۱۳۹۳ مهر ۷, دوشنبه

سخنان ابوذر بر سر قبر فرزندش‏


سخنان ابوذر بر سر قبر فرزندش‏





من زهد فى الدنيا هانت عليه المصيبات‏(1)



كسى كه نزد او دنيا كوچك شد، مصيبتهايش هم كوچك مى‏شود.







در مصيبتهاى عالم دنيا از مرگ اولاد سخت ‏تر نمى‏ دانم. ابوذر پسرش مرد، بر سر قبر پسرش گريه مى‏كرد مى‏گفت: پسرم! گريه نمى‏ كنم كه تو مردى و از كف من رفتى، از اين جهت مى ‏گريم كه امشب شب اول قبرت هست، جاى تو كجاست؟ آيا جواب نكير و منكر را درست اداكردى يا نه؟.

بايد آخرت نزد تو مهم باشد و به آن اهميت بدهى. پسرت كه مرد، مثل ابوذر باشى و بگويى آيا با تقوا رفت. با ايمان رفت. در آن‏جا با چه كسى محشور است؟ نه اين‏كه حيف بود از كفم رفت. جايش خالى است. مگر اين‏جا چه بود، چه ارزشى داشت كه از اين‏جا رفت ارزشمند شده بلكه بايد بدانى كه او راحت شد و تو هم بايد مشتاق رفتن باشى.







ابوذر هم همين را گفت كه: اگر نبود كه آرزو دارم باز باشم تا بار سفر ببندم، از خدا مى‏خواستم كه همين الان جانم را بگيرد و با تو باشم؛ ولى اميدوارم خدا مهلتم دهد تا بار سفر ببندم.







يعنى اگر من بخواهم بعد از تو بمانم براى اين است كه تداركى كنم، توبه‏اى كنم و بار سفر ببندم. نمى‏دانم آيا دلها متوجه وطن اصلى شده يا نه؟ به فكر آرامگاه ابدى خودت افتاده ‏اى يا نه؟









1 - اصول كافى: 2/50.








ايمان

شهيد محراب آيةالله دستغيب





ادامه مطلب ....



http://ift.tt/YEvJd7



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: