۱۳۹۳ شهریور ۱۱, سه‌شنبه

فرشته‌ها...، تقبیح فرزندآوری و تخریب روحانیت


نگاهی به فیلم «فرشته‌ها با هم می‌آیند»؛


در همه‌ی فیلم‎هایی که با موضوع «روحانیت» و زندگی آن‌ها ساخته شده است، به نظر می‎رسد سازندگان درصدد تجویز نسخه برای این قشر از جامعه هستند و با سوژه قرار دادن آن‌ها، تلاش می‎‏کنند آنچه را که با ساخته‎های ذهنی‎شان سازگار است، به مخاطب القا نمایند.

گروه فرهنگی مشرق به نقل از برهان/ الهام کرمی ـ بعد از ساخت فیلم توهین‎آمیز «مارمولک» در سال 82 با محوریت طبقه روحانی جامعه که حاشیه‎های زیادی به همراه داشت، استفاده از سوژه‌ی «روحانی» در فیلم‏‌های مختلف، به روشی برای جذب مخاطب تبدیل شد که در این میان، برخی فیلم‎سازان سعی بر برجسته کردن ویژگی‎های مثبت و ترسیم بایسته‎های روحانیون ایده‎آل داشته‎اند و برخی دیگر به بهانه‌ی انتقاد، علاوه بر تخریب این طیف، ساختار و نظام دینی را مورد هجمه قرار داده و می‏دهند. برخی زندگی خصوصی آن‌ها را جذاب یافته‎اند و برخی دیگر رفتار اجتماعی آن‌ها و گروهی نیز هر دو بعد را مورد توجه قرار داده‎اند.



******







اگر از زاویه‎ای متفاوت به موضوع فیلم‎های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی، در چند ماه گذشته نگریسته شود، می‎توان به‌صورت صریح و واضح، طرح مسائل سیاسی و اجتماعی روز جامعه و همچنین انعکاس سیاست‎های کلان کشور را مشاهده نمود که البته با توجه به ذائقه‌ی تولیدکنندگان آن‌ها، یا وجهه‌ی تبلیغی دارند و یا انتقادی.







از جمله مسائل کلان جامعه که به صور مختلف در فیلم‏ها بروز و ظهور یافته، تغییر سیاست‎های جمعیتی کشور از سوی مقام معظم رهبری و طرح بحث دریافت یا عدم دریافت یارانه از سوی دولت یازدهم است. حال چند سؤال مطرح می‎شود که هدف از طرح ابعاد مختلف زندگی و فعالیت «آخوند یا روحانی» بر روی پرده‌ی سینما و در میان سینماگران چیست؟ فیلم «فرشته‎ها با هم می‏آیند» با طرح مسائل جزئی زندگی یک طلبه و ورود هم‌زمان سه فرزند به زندگی وی، در کدام طیف قرار می‏گیرد و آیا به‌طور کلی می‏توان این فیلم را در چارچوب ذکرشده گنجاند؟







پاسخ به این سؤالات، با توجه به سوابق نه چندان درخشان منوچهر محمدی، تهیه‌کننده و حامد محمدی، کارگردان فیلم، نیاز به تدقیق و بررسی دارد؛ چراکه این پدر و فرزند، سابقه‌ی ساخت و نویسندگی فیلم‎های قابل تأملی چون «مارمولک»، «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» با موضوع روحانیت، زندگی طلبگی و خانواده‌ی شهدا را دارند. فیلم‎هایی که توانسته‎اند با استفاده از عدم آگاهی برخی مسئولین، حمایت مادی و معنوی آن‌ها را جلب نمایند و به‌عنوان فیلم‎هایی «ارزشی» و «قابل تقدیر» طرح گردند.












تناقض عنوان و محتوا



از عنوان فیلم که «فرشته‎ها با هم می‎آیند» نام دارد و تبلیغات آن، چنین برمی‎آید که موضوع اصلی، «فرزندآوری»، تشویق خانواده‎ها به داشتن فرزند بیشتر و استقبال از حضور آن‌ها در زندگی باشد؛ در صورتی که با مشاهده‌ی فیلم و تحلیل محتوای آن، نه تنها بازخورد مثبتی نسبت به این مسئله مشاهده نمی‎گردد، بلکه سیاست‎های کلان جمعیتی کشور در چند سال اخیر، تقبیح شده و مورد انتقاد قرار می‎گیرد.



در سکانس درمانگاه، که احمد (جواد عزتی در نقش طلبه) و همسرش لیلا (نازنین بیاتی) برای سونوگرافی مراجعه کرده‏اند، خانم بارداری با نگاهی معنادار به احمد و با لحنی کنایه‎آمیز خطاب به او می‎گوید: «یه روز می‌گن یه بچه کافیه، روز بعد می‏گن که به هر بچه یه میلیون می‎دن، امروزم می‎گن: بچه‌ی بیشتر، زندگی قشنگ‏تر!»







احمد با لحنی مهربان، یک شکلات به بچه‌ی او می‎دهد و می‎گوید: «بچه به این گُلی، برکت زندگیه!» و هم‌زمان، دکتری که لیلا (همسر احمد) را معاینه کرده و متوجه سه قلو بودن فرزندان او شده، از اتاق خارج می‎شود و این خبر را به احمد می‎دهد. خانم ناراضی از سیاست‎جمعیتی فرزند بیشتر، با لحنی کنایه‌آمیز که خنده‌ی تماشاگران حاضر در سینما را به همراه دارد، خطاب به احمد می‎گوید: «خوب، حالا دیگه برکت از سروکول زندگی‌تون بالا می‎ره!»



بعد از تولد فرزندان، احمد و لیلا با دردسرهای زیادی مواجه می‎شوند؛ به نحوی که احمد برای تأمین هزینه‎های آن‌ها مجبور است سه شغل (طلبگی، سیم‎کشی برق ساختمان و بازیگری) داشته باشد و حتی به بازیگری در سینما، که از آن اکراه دارد، روی بیاورد و برخی شب‎ها نیز به منزل نمی‌آید. این مسئله به‌خوی نشان می‎دهد که لفظ «فرشته» در عنوان فیلم، کاربردی معکوس و کنایه‎آمیز دارد؛ چراکه از فرزندان زیاد به‌عنوان عوامل سختی، مشقت و «دیو»گونه یاد شده است! با این وجود، محوریت در فیلم با فرزندان، که به نظر می‏رسد فلسفه‌ی وجودی آن را تشکیل می‏دهند، نیست و زندگی و فعالیت‎های اجتماعی طلبه مورد نظر است که در ادامه مورد بحث و بررسی قرار می‎گیرد.







روحانی ساخته‌ی ذهن کارگردان یا مُبلِّغ دین؟!



اگر موضوع فیلم، با توجه به توضیحات فوق، توصیف وضعیت «روحانی یا طلبه» باشد نیز ناقص و نارساست؛ چراکه در آن، «تبلیغ» و وظیفه‌ی دینی و اجتماعی او حذف شده و نشانه‎ای از درس، بحث و وعظ وجود ندارد! به نظر می‏رسد تأکید بیش از حد بر عمل‏گرایی، موجب غفلت از مبانی فکری و تقویت علم دینی شده است؛ چراکه «احمد» یا در کلاس درس حاضر نمی‏شود و یا در صورت حضور، به انجام کارهای شخصی می‏پردازد و اثری از یادداشت کردن مباحث طرح‌شده توسط استاد نیست.







در سکانس اولی که از حضور احمد در حوزه‌ی محل تحصیل او نشان داده می‎شود، استاد در حال صحبتی با موضوع «رزق مادی و معنوی خداوند در زندگی» است که احمد در حال محاسبه‌ی هزینه‌ی وسایل مورد نیاز فرزندان خود و اولویت‌بندی آن‌هاست! از این تصویر چنین برداشت می‎شود که مابقی طلاب و حتی استاد احمد، در پی فراگرفتن نظری دین به‌صورتی شعارگونه هستند، اما احمد که طلبه‎ای عمل‌گرا و استثنایی است [!] به صورت عملی آن را در زندگی تجربه می‎کند و توجهی به بُعد نظری بحث ندارد!







در سکانس دوم حوزه، بعد از انتشار تصویر تبلیغاتی او در فیلمی که در آن بازی کرده است، هیچ‎یک از طلاب با «احمد» ارتباط ندارند و حتی جواب سلام او را نمی‏دهند؛ به نحوی که احساس همذات‌پنداری با احمد را تقویت می‎کند و حس انزجار و تنفر نسبت به دیگر طلبه‎ها را شدت می‎بخشد. بعد از این ماجراست که احمد در جواب نارضایتی همسرش نسبت به بازیگری او، نقل به مضمون، می‎گوید: «من هم می‏تونستم مثل بقیه به درس و بحثم و بعدشم منبر برسم!»







یعنی در مقابل عمل او، درس و بحث و منبر رفتن، اعمالی کم‌اهمیت‏اند! این مسئله را به‌خوبی می‎توان از اظهارنظر قابل تأمل حامد محمدی، نویسنده و کارگردان فیلم دریافت که می‏گوید: «من فکر می‌کنم مردم ما هم در جامعه متوجه آدم خوب و بد شده‌اند. همین مردم به دکتر روحانی رأی میلیونی دادند [!] اما در جای دیگر روحانی داریم که در نمازجمعه چه عباراتی استفاده می‎کند! پس مردم این تفاوت را متوجه شدند. در فیلم‏های من می‌گویند چرا این روحانی‎ها منبر نمی‎روند. در حالی که به عقیده‌ی من، منبر آن‌ها عملی است.شخصیت روحانی فیلم‏های فرشته‎ها با هم می‌آیند و طلا و مس، منبرش در رفتار با خانواده و مردم است.» (محمدی، 2 مرداد 1393)







این در حالی است که مقام معظم رهبری در باب اهمیت تبلیغ و هدف آن فرموده‎اند: «هدف از حرفه‌ی‌ تبلیغ و گویندگى دینى، عبارت است از موعظه براى تزکیه‌‌ی مردم، تبیین معارف دینى براى بالا رفتن سطح آگاهى دینى مردم و بیان مصایب و مراثى حضرت ابى‌عبدالله (ع)؛ یعنى ارائه‌ی‌ الگویى به مردم براى کیفیت بخشیدن به حرکت در راه هدف‎هاى بزرگ. همه‌ی‌ این چیزها جزء اشرف هدف‎هاست؛ هم تزکیه، هم بالا بردن افکار و آگاهی‎هاى مردم، هم ارائه‌ی‌ الگو براى جهاد و تلاش فى‌سبیل‌الله. این فن را نباید کوچک گرفت. منبر رفتن و سخن گفتن در امر دین، جزء شریف‏ترین کارهاست و باید و شاید که شریف‎ترین انسان‌ها و عالم‌ترین و آگاه‌ترین آن‌ها به مسائل اسلامى و عامل‌ترین آن‌ها به احکام شرعى، در این راه قدم بردارند و آن را براى خود افتخارى بدانند.» (امام خامنه‎ای، 20 تیر 1370)







در خصوص طلبه‌ی محبوب مورد نظر کارگردان و تهیه‌کننده (آنچه از فیلم استنباط می‎شود) باید گفت کسی است که کار باغبانی انجام می‏دهد، خیلی نسبت به حق‎الناس حساس است، در هیچ اداره و ارگانی آشنا و پارتی ندارد، سر کلاس درس حاضر نمی‏شود، اهل مباحثه و تبلیغ و منبر نیست، برای تأمین معاش خانواده‎اش حاضر است به هر کاری روی بیاورد حتی بازیگری در سینما، سیم‎کشی ساختمان انجام می‎دهد، به کارگران کمک می‏کند، در بچه‎داری و پخت‌‌وپز به همسرش کمک می‏کند، از حق ارث خود در جهت کمک به برادرش می‏گذرد، در راستای خوش‎خدمتی به دولت، یارانه دریافت نمی‏کند! زمانی که صاحبخانه‌ی احمد، پس از بازگشت از مکه و مطلع شدن از افزایش سه‌نفره‌ی تعداد اعضای خانواده احمد، قصد اضافه کردن کرایه‌ی خانه را دارد، از او می‎پرسد: «حساب کردی ببینی یارانه‎ات چقدر می‌شه؟!» و لیلا پاسخ می‎دهد: «احمدآقا از اول ازدواجمون، یارانه نگرفته!»



او همچنین به دیگر همکلاسی‎هایش درس دین‌داری عملی می‏دهد! در دیالوگ‎های میان احمد و سپه‎شور، در حالی که یقه‌ی لباس او را گرفته، می‎پرسد: «این حدیث از کیه؟!» و سپه‎شور با قرائت ترجمه آن می‏گوید: «کسی‎که برای کسب روزی حلال تلاش کند، مانند مجاهد فی‌سبیل‏ الله است!»[1] احمد تأکید می‏کند: «نگفتم ترجمه‌ی فارسی‌شو بگی! گفتم از کیه؟!» و سپهشور نمی‏‌تواند جواب بدهد! کارگردان بدینوسیله می‏‌خواهد اثبات کند طلبه‌ای که خیلی به لباس و کلاس و بحث اهمیت می‏دهد و معتقد است «این لباس حرمت داره!» نه تنها عامل به آموخته‌‏ها نیست، بلکه حتی از پاسخ‌گویی به یک سؤال ساده و مشهور، عاجز است!






حامد محمدی (کارگردان) هدف خود را از طرح این مسائل، چنین بیان می‎کند: «نقطه‌ی مقابل آن [احمد] در فیلم، یک روحانی دیگر [سپه‌شور] است که غیبت او را می‌کند. او هم با کارگران برخوردی از سر تکبر و غرور دارد و هم غیبت احمد را می‌کند. این‌‌ها تصویری از بخشی از فرهنگ غلطی است که در این سال‌ها در کشور ما باب شده است، بگم‌بگم‌هایی که مطرح می‌شود و هیچ مدرکی برای آن نیست!» (محمدی، 13 مرداد 93)







نکته جالب توجه این است که کارگردان مدعی است انعکاس روحانی ساخته و پرداخته شده در ذهن و فیلم او، کاملاً درست بوده و در واقع خدمت بزرگی به جامعه‌ی روحانیت است! «کاری که ما الآن انجام می‌دهیم، کاری است که خود روحانیت باید انجام می‌داد و به هر دلیلی تا الآن انجام نداده است. شاید دلیل این بوده که توانایی‌اش را نداشته‌اند و یا امکاناتش نبوده و یا اصلاً دغدغه‌ی آن را نداشتند و فکر کردند لازم نیست درباره‌ی این موضوعات حرف بزنند. کاری که ما در طلا و مس و یا فرشته‌ها... کردیم، کاری است که خود روحانیت باید انجام می‌داد و نداده است و حالا ما این کار را انجام می‎دهیم. هیچ توقعی هم نداریم که از طرف برخی دوستان مورد تمجید قرار بگیریم، ما را اذیت نکنند، کاری هم به کارمان نداشته باشند، برایمان کافی است.[...] من به‌عنوان یک ایرانی تصور می‎کنم اندک وظیفه‎ام این است که هرازگاهی به آنان یادآوری کنم که شما باید به اینجاها هم فکر کنید. آقایون روحانی، علما، بزرگان این‌ها هم وظیفه شماست، خیلی چیزها را فراموش نکنید، فکر نکنید همین درس‌های علمی و منبر کفایت می‎کند. اتفاقاً من فکر می‎کنم باید کمی جلوتر را ببینیم و به آنان یادآوری کنیم که چه مسائل دیگری هم وجود دارد.» (همان)







نکته جالب توجه این است که در فیلم «طلا و مس»، نوشته حامد محمدی، طلبه‌ی نقش اول فیلم، سید رضا (بهروز شعیبی) نیز اهل وعظ و خطابه نیست، در کلاس‏هایش به‌صورت منظم حاضر نمی‏شود، کار یدی انجام می‏دهد (برای امرار معاش خانواده و تأمین هزینه‎های درمانی همسرش، قالی‌بافی می‏کند) و صدای استاد را از پشت در حجره می‎شنود! یعنی حضور در کلاس درس از اهمیت چندانی برخوردار نیست و فرد باید عامل به دین باشد!













انتساب اعمال خلاف اخلاق، قانون و شرع به اکثریت روحانیون



در نخستین برخوردهای صاحبخانه با احمد، ذهنیت کارگردان نسبت به اکثریت روحانیون، مشابه آنچه در فیلم مارمولک مشاهده می‎گردد، خود را می‏نمایاند! صاحبخانه (رضا ناجی) با مشاهده‌ی قبض برق و مبلغ زیاد آن، خطاب به احمد می‎گوید: «شما تو اداره‌ی برق، آشنا ماشنا نداری که سر برج، کنتور ما رو کمتر بنویسن؟!» و احمد پاسخ می‎دهد: «این کنتوره! رادیو که نیست دستکاری‌اش کنی، درست بشه!»







صاحبخانه در سکانس دیگری از احمد می‎پرسد: «شما یه آشنا دارید که این کار ما رو حل کنه؟!» و احمد پاسخ می‎دهد: «من دادگستری آشنا ندارم!» صاحبخانه می‎گوید: «شما چه آخوندی هستی که هیچ‎جا آشنا نداری!»



راننده‌ی وانتی که وسایل احمد را حمل می‎کند، می‎پرسد: «آخرش چند حساب کردن؟!» احمد می‎گوید: «باهامون راه اومدن!» و راننده پاسخ می‎دهد: «مگه می‏تونن با شما راه نیان!»







صاحبخانه به احمد می‎گوید: «هرچقدر هم طول بکشه، عمر ما کفاف نمی‎ده به حج واجب برسه! مگر اینکه شما پارتی ما بشی!»



تنزل شأن روحانیت تا حد یک فرد استخاره کُن. در جای دیگر، صاحبخانه از در حیاط وارد می‎شود و خطاب به احمد، که در حال گل‎کاری و باغبانی است، می‏گوید: «حاج‌آقا! باز افتادی به جون این گل‎ها که چی؟! پاشو آستیناتو بالا بزن، برای ما یه استخاره بگیر!... ما مثل شما نیستیم که مکه نرفته، بشیم حاج‌آقا!»







در سکانس درمانگاه که زن باردار، احمد را مورد خطاب قرار داده و از سیاست‎های جمعیتی انتقاد می‎کند، احمد که روحانی است، نماد نظام حاکم بر جامعه انگاشته می‎شود و به سیاست‎های موجود، اعتراض صورت می‎گیرد.



هدیه دختر صاحبخانه به لیلا می‎گوید: «این احمدآقای شما تو کدوم دسته‎است؟!» و منظور او روحانی حکومتی یا غیرحکومتی است!







در سکانس رفتن صاحبخانه به مکه، وی «ال‌ان‌بی»[2] ماهواره و وصیت‌نامه خود را به احمد سپرده و قول می‏دهد که پس از بازگشت از عمره، دیگر به ماهواره نگاه نکند، اما پس از بازگشت، آن را از احمد گرفته و به کار خود ادامه می‏دهد! (وجود ریاکاری و نفاق در میان کسانی که به مکه می‏روند، حاج‌آقا مورد خطاب قرار می‏گیرند و به این امور اهمیت می‏دهند. ناگفته نماند که صاحبخانه در هنگام تمرین مناسک حج در حضور احمد، به‌صورت تمسخرآمیزی که خنده‌ی حضار در سینما را برمی‌انگیزد، به تمرین حمد و سوره و ادای صحیح تلفظ آن‌ها می‌‏پردازد!





در سکانس انتخاب احمد به‌عنوان بازیگر سینما، لیلا به او می‏گوید: «احمدآقا! فیلمش درباره‌ی صیغه و زن دوم و سوم نباشه!» بدین معنا که این مسائل مربوط به اکثریت روحانیون است!



در سکانس‎درگیری احمد با روحانی دیگری به نام «سپه‎شور»، به او می‏گوید: «آقای سپه‎شور! اگر مجتهد شدی، اسمتو عوض کن! این اسم مناسب نیست!» با کنایه به روحانیون که در صورت رسیدن به مقام اجتهاد، اسم خود را تغییر می‏‌دهند!









به تصویر کشیدن صحنه‌های خلاف عرف



در دقایق اولیه‌ی فیلم، احمد و لیلا، در حال پختن غذاها و شیرینی‎های ویارشده توسط لیلا هستند که احمد با حرکاتی زشت و با فاصله‎ای بسیار کم، شروع به قلقلک دادن شکم برآمده‌ی لیلا می‏کند که از مقابل دوربین دور شده و به داخل اتاق می‏روند و صدای جیغ لیلا به گوش می‏‌رسد!







در سکانس حمام کردن نوزادان تازه متولدشده، لیلا با حجابی نیم‎بند، در حال شستن نوزاد است که احمد وارد حمام می‎شود و در حالی که یکی از بچه‎ها را از او گرفته و دیگری را به او می‎دهد، می‏گوید: «از وقتی که مادر شدی، خوشگل‎تر شدی!» و دوربین از پشت شیشه‌ی حمام، صحنه‌ی خم شدن احمد را نمایش می‏دهد!







نتیجه
گیری



در همه‌ی فیلم‎هایی که با موضوع «روحانیت» و زندگی آن‌ها ساخته شده است، به نظر می‎رسد سازندگان در صدد تجویز نسخه برای این قشر از جامعه هستند و با سوژه قرار دادن آن‌ها، نه تنها هدف شناساندن این طیف به مخاطب و برقراری ارتباط میان آن‌ها و حتی معرفی روحانی مورد نظر اسلام نیست، بلکه هریک تلاش می‎‏کنند آنچه را که با ساخته‎های ذهنی‎شان سازگار است، به مخاطب القا نمایند و اثبات کنند که تعداد وسیع خارج از محدوده‌ی مورد انتظار، مقبولیت و پذیرش اجتماعی ندارند و روحانی مطلوب و مورد تأیید، کسی است که در هیچ نوع جایگاه اجتماعی و سیاسی اشتغال و فعالیت نداشته باشد و صرفاً رفتارهای عامه‎گرایانه و پوپولیستی[3] انجام دهد؛ در صورتی که این طیف از روحانیون را نمی‌توان به‌صورت کامل صادق و منطبق با اصول و توصیههای اسلام دانست؛ همچنان‌که مقام معظم رهبری فرمودهاند: «اگر نقش روحانیت، به‌عنوان محور حرکات مردم در جمهوری اسلامی بخواهد محفوظ بماند، راهش این است که روحانیت دو چیز را در خودش تقویت کند و وقتی هم که آن را دارد، حفظش کند. اول، خبرویتش در دین؛ دوم، محبوبیتش در میان مردم.» (حدادی، 1385: 14) لذا شناخت ناقص و ناصحیح از موضع و جایگاه این قشر مهم در جامعه و انعکاس برداشتهای شخصی و منفعتطلبانه، نمی‌‏تواند تصویری مفید و دقیق از آن‌ها ارائه دهد.







منابع




1. بیانات امام خامنه‎ای در دیدار با روحانیون و مبلغان در آستانه‌ی ماه محرم، برگرفته از تارنمای پایگاه اطلاع‎رسانی دفتر مقام معظم رهبری، 20 تیرماه 1370، به نشانی:

http://ift.tt/1sX6Lzb

2. حدادی، محمدرضا (1385)، آخوند باید روحانی باشد، توصیه‎های رهبر انقلاب برای حوزه‎های علمیه، تهران، نشر فراندیش.

3. نشست فیلم «فرشته‎ها با هم می‎آیند» در فرهنگ‌سرای نیاوران، برگرفته از تارنمای خبرگزاری مهر، 2 مرداد 1393، به نشانی:http://ift.tt/1kXcalq

4. مصاحبه‌ی حامد محمدی درباره‌ی فیلم «فرشته‎ها با هم می‏آیند»، برگرفته از تارنمای خبرگزاری خبرآنلاین، 13 مرداد 1393، به نشانی:

این‌کار را روحانیون باید انجام می‌دادند/لطفا ما را اذیت نکنید/مشروح کافه‌ خبر فیلم «فرشته‌ها ...»





ادامه مطلب ....



http://ift.tt/1sX6Lzf



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: