هنر ودکوراسیون و معماری به معنای اعم و اخص،از دستاوردهای حیات انسان و محل تجلی روح بی قرار اوست که با آنها زندگی کرده و از آن طریق خود را معرفی نموده است.به عبارتی ، برای انسان، هنر و دکوراسیون داخلی و معماری دستاویزی در فهم خویش است.اگر معماری ،ظرف زندگی انسان و اصلی ترین صورت تجلی فرهنگ انسانی تعریف شده است ،پس باید بتوانیم نسبت آثاری که امروزه می سازیم را با آنچه به ان دست یافتیم، دریابیم.اگر در گذشته تحول در حوزه معماری و معماری داخلی و دکوراسیون داخلی،مسیر طبیعی و منطقی خود را طی کرده است ،چگونه این سیر تحول ،که تا گذشته ای نه چندان چندان دور استمرار داشته ، چنین قطع شده ،به انحراف کشیده و نسبتی بین خود،سرزمین و مردمانش فراهم نمیسازد؟البته این سیر تحول در مواقعی و در نقاطی از تاریخ خود،تحت فشار بوده ولی در برابر آنها ایستاده ،از خود واکنش نشان داده و خود را تا اینجا رسانده است.پس چگونه ناگهان از خود جدا شده و به دیگر سو و کسانی که از او و دلسوز نیستند ،متمایل شده است؟ در حقیقت،هنر و معماری ما از اولین نقاط تجلی خود ،معرف این سرزمین و ساکنانش بوده و از ای رو بوی آشنایی می دهد.پیری مجرب است که ضعف و شکست در او راهی ندارد ، رستمی است که نشستن کار او نیست ،گرچه باید به یاد بیاوریم که رستم سرزمین ما،آنگاه شکست که ایران و روح ایرانی شکسته شد.رستمی که تمامی امال و آرزوهای ما در او خلاصه و هر آنچه داشتیم ،به او منتهی میشد.
اکنون چگونه می شود رستم دلاور ایتن سرزمین را بار دیگر نیرومند و جوان کرد تا بر رخش خود سوار شود و ما را به دنبال خود به آینده ببرد؟از چه رو به دنبال دیگری هستیم؟
گویی از یادمان رفته وجود رستمی که ذره ذره ی وجودمان به او وابسته است و همه ی آن چیزی را که از او می دانستیم، از یاد برده ایم ،اما سوال اینجاست که برای درمان این فراموشی چه باید کرد؟چگونه خود را از چنبره ی این بیماری می توان رها ساخت ؟در واقع باید رستم آمال و ارزوهای این سرزمین را فرا بخوانیم .رستم امروز ما ،رستم زمانه ی ما ،رستمی برامده از دیروز ،برای و گذر به سرزمین مان می رساند و یادآور تمام حوادث خوب ،بد و گردنه های دشواره آن است.او در امروزمان خاطرات دیروزمان را حکایت می کند چنانچه فردوسی برای نجات ایران ،از خاطرات دیروز سخن میگوید.
اکنون چگونه می شود رستم دلاور ایتن سرزمین را بار دیگر نیرومند و جوان کرد تا بر رخش خود سوار شود و ما را به دنبال خود به آینده ببرد؟از چه رو به دنبال دیگری هستیم؟
گویی از یادمان رفته وجود رستمی که ذره ذره ی وجودمان به او وابسته است و همه ی آن چیزی را که از او می دانستیم، از یاد برده ایم ،اما سوال اینجاست که برای درمان این فراموشی چه باید کرد؟چگونه خود را از چنبره ی این بیماری می توان رها ساخت ؟در واقع باید رستم آمال و ارزوهای این سرزمین را فرا بخوانیم .رستم امروز ما ،رستم زمانه ی ما ،رستمی برامده از دیروز ،برای و گذر به سرزمین مان می رساند و یادآور تمام حوادث خوب ،بد و گردنه های دشواره آن است.او در امروزمان خاطرات دیروزمان را حکایت می کند چنانچه فردوسی برای نجات ایران ،از خاطرات دیروز سخن میگوید.
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/2dcy4qu
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر