایسته بودنشان ربطی نداشته است و همین که اعتراضی به هیج عمل نادرستی نداشتند برای ادامه مدیریتشان کافی بود.
گروهی که اعتقاد دارند روحانی داس و بلدوزر دارد باید به این نکته دقت کنند که برای کندن علفهاي هرز و سازههاي خطرناک باید هم از داس و بلدوزر استفاده کرد و اساسا برای از بین بردن علف هرز و سازههاي بی منطق نميتوان از کلید استفاده کرد و روحانی برای تحقق وعده هایش لازم است گاهی داس هم به دست بگیرد.
این گروه، روحانی را تشویق به استفاده از بلدوزر در سیاست خارجی ميکنند که تعجب بر انگیز است.
بر نویسنده این سطور معلوم نیست که این گروه واقعا به آنچه ميگویند اعتقاد دارند، یا تنها به دنبال لجبازی و تضعیف دولت هستند؟ اما اگر واقعا به این جمله که «بهتر است دولت اعتدال بولدوزر را خرج بیگانگان کند» اعتقاد داشته باشند؛ جای بسی تاسف است؛ و تلخی سخن اینجاست که مگر ميشود امروز با بلدوزر با دنیا صحبت کرد؟
واقعا نميدانند هستند در این جهان کشورهایی که بلدوزهایی به مراتب قویتر از ما دارند. بلدوزرهایی که در صورت استفاده، و در خوشبینانه ترین حالت ایران را به صد سال پیش پرت خواهد کرد. سوال اساسی این است که با کدام پشتوانه به دنیا بلدوزر نشان دهیم؟ با اقتصاد رو به موت؟ با نخبه هایی که پشت در سفارتها صف کشیدهاند؟ با جوانانی که دچار بحران هویت شدهاند؟ با مدیریت بحران پایتخت، که از عهده نجات جان دو نفر از شهروندان در آتش سوزی بر نیامدند و اسباب خنده دنیا را فراهم کردند که آتش نشانی پایتخت ایران تشک نجات و پله اضطراری نداشته است!
خوشبختانه روحانی و دولتش، علاقهاي به استفاه از بلدوزر، در ادبیات و سیاستهاي خود ندارند، و اگر منصفانه هم قضاوت کنیم در این هشت سال ادبیات بلدوزری به اندازه کافی به ایران لطمه وارد کرد. کاش این گروه برای ایران هم که شده بلدوزر را کنار بگذارند و برای قلم و سخن و تریبونشان حرمت قائل شوند. و بدانند که ندای صلح که از گلوی روحانی در اجلاس داووس بلند شد، ميتواند کلام ناحق بسیاری را در دنیا، خنثی سازد و حکمت و مصلحت و عزت هم در این است که ایرانی آباد و قدرتمند و صلح طلب برای ایندگان بر جای بگذاریم.
و برای آنانکه حرمتی برای قلم خود نگه نميدارند و ناسزا گویی را نشانه مسلمانی ميدانند.
حرمت نگه دار عزیز قلم به دست، حرمت شهیدانی که حتی به صدام هم تهمت حرامزادگی نزدهاند، مردانه و بدون فحش و ناسزا ایران را از دشمن رهاندند.
حرمت نگه دار عزیز قلم به دست، حرمت وطنی را که ادعای حفظ منافعش را داری.
گروه سياسي: ملت ایران پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم؛ با دمیده شدن روح امید در جامعه سعی در فراموش کردن، هشت سال بیمنطقی و ادبيات بلدوزري دارند اما ظاهرا برخي سینهچاکان افراط، برای ملت به دایه مهربان تر از مادر تبدیل شدهاند و با ادبیات سخیف همان دوران 8ساله، سعي وافر دارند نخبگان، مسئولان و تفكر اعتدال و اصلاحات را با همان شیوه «سندش موجود است!» مورد تهمت و هجمه قرار دهند،
عکسش هست؛ سندش هست! این جملات برای مردمی که به چشم خود هشت سال سندسازی و دروغپردازی دیدهاند، اصلا پدیده تازهاي نیست، اما شگفتی ملت از این است که آیا این گروه، از این هشت سال عبرت نگرفتهاند؟ آیا نميدانند که سیاستهاي 8 ساله چه بلایی بر سر این مردم آورده است؟ نمی دانند یا به نفع شان نیست که بدانند؟
بر صاحبان جراید تهمت ميزنند که رنگ پرچم ایران را به رنگ پیراهن اشتون و کراوات کری فروخته اند! و گویا جز خودشان همه وطنفروش و مزدور هستند. بر روحانی و ظریف خرده ميگیرند که چرا دم از دوستی با آمریکا و غرب ميزنند و چرا در اجلاس داووس، وعده مدیریت جهان نميدهند! چرا هل من مبارز نميطلبند! و اساسا چرا از صلح و سازش دم ميزنند! اگر به سبک خود ایشان تفکر کنیم، باید پرسید که مگر سیاستهاي آن هشت سال، چارهاي جز این برای دولت باقی گذاشته است؟ مگر ميتوان به ۷۵ میلیون انسان، آرمان و شعار و مبارزه با امپریالیسم خوراند؟
اقتصاد ایران که شاهرگ حیاتش نفت است، با بسته شدن این شاهرگ خواهد مرد. این تلخ ترین واقعیت امروز ایران است که پشت لبخندهای ظریف و روحانی قرار دارد. برای بسیاری از این افراد که روحانی را متهم به باج دادن ميکنند، ملت در درجه چندم اهمیت قرار دارد. روحانی اگر امروز به زعم اینان مجبور به باج دادن شده است دلیلش را باید در آن هشت سال جست. توافق ژنو با همه خوبیها و بدیها، نتیجه هشت سال ریاست جمهوری احمدینژاد است.
افراطیون سند جعلي به دست، از یک سو با تحریف سخنان ترکان مشاور رئیس جمهور؛ سعی دارند القا کنند که رئیس جمهور و مشاورش، اعتقادی به مردمی که در 24 خرداد به روحانی رای ندادند؛ ندارند. حتی اگر بر فرض محال هم، روحانی اگر امروز به زعم اینان مجبور به باج دادن شده است دلیلش را باید در آن هشت سال جست. توافق ژنو با همه خوبیها و بدیها، نتیجه هشت سال ریاست جمهوری احمدینژاد است.
چنین حرفی صحت داشته باشد؛ باید گفت خس و خاشاک خواندن مخالف و معترض را محمود احمدینژاد در ادبیات سیاسی ایران باب کرد بنابراین سینه چاکان امروزش که نباید از چنین ادبیاتی، (بر فرض محال وجودش) ناراحت باشند!
از سوی دیگر خواستار لطف و لطافت بیشتر دولت با خود هستند و این حقیقت را هنوز درک نکردهاند که اگر روحانی درصدد تغییر مدیران اتوبوسی دولت سابق است، تنها ميخواهد به وعدههاي انتخاباتی خود در مورد شایسته سالاری عمل کند و مدیران احمدینژاد در این هشت سال نشان دادند که انتخابشان ابدا به شایسته بودنشان ربطی نداشته است و همین که اعتراضی به هیج عمل نادرستی نداشتند برای ادامه مدیریتشان کافی بود.
گروهی که اعتقاد دارند روحانی داس و بلدوزر دارد باید به این نکته دقت کنند که برای کندن علفهاي هرز و سازههاي خطرناک باید هم از داس و بلدوزر استفاده کرد و اساسا برای از بین بردن علف هرز و سازههاي بی منطق نميتوان از کلید استفاده کرد و روحانی برای تحقق وعده هایش لازم است گاهی داس هم به دست بگیرد.
این گروه، روحانی را تشویق به استفاده از بلدوزر در سیاست خارجی ميکنند که تعجب بر انگیز است.
بر نویسنده این سطور معلوم نیست که این گروه واقعا به آنچه ميگویند اعتقاد دارند، یا تنها به دنبال لجبازی و تضعیف دولت هستند؟ اما اگر واقعا به این جمله که «بهتر است دولت اعتدال بولدوزر را خرج بیگانگان کند» اعتقاد داشته باشند؛ جای بسی تاسف است؛ و تلخی سخن اینجاست که مگر ميشود امروز با بلدوزر با دنیا صحبت کرد؟
واقعا نميدانند هستند در این جهان کشورهایی که بلدوزهایی به مراتب قویتر از ما دارند. بلدوزرهایی که در صورت استفاده، و در خوشبینانه ترین حالت ایران را به صد سال پیش پرت خواهد کرد. سوال اساسی این است که با کدام پشتوانه به دنیا بلدوزر نشان دهیم؟ با اقتصاد رو به موت؟ با نخبه هایی که پشت در سفارتها صف کشیدهاند؟ با جوانانی که دچار بحران هویت شدهاند؟ با مدیریت بحران پایتخت، که از عهده نجات جان دو نفر از شهروندان در آتش سوزی بر نیامدند و اسباب خنده دنیا را فراهم کردند که آتش نشانی پایتخت ایران تشک نجات و پله اضطراری نداشته است!
خوشبختانه روحانی و دولتش، علاقهاي به استفاه از بلدوزر، در ادبیات و سیاستهاي خود ندارند، و اگر منصفانه هم قضاوت کنیم در این هشت سال ادبیات بلدوزری به اندازه کافی به ایران لطمه وارد کرد. کاش این گروه برای ایران هم که شده بلدوزر را کنار بگذارند و برای قلم و سخن و تریبونشان حرمت قائل شوند. و بدانند که ندای صلح که از گلوی روحانی در اجلاس داووس بلند شد، ميتواند کلام ناحق بسیاری را در دنیا، خنثی سازد و حکمت و مصلحت و عزت هم در این است که ایرانی آباد و قدرتمند و صلح طلب برای ایندگان بر جای بگذاریم.
و برای آنانکه حرمتی برای قلم خود نگه نميدارند و ناسزا گویی را نشانه مسلمانی ميدانند.
حرمت نگه دار عزیز قلم به دست، حرمت شهیدانی که حتی به صدام هم تهمت حرامزادگی نزدهاند، مردانه و بدون فحش و ناسزا ایران را از دشمن رهاندند.
حرمت نگه دار عزیز قلم به دست، حرمت وطنی را که ادعای حفظ منافعش را داری.
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1ib9LUq
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر