ذکر عظیم ترین نعمت خدا
مطلب کلى ـ که با آن آشنا شدیم ـ این بود که رابطه انسان با خودش و هر موجود دیگر رابطه اى است ادراکى. و در واقع با تکیه بر این مطلب مى توان گفت: حیات انسان، حیاتى ادراکى بوده و کیفیت روحى او معلول ادراکاتى است که دارد. اگر مدرک شخصى، در تمام لحظات زندگى، دنیا باشد و آنچه متعلق به دنیاست، او انسانى دنیوى خواهد بود. وصفات دنیا در او ظهور خواهد یافت. همان صفاتى که در حدیث معراج راجع به اهل دنیا ذکر شده است:
«اهل دنیا کسانى هستند که خوردن، خنده، خواب و عصبانیتشان زیاد است; اگر با کسى بدى کنند زبان عذرخواهى ندارند; اگر کسى معذرت خواست، قبول نمى کنند; در وقت اطاعت از خدا، کسل و بى حالند و در هنگام معصیت شجاع; از آرزوى دور و اجل نزدیک برخوردارند: به محاسبه نفس نمى پردازند; پرگو هستند;... آنان داراى جهل و حماقت بوده و در برابر کسى که از او دانش مى آموزند تواضع نمى کنند; خودشان را عاقل و از جمله عقلا مى پندارند در حالى که نزد انسانهاى عارف و با ایمان، احمقهایى بیش نیستند.
یا أحمد إنَّ عیب أهل الدنیا کثیرٌ; اى احمد(صلى الله علیه وآله وسلم)! به راستى عیب اهل دنیا زیاد است.»(23)
همینطور اگر مدرک انسان خدا باشد وشخص در تمام لحظات زندگى در اندیشه او و آنچه متعلق به اوست، باشد; فضایل انسانى که همانا اسماء نیکوى اوست در نفس، ظهور فعلى خواهند یافت. ذکر خدا که همان درک خاص قلبى نسبت به خداى متعال هست، هر قدر شدید باشد، ظرف وجودى انسان، وسعت بیشترى براى کسب معالى اخلاق پیدا خواهد کرد و خاص ترین مردم در نزد خدا خواهد شد. مردى به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)عرض کرد: «دوست دارم خاص ترین مردم نزد خداى متعال باشم.» حضرت(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: «خدا را بسیار یاد کن که خاص ترین بندگان خداى متعال خواهى بود.»
هر نعمتى از نعمتهاى خدا براى انسان عظیم است. اما نعمتى که انسان را خاص ترین بندگان بگرداند ومعالى و مکارم اخلاق و اسماء نیکوى خداوندى را مظروف روح انسانى قرار دهد، بسیار عظیم است. با ذکر و یاد خدا، حیات انسان، حیاتى ادراکى، الهى خواهد بود.
امام زین العابدین(علیه السلام) در دعاى «ذاکرین» به خداى خود خطاب کرده و مى فرماید: «معبودا! اگر قبول امر تو واجب نبود، هر آینه تو را از ذکر خودم منزه مى کردم. علاوه بر این، ذکر تو به وسیله من به اندازه و ظرفیت وجودى من است نه به قدر عظمت و مطلق بودن تو. وچه امید است به این که ظرفیت وجودى ام به حدّى برسد که محل تقدیس تو باشد; با این حال:
«مِن أعظمِ النّعَمِ عَلَیْنا جَریانُ ذِکْرکَ عَلى أَلْسِنَتِنا وإذنُکَ لَنا بدُعائکَ وتَنْزِیهکَ وَتَسْبِیحکَ...» ; از عظیم ترین نعمتهاى تو بر ما، جریان ذکر و یاد تو بر زبانهاى ماست، و این که اجازه فرمودى تو را بخوانیم و منزه (از هر عیب ونقص) قرار دهیم و تو را تسبیح بگوییم.
پس از آن که امام(علیه السلام) ذکر را بزرگترین نعمت مى شمارد، از خداى بزرگ چنین درخواست مى کند: «إلهى! فَألْهمْنا ذِکْرَکَ فى الْخَلاءِ وَالْمَلاءِ واللَّیْلِ والنَّهارِ وَالاْعْلانِ والاْسْرارِ وَ فِى السَّراءِ والْضَرّاءِ وانِسْنا بالْذَّکْرِ الْخَفیَ وَاسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ الزَّکیّ...» ; معبودا! ذکر و یاد خودت را در خلوت و در میان مردم، شب و روز، ظاهر و پنهان و خوشحالى و بدحالى به ما الهام فرما. و ما را به ذکر خفى و پنهان همدم گردان و به عمل پاک وادار فرما.
«... فَلا تَطمَئنُّ القُلُوبُ إلاّ بذِکْراکَ وَ لا تسْکُنُ النُّفوسُ إلاّ عِنْدَ رُؤیاکَ...» ; قلبها اطمینان و آرامش نمى یابند جز با یاد تو و نفسها آرام نمى گیرد جز با دیدن تو (به دل)...
«وَاسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّة بَغَیْرِ ذِکْرِکَ وَمِنْ کُلِّ راحَة بِغَیْرِ اُنسِکَ...» ; آمرزش مى طلبم از هر لذتى که بدون یاد تو بوده و از هر راحتى که بدون انس با تو باشد...
«...إلهى! أنتَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقّ: یا أیهَا الَّذینَ امَنُوا اذْکُرُوا الله ذِکْراً کَثیراً وَسَبِّحوهُ و بُکْرَةً و أصَیلاً. وَ قُلْتَ و قولکَ الحقُّ : فَاذْکُرُونى أذْکُرکُم.فَامَرْتَنا بِذِکْرِک...»;(24) معبودم ! تو فرمودى و فرموده تو حق است: «اى آنانى که ایمان آوردید! خدا را به یاد آورید، یادآوردنى بسیار; و او را اول روز و آخر روز تسبیح گویید.» و فرمودى و فرموده تو حق است: «مرا به یاد آورید تا شما را به یادم آورم» و ما را به ذکر و یاد خودت امر فرمودى...
مطلب کلى ـ که با آن آشنا شدیم ـ این بود که رابطه انسان با خودش و هر موجود دیگر رابطه اى است ادراکى. و در واقع با تکیه بر این مطلب مى توان گفت: حیات انسان، حیاتى ادراکى بوده و کیفیت روحى او معلول ادراکاتى است که دارد. اگر مدرک شخصى، در تمام لحظات زندگى، دنیا باشد و آنچه متعلق به دنیاست، او انسانى دنیوى خواهد بود. وصفات دنیا در او ظهور خواهد یافت. همان صفاتى که در حدیث معراج راجع به اهل دنیا ذکر شده است:
«اهل دنیا کسانى هستند که خوردن، خنده، خواب و عصبانیتشان زیاد است; اگر با کسى بدى کنند زبان عذرخواهى ندارند; اگر کسى معذرت خواست، قبول نمى کنند; در وقت اطاعت از خدا، کسل و بى حالند و در هنگام معصیت شجاع; از آرزوى دور و اجل نزدیک برخوردارند: به محاسبه نفس نمى پردازند; پرگو هستند;... آنان داراى جهل و حماقت بوده و در برابر کسى که از او دانش مى آموزند تواضع نمى کنند; خودشان را عاقل و از جمله عقلا مى پندارند در حالى که نزد انسانهاى عارف و با ایمان، احمقهایى بیش نیستند.
یا أحمد إنَّ عیب أهل الدنیا کثیرٌ; اى احمد(صلى الله علیه وآله وسلم)! به راستى عیب اهل دنیا زیاد است.»(23)
همینطور اگر مدرک انسان خدا باشد وشخص در تمام لحظات زندگى در اندیشه او و آنچه متعلق به اوست، باشد; فضایل انسانى که همانا اسماء نیکوى اوست در نفس، ظهور فعلى خواهند یافت. ذکر خدا که همان درک خاص قلبى نسبت به خداى متعال هست، هر قدر شدید باشد، ظرف وجودى انسان، وسعت بیشترى براى کسب معالى اخلاق پیدا خواهد کرد و خاص ترین مردم در نزد خدا خواهد شد. مردى به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)عرض کرد: «دوست دارم خاص ترین مردم نزد خداى متعال باشم.» حضرت(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: «خدا را بسیار یاد کن که خاص ترین بندگان خداى متعال خواهى بود.»
هر نعمتى از نعمتهاى خدا براى انسان عظیم است. اما نعمتى که انسان را خاص ترین بندگان بگرداند ومعالى و مکارم اخلاق و اسماء نیکوى خداوندى را مظروف روح انسانى قرار دهد، بسیار عظیم است. با ذکر و یاد خدا، حیات انسان، حیاتى ادراکى، الهى خواهد بود.
امام زین العابدین(علیه السلام) در دعاى «ذاکرین» به خداى خود خطاب کرده و مى فرماید: «معبودا! اگر قبول امر تو واجب نبود، هر آینه تو را از ذکر خودم منزه مى کردم. علاوه بر این، ذکر تو به وسیله من به اندازه و ظرفیت وجودى من است نه به قدر عظمت و مطلق بودن تو. وچه امید است به این که ظرفیت وجودى ام به حدّى برسد که محل تقدیس تو باشد; با این حال:
«مِن أعظمِ النّعَمِ عَلَیْنا جَریانُ ذِکْرکَ عَلى أَلْسِنَتِنا وإذنُکَ لَنا بدُعائکَ وتَنْزِیهکَ وَتَسْبِیحکَ...» ; از عظیم ترین نعمتهاى تو بر ما، جریان ذکر و یاد تو بر زبانهاى ماست، و این که اجازه فرمودى تو را بخوانیم و منزه (از هر عیب ونقص) قرار دهیم و تو را تسبیح بگوییم.
پس از آن که امام(علیه السلام) ذکر را بزرگترین نعمت مى شمارد، از خداى بزرگ چنین درخواست مى کند: «إلهى! فَألْهمْنا ذِکْرَکَ فى الْخَلاءِ وَالْمَلاءِ واللَّیْلِ والنَّهارِ وَالاْعْلانِ والاْسْرارِ وَ فِى السَّراءِ والْضَرّاءِ وانِسْنا بالْذَّکْرِ الْخَفیَ وَاسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ الزَّکیّ...» ; معبودا! ذکر و یاد خودت را در خلوت و در میان مردم، شب و روز، ظاهر و پنهان و خوشحالى و بدحالى به ما الهام فرما. و ما را به ذکر خفى و پنهان همدم گردان و به عمل پاک وادار فرما.
«... فَلا تَطمَئنُّ القُلُوبُ إلاّ بذِکْراکَ وَ لا تسْکُنُ النُّفوسُ إلاّ عِنْدَ رُؤیاکَ...» ; قلبها اطمینان و آرامش نمى یابند جز با یاد تو و نفسها آرام نمى گیرد جز با دیدن تو (به دل)...
«وَاسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّة بَغَیْرِ ذِکْرِکَ وَمِنْ کُلِّ راحَة بِغَیْرِ اُنسِکَ...» ; آمرزش مى طلبم از هر لذتى که بدون یاد تو بوده و از هر راحتى که بدون انس با تو باشد...
«...إلهى! أنتَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقّ: یا أیهَا الَّذینَ امَنُوا اذْکُرُوا الله ذِکْراً کَثیراً وَسَبِّحوهُ و بُکْرَةً و أصَیلاً. وَ قُلْتَ و قولکَ الحقُّ : فَاذْکُرُونى أذْکُرکُم.فَامَرْتَنا بِذِکْرِک...»;(24) معبودم ! تو فرمودى و فرموده تو حق است: «اى آنانى که ایمان آوردید! خدا را به یاد آورید، یادآوردنى بسیار; و او را اول روز و آخر روز تسبیح گویید.» و فرمودى و فرموده تو حق است: «مرا به یاد آورید تا شما را به یادم آورم» و ما را به ذکر و یاد خودت امر فرمودى...
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum81/thread59082.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر