۱۳۹۳ اردیبهشت ۶, شنبه

هدايت و ضلالت در مدار حكمت الهي



بسم الله الرحمن الرحيم



«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

حجت الاسلام قرائتی


بحث امروز ما يك بحث خوبي است كه همه‌ به آن نياز دارند و خواهند داشت. و آن اين است كه انسان مي‌خواهد مشكلات و تلخي‌ها را گردن يكي ديگر بياندازد. مي‌گويد: من نبودم، او بود. مقصّر چه كسي است؟ مي‌خواهد خودش را تبرئه كند، چون مي‌خواهد بگويد: من عيبي ندارم، عيب‌ها و نقص‌ها و كمبودها را گردن او مي‌اندازد. حالا به گردن چه كسي بياندازيم؟ اين بحث بحث قشنگي است.

بسم الله الرحمن الرحيم. مسئول مشكلات و ناگواري‌ها و انحرافات كيست؟

آيا خدا نعوذ بالله؟ آيا مسئولين هستند؟ آيا محيط است؟ آيا خانواده است؟ آيا نياكان است؟ آيا شيطان است؟ آيا رفيق است؟ يكي يكي اينها را بررسي مي‌كنم.



بعضي‌ها مي‌گويند: اصلاً خود خدا اين كار را كرده است. مثلاً وقتي خدا مي‌گويد: «يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ»، «يَهْدي» يعني هدايت مي‌كند هركسي را كه بخواهد. «وَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاء» (نحل/93) يعني هركسي را بخواهد، گمراه مي‌كند. پس زير سر خودش است.

جوابش اين است كه درست است اين «يَشَاءُ» يعني هركس خدا بخواهد. «شاء» يعني خواست. «انشاء الله» كه مي‌مي‌گوييم «انشاالله»، «انشاءالله» يعني اگر خدا بخواهد. درست است، «شاء، يشاء» يعني خدا مي‌خواهد، منتهي خدا الكي نمي‌خواهد. خدا حكيم است. قرآن مي‌فرمايد: «يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ» (شوري/13) درست است خدا «يَهدي» ولي هدايت مي‌كند كسي را كه سمت خدا بيايد. درست است، «يُضِلُّ» امّا قرآن جاي ديگر مي‌فرمايد: «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ» (بقره/26) پس خدا هدايت مي‌كند، منتهي الكي نيست. هركس به سوي او برود. خدا گمراه مي‌كند. چه كسي را؟ فاسقين را.

يعني مسئله‌ي اينكه ما چطور ليوان را بگيريم؟ اگر اين ليوان را درست گرفتيم، آب و شير و شربتش مي‌كنند. ليوان را دمر گرفتيم، چيزي وارد ليوان نمي‌شود. ما بايد ببينيم اين ليوان قلبمان را، ليوان روحمان را چطور گرفتيم، در قرآن آياتي هست، نصفش را من مي‌خوانم، نصفش را شما بخوانيد. چون اين تقريباً صفحه‌ي اول قرآن است. حالا حتماً حفظ هستيد. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِم‏» (بقره/7) اينكه مي‌گويد: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِم‏» يعني خدا بر دل اينها مهر زده است. ديگر حرف حق در دلشان نمي‌رود. بگوييم: خوب بله «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِم‏» خدا مهر زده است. اما خدا الكي مهر نمي‌زند. مثل اينكه شما روي دزد قفل مي‌زنيد. شما وارد خانه مي‌شوي، مي‌بيني دزد در زير زمين رفت، فوري زير زمين را قفل مي‌كني. به پليس زنگ مي‌زنيم، پليس مي‌آيد. دزد مي‌گويد: آقا ايشان در را روي من بسته است! بله من در را روي شما بستم، منتهي چون با پاي خودت آمدي دزدي كني، من در را روي تو بستم. خدا قفل مي‌كند. منتهي خدا دل هركسي را قفل نمي‌كند. كساني كه لجبازي مي‌كنند. كساني كه هرچه معجزه مي‌بينند، گردن كلفتي مي‌كنند. عصمت را نمي‌پذيرند. مردان خدا را رها مي‌كنند. دنبال هوس‌هايشان مي‌روند. توبه هم نمي‌كنند. پشيمان هم نمي‌شوند.

باغبان درخت را ارّه مي‌كند. منتهي باغبان هم حكيم است. درختي را كه خشك مي‌شود، ارّه مي‌كند. باغبان درخت را ارّه مي‌كند. منتهي باغبان حكيم هر درختي را ارّه نمي‌كند! پس اين درخت خشك شده، او ارّه مي‌كند. اين دزد در خانه آمده، ما در را روي او قفل مي‌كنيم. پس آياتي كه مي‌گويد: «طبع الله» خدا مهر زده است، «خَتَمَ اللَّهُ» خدا مهر زده، «يُضِلُّ» خدا منحرفش كرده است، بله خدا اين كارها را مي‌كند، منتهي خدا حكيم و رئوف است. آدم‌هايي كه ديگر آب از سرشان رد شد، به هيچ صراطي مستقيم نيستند، مثل بچه‌اي كه هرچه موعظه مي‌كنند. هركاري مي‌كنند، ديگر حالا با او برخورد مي‌شود. مي‌گويند: از كلاس بيرون برو.





ادامه مطلب ....



http://ift.tt/RWHZ6q



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: