استاد چشمش به سبزه عید که افتاد رفت تو فکر...
لحظاتی گذشت...
وقتی سرش رو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاهش میکنم لبخند تلخی زد...
گفتم استاد توی سبزه ها چی دیدی که رفتی تو فکر؟
کمی سکوت کرد و گفت : به این دونه های سبز شده نگاه کن...چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند.
گفتم خب.
گفت : 365 روز از خدا عمر گرفتیم. و آب و فلک و غذا در اختیارمون بود میترسم رشد که نکرده باشم هیچ ؛ افت کرده باشم
دونه ای که نخواد رشد کنه هر چقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط میگنده...
یا من له الدنیا و الآخره ارحم من لیس له الدنیا و الآخره ...
الهی العفو...
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum278/thread49681.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر