یکی از اصطلاحات قرآنی واژه دسیسه است(قد افلح من زکاها وقد خاب من دساها). دسیسه که گاه با ناقص یایی به شکل «دسی» و گاه به شکل مضاعف یعنی «دس» با تشدید سین به کار میرود، به معنای دفن کردن و پایین کشیدن فتیله چراغ است، زیرا با این کار نور چراغ چنان کم میشود که گویی نور در چراغ دفن شده و بازتاب بیرونی ندارد. کسی که با فسق وگناه با عقل خود برخورد میکند، این گونه عقل و فطرت خود را دفن و نهان میکند.(شمس، آیات 7 تا 10)
از نظر تعالیم قرآنی عقل انسان، چراغ است. انسان با این چراغ میتواند راه و چاه را ببیند و آنگاه تصمیم بگیرد که کدام سمت و سو برود.
اما اگر به تعبیر قرآن عقل آدمی تحت هواهای نفسانی گرفتار فسق و فجور شد، این عقل و فطرت دفن میشود و فتیله چراغ عقل پایین کشیده شده و دیگر نوری نمیدهد تا پیرامون را نشان دهد و انسان راه و چاه را ببیند. شاعر میگوید:
«انارة العقل مکسوف بطوع الهوی/ عاصی الهوی یزداد تنویراً ؛ درخشش خرد با هواپرستی زنگار میگیرد (کسوف میکند)و سرپیچنده از خواهشهای نفس بر تابش عقل خویش میافزاید».
این شعر که بخش نخست آن گویا مضمون روایتی هم است میگوید که وقتی شهوت و غضب بر عقل سایه افکند، انسان حق را نمیفهمد و بدمستی میکند؛ یعنی اگر كسي مطيع هوا و هوس بود سايه اين هوا پرستی روي عقل ميافتد و خورشیدگرفتگی رخ میدهد و عقلش در زیر سایه هواهای نفسانی قرار میگیرد و چراغ روشنی نیست تا بتواند بتابد و حق و باطل و راه و چاه را نشان دهد.
عقل، چراغ روشنی بخش
بنابراین، عقل چراغ خوب و روشنی است، هر چند که هرگز حکم بر راستی و ناراستی نمیکند، بلکه تنها میگوید: این چاه و آن راه و حالا خودت انتخاب کن که میخواهی به سمت راه بروی یا به سوی چاه حرکت کنی.
این پیامبران هستند که با نقل از خداوند راهنمای بشر میگویند که خوب و بد و راست و ناراست و حق و باطل کدام است. کاری که پیامبران با نقل وحیانی میکنند همان است که حضرت امیرمومنان امام علی علیه السلام میفرماید: يثيروالهم دفائن العقول؛ عقول دفن شده را که به فسق و فجور صورت گرفته شخم میزنند و بیرون میآورند.
از نظر آموزههای قرآنی، قانون گذار خداوند است و عقل، چراغ که راه و چاه را نشان میدهد، ولی پیامبران نیز به عنوان قانون شناس میگویند که این راه، تو را به مقصد میرساند و آن چاه تو را به بدبختی و فلاکت میکشاند.
از نظر تعالیم قرآنی عقل انسان، چراغ است. انسان با این چراغ میتواند راه و چاه را ببیند و آنگاه تصمیم بگیرد که کدام سمت و سو برود.
اما اگر به تعبیر قرآن عقل آدمی تحت هواهای نفسانی گرفتار فسق و فجور شد، این عقل و فطرت دفن میشود و فتیله چراغ عقل پایین کشیده شده و دیگر نوری نمیدهد تا پیرامون را نشان دهد و انسان راه و چاه را ببیند. شاعر میگوید:
«انارة العقل مکسوف بطوع الهوی/ عاصی الهوی یزداد تنویراً ؛ درخشش خرد با هواپرستی زنگار میگیرد (کسوف میکند)و سرپیچنده از خواهشهای نفس بر تابش عقل خویش میافزاید».
این شعر که بخش نخست آن گویا مضمون روایتی هم است میگوید که وقتی شهوت و غضب بر عقل سایه افکند، انسان حق را نمیفهمد و بدمستی میکند؛ یعنی اگر كسي مطيع هوا و هوس بود سايه اين هوا پرستی روي عقل ميافتد و خورشیدگرفتگی رخ میدهد و عقلش در زیر سایه هواهای نفسانی قرار میگیرد و چراغ روشنی نیست تا بتواند بتابد و حق و باطل و راه و چاه را نشان دهد.
عقل، چراغ روشنی بخش
بنابراین، عقل چراغ خوب و روشنی است، هر چند که هرگز حکم بر راستی و ناراستی نمیکند، بلکه تنها میگوید: این چاه و آن راه و حالا خودت انتخاب کن که میخواهی به سمت راه بروی یا به سوی چاه حرکت کنی.
این پیامبران هستند که با نقل از خداوند راهنمای بشر میگویند که خوب و بد و راست و ناراست و حق و باطل کدام است. کاری که پیامبران با نقل وحیانی میکنند همان است که حضرت امیرمومنان امام علی علیه السلام میفرماید: يثيروالهم دفائن العقول؛ عقول دفن شده را که به فسق و فجور صورت گرفته شخم میزنند و بیرون میآورند.
از نظر آموزههای قرآنی، قانون گذار خداوند است و عقل، چراغ که راه و چاه را نشان میدهد، ولی پیامبران نیز به عنوان قانون شناس میگویند که این راه، تو را به مقصد میرساند و آن چاه تو را به بدبختی و فلاکت میکشاند.
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1BoFHfE
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر