پرسش:
انسان با قطع نظر از هرگونه اندیشه و رفتار چه ویژگیهایی به لحاظ خلقتی دارد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به ویژگیهایی همچون؛ عقل، اراده، اختیار و انتخاب و عاطفه و احساس اشاره کردیم. اینک بخش پایانی دنباله مطالب را پی میگیریم.
5- فطرت
فطرت خداجویی نیز طبق اعتراف اکثر انسانشناسان در نهاد آدمی وجود دارد و حتی بدون تعلیم و آموزش، گرایشهای خداجویانه را در انسان بیدار میکند و آدمی را به سمت و سوی ماورای طبیعت و کمال و جمال مطلق سوق میدهد و هر انسانی در درون و ذات خویش عطش به معنویت را احساس میکند.
میلها وگرایشهایی در آدمیان هست که از همین عوالم مادی ریشه میگیرد، چون گرایش به خوراک، پوشاک، به جنس مخالف و... اما گرایش به خدا و معنویت، از عالم ماورای ماده سرچشمه میگیرد. اینکه برخی از متفکران، گرایش به ماورای طبیعت را جزء تعریف انسان قرار دادهاند، و فصل مقوم انسانیت دانستهاند، و انسان را به «حیوانی متافیزیکی» تعریف کردهاند، براساس همین خمیرمایه اصلی است که در هر انسانی وجود دارد، امام علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «الرائح الی الله کالظمان یرد الماء» کسی که به سوی خدا میرود، همچون تشنهای است که به آبشخور گام مینهد.
6- وجدان
این ویژگی طبق نظر بسیاری از اندیشمندان و طبق درک و دریافتهای درونی هر کس، در نهاد آدمی وجود دارد و انسان را به راستی و درستی فرامیخواند، و براساس آفرینش خویش به نیکی میل دارد، و از هر بدی و تباهی متنفر است.
این گرایش در درون هر انسانی وجود دارد، و ممکن است در اثر انواع تعلیم و تربیتها، مصداقها و نمونههای آن فرق کند در قرآن کریم سوره القیمه آیه 2 آمده است «ولا اقسم بالنفس اللوامه» سوگند به نفس (و وجدان) سرزنشگر.
این نفس سرزنشگر، همان وجدان اخلاقی انسان است که از ویژگیهای انسان شمرده شده است و آن را «قاضی درونی» نامیدهاند. دادگاه عدل الهی را جهان آخرت دانستهاند و دادگاه عدل الهی را در این جهان، در درون انسان و با قضاوت وجدان معرفی کردهاند. پیامبر اکرم(ص) در بحارالانوار7 ج67، ص 303 میفرماید: «من ساءته سیئته و سرته حسنته، فهو مومن» هر کس بدیهایش او را بد حال کند (دچار عذاب وجدان گردد) و خوبیهایش او را خرسند سازد، (براستی) در شمار مومنان است.
7- تربیت پذیری
استعداد پذیرش تربیتهای گوناگون در انسان وجود دارد، بسیار عمیقتر و اصولیتر و پایدارتر از دیگر موجودات زنده. این استعداد تا اندازهای است که با تربیت درست میتوان از یک انسان ساده چون یک صفحه نانوشته، بهترین انسان و بهترین نوشته را پدید آورد، چنانکه عکس آن نیز امکان دارد.
علی(ع) در نهجالبلاغه نامه 31 میفرماید: «انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیئی قبلته» همانا قلب هر انسان جوانی همانند زمین خالی میماند که هر آنچه از (بذر و...) در آن قرار داده شود، آن را قبول میکند.»
8- گرایش به بقا و جاودانگی
حب بقا و خلود، در درون همه انسانها به ودیعت نهاده شده و انسان با مرگ حتمی که در پیش دارد، نیستی و نابودی را برای خود نمیپذیرد و باور ندارد و به نوعی به بقا و پایداری پس از مرگ میاندیشد. هر انسانی طبق مرام و آیینی که پذیرفته است، به گونهای پایداری پس از مرگ را برای خود ترسیم میکند.
به هر حال این حب بقا و خلود از ویژگیهای نوع انسانی است و برای شناخت انسان باید به ریشههای این احساس ژرف اندیشید و علل و عوامل درونی آن را به واکاوی گذاشت و از این راه نیز به بعد اصلی وجود انسان یعنی روح پی برد و منکران روح را ناآگاه از این حقیقت انسان دانست.
ابلیس برای فریب حضرت آدم و حوا از همین خصیصه وجودی انسان استفاده کرد و با تکیه بر حب بقا و خلود حضرت آدم و حوا گفت: «هل ادلک علی شجره الخلد و ملک لایبلی» آیا (دوست دارید) شما را به یک درخت زندگی جاودانه و ملکی بیزوال که پایان ندارد راهنمایی کنم؟ (طه-120)
به نظر میرسد که کوتاه ترین و گویاترین جمله در تبیین حقیقت انسان، این آیه کریمه باشد «انالله و انا الیه راجعون» ما از آن خداییم و به سوی او (جهان باقی خدایی) بازمیگردیم. این آیه دو حقیقت را بازگو میکند:
1- حقیقت و باطن خداجوی انسان
2- وجود گوهر باقی و غیرمادی در انسان، و بقای آن- پس از مرگ- و زندگی در عالم خدایی.
انسان با قطع نظر از هرگونه اندیشه و رفتار چه ویژگیهایی به لحاظ خلقتی دارد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به ویژگیهایی همچون؛ عقل، اراده، اختیار و انتخاب و عاطفه و احساس اشاره کردیم. اینک بخش پایانی دنباله مطالب را پی میگیریم.
5- فطرت
فطرت خداجویی نیز طبق اعتراف اکثر انسانشناسان در نهاد آدمی وجود دارد و حتی بدون تعلیم و آموزش، گرایشهای خداجویانه را در انسان بیدار میکند و آدمی را به سمت و سوی ماورای طبیعت و کمال و جمال مطلق سوق میدهد و هر انسانی در درون و ذات خویش عطش به معنویت را احساس میکند.
میلها وگرایشهایی در آدمیان هست که از همین عوالم مادی ریشه میگیرد، چون گرایش به خوراک، پوشاک، به جنس مخالف و... اما گرایش به خدا و معنویت، از عالم ماورای ماده سرچشمه میگیرد. اینکه برخی از متفکران، گرایش به ماورای طبیعت را جزء تعریف انسان قرار دادهاند، و فصل مقوم انسانیت دانستهاند، و انسان را به «حیوانی متافیزیکی» تعریف کردهاند، براساس همین خمیرمایه اصلی است که در هر انسانی وجود دارد، امام علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «الرائح الی الله کالظمان یرد الماء» کسی که به سوی خدا میرود، همچون تشنهای است که به آبشخور گام مینهد.
6- وجدان
این ویژگی طبق نظر بسیاری از اندیشمندان و طبق درک و دریافتهای درونی هر کس، در نهاد آدمی وجود دارد و انسان را به راستی و درستی فرامیخواند، و براساس آفرینش خویش به نیکی میل دارد، و از هر بدی و تباهی متنفر است.
این گرایش در درون هر انسانی وجود دارد، و ممکن است در اثر انواع تعلیم و تربیتها، مصداقها و نمونههای آن فرق کند در قرآن کریم سوره القیمه آیه 2 آمده است «ولا اقسم بالنفس اللوامه» سوگند به نفس (و وجدان) سرزنشگر.
این نفس سرزنشگر، همان وجدان اخلاقی انسان است که از ویژگیهای انسان شمرده شده است و آن را «قاضی درونی» نامیدهاند. دادگاه عدل الهی را جهان آخرت دانستهاند و دادگاه عدل الهی را در این جهان، در درون انسان و با قضاوت وجدان معرفی کردهاند. پیامبر اکرم(ص) در بحارالانوار7 ج67، ص 303 میفرماید: «من ساءته سیئته و سرته حسنته، فهو مومن» هر کس بدیهایش او را بد حال کند (دچار عذاب وجدان گردد) و خوبیهایش او را خرسند سازد، (براستی) در شمار مومنان است.
7- تربیت پذیری
استعداد پذیرش تربیتهای گوناگون در انسان وجود دارد، بسیار عمیقتر و اصولیتر و پایدارتر از دیگر موجودات زنده. این استعداد تا اندازهای است که با تربیت درست میتوان از یک انسان ساده چون یک صفحه نانوشته، بهترین انسان و بهترین نوشته را پدید آورد، چنانکه عکس آن نیز امکان دارد.
علی(ع) در نهجالبلاغه نامه 31 میفرماید: «انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیئی قبلته» همانا قلب هر انسان جوانی همانند زمین خالی میماند که هر آنچه از (بذر و...) در آن قرار داده شود، آن را قبول میکند.»
8- گرایش به بقا و جاودانگی
حب بقا و خلود، در درون همه انسانها به ودیعت نهاده شده و انسان با مرگ حتمی که در پیش دارد، نیستی و نابودی را برای خود نمیپذیرد و باور ندارد و به نوعی به بقا و پایداری پس از مرگ میاندیشد. هر انسانی طبق مرام و آیینی که پذیرفته است، به گونهای پایداری پس از مرگ را برای خود ترسیم میکند.
به هر حال این حب بقا و خلود از ویژگیهای نوع انسانی است و برای شناخت انسان باید به ریشههای این احساس ژرف اندیشید و علل و عوامل درونی آن را به واکاوی گذاشت و از این راه نیز به بعد اصلی وجود انسان یعنی روح پی برد و منکران روح را ناآگاه از این حقیقت انسان دانست.
ابلیس برای فریب حضرت آدم و حوا از همین خصیصه وجودی انسان استفاده کرد و با تکیه بر حب بقا و خلود حضرت آدم و حوا گفت: «هل ادلک علی شجره الخلد و ملک لایبلی» آیا (دوست دارید) شما را به یک درخت زندگی جاودانه و ملکی بیزوال که پایان ندارد راهنمایی کنم؟ (طه-120)
به نظر میرسد که کوتاه ترین و گویاترین جمله در تبیین حقیقت انسان، این آیه کریمه باشد «انالله و انا الیه راجعون» ما از آن خداییم و به سوی او (جهان باقی خدایی) بازمیگردیم. این آیه دو حقیقت را بازگو میکند:
1- حقیقت و باطن خداجوی انسان
2- وجود گوهر باقی و غیرمادی در انسان، و بقای آن- پس از مرگ- و زندگی در عالم خدایی.
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum67/thread60108.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر