هنگامى چنان اتفاق افتاد كه حسنين (عليه السلام) سه روز هيچ چيزى از خوراكى نخورده بودند، از گرسنگى بى تاب شده ، از مادر چيزى طلب كردند. چون در خانه از جنس خوردنى چيزى نبود، هر دم ايشان را به بهانه اى تسلى داده كه جد بزرگوارتان مى آيد و چيزى برايتان مى آورد. باز آنان زارى مى كردند، به حدى كه جناب فاطمه (سلام الله عليها) دلگير شد و اشكش جارى گرديد برخاسته قدرى سنگ ريزه جمع نمود، در ديگى كرد و بالاى آن آب ريخت ، سر ديگ را پوشانيده ، آتش در زير آن روشن كرد تا جوش آمد و به فرزندان دلبندش فرمود: اى جانان مادر! اينك صبر كنيد، طعام بار كرده ام ، هنوز پخته نشده است .
ايشان بيرون مى رفتند و بعد از زمانى مى آمدند و به مادر مى گفتند: اگر آن پخته است جهت ما بياور. آن بانو مى فرمود: هنوز خام است ، ساعتى صبر كنيد تا پخته شود.
امام حسن (عليه السلام) بر سر ديگ رفته و سرپوش را برداشت و گفت : اى مادر! اگر پخته يا خام ، قدرى براى ما بردار تا بخوريم .
فاطمه (سلام الله عليها) كاسه برداشت و فرمود: عجب كه پخته باد. چون بر سر ديگ آمد طعامى در كمال خوبى و خوشبويى است . پس بيرون آورد و نزد آنان نهاد. آنان مشغول خوردن شدند. فاطمه زهرا(سلام الله عليها) وضو تازه نمود شكر به جاى آورد و بعد از آن در وقت ضرورت چنان مى كرد.
چون اين خبر به پيامبر رسيد، فرمود: الحمدلله ، تو اى فاطمه چنان هستى كه در ذريه انبياء و اولياء سابق بوده.
ايشان بيرون مى رفتند و بعد از زمانى مى آمدند و به مادر مى گفتند: اگر آن پخته است جهت ما بياور. آن بانو مى فرمود: هنوز خام است ، ساعتى صبر كنيد تا پخته شود.
امام حسن (عليه السلام) بر سر ديگ رفته و سرپوش را برداشت و گفت : اى مادر! اگر پخته يا خام ، قدرى براى ما بردار تا بخوريم .
فاطمه (سلام الله عليها) كاسه برداشت و فرمود: عجب كه پخته باد. چون بر سر ديگ آمد طعامى در كمال خوبى و خوشبويى است . پس بيرون آورد و نزد آنان نهاد. آنان مشغول خوردن شدند. فاطمه زهرا(سلام الله عليها) وضو تازه نمود شكر به جاى آورد و بعد از آن در وقت ضرورت چنان مى كرد.
چون اين خبر به پيامبر رسيد، فرمود: الحمدلله ، تو اى فاطمه چنان هستى كه در ذريه انبياء و اولياء سابق بوده.
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum102/thread58864.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر