پیامبر دست در دست علی به همراه حضرت زهرا (علیهاسلام) براى مباهله رفتند.
مسیحیان و مسلمانان هیچ گاه فراموش نمیکنند واقعه ای که روز ۲۴ ذیالحجه در مدینه اتفاق افتاد.
سال نهم هجری پیامبر خدا به دستور خداوند نامهاى براى مردم نجران نوشته و آنان را به اسلام دعوت کردند. ایشان در نامه خود آنان را بین سه امر مخیر نمودند: اول این که مسلمان شوند، دوم این که جزیه دهند و بر دین خود باقى باشند، و اگر این دو را قبول نکردند آماده جنگ باشند.
اما نجرانیان با علمایشان و بزرگانشان در کلیساى اعظم جمع شدند تا در مورد نامه پیامبر خدا مشورت کنند. چند روز بحث و تبادل نظر کردند، کتاب «جامعه» و صحیفه حضرت شیث (علیهالسلام) و کتب انبیاء پیشین در مورد آخرین پیامبر خدا را خواندند و بالاخره تصمیم بر این شد که یک گروه ۸۸ نفرى شامل بزرگان درجه اول و رؤساى دینى و اجتماعى را به مدینه بفرستند تا بیشتر تحقیق کنند و برای مردم نجران خبر بیاورند.
خبر رسید جمعی از بزرگان نجران نامه پیامبر را دریافت کردهاند و حالا برای گفتگو با پیامبر به مدینه آمدهاند. نزد پیامبر (صلوات الله علیه و آله) رفتند تا با ایشان گفتگو کنند. آنها در بحث و گفتگو از هر بابى وارد شدند جوابى دندانشکن و قاطع از پیامبر خدا شنیدند و مبهوت ماندند.
در یکى از سؤالهایشان پرسیدند: آیا مخلوقى سراغ دارى که مانند عیسى بدون پدر به دنیا آمده باشد و مادرش هرگز همسرى اختیار نکرده باشد؟ رسول خدا به وحى الهى در جوابى زیبا خلقت پدر تمام انسانها، یعنى حضرت آدم (علیهالسلام) را مطرح کرده و فرمودند: «آدم از نظر خلقت عجیبتر از اوست. او نه پدر و نه مادر دارد.»
نجرانیان که همه شکستخورده و حیران مانده بودند وارد آخرین مرحله شدند و گفتند: بیا مباهله کنیم تا آشکار شود کدامیک از ما به حق سزاوارتر است و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
اینجا بود که جبرئیل بر رسول خدا نازل و آیه مبارکه ۶۱ سوره آل عمران را بر قلب پیامبر جاری کرد: «فَمَن حاجَّکَ فیه مِن بَعد ما جاءک مِنَ العلمِ فقُل تعالوا نَدعُ أبنائنا و أبنائکم و نسائنا و نسائکم و أنفُسَنا و أنفسکم ثُمَّ نَبتَهل فَنجعل لعنةَ اللَّه على الکاذبین.»
«اگر کسى با تو مجادله کند بعد از علمى که نزد تو آمده، بگو بیایید تا پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و نفس ما و نفس شما را فراخوانیم. آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»(۱)
قرار مباهله را به روز بعد یعنی ۲۴ ذیالحجه موکول کردند.
امروز پیامبر خواستند برای مباهله برود اما قبل از آن وارد خانه پاره تن اش؛ فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شدند. عبای مبارکشان را بر سر کشیدند و دخترشان و حسن و حسین و جانشان؛ امیرالمؤمنین علی (علیهماالسلام) را زیر عبا داخل نمودند و فرمودند: «پروردگارا برای هر پیامبری اهل بیتی بوده که خلق خاص او بودهاند. خدایا اینان اهل بیت من هستند، پس از ایشان شک و گناه را پاک کن.»(۲)
جبرئیل این بار با اجازه خدا از رسول خدا اذن گرفت و به این حلقه نورانی پیوست. دست خالی نیامده بود؛ آبه تطهیر را به رسول خدا هدیه کرد: «اِنّما یُریدُ اللَّه لیُذهبَ عنکم الرِّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً» (۳)
سپس پیامبر بزرگوار اسلام دست در دست علی (علیهالسلام)، در حالی که امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) در سمت چپ ایشان بودند به همراه حضرت زهرا (علیهاسلام) براى مباهله رفتند.
مسیحیان نجران که این منظره را دیدند و شمایل پیامبر و عترتشان (علیهمالسلام) را در کتب انبیاء خوانده بودند، در انجام مباهله مردد شدند. یکى از علمایشان گفت: اگر با او مباهله کنیم مو و ناخنى از ما روى زمین نخواهد ماند مگر آن که نابود مىشود. سپس از مباهله کردن عذر آوردند و پرداخت جزیه را قبول کردند.
__________________________________________________ __________________
پی نوشت ها:
۱- بحارالانوار، ج ۲۱ ص ۲۸۷ – ۲۸۰/ اقبال، ص ۵۱۱ – ۴/. احقاق الحق، ج ۲۲ ص ۳۳ و تفسیر قمى، ج ۱ ص ۱۰۴
۲- مفاتیحالجنان، شیخ عباس قمی
۳- سوره احزاب/ آیه ۳۳
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum229/thread59028.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر