حكايت ابن بطوطه و كاسب شيرازى
شهید محراب آیت الله دستغیب در کتاب ایمان مینویسند:
ابن بطوطه مصرى رحلهاى دارد كه در آن تاريخچه سياحت به كشورهايى كه رفته در هفتصد سال قبل، نوشته است. به شيراز كه مىرسد، حال شيراز هفتصد سال قبل را مىنويسد كه به مسجد جامع عتيق رفتم. مقدارى اوصاف مسجد جامع را نقل مىكند. تمام صحن، سنگ مرمر و شبانه روزى سه مرتبه آنجا را شستشو مى كردند. كسى با پاى كفش در اين مسجد قدم نمىگذاشت. جمعيت مانند سيل هنگام نماز حاضر بودند. بيرون مسجد، بازارى است (ندانم الان كجاست) در جنب مسجد كه در زيبايى بنايش در هيچ شهرى جز شام نديدم. وقتى كه به آنجا رفتم، چشمم به كاسبى افتاد ديدم مشترى ندارد و قرآن مىخواند. وجناتش مرا به خود جلب كرد، نزدش رفتم و نشستم و احوال از او پرسيدم كه چه مىكنى؟ (محل شاهدم اينجاست) گفت: يكى از كارهايم اين است كه قبرم همينجاست. در همين حجره، فرش را عقب زد، ديدم قبر آماده اى است. سنگش آماده و اسم حاجى هم رويش نقش است. و اينكه من در حجره تجارتم گورم را درست كرده ام براى اين است كه فريب دنيا نخورم. تدليس در معامله نكنم. حقه و كلك بر سر مشتريها نزنم.
وقتى مشترى نداشته باشم سرگورم قرآن مىخوانم. آنجا قدرى ذكر خدا مىكنم، چرا؟ تا نفس طغيان نكند.
اين نمونه تاجرهاى هفتصد سال قبل در شيراز است. اينهم وضع اين زمان كه همه اش رو به نكبت است. تمام غفلت اندر غفلت است. ماهها ميگذرد و يادى از مرگ خود نمى كند. از مالش چيزى جلو بفرستد براى آخرتش و عالم برزخش اصلا به فكر آخرت نمى افتد، همه حواسش ماشين و زمين و استفاده مادى است.
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1DQIty2
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر