۱۳۹۲ دی ۱۲, پنجشنبه

یادی از شهید هسته ای مصطفی احمدی روشن





گفتند بیا رئیس ایران خودرو باش ، گفت : ((نه!)) گفتند توی

وزارت نفت پست بگیر ، گفت ((نه)) همین صنعت هسته ای
ماندن می خواهد . زرنگ بود مصطفی ، بوهایی شنیده بود .
بوی بهشت . نرفت و رسید .


نیمه ی شب ، از نطنز رسیده بود تهران . صبح هنوز حسابی
خسته بود که بلند شد . علیرضا را گذاشت روی دوشش و
با همسرش رفتند راهپیمایی . نهم دی بود . سال 88.



همسرش می گفت : ((قبل از عقدمان خواب دیدم ، هوا بارانی

است و من سر مزاری نشسته ام . روی سنگ مزار نوشته شده

بود((شهید مصطفی احمدی روشن))تقدیر خواب خوبی

برای داماد دیده بود .

فاتحه برای شهید عزیزمان از یاد نرود






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum260/thread60975.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: