۱۳۹۳ فروردین ۹, شنبه

تاریخ پابرهنه به دنبال کربلاست/مثنوی منتشر نشده احمد بابایی


«روزگار حاشیه»

مثنوی منتشر نشده احمد بابایی/تاریخ پابرهنه به دنبال کربلاست









احمد بابایی، شاعر معتقد است که شعر به پشتوانه قرآن و روایات، نمایشگاه معارف و عواطف است، از این رو عمیقا «وظیفه‌گرا» است.












احمد بابایی از نسل شاعران جوان آئینی کشور است که در کنار نام‌هایی مانند محمد سهرابی، وحید قاسمی، احمد علوی، قاسم صرافان، محسن عرب‌خالقی، سیدحمیدرضا برقعی و دیگران در حوزه شعر مذهبی خوش درخشیده‌اند. بابایی علاوه بر شاعری ذاکر اهل‌بیت(ع) هم هست و آنگونه که خود می‌گوید این‌ها را از پدرش «حاج سیروس» به ارث برده است.


بابایی درباره کارکرد شعر مذهبی معتقد است: «از خصوصیات شعر آیینی، باز کردن فضای «معرفت افزایی» است. شعر فرزند معرفت و عاطفه است. عقلانیت در شعر، استخوان‌بندی متصل به منبع وحی و روایت و تاریخ و حکمت است و عاطفه‌گرایی در شعر، محصولِ وصل خیال و موسیقی و زیبایی‌شناسی؛ بدین‌ترتیب شعر به پشتوانه قرآن و روایات، نمایشگاه معارف و عواطف است، فلذا «وظیفه گرا» است«.

وی ادامه می‌دهد: «شعر آئینی، شعر مدح فضائل و صاحبان فضال است و قطعاً این شعر، نمی‌تواند در قبال رذائل و صاحبان رذائل بی‌تفاوت باشد. شاعری که دغدغه نهی از رذائل ندارد و غیرمسئولانه به صاحبان رذائل می‌پردازد (چه به مدح و چه قدح) جاهل متنسک است. اختلاف افکنی، کمکی به مدح فضائل نمی‌کند«.

این شاعر جوان همچنین در خصوص ارتباط شعر و فرهنگ و سیاست می‌گوید: «ذاتاً گریه بر مظلوم و گریاندن مردم و تحریک عواطف به نفع مظلوم عملی سیاسی است. مرثیه اهل بیت علیهم السلام ذاتاً سیاسی است. فرهنگ ظلم‌ستیزی، ثمره مرثیه و گریه است. بی‌تفاوتی در برابر ظلم و ظالم، شراکت در ظلم است. ظالم‌های تاریخ مدیون حماقتِ خشک‌مقدس‌هایِ بی طرفی هستند که ظلم را می‌بینند و حتی به کلام، اعتراض نمی‌کنند. اما از طرف دیگر، در جامعه سیاست‌زده،گاهی فهم وظیفه مشکل می‌شود. سیاست بازی و سیاست‌زدگی میوه تلخِ «جهل» است. بابایی تاکید می‌کند که «جنگ حق و باطل، دائمی و تاریخی و ابدی و واقعی است. بدانیم که مدعی ایمان، دچار امتحان خواهد بود». این شعر منتشر نشده را احمد بابایی :


«روزگار حاشیه »



در روزگار حاشیه، در متنِ خوابِ خود

حس می‌کنم سوالِ تو را در جوابِ خود



دودِ چراغ خورده‌ام از هولِ حیله‌ها

پائین کشیده‌اند مرا با فتیله‌ها



از پلکِ کج، «ستاره‌ی داوود» می‌چکد

خونِ خداست، از لبِ تِلمود میچکد



در غار و گورِ قحطی و قانون رسیده‌ایم

چون بارِ کج، به «تپّه‌ی صهیون» رسیده‌ایم



«تورات»، مسخِ پنجه‌ی «اوراد» می‌شود

«موسی» اسیر جادوی «موساد» می‌شود



میراث‌خوار قافله‌ای رنج‌دیده‌ام

جُغدی که سلطه یافته بر گنج دیده‌ام



از شطِّ رنج، دامنِ اندیشه می‌کشند

اینجا برای مات شدن، شیشه می‌کشند



دارم از این پیاز و عدس، سیر می‌شوم

گیرم نیامد آدم و «جن‌گیر» می‌شوم!



عمری اگر که مدحِ خِرَد چیدم از خِرَد

مایوسم از اشاره و نومیدم از خِرَد



رفتیم چون ذغال، به فیضِ زبانه‌ها

از موشخانه‌ها به فراموشخانه‌ها



***



شاعر، اگر سپاهِ ابابیل می‌گذاشت

بُت در صفِ نمازِ تو زنبیل می‌گذاشت



شاعر، یقین بیار به دینِ حباب‌ها

در روزگارِ حاشیه در متنِ خواب‌ها



***



می‌آیم از کنایه به سمتی که نام نیست

جایی که دوست هست و حلال و حرام نیست



جایی که زوزه میرَمَد از چشم گرگ‌ها

جایی کنار قصه‌ی مادربزرگ‌ها



جایی که خاک و ریشه، بدون درخت نیست

تشخیص آه از نفسِ سنگ، سخت نیست



جایی که زخمِ لب‌گزه‌ها خوب می‌شود

جایی که صبر، روزی ایّوب می‌شود



جایی که تازیانه به عیسی نمی‌زنند

زخم زبان به مریم عذرا نمی‌زنند



جایی که نوح از پسرش دست می‌کشد

جایی که نیست، در نظرم هست می‌کشد


***

تاریخ، پابرهنه به دنبال کربلاست
تاریخ، سرشکسته‌ی گودال کربلاست






منبع:تسنیم






ادامه مطلب ....



http://ift.tt/1k75KAu



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: