۱۳۹۲ آذر ۸, جمعه

وصیت نامه امام خامنه ای


«وصیت‌نامه سیدعلی خامنه‌ای مرقومه لیله یکشنبه 27 شوال 1382 قمری» یعنی فردا شب حادثه مدرسه فیضیه

متن وصیت‌نامه این است:




بسم‌الله الرحمن الرحیم



«عبدالله علی بن جواد الحسینی الخامنه‌ای غفرالله لهما یشهد ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمداً صلی‌الله علیه و آله عبده و رسوله و خاتم‌الانبیاء و ان ابن عمه علی بن ابیطالب علیه‌السلام وصیه سیدالاوصیاء و ان الاحد عشر من اولاده المعصومین صلوات‌الله علیهم الحسن والحسین و علی و محمد و جعفرو موسی و علی و محمد و علی و الحسن و الحجه اوصیائه و خلفائه و امناءالله علی خلقه و ان الموت حق و المعاد حق و الصراط حق و الجنه و النار حق و ان کل ما جاء به النبی صلی‌ الله علیه و آ‌له حق. اللهم هذا ایمانی و هو ودیعتی عندک اسئلک ان تردها الی و تلقیها ایای یوم حاجتی الیها بفضلک و کرمک.



مهم‌ترین وصیت من آن است که دوستان و عزیزان و سروران من، کسانی که بهترین ساعات زندگی من با آنان و یاد آنان سپری شده است، مرا ببخشند و بحل کنند و این وظیفه را به عهده بگیرند که مرا از زیر بار حقوق‌الناس رها و آزاد نمایند. ممکن است خود من نتوانم از همه کسانی که ذکر سوءشان بر زبانم رفته و یا بدگویی‌شان را از کسی شنیده‌ام، حلیّت بطلبم. این کار مهم و ضروری را باید دوستان و رفقای من برای من انجام دهند.



دارایی مالی من در کم هیچ است، ولی کفاف قرض‌های مرا می‌دهد. تفصیل قروض خود را در صفحه جداگانه یادداشت می‌کنم که از فروش کتب مختصر و ناچیز من ادا شود. هر کسی هم که مدعی طلبی از من شود، هر چند اسمش در آن صفحه نباشد، قبول کنند و ادا نمایند،... پنج ـ شش سال نماز هر چه زودتر ادا و مرا از رنج این دین الهی راحت کنند (البته یقیناً آن‌قدر مقروض نبودم، ولی احتیاط کردم). مبلغی به‌عنوان ردّ مظالم بابت قروض جزئی از یاد رفته به فقرا بدهند.



از همه اعلام و مراجع و طلاب و دوست و آشناها و اقوام و منسوبین من استحلال شود. (چون آن روزها نق و نوق علیه آقایان در جلسات زیاد بود که چرا فلانی اقدام نکرده، فلانی چرا این حرف را زده و این مطلب را گفته است، لذا خواستم از آقایان اعلام و مراجع حلیت طلب کنند).



و گمان می‌کنم بهترین راه این کار آن است که عین وصیت‌نامه مرا در مجلسی عمومی که آشنایان من باشند، قرائت کنند. پدر و مادرم که در مرگ من از همه بیشتر عزادار هستند، به مفاد حدیث شریف اذا بکیت علی شیء فابک علی‌الحسین، به یاد مصائب اجدادمان از من فراموش نخواهند کرد ان‌شاءالله تعالی.



گویا دیگر کاری ندارم. اللهم اجعل الموت اول راحتی و آخر مصیبتی و اغفرلی و ارحمنی بمحمد و آله الاطهار.



العبد علی الحسینی الخامنه‌ای»



حالا صورت قرض‌هایم را که در صفحه جداگانه‌ای نوشته‌ام برایتان می‌خوانم:



حدود 100 تومان، مقدس‌زاده بزاز (مشهد)



کمتر از 30 تومان، خیاط گنگ (مشهد) 2 یا 3 تومان، عرب خیاط(قم)



مطابق دفتر دین، آقا شیخ حسن بقال کوچه حجتیه (قم) (چون مرتب با او سر و کار داشتیم و نمی‌دانستیم چقدر به او بدهکاریم) گویا چند تومانی



آقای شیخ حسن صانعی (قم) 32 تومان تقریباً



حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی (قم) (بیشترین پولی را که من آن زمان مقروض بودم، به آقای هاشمی بود. چون وضعش نسبتاً خوب بود، از او قرض می‌کردیم.)



مطابق دفتر دین، آقای مروارید کتاب فروش (قم)



مطابق دفتر دین، آقای مصطفوی کتاب فروش (قم)



10 تومان آقای علی حجتی کرمانی



شاید 5 تومان، محمد آقا نانوا نزدیک منزل (مشهد)






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum285/thread60055.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: