«مفهوم برد» برای طرف غربی در مذاکره با ایران یا هر بازیگر دیگری در عرصه بینالمللی، تبعیت بازیگر مزبور از نظم قاهره بینالمللی برآمده از توزیع قدرت است؛ نظمی که نظام اسلامی ایران از آن بهعنوان «استکبار» یاد میکند و چپهای بینالمللی نام «امپریالیسم» را بعضا برای آن بهکار میبرند.
مذاکرات هستهای بین ایران و غرب، حرف امروز و دیروز نیست. نه با آمدن دولت حسن روحانی آغاز شده و نه احتمالا پدیدهای است که سریع و فیالفور خاتمه یابد. حتی با حصول احتمالی توافق جامع نیز محتمل است که ایران و کشورهایی که خود را قدرت بینالمللی میخوانند در سطوحی به مذاکرات کارشناسی و سیاسی در حوزه هستهای ادامه دهند.
هم مذاکره و هم دیپلماسی را باید ارج نهاد. این دو ابزاری فرصتساز هستند که هر کشوری بر اساس منافع ملی خود از آنها بهره میجوید اما بهره جستن از این ابرازها به نحو اتم و اکمل، مستلزم پاسخگویی به سوالاتی است:
۱- جایگاه کشور ما در نظام بینالمللی کجاست؟ در این نظام قدرتمحور ما کجاییم و چه نوع بازیگری به حساب میآییم؟ بازیگری تن داده به قواعد برآمده از قدرت یا طغیانگر در برابر آن؟
۲- انتظار ما از نقشمان در سیستم بینالمللی چیست؟ با کدام هویت پای میز مذاکره میرویم؟ هویت یک انقلابی که نظم بینالمللی را ناعادلانه میشمارد یا هویت کسی که بهدنبال رفاه و امتیاز بیشتر در همین فضای بینالمللی است؟
۳- چارچوب انقلاب اسلامی ایران کدام چارچوبه است؟ آیا در مرزهای جغرافیایی ایران میگنجد یا فراتر از آن؟
۴- از کدام گفتمان در سیاست خارجی پیروی میکنیم؟ کدام منظومه معانی بههم پیوسته سرلوحه سیاست خارجی ماست؟
تا به این سوالات اساسی پاسخ داده نشود، طبعا شیوه و تاکتیک مذاکراتی هم تابع مقتضیات روز و محیطهای روانی افراد شکل خواهد گرفت.
در فرآیند مذاکره، تکلیف طرف غربی با خود روشن است. از منظر طرف غربی، «ایران بازیگری سرکش در محیط بینالمللی است که باید اجتماعی (Socialize) شود. به هر میزان که بتوان ایران را از مواضع طغیانگرانه در برابر نظم (Order) مورد نظر غرب بازداشت، به همان میزان پیرزی به کف آمده است.»
در اینجا منظور آن نیست که سیستم غربی سیستمی متشکل و بدن اعوجاج و اختلاف است، بلکه منظور کلیت آن است که همواره در برابر تهدیدات مشترک موضع واحد میگیرد، چه در اوکراین و چه در برابر برنامه هستهای ایران. با وجود تمام اختلافات، نظم واحد برای بلوک غرب شایان اهمیت است و بعد از جنگ دوم جهانی با چنگ این نظم را حفظ کرده و به دندان کشیده است.
«مفهوم برد» برای طرف غربی در مذاکره با ایران یا هر بازیگر دیگری در عرصه بینالمللی، تبعیت بازیگر مزبور از نظم قاهره بینالمللی برآمده از توزیع قدرت است؛ نظمی که نظام اسلامی ایران از آن بهعنوان «استکبار» یاد میکند و چپهای بینالمللی نام «امپریالیسم» را بعضا برای آن بهکار میبرند.
اکنون در مواجهه با این مفهوم و این رویکرد، انتظار ما از مذاکره چیست؟ قطعا این انتظار، از انتظار بزرگتری ناشی میشود که شکلدهنده هویت ماست: «انتظار از نقش ایران در محیط بینالمللی.» اگر بدانیم از خود انتظار داریم چه نقشی را در محیط بینالمللی بازی کنیم، آنوقت نسبت ما با هنجارهای غربی هم روشن میشود.
اینجاست که دقیقا مذاکره از شکل ابزاری به شکل مبنایی دگردیسی مییابد. «نقش ما در محیط بینالمللی چیست؟ هویت انقلابی ما در این خصوص چه میگوید و تا کجا برای آن حاضر به پرداخت هزینه هستیم؟»
قطعا اینها سوالاتی است که نه حتی در سطح مذاکرهکنندگان که باید درعالیترین سطوح نظام اسلامی به آنها پاسخ داده شود. اما علیایحال یک نگاه کلی است که در این بین بسیار تاثیرگذار است:
اگر پذیرفتیم که ما در برابر نظم حاکم بینالمللی قد علم کردهایم، انقلابی هستیم و بهدنبال تغییر، منافع ما از هویت ما برمیآیند و هویت ما ایدئولوژیک است، انتظارمان از مذاکره به یکگونه شکل میگیرد اما اگر چنین اندیشیدم که انقلاب ما تنها در چارچوب مرزهای ایران تعریف میشود، به دنبال تغییر در نظم بینالمللی نیستیم و منافع ما از نیازهای روزمره و میانمدت شکل میگیرند، بهگونهای دیگر مذاکره خواهیم کرد.
هر مذاکرهکنندهای پیش از مذاکره باید تکلیف خود را با این سوال روشن کرده باشد. اگر به این سوال مبنایی پاسخی داده شود، آنگاه افکار عمومی میدانند که از مذاکره باید چه طلب کنند؟
منبع: فارس
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1rehV5K
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر