حضرت امام جواد علیه السلام در پاسخ به عبدالعظیم حسنی از پدران بزرگوارش نقل میفرماید: لو تکاشفتم ما تدافنتم- اگر عیبهای هر یک از شما بر دیگری آشکار میشد، همدیگر را دفن نمیکردید. (منتهی الامال ج2 ص 522)
فرمایش حضرت حداقل حاوی دو درس بزرگ است. اول اینکه؛ هیچگاه نباید به خاطر برخورداری از بعضی کمالات مادی و معنوی، دچار غرور و نخوت شده و فخرفروشی کنیم. همیشه این را بهخاطر داشته باشیم که به غیر از معصومین(ع) و اولیا بزرگ الهی، سایر مردم کم یا بیش درخور آلودگیهایی در افکار و اعمال و اخلاق دارند که فقط خدا از آنها با خبر است و از باب لطف و رحمت خویش پنهانشان ساخته است و از رهگذر ستاریت الهی آبرویمان پیش عالم و آدم محفوظ مانده است. ضمن اینکه باید توجه داشت کمالات و برخورداریهای ما همه و همه از ناحیه خدا بوده و از خود هیچ نداریم. در دعای عرفه میخوانیم:
ای مولای من، گناه مرا از پدران و مادران پنهان داشتی تا آزارم ندهند و هم از خویشان و برادران که مرا سرزنش نکنند و از عقوبت سلاطین نگاهم داشتی، چون اگر آنها آنگونه که تو از گناهانم آگاهی، باخبر میشدند، مرا از خود میراندند و پیوندشان را با من میگسستند. در احادیث داریم که: هرگاه خدا سر بنده را در دنیا بپوشاند، کرم او از آن بالاتر است که در آخرت ظاهر گرداند و اگر در دنیا پرده از آن براندازد، کریمتر از آن است که دوباره در آخرت آن را فاش کند.
روز قیامت فردی را میآورند که به شدت گریه میکند. میپرسند: چرا گریه میکنی؟ میگوید: چون در این روز عیوب من پیش انسانها و فرشتگان عیان خواهد شد. خدا میفرماید: ای بنده من تو را در دنیا رسوا نکردم در حالی که مشغول معصیت بوده و خنده سر میدادی، چگونه امروز ترا رسوا کنم در حالی که گناه نمیکنی اما چشمانت گریان است.
خداوند، تنها حسابرس
نقل میکنند: روز محشر پیامبر(ص) از خدا درخواست میکند که محاسبه امت او را در حضور فرشتگان و انبیاء و سایر امتها انجام ندهد، تا عیبهایشان فاش نشود. بلکه حسابشان جوری انجام شود که فقط من و تو از آن مطلع گردیم. خطاب رسد که ای حبیب من، من به بندگان خود از تو مهربانتر هستم. من شایسته نمیدانم که حتی تو نیز بر عیوب آنها آگاه شوی و موجب شرمساری آنان گردد. لذا من خود به تنهایی به حساب آنها رسیدگی میکنم و هیچکس را از اسرار آنها با خبر نخواهم کرد. (معراجالسعاده ص 451)
کاوش عیب دیگران، ممنوع!
درس دیگر این است که نباید دنبال عیوب دیگران بود. علی(ع) فرمود: هر کس در عیب خود نظر کند، از توجه به عیوب مردم بازمیماند. (حکمت 349) امام صادق(ع) میفرماید: فردی که در پی آشکار ساختن عیب دیگران است و از معایب خود غافل مانده، بدون شک دچار مکر خدا گردیده است. (میزان الحکمه ج 2 ص 755)
مرحوم مجتهدی تهرانی میگفتند: پردهدری نکنید. همانطور که خدا نسبت به ما چنین کرده است. ما خیلی بدی کردیم اما خدا نگذاشته است کسی بفهمد. اگر بوی گناه بلند میشد، دو نفر نمیتوانستند کنار هم بنشینند. چون گناه بو دارد و فقط اولیاء خدا متوجه میشوند و گاهی آن فرد را صدا کرده و به او میگویند: مواظب باش، چه کار کردهای که بوی گناه میدهی؟ خودت را جمع و جور کن.
خرده بینانند در عالم بسی
واقفند از کار و بار هر کسی
خداوند ستارالعیوب است. پس ما هم باید عیب مردم را مخفی کنیم. وقتی خدا این لطف را به ما کرده است، ما هم همین کار را انجام دهیم. اگر عیب مردم را مخفی کردید، خدا هم عیب شما را مخفی میکند. اما اگر نه، عیب مردم را همه جا گفتید، خدا شما را رسوا میکند. (طریق وصل ص 120)
میگویند: بین اعمش و همسرش کدورتی واقع شد. به یکی از دوستانش گفت: میان ما آشتی برقرار کن و حرفهایی بگو تا از من راضی شود. دوست اعمش به همسر او گفت: ای زن، اعمش مرد بزرگی است. از او بیزار نشوی که کوری چشمش و باریکی ساق پایش و ضعف زانوهایش و بوی بد زیر بغلش و سرخی کف دستش، چیزی نیست. اعمش گفت: خدا تو را خوار و ذلیل کند، آنقدر از عیبهای من شمردی که همسرم بعضی از آنها را نمیدانست.
شیخ بهائی میگوید: عارفی پارچهای بافت و در بافت آن دقت وسیعی بسیار کرد. سپس آن را فروخت. خریداری به علت بعضی از عیبهای پارچه، آن را پس داد. عارف شروع به گریه کرد. مشتری دلش سوخت و گفت گریه مکن، من پارچه را با نقصهایش میخرم.
عارف گفت: گریهام از بابت پارچه نیست، بلکه از آن رو میگریم که در بافت آن کوشش فراوان کردم اما به علت عیبهای پنهانی به من باز گردانده شد. اکنون از این نگرانم که عملی را که چهل سال در آن زحمت کشیدهام از من نپذیرند و آن را به من بازگردانند. (هزار و یک حکایت اخلاقی ص 190-191)
***
تفسیر درست مرگ
امام جواد(ع) فرمود: الموت هوالنوم الذی یاتیکم کل لیله الا انه طویل مدته لا ینتبه منه الا یوم القیامه، مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغتان میآید. با این فرق که مدتش طولانی است. انسان از این خواب بیدار نمیشود مگر روز رستاخیز. وی در همان خواب طولانی انواع شادمانیها و یا ترسهای بسیاری را میبیند. پس خود را برای آن آماده کنید. (میزانالحکمه ج 2 ص 927)
مرگ و مردن از نظر قرآن تحویل گرفتن یا همان «توفی» است. یعنی انسان درحین مرگ با تمام شخصیت و واقعیتش در تحویل ماموران الهی قرار میگیرد. ماهیت مرگ نیستی و نابودی و تمام شدن نیست، بلکه انتقال از دنیایی به دنیای دیگر است. (زندگی جاوید و حیات اخروی ص 11)
علت ناگواری مرگ
شخصی از امام جواد(ع) پرسید: چرا مردم مرگ را ناگوار میدانند؟ فرمود: «چون به جریان بعد از مرگ آگاهی ندارند. اگر شناخت داشتند و از دوستان خدا بودند، آن را دوست میداشتند و میفهمیدند آخرت برای آنان بهتر از دنیاست. آیا میدانی چرا کودک و شخص دیوانه دارویی را که برای درمان اوست نمیخورد؟ زیرا به فایده آن آگاهی ندارد. سوگند به خدایی که محمد(ص) را به حق مبعوث کرد، کسی که به طور کامل آماده مرگ است، مردن برایش سودمندتر از این دارو برای آن مریض است.»
نقل میکنند که حضرت جواد(ع) به عیادت یکی از اصحاب بیمارش رفت. دیدند گریه و بیتابی میکند. فرمود: آیا از مردن میترسی؟ چون نمیدانی مرگ چیست از آن بیمداری. اگر چرک و کثافت، تو را فراگیرد و زخمهای پوستی در بدنت بوجود آید، چه میکنی؟ گفت: دوست دارم حمام بروم و خود را شستشو دهم. فرمود: مرگ برای مومن همان حمام رفتن است.
تو در حقیقت از همه اندوها و مسائل دردآور رها شده و روبه شادی و سرور آوردهای. آن شخص از سخنان امام(ع) قلبش آرام گرفت و نگرانیهایش از بین رفت. (داستانهای روایی ص 188- 655 به نقل از معانی الاخبار ص 290)
علل سختی مرگ برای برخیها
مرحله مردن وجان کندن ممکن است برای بعضی افراد بسیار سخت باشد. زیرا 1)از طرفی با مرض و درد و بسته شدن زبان و رفتن قوای بدن مواجه است. 2)گریه و ناله اهل و عیال و اطرافیان و خداحافظی آنها با وی و غم یتیمی و بیکس شدن بچهها از سوی دیگر. 3)غم و اندوه جدا شدن از مال و منزل و اندوختههای نفیسی که عمر خود را صرف آنها کرده است و نگرانی از اینکه ممکن است برخی از آنها حرام و مشکوک باشد. 4)ترس و دلهره از ورود به دنیایی که از آن خبر ندارد. 5) در آن لحظه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و نیز ملائکه رحمت و غضب در نظرش مجسم میشود و نمیداند که دربارهاش چه حکمی خواهد شد. 6) از سویی دیگر شیطان و یارانش دور او جمع میگردند و میخواهند کاری کنند که وی بیایمان از دنیا برود. 7) و بالاخره وحشت از آمدن ملکالموت دارد که به چه شکل و هیاتی خواهد آمد و چگونه جان او را خواهد گرفت. (منازلالاخره ص 13-14)
امام صادق(ع) در پاسخ به این پرسش که آیا مومن از جان کندن خود ناراحت می شود؟ فرمود: نه، به خدا قسم زمانی که فرشته مرگ برای گرفتن جانش میآید، ابتدا بیتابی میکند، اما عزرائيل به وی میگوید: ای دوست خدا، بیتابی مکن. زیرا من از پدر به تو مهربانتر هستم. چشم خود را باز کن و بنگر. آنگاه پیامبر(ص) و ائمه(ع) در برابر دیدگانش مجسم و نمایان میشوند و به او گفته میشود: این رسول خدا و... رفیقان و همراهان تو هستند. دراین هنگام چیزی برای او خوشتر از این نیست که جان از بدنش جدا شود و به منادی بپیوندد. (میزان الحکمه ج 2 ص 931)
عوامل آسانی مرگ
عواملی که میتواند سکرات مرگ و لحظه جان دادن را آسان کند، عبارتند از: 1)صلهرحم و دیدار و دلجویی از خویشان 2) نیکی و احسان به پدر و مادر 3) کمک و دستگیری برادران مومن 4) خواندن سوره یس و الصافات برای شخص محتضر. 5)روزه گرفتن یک روز از آخر ماه رجب 6) خواندن سوره زلزال در نمازهای مستحبی 7)مراقبت از اوقات نماز (خواندن نمازهای واجب در اول وقت). (منازل الاخره ص 19-15)
نقل میکنند که فضیل بن عیاض از بزرگان طریقت به بالین یکی از شاگردان بزرگ خود رفت که درحال مردن بود، شروع کرد به خواندن سوره یس. شاگرد گفت: آن را نخوان. فضیل گفت: بگو لااله الا الله. گفت: نمیگویم. چون از آن بیزارم. و بالاخره با همان حال مرد. فضیل بسیار متعجب و ناراحت شد. مدتی بعد در خواب دید که او را به طرف جهنم میکشند. پرسید: چرا به این روز افتادی؟ گفت: بخاطر سه عمل، کارم به اینجا کشید: 1) نمامی و سخنچینی 2) حسادت 3)شرابخواری. زیرا من مرضی داشتم و طبیب سفارش کرده بود که اگر در سال فلان مقدار شراب نخوری میمیری و من به دستور او شراب میخوردم. (همان، ص 23)
فرمایش حضرت حداقل حاوی دو درس بزرگ است. اول اینکه؛ هیچگاه نباید به خاطر برخورداری از بعضی کمالات مادی و معنوی، دچار غرور و نخوت شده و فخرفروشی کنیم. همیشه این را بهخاطر داشته باشیم که به غیر از معصومین(ع) و اولیا بزرگ الهی، سایر مردم کم یا بیش درخور آلودگیهایی در افکار و اعمال و اخلاق دارند که فقط خدا از آنها با خبر است و از باب لطف و رحمت خویش پنهانشان ساخته است و از رهگذر ستاریت الهی آبرویمان پیش عالم و آدم محفوظ مانده است. ضمن اینکه باید توجه داشت کمالات و برخورداریهای ما همه و همه از ناحیه خدا بوده و از خود هیچ نداریم. در دعای عرفه میخوانیم:
ای مولای من، گناه مرا از پدران و مادران پنهان داشتی تا آزارم ندهند و هم از خویشان و برادران که مرا سرزنش نکنند و از عقوبت سلاطین نگاهم داشتی، چون اگر آنها آنگونه که تو از گناهانم آگاهی، باخبر میشدند، مرا از خود میراندند و پیوندشان را با من میگسستند. در احادیث داریم که: هرگاه خدا سر بنده را در دنیا بپوشاند، کرم او از آن بالاتر است که در آخرت ظاهر گرداند و اگر در دنیا پرده از آن براندازد، کریمتر از آن است که دوباره در آخرت آن را فاش کند.
روز قیامت فردی را میآورند که به شدت گریه میکند. میپرسند: چرا گریه میکنی؟ میگوید: چون در این روز عیوب من پیش انسانها و فرشتگان عیان خواهد شد. خدا میفرماید: ای بنده من تو را در دنیا رسوا نکردم در حالی که مشغول معصیت بوده و خنده سر میدادی، چگونه امروز ترا رسوا کنم در حالی که گناه نمیکنی اما چشمانت گریان است.
خداوند، تنها حسابرس
نقل میکنند: روز محشر پیامبر(ص) از خدا درخواست میکند که محاسبه امت او را در حضور فرشتگان و انبیاء و سایر امتها انجام ندهد، تا عیبهایشان فاش نشود. بلکه حسابشان جوری انجام شود که فقط من و تو از آن مطلع گردیم. خطاب رسد که ای حبیب من، من به بندگان خود از تو مهربانتر هستم. من شایسته نمیدانم که حتی تو نیز بر عیوب آنها آگاه شوی و موجب شرمساری آنان گردد. لذا من خود به تنهایی به حساب آنها رسیدگی میکنم و هیچکس را از اسرار آنها با خبر نخواهم کرد. (معراجالسعاده ص 451)
کاوش عیب دیگران، ممنوع!
درس دیگر این است که نباید دنبال عیوب دیگران بود. علی(ع) فرمود: هر کس در عیب خود نظر کند، از توجه به عیوب مردم بازمیماند. (حکمت 349) امام صادق(ع) میفرماید: فردی که در پی آشکار ساختن عیب دیگران است و از معایب خود غافل مانده، بدون شک دچار مکر خدا گردیده است. (میزان الحکمه ج 2 ص 755)
مرحوم مجتهدی تهرانی میگفتند: پردهدری نکنید. همانطور که خدا نسبت به ما چنین کرده است. ما خیلی بدی کردیم اما خدا نگذاشته است کسی بفهمد. اگر بوی گناه بلند میشد، دو نفر نمیتوانستند کنار هم بنشینند. چون گناه بو دارد و فقط اولیاء خدا متوجه میشوند و گاهی آن فرد را صدا کرده و به او میگویند: مواظب باش، چه کار کردهای که بوی گناه میدهی؟ خودت را جمع و جور کن.
خرده بینانند در عالم بسی
واقفند از کار و بار هر کسی
خداوند ستارالعیوب است. پس ما هم باید عیب مردم را مخفی کنیم. وقتی خدا این لطف را به ما کرده است، ما هم همین کار را انجام دهیم. اگر عیب مردم را مخفی کردید، خدا هم عیب شما را مخفی میکند. اما اگر نه، عیب مردم را همه جا گفتید، خدا شما را رسوا میکند. (طریق وصل ص 120)
میگویند: بین اعمش و همسرش کدورتی واقع شد. به یکی از دوستانش گفت: میان ما آشتی برقرار کن و حرفهایی بگو تا از من راضی شود. دوست اعمش به همسر او گفت: ای زن، اعمش مرد بزرگی است. از او بیزار نشوی که کوری چشمش و باریکی ساق پایش و ضعف زانوهایش و بوی بد زیر بغلش و سرخی کف دستش، چیزی نیست. اعمش گفت: خدا تو را خوار و ذلیل کند، آنقدر از عیبهای من شمردی که همسرم بعضی از آنها را نمیدانست.
شیخ بهائی میگوید: عارفی پارچهای بافت و در بافت آن دقت وسیعی بسیار کرد. سپس آن را فروخت. خریداری به علت بعضی از عیبهای پارچه، آن را پس داد. عارف شروع به گریه کرد. مشتری دلش سوخت و گفت گریه مکن، من پارچه را با نقصهایش میخرم.
عارف گفت: گریهام از بابت پارچه نیست، بلکه از آن رو میگریم که در بافت آن کوشش فراوان کردم اما به علت عیبهای پنهانی به من باز گردانده شد. اکنون از این نگرانم که عملی را که چهل سال در آن زحمت کشیدهام از من نپذیرند و آن را به من بازگردانند. (هزار و یک حکایت اخلاقی ص 190-191)
***
تفسیر درست مرگ
امام جواد(ع) فرمود: الموت هوالنوم الذی یاتیکم کل لیله الا انه طویل مدته لا ینتبه منه الا یوم القیامه، مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغتان میآید. با این فرق که مدتش طولانی است. انسان از این خواب بیدار نمیشود مگر روز رستاخیز. وی در همان خواب طولانی انواع شادمانیها و یا ترسهای بسیاری را میبیند. پس خود را برای آن آماده کنید. (میزانالحکمه ج 2 ص 927)
مرگ و مردن از نظر قرآن تحویل گرفتن یا همان «توفی» است. یعنی انسان درحین مرگ با تمام شخصیت و واقعیتش در تحویل ماموران الهی قرار میگیرد. ماهیت مرگ نیستی و نابودی و تمام شدن نیست، بلکه انتقال از دنیایی به دنیای دیگر است. (زندگی جاوید و حیات اخروی ص 11)
علت ناگواری مرگ
شخصی از امام جواد(ع) پرسید: چرا مردم مرگ را ناگوار میدانند؟ فرمود: «چون به جریان بعد از مرگ آگاهی ندارند. اگر شناخت داشتند و از دوستان خدا بودند، آن را دوست میداشتند و میفهمیدند آخرت برای آنان بهتر از دنیاست. آیا میدانی چرا کودک و شخص دیوانه دارویی را که برای درمان اوست نمیخورد؟ زیرا به فایده آن آگاهی ندارد. سوگند به خدایی که محمد(ص) را به حق مبعوث کرد، کسی که به طور کامل آماده مرگ است، مردن برایش سودمندتر از این دارو برای آن مریض است.»
نقل میکنند که حضرت جواد(ع) به عیادت یکی از اصحاب بیمارش رفت. دیدند گریه و بیتابی میکند. فرمود: آیا از مردن میترسی؟ چون نمیدانی مرگ چیست از آن بیمداری. اگر چرک و کثافت، تو را فراگیرد و زخمهای پوستی در بدنت بوجود آید، چه میکنی؟ گفت: دوست دارم حمام بروم و خود را شستشو دهم. فرمود: مرگ برای مومن همان حمام رفتن است.
تو در حقیقت از همه اندوها و مسائل دردآور رها شده و روبه شادی و سرور آوردهای. آن شخص از سخنان امام(ع) قلبش آرام گرفت و نگرانیهایش از بین رفت. (داستانهای روایی ص 188- 655 به نقل از معانی الاخبار ص 290)
علل سختی مرگ برای برخیها
مرحله مردن وجان کندن ممکن است برای بعضی افراد بسیار سخت باشد. زیرا 1)از طرفی با مرض و درد و بسته شدن زبان و رفتن قوای بدن مواجه است. 2)گریه و ناله اهل و عیال و اطرافیان و خداحافظی آنها با وی و غم یتیمی و بیکس شدن بچهها از سوی دیگر. 3)غم و اندوه جدا شدن از مال و منزل و اندوختههای نفیسی که عمر خود را صرف آنها کرده است و نگرانی از اینکه ممکن است برخی از آنها حرام و مشکوک باشد. 4)ترس و دلهره از ورود به دنیایی که از آن خبر ندارد. 5) در آن لحظه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و نیز ملائکه رحمت و غضب در نظرش مجسم میشود و نمیداند که دربارهاش چه حکمی خواهد شد. 6) از سویی دیگر شیطان و یارانش دور او جمع میگردند و میخواهند کاری کنند که وی بیایمان از دنیا برود. 7) و بالاخره وحشت از آمدن ملکالموت دارد که به چه شکل و هیاتی خواهد آمد و چگونه جان او را خواهد گرفت. (منازلالاخره ص 13-14)
امام صادق(ع) در پاسخ به این پرسش که آیا مومن از جان کندن خود ناراحت می شود؟ فرمود: نه، به خدا قسم زمانی که فرشته مرگ برای گرفتن جانش میآید، ابتدا بیتابی میکند، اما عزرائيل به وی میگوید: ای دوست خدا، بیتابی مکن. زیرا من از پدر به تو مهربانتر هستم. چشم خود را باز کن و بنگر. آنگاه پیامبر(ص) و ائمه(ع) در برابر دیدگانش مجسم و نمایان میشوند و به او گفته میشود: این رسول خدا و... رفیقان و همراهان تو هستند. دراین هنگام چیزی برای او خوشتر از این نیست که جان از بدنش جدا شود و به منادی بپیوندد. (میزان الحکمه ج 2 ص 931)
عوامل آسانی مرگ
عواملی که میتواند سکرات مرگ و لحظه جان دادن را آسان کند، عبارتند از: 1)صلهرحم و دیدار و دلجویی از خویشان 2) نیکی و احسان به پدر و مادر 3) کمک و دستگیری برادران مومن 4) خواندن سوره یس و الصافات برای شخص محتضر. 5)روزه گرفتن یک روز از آخر ماه رجب 6) خواندن سوره زلزال در نمازهای مستحبی 7)مراقبت از اوقات نماز (خواندن نمازهای واجب در اول وقت). (منازل الاخره ص 19-15)
نقل میکنند که فضیل بن عیاض از بزرگان طریقت به بالین یکی از شاگردان بزرگ خود رفت که درحال مردن بود، شروع کرد به خواندن سوره یس. شاگرد گفت: آن را نخوان. فضیل گفت: بگو لااله الا الله. گفت: نمیگویم. چون از آن بیزارم. و بالاخره با همان حال مرد. فضیل بسیار متعجب و ناراحت شد. مدتی بعد در خواب دید که او را به طرف جهنم میکشند. پرسید: چرا به این روز افتادی؟ گفت: بخاطر سه عمل، کارم به اینجا کشید: 1) نمامی و سخنچینی 2) حسادت 3)شرابخواری. زیرا من مرضی داشتم و طبیب سفارش کرده بود که اگر در سال فلان مقدار شراب نخوری میمیری و من به دستور او شراب میخوردم. (همان، ص 23)
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1sYXa9V
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر