۱۳۹۲ آبان ۱۱, شنبه

ذکر خدا

ذکر خدا

ذکر و یاد خدا، درک خاصّی است که در پی شناخت خدا حاصل می شود. همان گونه که رابطه با خدا براساس معرفت قبل از عمل و شناخت بعد از عمل بود، ذکر و یاد خدا هم در مرتبه ای بر شناخت حصولی واکتسابی متّکی است و در مرتبه ای نیز بر شناخت شهودی و حضوری که نتیجه عمل صالح و ایمان خالص است. ذکر و یاد خدا در هر مرتبه ای از معرفت همسان با آن معرفت است.‏

ذکر خدا در پرتو شناخت حصولی، راه و طریق است و در پرتو معرفت شهودی مقصد و وصال است.‏

می دانیم خدا هست و دارای صفات کمال و جمال و جلال می باشد; و ما چون محبّ و عاشق جمال و کمالیم، به تسبیح وتقدیس و تعظیم او می پردازیم و این تسبیح و تقدیس بر شناخت ما از خدا متّکی است. اگر آن شناخت نبود، این ذکر هم نبود.‏

ذکر خدا در رسیدن به مقصد، عین شهود است; معلول شهود نیست و شهود شرط آن نبوده خود ذکر عین شهود باری تعالی است. حق را دیدن; جمال و کمال او را نظاره کردن; عالی ترین مرتبه ذکر است.‏

مفهوم ذکر

از آثاری که برای ذکر در روایات بیان شده است، چنین استفاده می شود که ذکر، یک حقیقت باطنی است و صرف لفظی که بر زبان آورده می شود، نیست; بلکه الفاظ و اورادی که بر زبان آورده می شود وقتی در برگیرنده حقیقت ذکر است که از قلب و عمق روح انسانی بر خاسته باشد. در غیر این صورت، آن الفاظ چندان ارزشی نخواهند داشت.‏

‏ به روایات ذیل توجه کنید‏

علی(علیه السلام) فرمود: "مَن عَمَّرَ قَلْبَهُ بدوامِ الذِّکرِ حَسُنَت أفعالُهُ فی السّرِّ وَالْجَهْرِ"(17) ; کسی که قلبش را به دوام ذکرآباد کند، افعالش در پنهان و آشکار نیکو خواهد بود.‏

و نیز فرمود: "اَلْذِکْرُ نورُ العُقُولِ وَحَیاةُ النُفُوسِ وَجَلاءُ الصُّدُور"(18) ; ذکر، نور عقلها، حیات نفسها و صیقل دادن سینه هاست (از زنگار گناه) .‏

ونیز فرمود: "ألذّکرُ نورٌ ورُشدٌ"(19) ; ذکر، نور و رشد است.‏

ونیز: "إالذّکرُ مفتاحُ الأنسِ"(20) ; ذکر، کلید انس (با خدا) است.‏

ونیز: "ذکرُ اللهِ مطْرَدَةُ الشَّطانِ"(21) ; یاد خدا، راندن شیطان است.‏

با دقت در روایات فوق به خوبی می یابیم که آثار ذکر، دگرگونی باطنی است و ذکر زبانی صرف ـ که هماهنگ با دل وقلب نباشد ـ چندان ارزشی نداشته و نمی تواند شرط پدید آمدن چنین آثاری باشد.‏

بنابراین، ذکر عبارت است از درک خاصّ قلبی خدای متعال که در پرتو معرفت حاصل می شود. این درک خاصّ، در معرفت حصولی خدا، شرط رسیدن به کمال نهایی و در معرفت شهودی عین آن است. البته معرفت ـ خواه حصولی یا شهودی ـ دارای مراتب مختلفی است و هر مرتبه ای زمینه ای برای مرتبه بالاتر است. کمال مطلق، بی نهایت است: لذا معرفت او حصر و حدی ندارد.‏

در اینجا معرفت حصولی ـ بعض شناخت به وسیله حواس و عقل ـ مقصد نیست; مقصد شناخت شهودی است. وقتی معرفت شهودی حاصل شد، انسان در خود مقصد طی مراتب می کند و از خدا به خدا می رسد; هیچ گونه غشی وتعلّقی جز تعلق به خدا در اعمال و اذکار ظاهری انسان وجود ندارد; قلب جایگاه یک وجود، یک محبوب ومعشوق قرار می گیرد، و آن خدای متعال است.‏

امام صادق(علیه السلام) فرمود: "مَنْ کانَ ذا کِراً لله علی الحقیقة فَهُوَ مُطیعٌ..."(22) ; کسی که به حق یاد کننده خدا باشد، فرمانبر خدا است.‏





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum81/thread59081.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: