غلبه بر هوای نفس، راه رسیدن به کمال
حضرت علی علیهالسلام در خطبه ۴۲ نهجالبلاغه میفرمایند:اى مردم شدیدترین خوف و هراسى که درباره شما دارم، براى دو چیز است: پیروى از هوى و درازى آرزو. اما پیروى از هوى آدمى را از برخوردارى از حق محروم مىکند و درازى آرزو، آخرت را به فراموشى مىسپارد.
پیروى از هوى مزاحم حق یابى
هوى عبارتست از امواجى که از جوشش غرائز حیوانى سر مىکشد و فضاى درون را تیره و تاریک مىسازد و عوامل و وسایل درک و دریافت حقیقت را فلج مىکند. این هوى با اینکه داراى جوهر و مبناى اصیلى جز خواستن بىمحاسبه چیز دیگرى نیست، مىتواند همه اصالتها و حقایق ریشهدار را از جلوی چشم انسان و عقل و وجدان او دور کند.
این همان «میخواهم» است که به هیچ علت و دلیلى جز خود تکیه نمیکند. و این یک سخن بىاساس است که در موقع سوال کسی که مطابق هوى عملى کرده است، بعنوان جواب بگوید: که «دلم خواست» کدام دل؟
ویرانگر موجودیت انسان
دل جایگاه دریافت عالىترین حقایق است، دل همان جنبه ملکوتى انسان است که خدا را به وسیله آن در مىیابد. دل جایگاه تصفیه همه مفاهیم و موضوعاتى است که حواس طبیعى آنها را به عقل نظرى تحویل مىدهد و عقل نظرى بدون اینکه بتواند آنها را از جنبه ارزشها و عظمتها درک کند،به دل تحویل مىدهد.
«دلم خواست، کردم» از آن جملات ویرانگر موجودیت آدمى است که با صورت حق بجانبش، آتش به ریشه همه اصول و قوانین مبتنى بر حق و حقیقت مىزند.هوى همان امواج بىمحاسبهایست که از جوشش غرایز انسانى سر بر مىکشند و بدون اعتنا به «باید»ها و «شاید»ها و «نباید»ها و «نشاید»ها همه اصالتها را به بازى گرفته و سرمایههاى حیات گرانبهاى آدمى را مستهلک مىسازند.
گاهى«هوى محورى» بقدرى شدت پیدا مىکند که تا سرحد معبودیت پیش مىرود. این خطر تباه کننده را خداوند سبحان در قرآن مجید گوشزد فرموده است: افرایت من اتخذ الهه هواه (جاثیه ۲۳) آیا کسی که هواى خود را براى خویشتن معبود اتخاذ کرده است؟!)
مهار هوی نفس
مهار کردن هوى براى وصول به حق و حقیقت، درست شبیه مهار کردن کوه آتشفشان است که مىتواند مقدمهاى براى استخراج مواد معدنى با ارزش آن کوه بوده باشد. درون آدمى داراى نیروها و استعدادهاى بسیار گرانبهایى است مانند معادن با ارزش در شکم کوه آتشفشان، هنگامی که هوىها به تموج در مىآیند، نه تنها آن نیروها و استعدادها خفه مىشوند، بلکه انسان در آن موقع بصورت آتشفشانى در مىآید که تبدیل به موجود خطرناک نیز مىگردد.
بطور قطع باید گفت دردهاى بیدرمان بشرى که سرتاسر تاریخ ما را فرا گرفته است، میکروبى جز هواهاى نفسانى نیست. هر کجا ستمى و تجاوزى دیدید، فورا به سراغ کشف ریشه اصلى آن بپردازید، خواهید دید که ریشه اصلى آن ستم و تجاوز هواى نفسانى یک یا چند نفر بوده است. دلیل اینکه در این مسئله ادعاى قطع و یقین کردیم این است که هر چه مقابل هوى است، اصیل و حقیقت است و جاى تردید نیست که از واقعیات اصیل و حقیقت هرگز ظلم و تجاوزى بهوجود نمىآید.
خطاها و اشتباهات ممکن است مردم یا خودانسان را براى مدتى حتى براى همیشه از برخوردارى از حقایق و اصالتها محروم نماید، ولى این محرومیت ظلم و تجاوز نیست، دلیل روشن این مسئله این است که بشر در طول تاریخ گذشتهاش به خاطر غوطهور شدن در مجهولاتی که به ضرر او تمام شده است، احساس ظلم و تجاوز نمىکند، بلکه تاسف مىخورد از اینکه چرا آن مجهولات را دیر کشف کرده است.
بعنوان مثال: هزاران و شاید میلیونها نفر در قرون و اعصار گذشته از بیمارى سل رنج برده و رخت از این دنیا بر بستهاند، اما بدان جهت که جهل به معالجه سل یک پدیده اختیارى و از روى هوى نبوده است، هیچ عاقلى نمیتواند گذشتگان را توبیخ کند به اینکه چرا بیماران شما رنج کشیدند و از دنیا رفتند و شما ظالم هستید ولى اگر یک یا چند انسان در امروز دواى بیمارى سل را به جهت سود کردن که آشکارترین مصداق هوى پرستى است، براى بالا بردن قیمت آن احتکار کنند، بدون تردید اینان ستمکار و متعدى و مبارزه کننده با حق هستند. از اینرو مبارزه و جهاد با نفس امری ضروری و واجب است.
ثمرات جهاد با نفس
همان گونه که در جبهه نظامی، مبارزان با دشمن، به پیروزی و عزت میرسند و وادادگان و فراریان از جبهه، شکست میخورند و بدنام میشوند، در جبهه «جهاد نفس» هم هر کس ایستادگی کند و تن به «اسارت نفس» ندهد و از «فرماندهی عقل» پیروی کند، نفس اماره را از میدان به در میکند و به جای اسیر نفس شدن، «امیر نفس» میشود.همه دوست دارند به خودسازی و کمال برسند و گناه نکنند؛ راهش چیست؟ تقویت اراده و غلبه بر هوای نفس و «نه» گفتن به شهوات و آزادی از اسارت هوسها و نتیجه آن هم رسیدن به «رضای الهی» و «بهشت برین» خواهد بود.
در کلمات رسول خدا(ص) آمده است: «جاهدوا اهواءکم تملکوا انفسکم؛(میزان الحکمه، حدیث ۲۷۶۶) با هوای نفس خود بجنگید تا مالک خودتان بشوید».
وقتی کسی مالک نفس خود شد، زمام اختیارش در دست هوای نفس نخواهد بود و همچون سواری است که زمام در دست اوست؛ هر گاه که بخواهد، حرکت میکند و هر گاه که بخواهد، میایستد؛ در برخورد با گناهها «توقف» میکند؛ از بیراهه ها، بر میگردد؛ درآمدهای حرام را نمیپذیرد؛ ارتباطهای خلاف شرع را نفی میکند؛ به لبخندهای مسموم و هولناک، اخم میکند؛ به ورطه شهوتها نمیافتد؛ به شیطان، سواری نمیدهد و عاقبت و آینده اش را در قمار هوس و لذتهای زودگذر نمیبازد.
قرآن کریم، به کسانی که از خدا میترسند و نفس خود را از هوا و هوس باز میدارند، مژده بهشت میدهد و دستاورد این جهاد با نفس و مخالفت با هوا را خلود در بهشت میداند؛«و اما مَن خافَ مَقام ربّه و نهی النّفس عَنِ الهوی فَإنّ الجنّه هی المأوی». امام علی علیهالسلام میفرماید: من این نفس خود را با تقوا رام میسازم؛ تا روز قیامت، ایمن به صحرای محشر آید. (نهجالبلاغه ترجمه دشتی نامه ۴۵).
مریم پناهنده
گروه اخلاق معبر ۹۱ ،
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1odxXGD
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر