به خدا دیدم آن چه شنیده بودم
مرحوم شیخ «احمد کافی»، واعظ مشهور نقل میکرد:
مرحوم «سید هاشم» رحمهالله یکی از علمای بزرگ شیعه در شام بود که سه دختر داشت. او میگوید: یکی از دخترهایم یک شب بیدار شد و صدا زد:
بابا! امشب حضرت رقیه را در خواب دیدم که به من فرمود:
« دختر جان! به پدرت سید هاشم بگو که در قبر من، آب آمده و بدن مرا ناراحت کرده است. قبر مرا تعمیر کنید.»
سید هاشم اعتنایی نکرد و با خودش گفت: مگر میشود با یک خواب، به قبر دختر امام حسین علیهالسلام دست زد؟! فردا شب دختر وسطی همین خواب را دید. باز پدر اعتنایی نکرد. شب سوم، دختر کوچکِ سید همین خواب را میبیند، ولی سید هم چنان اعتنایی نمیکرد، تا این که شب چهارم خود سید خواب میبیند و میگوید:
دیدم یک دختر کوچک آمد جلوی من. با این که سن کمی داشت، ولی با ابهت و جلالتی زیاد به من فرمود:
« سید هاشم! مگر بچههایت به تو نگفتند که من ناراحتم و قبر مرا تعمیر کن؟»
به خدا وقتی این بدن را بردم در قبر و دستم را از زیر کفن کشیدم یک مقدار از بدن حضرت نمایان شد و دیدم که بدن او هنوز سیاه و کبود است و جای تازیانهها بر روی بدن او باقی است
من با وحشت از خواب پریدم و سراغ والی شام رفتم. جریان را گفتم و او نیز قضیه را برای سلطان عبدالحمید نوشت، اما او جواب داد که ما جرأت نداریم به قبر ایشان دست بزنیم. اگر خود سید هاشم جرأت دارد، قبر را تعمیر کند.
سید هاشم به اتفاق چند تن از علمای شیعه، حرم حضرت را قُرُق کردند و مشغول نبش قبر شدند. کمی که قبر را حفر کردند، آثار رطوبت مشخص شد. پایینتر رفتند، دیدند که آب آمده و قبر را پر کرده است و بدن حضرت در میان آب قرار دارد. سید هاشم پایین رفت و دست برد و زیر بدن آن را بیرون آورد. تا سه روز کار تعمیر قبر طول کشید و به جای آب، با گلاب گِل درست میکردند و قبر را میساختند. سید هاشم یک تکه پارچهی سفید آورد، بدن را داخل آن قرار داد و درون قبر گذاشت. علمای شیعه میگویند:
در این سه روز همه گریه میکردند، اما سید هاشم وقتی بدن را داخل قبر گذاشت، دیگر از شدت گریه داد میزد و فریاد میکشید. یکی گفت: چی شده؟ چرا فریاد میزنید؟ جواب داد: به خدا دیدم آن چه شنیده بودم. گفتیم: چه دیدی؟ گفت: به خدا وقتی این بدن را بردم در قبر و دستم را از زیر کفن کشیدم یک مقدار از بدن حضرت نمایان شد و دیدم که بدن او هنوز سیاه و کبود است و جای تازیانهها بر روی بدن او باقی است.
منبع : نغمههایى از بلبل بوستان مهدى عج، ج1، ص29.
تبیان
منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
http://www.nooreaseman.com/forum366/thread46244.html
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر