۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه

شاملو ......


چشم‌اندازی ديگر...



با کليدی اگر می‌آيی



تا به دستِ خود

از آهنِ تفته

قفلی بسازم.





گر باز می‌گذاری در را،





تا به همتِ خويش

از سنگ‌پاره‌سنگ

ديواری برآرم.ــ





باری

دل

در اين برهوت

ديگرگونه چشم‌اندازی می‌طلبد.









قاطع و بُرّنده

تو آن شکوه‌پاره‌پاسخی،

به هنگامی که

اينان همه

نيستند





جز سوآلی

خالی

به‌بلاهت.







هم بدان گونه که باد

در حرکتِ شاخ‌ساران و برگ‌ها،ــ

از رنگ‌هایِ تو سايه‌يی‌شان بايد

گر بر آن سرند

که حقيقتی يابند.





هم به گونه‌ی باد

ــکه تنها

از جنبشِ شاخ‌ساران و برگ‌هاــ







و عشق

ــکز هر کُناکِ توــ







باری

دل

در اين برهوت

ديگرگونه چشم‌اندازی می‌طلبد.

خردادِ ۱۳۴۴





منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum228/thread46281.html



تبادل لينك

هیچ نظری موجود نیست: