کشف حجاب در بدشت شاهرود
قرار بر این شد که کل افراد اردوگاه در مکانی جمع شوند و زرین تاج در آنجا طی یک سخنرانی، اعلام نسخ اسلام و شریعت نماید.... در یک آن اشاره نمود و خدمتکار آنچه را که مأمور بود انجام داد و پرده حائل میان مخاطب و سخنران به یکباره به کنار رفت. در این لحظه ...
به گزارش تهران پرس، در جهان امروز به ويژه در منطقه خاورميانه حوادثي در حال وقوع است که ناشي از انقلاب مردم مسلمان ايران به رهبري امام امت، خميني کبير (ره) است که طي آن توانستند حکومت دست نشانده قدرت هاي استعماري و استکباري را در 22 بهمن ماه 1357 به خاطره ها بسپارند و نظامي نو بر پايه انديشه و آموزه هاي اسلامي بنا نهند.
از همان آغاز حکومت انقلابي و اسلامي مردم ستمديده ايران اسلامي، دسيسه هاي استعماري قوت گرفت تا حدي که براي مقابله با انقلاب نو پاي اسلامي از هيچ کوششي فرو گذار نکردند زيرا به خوبي درک کرده بودند که اين انقلاب و پيروزي آن مرهون انديشه مهدوي و باورهاي شيعي درباره امام عصر (ع)است. لذا از همان ابتداي پيروزي انقلاب، درگيري ها و مناقشات و فرقه سازي ها و دسيسه هاي استعماري در ايران و منطقه خاورميانه آغاز گرديد. البته اين اقدامات استعماري حرکت جديدي نبود بلکه از گذشته هاي دور به علت باور به مهدويت در اسلام و به ويژه در نزد شيعيان، جاري و ساري بود. در اين ميان جريان فرقه سازي از اوج و گسترش ويژه اي برخوردار بوده و هست.
نقطه عطف فرقه سازي استعمار برمي گردد به قرن دوازدهم هجري قمري که برابري مي کند با قرن هيجدهم ميلادي. در اين قرن اگر چه فرقه سازي در وهله اول يک اقدام داخلي به نظر مي رسيد لکن اين جريان منشأ و رويکردي خارجي و استعماري دارد. شاخص ترين جريان سازي هاي فرقه اي، بابيت و بهائيت در ايران و وهابيت در شبه جزيره عربستان است.
هدف استعمار از ساختن و پرداختن اين جريان، تضعيف اسلام بود که ابتدا با حذف و نابودي تمامي کتب ديني و تفسيري و بنا قرار دادن بافته هاي ذهني سرکردگان اين جريان در بين جوامع مسلمان آغاز شد، به طوري که ميرزا علي محمد شيرازي کتاب بيان را تنها کتاب معتبر و قابل رجوع اعلام کرد و ساير منابع را منع نمود و سپس انهدام و نابودي تمام ابنيه و بقاع روي زمين از کعبه در مکه گرفته تا قبور انبياء و ائمه و مساجد و حتي کليسا و کنيسه ها در سراسر عالم را واجب دانسته است. مي بينيم که عيناً اين اقدامات نيز از آموزه هاي سرکرده وهابيت است زيرا به محض يافتن قدرت، آنها نيز چنين کردند. جريان بابيت و بهائيت در ايران طبق خواسته قدرت هاي سلطه از اسلام عبور کردند و در سال 1264 هجري قمري اعلام نسخ اسلام نمودند که البته پرداختن به اين اقدام در خور توجه ويژه اي است. لذا در اين مقاله سعي شده است که به چيستي و چگونگي اجراي آن و همچنين به عامرين و عاملين آن پرداخته شود.
مقدمات واقعه بدشت:
بعد از اينکه ميرزا علي محمد شيرازي با توجه به وسوسه هاي جاسوس انگليس ملاحسين بشرويه اي(1) در 5 جمادي الاولي 1260 ه.ق مدعي باب امام غايب عجل الله تعالي فرجه شريف مي گردد، در شيراز آشوبي به پا شده و مردم خواستار تنبيه مسبب واقعه مي شوند. حاکم شيراز براي برگرداندن آرامش به شهر دستور مي دهد عامل اين تهييج خاطر مردم را که شخصي به نام ميرزا علي محمد، فرزند ميرزا رضا بزاز بود، دستگير و در مجلسي با حضور امام جمعه مورد بازخواست قرار دهند.(2) ميرزا علي محمد که توان پاسخ گويي را نداشت از گفته خويش پشيمان شده و توبه مي کند. ليکن بعد از مدتي توبه خويش را شکسته و مدعي آنچه گفته بود مي شود تا اينکه در قلعه ماکو زنداني شد.
ميرزا علي محمد در زمان زنداني بودنش در ماکو با مريدانش مکاتبه و ملاقات مي کرد. نبيل زرندي در کتاب خود موسوم به "تاريخ نبيل"، به اين مسئله اعتراف دارد و اظهار مي دارد پيروان باب دسته دسته به ماکو مي آمدند و بدون هيچ ممانعتي با وي ملاقات مي کردند. از جمله افرادي که با ميرزا علي محمد شيرازي ملاقات مي کردند مرتبطين با سفارت روس و انگليس، چون ملاحسين بشرويه اي بودند. ميرزا علي محمد شيرازي در مکاتبه هايي که با زرين تاج قزويني داشت از وي نيز تقاضا مي کند که براي آزادي از زندان تبليغات نمايد. اين ارتباط موجب شد که فکر آزادي علي محمد شيرازي از زندان توسط زرين تاج در ذهن مريدان نقش بندد و يکي ازمسائل مورد مذاکره در اجتماع بدشت، رهايي ميرزا علي محمدشيرازي از زندان باشد. طرحي در اختيار پيروان باب گذاشته شده بود که اگر مي توانستند به خواسته خود که همانا فراري دادن علي محمد از زندان ماکو بود برسند، وي را به عثماني و يا روسيه تزاري گسيل دارند.
حاج ميرزا آقاسي، صدر اعظم محمد شاه که از مراوده باب با پيروان خويش و برخي افراد خاص مطلع شده بود، از بيم اجراي توطئه اي از سوي مريدان با همدستي بعضي مأموران حکومتي، ميرزا علي محمدشيرازي را از ماکو دور ساخته و به چهريق (روستايي نزديک شهر اروميه معرف به قلعه چهريق) اعزام نمود. بدين سان نقشه فراري دادن علي محمد شيرازي با شکست مواجه شد.
ليکن فراخوان تجمع بابي ها در روستاي بدشت، از سوي دو نفر از اولين افرادي که به ادعاهاي علي محمد شيرازي موسوم به باب ايمان آورده و به حروف حي معروف شده بودند و نفر سومي به نام ميرزا حسينعلي نوري، فرزند خزانه دار محمد شاه قاجار- که بعد ها مجري اصلي اوامر دولتين روس و انگليس گرديد و توانست مأموريت خود را به نحو مطلوبي به سرانجام رساند- براي آزادي ميرزا علي محمد شيرازي از زندان در بدشت صورت گرفت.
اين شکست باعث نشد که عامرين و عملين اين حرکت ضد ملي از کرده خود پشيمان و منصرف شوند بلکه به دنبال اين حرکت، بحران هاي جديدي را در آن ايام که ايران از منظر سياست خارجي و مشکلات داخلي و همچنين فوت محمد شاه در وضعيت فوق العاده بسر مي برد به کشور وارد ساخته و مصائب جدي تري را تحميل کردند.
اجتماع بدشت:
پيروان ميرزا علي محمد شيرازي به تحريک زرين تاج قزويني و ميرزا محمدعلي بارفروش و ميرزا حسينعلي نوري براي آزادي علي محمد شيرازي-باب- در منطقه بدشت اجتماع نمودند؛ اجتماعي که در اقدامات حکومتي نسبت به بابي ها بي تأثير نبود و از سويي مي توان از آن به عنوان نقطه عطفي در آينده فتنه گري جريان انحرافي ياد کرد.
"ميسيو نيکلا" معتقد است ضرورت اين تجمع به دلايل متعددي احساس مي شد. اولاً ترس از فشارهاي وارده بر پيروان علي محمد شيرازي و خروج آنها از حلقه مريدي و اعلام برائت از وي که منجر به از هم گسستن جريان بابي گري مي گرديد. ثانياً مي بايستي مرحله ديگري از جريان انحرافي آغاز مي شد و روي ديگر اين جريان به جامعه نشان داده مي شد و ضمناً در چنين وضعيتي نياز مبرمي به مظلوم نمايي و خون ريزي داشتند تا بدين وسيله ادعاهاي ميرزا علي محمد باب ترويج پيدا کند. همچنين وضعيت ميرزا علي محمد شيرازي به مرحله خطرناکي رسيده بود و وي ديگر تحمل زندان را نداشت و هر آن احتمال داشت به واسطه ياوه گويي هايش به دست عدالت سپرده شود. بايد چاره اي مي انديشيدند.(3) لذا تجمع در روستاي بدشت را براي برون رفت از بحران به وجود آمده براي اين جريان انتخاب نمودند.
روستاي بدشت از شمال به كوه هاي بسطام و دامنه كلاته، از مشرق به خيرآباد، از طرف جنوب به قريه سعيدآباد، از طرف مغرب به باغ زندان و شاهرود محصور است و در تقسيمات كشوري اكنون جزء دهستان زيراستاق از توابع شاهرود مي باشد. اين روستا در آن زمان محل تلاقي سه محور مازندران، خراسان و تهران بوده و در نزديک ترين مکان به مرزهاي سياسي دو دولت ايران و روسيه قرار داشت. در اين اجتماع، ميرزا حسينعلي نوري، 81 نفر از بابي ها را به منظور نسخ شريعت اسلام به مدت 22روز ميزباني كرد.(4)
اعلام نسخ اسلام آرزويي بود که از همان ابتدا که ملاحسين بشرويه اي، علي محمد شيرازي را مجاب ساخته بود تا مدعي بابيت گردد در درونش موج ميزد. ليکن به دليل ترس از مقابله علما و مردم، او را از چنين اقدامي باز مي داشت. عباس افندي-دومين سرکرده بهائيت و فرزند ميرزا حسينعلي- ترس از اعلام نسخ اسلام توسط ميرزا علي محمد باب را ناشي از تقيه وي مي دانست. (5)
از آنجايي که بسياري از مريدان باب که در بدشت حضور يافته بودند، مسلمان شيخي مسلک بوده و اعتقادشان اين بود که مقام باب، همان مقام رکن رابع است، خود را آماده جان نثاري در راه ادعا هاي کذب علي محمد شيرازي که با توجه به آموزه هاي شيخيه خود را رکن رابع و يا همان باب امام عصر معرفي کرده بود، مي کردند.
شب هنگام بين سرکرده هاي جريان انحرافي که خود را آماده يک اتفاق مضحک مي کردند، جلساتي به نام اسم شب با حضور زرين تاج قزويني، ميرزا علي بارفروش و ميرزا حسينعلي نوري، سه ليدر غائله بدشت، برگزار مي شد. در اين جلسات با دستور جلسه اي که از قبل تهيه شده بود، خود را آماده مي ساختند تا هر چه سريعتر اعلام نسخ و پايان شريعت اسلام نمايند.(6) در ضمن، برنامه هاي روز بعد نيز مصوب و تدوين ميشد. همچنين ميرزا حسينعلي نوري نوشته هايي خطاب به بابيان حاضر در آن اجتماع مينوشت و آنان را براي پذيرش اعلام نسخ اسلام آماده کرده و هر روز حکمي از احکام اسلام را بدين ترتيب لغو ميکرد. هيچگاه بابيان به هويت نويسنده و يا نويسندگان اين نوشتهها پي نبردند. ميرزا حسينعلي در همين نوشته ها خود را "بهاء"، زرينتاج قزويني را "طاهره" و ميرزاعلي بار فروش را "قدوس" ناميد.(7) در اين هنگام بودکه سرکردگان اين اجتماع بنا به دستور اربابان خود، مقام بابيت علي محمد شيرازي را به قائميت ارتقا داده و ادعا کردند که باب همان مهدي موعود است و مقامي فراتر از پيامبران و اوصياي قبل دارد. همچنين طبق قرار قبلي ادعا کردند که او ميتواند در احکام گذشته تغييراتي ايجاد کند و فروع دين را تغيير دهد. نظريه اي که بهائيان امروز نيز به جدّ بر آن تأکيد دارند.
در آن چند روز که اين اجتماع برقرار بود، گفتگوهاي خصوصي بين ليدرهاي جريان انحرافي بدشت و بحث و مشاجرات جدي پيرامون چگونگي اعلام نسخ شريعت اسلام به وجود آمده و باعث اختلاف نظر بين ايشان شده بود. (8) اما در اين ميان از آنجايي که زرين تاج که حالا به طاهره معروف گشته و در آرزوي اعلام نسخ اسلام بسر مي برد، خود را کانديد اعلام اين نظريه نمود و از عواقب آن نيز واهمه اي نداشت. زيرا در گذشته اي نه چندان دور و در زماني که در عتبات عاليات مقيم بود، درصدد اثبات ادعاهاي ميرزا علي محمد باب برآمده و به شدت به دنبال عملي شدن نظريه نسخ اسلام بود (9) که با مقاومت هاي علماي اعلام روبرو شده و حالا بهترين زمان براي رسيدن به آرزوهايش بود.
اجراي سناريوي از پيش طراحي شده:
هدف اصلي ليدرهاي جريان بابي در روستاي بدشت، گذر از اسلام بود. با توجه به اين هدف بود که از ابتدا براي تحقق بخشيدن به اين امر ميرزا حسينعلي نوري، سه باغ در اين روستا اجاره کرد و هر باغ را در اختيار يکي از ليدرها قرار داد. يک باغ را به زرين تاج قزويني، باغ ديگر را به ميرزاعلي بار فروش و سومي را به خود اختصاص داد که هر کدام، ياران خود را در آن باغ ها جاي دهند، در بين اين سه باغ فضاي بازي نيز قرار داشت.
در جلسات موسوم به اسم شب اين سه ليدر جريان انحرافي اولاً مي بايستي ميرزا علي محمد شيرازي را از باب امام غايب گذر داده و به پيروان بگويند که وي خود مهدي موعود است، ثانياً اعلام نسخ اسلام و شريعت نمايند و ثالثاً کتاب بيان را جايگزين قرآن نمايند. زرين تاج قزويني معتقد بود که قبل از اينکه به اين صراحت مطالب گفته شود بايد با شيوه اي آرام و نرم، قوانين اسلامي را منسوخ و سپس قوانين مطروحه در بيان را جايگزين آن قرار داد تا در اذهان جمع مورد پذيرش واقع شود و مقاومتي در برابر اين اراده صورت نپذيرد.
ليکن ميرزاعلي بارفروش ترديد داشت چون وي معتقد بود که پيروان ميرزا علي محمد شيرازي همه مسلمان و صادقند و ما با دسيسه، آنها را به اين راه کشانده ايم و طرح چنين اظهاراتي خطرناک است. زرين تاج قزويني با نظر ميرزاعلي بارفروش مخالف بود. وي بر اين باور بود که تعلل در اجراي اين امر، خطر بزرگي را به همراه خواهد داشت. همچنين معتقد بود با اجراي اين طرح خواهند دانست چه کساني با آنها همراه اند و چه کساني نيستند. اما آن دو ليدر جريان، خلاف نظر زرين تاج قزويني را داشتند و معتقد بودند اولين کلمه عليه قرآن، شورش در اردوگاه به همراه خواهد آورد و وضعيت را کاملاً وخيم خواهد کرد. در اينجا بود که طاهره و ديگر سرکردگان اين جريان به عمق فاجعه پي بردند.
اگر نمي توانستند اين صحنه ها را خوب اجرا کنند حتماً جرياني را که با هدايت ديگران به پا کرده بودند با شکست روبرو مي شد و از سويي سه سال زحمتي که کشيده بودند همه به ناگاه برباد مي رفت. اينجا بود که طاهره تمام آرزوهاي خود را بر باد رفته مي ديد که ناگهان يک تدبيري به ذهنش خطور کرد و آن را براي ميرزا حسينعلي نوري و ميرزاعلي بارفروش بيان کرد. طرحي که زرين تاج قزويني انديشيده بود از نظر آن دو نيز مورد قبول واقع شد.
زرين تاج طرح خود را چنين توضيح داد: من يک زن هستم. اگر بعد از اعلام نسخ اسلام توسط متعصبين داخل اردوگاه کشته شوم، خونم را در راه تحقق اين جريان داده ام و اين باعث مي گردد در بين افراد هيجان ايجاد شود و از سويي نگاه اسلام به زن يک نگاه ويژه اي است؛ در صورت ارتداد، وي را محکوم به مرگ نمي داند بلکه به کيفر آُان تري محکوم مي کنند. (10) اينگونه بود که تدبير، نزد آن دو ليدر ديگر نيز مورد مقبول واقع گرديد.
قرار بر اين شد که کل افراد اردوگاه در مکاني جمع شوند و زرين تاج در آنجا طي يک سخنراني، اعلام نسخ اسلام و شريعت نمايد. زرين تاج قزويني طبق روال هميشگي در پشت پرده اي نازک خطاب به اعضاي جريان انحرافي مجتمع در روستاي بدشت به سخنراني پرداخت. اين سخنراني با دفعات قبل تفاوت هاي فاحشي داشت زيرا اين بار وي با آرايش به همراه زيور آلات و برتن کردن لباسي نازک و سفيد به ميان جمع افراد فريب خورده آمده بود. وي به دو خدمتکار خود دستور داده بود که هر گاه در ضمن سخنراني اشاره کردم، دو سوي پرده را از بند آزاد کرده تا پرده از ميان من و مخاطبين کنار رود.
اينگونه پرده بين گوينده و مخاطب به کنار مي رود و مخاطبين شاهد صحنه اي مي شوند که هيچگاه تصورش را نداشتند.
زرين تاج سخنراني خود را آغاز کرد و در اين مجلس برخلاف جلسات پيشين سعي نمود که نطقش همراه با عشوه و غمزه و جذبه توأم باشد تا مورد توجه بيشتري واقع شود و به اين منوال بتواند قائميت ميرزا علي محمد شيرازي و نسخ اسلام را اعلام کند.
در يک آن اشاره نمود و خدمتکار آنچه را که مأمور بود انجام داد و پرده حائل ميان مخاطب و سخنران به يکباره به کنار رفت. در اين لحظه برخي حضار از روي شرم سرها را پايين انداخته و برخي نيز با چشماني گشاده به وي زل زده و دل به دلبر سپرده بودند.(11) در همين موقع بين اعضاي بابي که شاهد اين ماجرا بودند همهمه اي پيچيد. برخي از حضار چون شيخي مسلک بوده و از ابتدا به اميد ياري رساندن به امام زمان گرد باب جمع شده بودند، راه خود را از بابيه جدا کرده و مجلس را ترک گفتند. آنها هرگز باب را داراي ويژگيهاي حضرت مهدي(عج) نميدانستند و قائميت او را نپذيرفتند.(12) يکي از مشهورترين آنها فردي به نام عبدالخالق اصفهاني بود که با ديدن اين صحنه هاي مستهجن، با خنجري گلوي خود را چاک داد و خون آلود از اجتماع بدشت گريخت!(13) به اين ترتيب، استعمار توانست با هدايت جريان بدشت، بحران هاي پياپي را بر اين کشور وارد سازد به اين اميد که شايد بتواند ايران را مستعمره خود سازد، لکن اين خواسته دشمن با وجود در صحنه بودن علماي اعلام و بصير همچون ميرزاي شيرازي، شيخ فضل الله نوري، آخوند خراساني و ... تا زمان سقوط قاجار هيچگاه نتوانستند به خواسته خود برسند.
اين فرقه از دوران شکل گيري تاکنون همچون يک ساز موسيقيايي هر ازگاهي و در مواقع مورد لزوم، در ميان سازهاي قدرت هاي سلطه عليه مردم و کشور ايران، به نواختن آموزه هاي ضد ملي و ضد هويتي پرداخته است و توانسته در تاريخ پر فراز و نشيب اين سرزمين، نقش ستون پنجم را براي دولت هاي استعماري به خوبي ايفا کند.
ضروري است، براي تنوير اذهان در رابطه با شخصيت و اقداماتي که زرين تاج قزويني که حالا طاهره ناميده مي شود، با توجه به اسناد و مدارک تشکيلات بهائيت مطالبي ارائه شود تا خوانندگان محترم با يکي از سرکردگان تشکيلات سياسي- جاسوسي بهائيت آشنايي پيدا کنند. در همين راستا شفافيت در شماره هاي بعدي خود بخشي را به اين امر اختصاص مي دهد.
پي نوشت:
1- Narrative of a mission to Bokhara, in the years 1843-1845, to ascertain the fate of Colonel Stoddart and Captain Conolly/ by the Rev. Joseph Wolff/ New York: Harper and Brothers، 1845=1224
2- مطالع الانوار، نبيل زرندي، ترجمه و تلخيص عبدالحميد اشراق خاوري، مؤسسه ملي مطبوعات امري، تهران، 134بديع، ص12.
3- مذاهب ملل متمدنه: تاريخ سيد علي محمد معروف به باب، مسيو نيكلا، اصفهان، بي نا،1322.
4- مطالع الانوار، نبيل زرندي، ترجمه و تلخيص عبدالحميد اشراق خاوري، مؤسسه ملي مطبوعات امري، تهران، 134بديع، ص269.
5- مکاتيب عبد البهاء، جلد اول، بي نا، بي تا، ص237.
6- مذاهب ملل متمدنه: تاريخ سيد علي محمد معروف به باب، همان، ص 290.
7- مطالع الانوار، همان، ص270.
8- عبدالحسين آواره، الکواکب الدريه في مآثر البهائيه، مصر 1342/1923، ص ۱۲۹.
9- Abbas Amanat , Resurrection and renewal: the making of the Babi movement in Iran , 1844-1850, Ithaca 1989
10- نظر به اينکه خانم ها از لحاظ سازمان دفاعي و فکري نوعاً با مردها متفاوت اند و زودتر تحت تأثير قرار مي گيرند، چنانچه مرتد شوند، اسلام براي آنها کيفر آسانتري قرار داده است.
11- مذاهب ملل متمدنه: تاريخ سيد علي محمد معروف به باب، همان.
12- قرن بديع، شوقي رباني، ص 95.
13- مطالع الانوار، همان، ص272.
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum371/thread60039.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر