۱۳۹۲ فروردین ۳, شنبه

حکایت ما مثل سبزه عیده !





استاد چشمش به سبزه عید که افتاد رفت تو فکر...



لحظاتی گذشت...



وقتی سرش رو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاهش میکنم لبخند تلخی زد...

گفتم استاد توی سبزه ها چی دیدی که رفتی تو فکر؟



کمی سکوت کرد و گفت : به این دونه های سبز شده نگاه کن...چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند.



گفتم خب.



گفت : 365 روز از خدا عمر گرفتیم. و آب و فلک و غذا در اختیارمون بود میترسم رشد که نکرده باشم هیچ ؛ افت کرده باشم








دونه ای که نخواد رشد کنه هر چقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط میگنده...
یا من له الدنیا و الآخره ارحم من لیس له الدنیا و الآخره ...



الهی العفو...





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum278/thread49681.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: