1- علاقه به امام زمان بايد جمعي باشد در دعاي عهد داريم که: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات»، به امام زمان ابلاغ کن، از طرف چه كسي؟ «عَنْ جَمِيعِ» از طرف همه مؤمنين و مؤمنات «عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات» اين خودش يک مطلب مهمي است
2- امام جهاني بايد مريدش هم جهاني فکر کند
وقتي زيارت ميرويم بگوييم که اين زيارت به نيابت از همهي مؤمنين و مؤمنات. صدقه ميدهيم بگوييم دفع بلا از همهي مؤمنين و مؤمنات بشود نگوييم خدايا، مؤمنيني که در اين مسجد نماز خواندند بيامرز. حالا مؤمنيني که در مسجد ديگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو.
چرا ميگويي: خدايا کساني که در اين هيأت سينه زدهاند. چقدر تنگ نظر هستي! چقدر فکر کوچک است. مگر تو منتظر امام بين المللي نيستي؟ امام جهاني بايد مريدش هم جهاني فکر کند. کسي که منتظر اصلاح عمومي است، بايد خودش هم عمومي فکر کند. خودم و بچهام و هيأتام و مسجدم و برايش هيچ فرقي نکند. «عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات»
3- علاقه به امام زمان ارواحنا له الفداء بدون مرز است
اين علاقه بدون مرز، از کجاي دعاي عهد فهميده ميشود؟ اين جمله كه ميگويد: «فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» در مشرقها و مغربها، «وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا» زمينهاي هموار و کوهستاني، «وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» دريا و خشکي، ببينيد اين دعا چقدر سازنده است. چه اصراري داريم که بگوييم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دريا و خشکي. سطحي و کوهستاني، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خيلي قشنگ است.
4- شريک کردن والدين در دعا و زيارت براي امام زمان ارواحنا له الفداء
در دعاي عهد ميگوييم اي امام زمان سلام ميکنم از طرف خودم، و از طرف «والِدَيَّ» پدر و مادرم و «وُلدي» فرزندانم؛ يعني هم نسل گذشته، هم نسل آينده را در نظر ميگيريم.
5- چه مقدار به امام زمان ارواحنا له الفداء صلوات بفرستيم؟
اين دعا ميگويد که: «وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه وَ مِدَادَ کَلِمَاتِه» به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهي، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه» به اندازه آخرين درجهي رضايت او، «وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ» به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت، يعني مهدي جان! اي امام زمان، سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه که نوشته شده، به عدد هرچه خدا بر آن علم دارد... به تو سلام و درود ميفرستم.
6- اعلام هر روزه علاقه به امام زمان
يک کسي هرروز زنگ ميزند که آقا دوستت دارم. ميگويد: «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي کُلِّ يَوم» مهدي جان، امروز و هر روز، «اُجَدِّدُ» يعني بيعتم را تجديد ميکنم.
7- علاقه رو به رشد
علاقهي رو به رشد، يعني چه؟ ميگويد: «عَهْداً» بعد از عهداً ميگويد «وَ عَقْداً» بعد از عقداً ميگويد «وَ بَيْعَةً» الله اکبر! چه خبر است؟ مهندسياش را ميبينيد.
عهد يعني تعهد، در دعاي عهد ميگوييم: اي امام زمان سلام و صلوات بر تو، اين سلام من عهد است. يعني با تو تعهد ميکنم. تعهد ميکنم يعني قرار ميگذارم بين خودم و خدا، بعد ميگويد: «عهد» کم است. پررنگش کن، «عقد». دو نفر ممکن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» يعني گره. ممکن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسليم نباشد. ميگويد: «وَ بَيْعَةً»، تسليم است. يعني باز هم پررنگش ميکند. «عهداً» تعهد با حضرت مهدي ارواحنا له الفداء، «عقداً» عقد با امام زمان ارواحنا له الفداء، «وَ بَيْعَةً» بيعت کنيد با او و تسليم شويد.
8- علاقه افتخارآميز
چقدر خوب است اين تابلو شود. علاقه حتمي، ميگويد: «فِي رَقَبَتِي» يعني به گردن من، «رَقَبَ» يعني گردن. ممکن است کسي علاقه داشته باشد ولي افتخار نکند. ميگويد: نه، علاقه افتخار آميز.
9-علاقه همراه با همه مراحل
در دعاي عهد ميگويد: «وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم. آخر گاهي وقتها انسان يک کسي را دوست دارد در حدي که مثلاً يک ميليون به او وام بدهد. ولي ميگويد: همسفر باشم، ميگويد: نه، همسفر نه، بابا اين پول را بگير و خودت برو. عقب ما نيا. گاهي يک کسي ميگويد: عقب من بيا، پولت نميدهم اما ميخواهي بيايي در ماشين سوار شو تو را ببريم. يعني از يک جهت يک جايي پررنگ است، يک جايي کمرنگ است.
دعا ميگويد: خدايا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْيَاعِهِ»، شيعه يعني دنباله رو يعني من دنبال تو هستم، «انصار» و نصرت در جايي است که نياز به کمک هست. «وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ» از تو دفاع ميکنم. اگر کسي بگويد بالاي چشمت ابرو است، برخورد ميکنم. «وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ» ما اجازه نميدهيم که کسي جسارت کند. غيرت ديني داريم. تعصب داريم و افتخار هم ميکنيم. اينکه ميگويند: تعصب بد است.
آدم متعصبي است، تعصب در کار شخصي بد است. تعصب روي لهجه، فارس از فارس، ترک از ترک، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، اين تعصبها بد است. يعني به خاطر لهجه کمکش ميکنم. به خاطر همشهري گري تعصب ميکنم.
در انتخابات ميگويم چون اين همشهري من است. فاميل من است. همسايه من است. اين تعصبها بد است. اما اگر فهميدي يک چيزي حق است، ديگر، باقيها باطل است. آنجا که حق است بايد تعصب داشته باشي. انحصار طلبي در حق خوب است. اولين انحصار طلب، خود خداست. چون ميگويد: «لا اله» هيچکس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقيها را دور بريز.
10- علاقه عاشقانه
در دعا ميگويي: «طَائِعاً غَيْرَ مُکْرَهٍ» يعني مهدي جان، من که در دعاي عهد با تو سلام ميکنم، از روي عشق زيارت ميکنم نه روي اکراه!
11-علاقه و عمل در خط رضايت او
«عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک» يعني مهدي جان من را از شيعيان قرار بده، منتها طبق آن چيزي که تو گفتي. هر استقامتي مهم نيست. استقامتي مهم است که «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/۳۰) استقامت براساس الله باشد. اين مهم است. «کَما أُمِرْت» (هود/۱۱۲) يعني همانطور که مأمور هستي. يعني طبق امر ما استقامت کن نه طبق يکدندگي و لجبازي و سليقه. اگر کسي يک سليقهاي داشت و روي سليقهاش هم استقامت کرد، اين استقامت نيست، يکدندگي است.
استقامتي ارزش دارد «کَما أُمِرْت»، که طبق مأموريت باشد. استقامتي ارزش دارد که در خط خدا و رسول خدا و ولي خدا باشد: «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک»
حجتالاسلام والمسلمين محسن قرائتي
2- امام جهاني بايد مريدش هم جهاني فکر کند
وقتي زيارت ميرويم بگوييم که اين زيارت به نيابت از همهي مؤمنين و مؤمنات. صدقه ميدهيم بگوييم دفع بلا از همهي مؤمنين و مؤمنات بشود نگوييم خدايا، مؤمنيني که در اين مسجد نماز خواندند بيامرز. حالا مؤمنيني که در مسجد ديگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو.
چرا ميگويي: خدايا کساني که در اين هيأت سينه زدهاند. چقدر تنگ نظر هستي! چقدر فکر کوچک است. مگر تو منتظر امام بين المللي نيستي؟ امام جهاني بايد مريدش هم جهاني فکر کند. کسي که منتظر اصلاح عمومي است، بايد خودش هم عمومي فکر کند. خودم و بچهام و هيأتام و مسجدم و برايش هيچ فرقي نکند. «عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات»
3- علاقه به امام زمان ارواحنا له الفداء بدون مرز است
اين علاقه بدون مرز، از کجاي دعاي عهد فهميده ميشود؟ اين جمله كه ميگويد: «فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» در مشرقها و مغربها، «وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا» زمينهاي هموار و کوهستاني، «وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» دريا و خشکي، ببينيد اين دعا چقدر سازنده است. چه اصراري داريم که بگوييم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دريا و خشکي. سطحي و کوهستاني، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خيلي قشنگ است.
4- شريک کردن والدين در دعا و زيارت براي امام زمان ارواحنا له الفداء
در دعاي عهد ميگوييم اي امام زمان سلام ميکنم از طرف خودم، و از طرف «والِدَيَّ» پدر و مادرم و «وُلدي» فرزندانم؛ يعني هم نسل گذشته، هم نسل آينده را در نظر ميگيريم.
5- چه مقدار به امام زمان ارواحنا له الفداء صلوات بفرستيم؟
اين دعا ميگويد که: «وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه وَ مِدَادَ کَلِمَاتِه» به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهي، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه» به اندازه آخرين درجهي رضايت او، «وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ» به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت، يعني مهدي جان! اي امام زمان، سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه که نوشته شده، به عدد هرچه خدا بر آن علم دارد... به تو سلام و درود ميفرستم.
6- اعلام هر روزه علاقه به امام زمان
يک کسي هرروز زنگ ميزند که آقا دوستت دارم. ميگويد: «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي کُلِّ يَوم» مهدي جان، امروز و هر روز، «اُجَدِّدُ» يعني بيعتم را تجديد ميکنم.
7- علاقه رو به رشد
علاقهي رو به رشد، يعني چه؟ ميگويد: «عَهْداً» بعد از عهداً ميگويد «وَ عَقْداً» بعد از عقداً ميگويد «وَ بَيْعَةً» الله اکبر! چه خبر است؟ مهندسياش را ميبينيد.
عهد يعني تعهد، در دعاي عهد ميگوييم: اي امام زمان سلام و صلوات بر تو، اين سلام من عهد است. يعني با تو تعهد ميکنم. تعهد ميکنم يعني قرار ميگذارم بين خودم و خدا، بعد ميگويد: «عهد» کم است. پررنگش کن، «عقد». دو نفر ممکن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» يعني گره. ممکن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسليم نباشد. ميگويد: «وَ بَيْعَةً»، تسليم است. يعني باز هم پررنگش ميکند. «عهداً» تعهد با حضرت مهدي ارواحنا له الفداء، «عقداً» عقد با امام زمان ارواحنا له الفداء، «وَ بَيْعَةً» بيعت کنيد با او و تسليم شويد.
8- علاقه افتخارآميز
چقدر خوب است اين تابلو شود. علاقه حتمي، ميگويد: «فِي رَقَبَتِي» يعني به گردن من، «رَقَبَ» يعني گردن. ممکن است کسي علاقه داشته باشد ولي افتخار نکند. ميگويد: نه، علاقه افتخار آميز.
9-علاقه همراه با همه مراحل
در دعاي عهد ميگويد: «وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم. آخر گاهي وقتها انسان يک کسي را دوست دارد در حدي که مثلاً يک ميليون به او وام بدهد. ولي ميگويد: همسفر باشم، ميگويد: نه، همسفر نه، بابا اين پول را بگير و خودت برو. عقب ما نيا. گاهي يک کسي ميگويد: عقب من بيا، پولت نميدهم اما ميخواهي بيايي در ماشين سوار شو تو را ببريم. يعني از يک جهت يک جايي پررنگ است، يک جايي کمرنگ است.
دعا ميگويد: خدايا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْيَاعِهِ»، شيعه يعني دنباله رو يعني من دنبال تو هستم، «انصار» و نصرت در جايي است که نياز به کمک هست. «وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ» از تو دفاع ميکنم. اگر کسي بگويد بالاي چشمت ابرو است، برخورد ميکنم. «وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ» ما اجازه نميدهيم که کسي جسارت کند. غيرت ديني داريم. تعصب داريم و افتخار هم ميکنيم. اينکه ميگويند: تعصب بد است.
آدم متعصبي است، تعصب در کار شخصي بد است. تعصب روي لهجه، فارس از فارس، ترک از ترک، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، اين تعصبها بد است. يعني به خاطر لهجه کمکش ميکنم. به خاطر همشهري گري تعصب ميکنم.
در انتخابات ميگويم چون اين همشهري من است. فاميل من است. همسايه من است. اين تعصبها بد است. اما اگر فهميدي يک چيزي حق است، ديگر، باقيها باطل است. آنجا که حق است بايد تعصب داشته باشي. انحصار طلبي در حق خوب است. اولين انحصار طلب، خود خداست. چون ميگويد: «لا اله» هيچکس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقيها را دور بريز.
10- علاقه عاشقانه
در دعا ميگويي: «طَائِعاً غَيْرَ مُکْرَهٍ» يعني مهدي جان، من که در دعاي عهد با تو سلام ميکنم، از روي عشق زيارت ميکنم نه روي اکراه!
11-علاقه و عمل در خط رضايت او
«عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک» يعني مهدي جان من را از شيعيان قرار بده، منتها طبق آن چيزي که تو گفتي. هر استقامتي مهم نيست. استقامتي مهم است که «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/۳۰) استقامت براساس الله باشد. اين مهم است. «کَما أُمِرْت» (هود/۱۱۲) يعني همانطور که مأمور هستي. يعني طبق امر ما استقامت کن نه طبق يکدندگي و لجبازي و سليقه. اگر کسي يک سليقهاي داشت و روي سليقهاش هم استقامت کرد، اين استقامت نيست، يکدندگي است.
استقامتي ارزش دارد «کَما أُمِرْت»، که طبق مأموريت باشد. استقامتي ارزش دارد که در خط خدا و رسول خدا و ولي خدا باشد: «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک»
حجتالاسلام والمسلمين محسن قرائتي
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/22bWXSs
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر