با اوجگیری تظاهرات و اعتراضات مردمی در سراسر کشور، به ویژه در تهران، شاه با انتصاب بختیار به عنوان نخستوزیر، از کشور فرار کرد. از همین زمان بود که بیش از پیش احتمال بازگشت امام به ایران مطرح گردید و مقدمات بازگشت ایشان سرعت گرفت.
به گزارش فرهنگ نیوز ، مردم مسلمان ایران که بیصبرانه منتظر ورود حضرت امام خمینی به ایران بودند، تدارکات لازم را جهت بزرگترین استقبال تاریخ از رهبر انقلاب اسلامی فراهم آوردند. به همین مناسبت ستادی متشکل از روحانیون و نمایندگان اقشار مختلف مردم تهران تشکیل شد تا مراسم استقبال را هرچه باشکوهتر برگزار کند. در این ستاد پنجاه هزار جوانِ عاشق امام مسؤولیت حفاظت از جان امام و انتظامات مراسم را به عهده گرفتند.
شهید محلاتی از اقدامات اولیه برای تشکیل کمیته استقبال چنین میگویند: «یک روز صبح بعد از اذان در منزل در حال استراحت بودم. تلفن زنگ زد، مرحوم مطهری بود، گفتند: دیشب احمد آقا از پاریس تلفن کردند و گفتند، امام تصمیم گرفتهاند بیایند ایران، شما رفقا را خبر کنید و به منزل ما بیایند. من به بعضی از افراد تلفن کردم و رفتم صبح اول آفتاب منزل مرحوم شهید مطهری، ایشان پیام امام را به ما ابلاغ کردند و بعد فرمودند، باید اول فکر محلی برای استقرار امام باشیم و سپس کمیته استقبال از امام را تشکیل بدهیم... از منزل شهید مطهری تلفن کردیم به مرحوم شهید بهشتی که بیایند آنجا، گفتند که بعضی از دوستان اینجا هستند و دارند مذاکره میکنند، دیدیم که دو تا کار میشود کرد... برای اینکه هماهنگ کنیم به اتفاق مرحوم مطهری رفتیم منزل شهید بهشتی و بقیه افراد جامعه روحانیت مبارز را هم خبر کردیم و همگی در منزل شهید بهشتی جمع شدیم و پس از ارائه نظرات، شورای مرکزی کمیته استقبال تشکیل شد».
مهمترین وظیفه «کمیته استقبال از امام» تهیه برنامه استقبال و برنامهریزی برای اجرای آن بود و حساسترین بخش این برنامه نیز حفظ امنیت جانی امام در فرودگاه و در طول مسیر حرکت ایشان از فرودگاه تا بهشت زهرا بود.
امام خامنهای در دوره ریاست جمهوری در پاسخ به خبرنگاری، بخشهایی از این لحظات را ترسیم کردهاند. «قبل از آنی که امام وارد بشوند ما نشسته بودیم با برادرانمان و روی برنامهی اقامتگاه امام و ترتیباتی که بعد از ورود امام باید انجام بگیرد یک مقداری مذاکره کرده بودیم، یک برنامهریزیهایی شده بود. آن روزها یک نشریهای ما درمیآوردیم که بعضی از اخبار و مثلاً اینها در آن نشریه چاپ میشد، از همان رفاه این نشریه بیرون میآمد. یک چند شمارهای منتشر شد. البته در دوران تحصن هم یک نشریهی دیگری آنجا راه انداختیم یک دو سه شماره هم آن درآمد... من برگشتم آنجا و منتظر بودیم لحظه به لحظه که ببینیم چه خواهد شد. اطلاع پیدا کردیم که امام رفتند به یک نقطهای که یک مقداری آنجا استراحت کنند، نماز ظهر و عصرشان را ظاهراً نخوانده بودند نزدیک غروب شده بود، نماز ظهر و عصرشان را بخوانند و اینها. آخر شب بود، من داشتم خبرهای آن روز را تنظیم میکردم که توی همان نشریهای که گفتیم چاپ بشود و بیاید بیرون. ساعت حدود ده شب بود تقریباً... یک صدای همهمهای احساس کردم ... رفتم از دم پنجره نگاه کردم دیدم بله امام، تنها از در وارد شدند. هیچکس با ایشان نبود. و ... کسانی که آنجا بودند ناگهان امام را در مقابل خودشان دیده بودند، سر از پا نشناخته مانده بودند که چه بکنند و دور امام را گرفته بودند، امام هم علیرغم آن خستگی که آن روز گذرانده بودند با کمال خوشروئی با اینها صحبت میکردند. اینها هم دست امام را میبوسیدند، البته شاید یک ده پانزده نفر مثلاً مجموعاً بودند، همینطور طول حیات را طی کردند رسیدند به پلههایی که به حال طبقهی اول منتهی میشد ... امام آمدند از پلهها رفتند بالا و در این حین پای پلهها در حدود شاید یک سی چهل نفری، چهل پنجاه نفری آدم جمع شده بود. رفتند دم پاگرد پلهها که رسیدند که میخواستند بروند بالا. یکهو برگشتند طرف این جمعیت و نشستند روی زمین و همه نشستند، یعنی خواستند که رها نکرده باشند این علاقهمندان و دوستداران خودشان را. یکی از برادران آنجا یک مقداری صحبت کرد و یک خیر مقدم حساب نشدهی پرهیجانی - چون هیچکس انتظار این دیدار را نداشت - گفت. بعد هم امام یک چند کلمهای صحبت کردند و رفتند بالا در اتاقی که برایشان معین شده بود راهنمائی شدند به آنجا. و همینطور دیگر خاطرات لحظه به لحظه...»
ستاد استقبال با استقرار حضرت امام خمینی(ره) به بازوی اجرایی ایشان تبدیل شد و زمینهسازی پیروزی انقلاب را با سرعت دنبال نمود تا فجر پیروزی دمید.
به گزارش فرهنگ نیوز ، مردم مسلمان ایران که بیصبرانه منتظر ورود حضرت امام خمینی به ایران بودند، تدارکات لازم را جهت بزرگترین استقبال تاریخ از رهبر انقلاب اسلامی فراهم آوردند. به همین مناسبت ستادی متشکل از روحانیون و نمایندگان اقشار مختلف مردم تهران تشکیل شد تا مراسم استقبال را هرچه باشکوهتر برگزار کند. در این ستاد پنجاه هزار جوانِ عاشق امام مسؤولیت حفاظت از جان امام و انتظامات مراسم را به عهده گرفتند.
شهید محلاتی از اقدامات اولیه برای تشکیل کمیته استقبال چنین میگویند: «یک روز صبح بعد از اذان در منزل در حال استراحت بودم. تلفن زنگ زد، مرحوم مطهری بود، گفتند: دیشب احمد آقا از پاریس تلفن کردند و گفتند، امام تصمیم گرفتهاند بیایند ایران، شما رفقا را خبر کنید و به منزل ما بیایند. من به بعضی از افراد تلفن کردم و رفتم صبح اول آفتاب منزل مرحوم شهید مطهری، ایشان پیام امام را به ما ابلاغ کردند و بعد فرمودند، باید اول فکر محلی برای استقرار امام باشیم و سپس کمیته استقبال از امام را تشکیل بدهیم... از منزل شهید مطهری تلفن کردیم به مرحوم شهید بهشتی که بیایند آنجا، گفتند که بعضی از دوستان اینجا هستند و دارند مذاکره میکنند، دیدیم که دو تا کار میشود کرد... برای اینکه هماهنگ کنیم به اتفاق مرحوم مطهری رفتیم منزل شهید بهشتی و بقیه افراد جامعه روحانیت مبارز را هم خبر کردیم و همگی در منزل شهید بهشتی جمع شدیم و پس از ارائه نظرات، شورای مرکزی کمیته استقبال تشکیل شد».
مهمترین وظیفه «کمیته استقبال از امام» تهیه برنامه استقبال و برنامهریزی برای اجرای آن بود و حساسترین بخش این برنامه نیز حفظ امنیت جانی امام در فرودگاه و در طول مسیر حرکت ایشان از فرودگاه تا بهشت زهرا بود.
امام خامنهای در دوره ریاست جمهوری در پاسخ به خبرنگاری، بخشهایی از این لحظات را ترسیم کردهاند. «قبل از آنی که امام وارد بشوند ما نشسته بودیم با برادرانمان و روی برنامهی اقامتگاه امام و ترتیباتی که بعد از ورود امام باید انجام بگیرد یک مقداری مذاکره کرده بودیم، یک برنامهریزیهایی شده بود. آن روزها یک نشریهای ما درمیآوردیم که بعضی از اخبار و مثلاً اینها در آن نشریه چاپ میشد، از همان رفاه این نشریه بیرون میآمد. یک چند شمارهای منتشر شد. البته در دوران تحصن هم یک نشریهی دیگری آنجا راه انداختیم یک دو سه شماره هم آن درآمد... من برگشتم آنجا و منتظر بودیم لحظه به لحظه که ببینیم چه خواهد شد. اطلاع پیدا کردیم که امام رفتند به یک نقطهای که یک مقداری آنجا استراحت کنند، نماز ظهر و عصرشان را ظاهراً نخوانده بودند نزدیک غروب شده بود، نماز ظهر و عصرشان را بخوانند و اینها. آخر شب بود، من داشتم خبرهای آن روز را تنظیم میکردم که توی همان نشریهای که گفتیم چاپ بشود و بیاید بیرون. ساعت حدود ده شب بود تقریباً... یک صدای همهمهای احساس کردم ... رفتم از دم پنجره نگاه کردم دیدم بله امام، تنها از در وارد شدند. هیچکس با ایشان نبود. و ... کسانی که آنجا بودند ناگهان امام را در مقابل خودشان دیده بودند، سر از پا نشناخته مانده بودند که چه بکنند و دور امام را گرفته بودند، امام هم علیرغم آن خستگی که آن روز گذرانده بودند با کمال خوشروئی با اینها صحبت میکردند. اینها هم دست امام را میبوسیدند، البته شاید یک ده پانزده نفر مثلاً مجموعاً بودند، همینطور طول حیات را طی کردند رسیدند به پلههایی که به حال طبقهی اول منتهی میشد ... امام آمدند از پلهها رفتند بالا و در این حین پای پلهها در حدود شاید یک سی چهل نفری، چهل پنجاه نفری آدم جمع شده بود. رفتند دم پاگرد پلهها که رسیدند که میخواستند بروند بالا. یکهو برگشتند طرف این جمعیت و نشستند روی زمین و همه نشستند، یعنی خواستند که رها نکرده باشند این علاقهمندان و دوستداران خودشان را. یکی از برادران آنجا یک مقداری صحبت کرد و یک خیر مقدم حساب نشدهی پرهیجانی - چون هیچکس انتظار این دیدار را نداشت - گفت. بعد هم امام یک چند کلمهای صحبت کردند و رفتند بالا در اتاقی که برایشان معین شده بود راهنمائی شدند به آنجا. و همینطور دیگر خاطرات لحظه به لحظه...»
ستاد استقبال با استقرار حضرت امام خمینی(ره) به بازوی اجرایی ایشان تبدیل شد و زمینهسازی پیروزی انقلاب را با سرعت دنبال نمود تا فجر پیروزی دمید.
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1cFDqUP
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر