چهارگونه خانواده در قرآن
استاد قرائتی
ما چهار رقم زن و شوهر داريم. 1- زن و شوهري كه در خوبيها همفكر و همكار هستند. 2- همفكر و همكار هستند در بديها. 3- مرد خوب است. زن بد است. 4- زن خوب است و مرد بد است. هر 4 مورد هم در قرآن آمده است. اما آنجايي كه هردو همگام و همفكر در خوبيها هستند، «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ» (انسان/8) عليبن ابي طالب و فاطمهي زهرا (صلوات الله عليهما) پيغمبر و خديجه، ابراهيم و هاجر. در خوبيها همفكر هستند.
زن و شوهري كه همفكر و همكار هستند، در بد جنسي. باز قرآن ميگويد. اول ميگويد: «تَبَّتْ يَدَا أَبىِ لَهَب» (مسد/1) مرگ بر ابولهب. آخر آيه ميگويد: «وَ امْرَأَتُه» (مسد/4) خانمش هم بود. «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» (مسد/4) يعني هم مرد بدجنس، و هم زنش بدجنس.
تكرار ميكنم شما بگوييد. زن و مرد هر دو همفكر و همكار در خوبيها. علي و فاطمه! هر دو همفكر و همكار در بديها! ابولهب و خانمش. مرد خوب است و زن بد، زن لوط و زن نوح. مرد بد است و زن خوب، آسيه زن فرعون. بنابراين هيچكس مجبور نيست. ميشود در خانهي خوب بد شد. ميشود در خانهي بد، خوب شد. اين كه حالا من در اين خانه هستم. همه اينطور هستند. پس من هم اينطور ميشوم. نخير! اين يك مورد.
بعضي وقتها به خانواده نسبت ميدهند. به خانواده و نياكان. ميگويند: «نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا» (لقمان/21) به بتپرستها ميگفتند: شما چرا بتپرست هستيد؟ ميگفتند: ما مقصّر نيستيم.نياكان ما بت ميپرستيدند. آقا چرا ازدواج نميكني؟ رسم ما اين است كه بايد چنين شود. خوب اين رسم را چه كسي گذاشت؟ نياكان! بسمه تعالي كار اين نياكان درست نيست. ما عقل داريم و دين داريم. هرچه عقل گفت و وحي گفت، تابع اين دو تا هستيم. «كِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِي» (بحارالانوار/ج10/ص159) پيغمبر فرمود: قرآن و اهل بيت. بسياري از آداب و رسوم نه در قرآن است نه در اهل بيت است. حتي گاهي وقتها درسهاي اخلاقي گفته ميشود، بعضي از اين افرادي كه عارف مسلك هستند. درس اخلاق ميگويد. هرچه نگاه ميكني، اين اخلاق كجا پيدا شد؟
يك كسي رفته بود يكجايي اخلاق ميگفت. ميگفت: آدم خوب است در خانهاش يك قبر داشته باشد، گاهي در قبر بخوابد و ياد قيامت بيافتد. خيليها هم نشستند و گريه كردند. من بعد از ايشان سخنراني كردم و گفتم: ببينيد آقا در قرآن آيه نداريم كه در خانهتان قبر باشد. اين براي «كتاب الله». هيچ كدام از چهارده معصوم ما هم در خانهشان قبر نبوده است. هيچ كدام از مراجع تقليد هم در خانهشان قبر نبوده است. بله ما زيارت قبور داريم. آدم بايد ياد معاد باشد. قيامت را فراموش نكند. قبول است. اما در خانهي ما قبر، پاي اين به كجا بند است؟ حالا شما عارف هستي و درس اخلاق ميگويي، حرفت به جايي بند نيست. بسياري از درس هاي اخلاق پايش به جايي بند نيست. حالا، من نميدانم الان هم در كتابهاي درسي قصهي موسي و شبان هست؟ (حضار پاسخ ميدهند بله) نيست. خوب الحمدلله برداشتند.
يك زماني قصهي موسي و شبان، قصهي موسي و شبان را هركس بلد است، نميخواهم بخواند. فقط هركس بلد است از برادرها دست بلند كند. هيچ كس نشنيده است؟ الحمدلله، خيلي خوب. يك چيز بيخودي بود، در كتابهاي درسي هم بود. آقا ميگويد: در اينترنت خواندم. بسمه تعالي بيخود نوشته است. اينترنت يعني ديوار شهر، هركسي ميتواند به ديوار شهر بنويسد، زنده باد، مرده باد! مگر هرچيزي در اينترنت ديدي حق است؟ مگر اينترنت نميتواند دروغ بگويد؟ آقا خودش به من گفت. ببينيد خودش مگر نميتواند دروغ بگويد؟ آدم لذت ميبرد. يك كسي بگويد: آقا مقصّر خودم بودم. اين سيگار به من داد. خوب مگر تو نخ بودي، كه مجبور بودي عقب سوزن بروي؟ آدم بودي. سيگار نميكشيدي.
ديروز يك كسي آمده ميگويد: حاج آقا! يك دعايي به من كن، من چشمم ناپاك است. دائم نگاه بد ميكنم. (خنده حضار) يك دعايي به من بكن. گفتم: شما هر نگاهي كه كردي 5 هزار تومان خودت را جريمه كن. يك 5 هزار تومان خودت را جريمه كني، ديگر تا آخر عمرت، به هيچ زني نگاه نميكني. خودت را جريمه كن.
آقا من ميخواهم صبحها از خواب بلند شوم، توجه كنيد. من صبحها ميخواهم از خواب بلند شوم، حال ندارم. نذر كن كه اگر از خواب بلند نشدي، مثلاً فلان مبلغ جريمه! يا فردا روزه بگيري. مثل فنر بالا ميپري. چطور اگر پرواز داشته باشيم، ساعت كوك كنيم بالا ميپريم. براي اينكه پول بليط ما از بين نرود.
اينكه بگويد: من داداشم اينطور بود. رفيقم اينطور بود. بله رفيق اثر دارد. محيط اثر دارد. پدر و مادر و اينها همه اثر دارند. بياثر نيستند. به يك ترياكي گفتند: چرا ترياكي شدي؟ گفت: امان از رفيق بد. بد يك خرده فكر كرد و گفت: ذغال خوب هم بياثر نيست. (خنده حضار) رفيق هم بي اثر نيست. محيط هم بياثر نيست. اما آنچه از همه اثرش بيشتر است، ارادهي خود شما است. آقا زمستان همهجا سرد است. اما ميليونها آدم از زمستان ميگذرند و سرما نمي خورند. خودش يك بلوز ميپوشد، در مقابل همه ي سرماها خودش را نگه ميدارد. ميشود انسان يك بلوز «وَ لِباسُ التَّقْوى» (اعراف/26) قرآن به تقوي لباس گفته است. اگر شما لباس تقوي را بپوشي،مشكل است. بله مشكل است. ولي ارزشش هم بيشتر است. به گردن پدر و مادر مي اندازند.
گاهي به گردن نياكان مياندازند. آداب و رسوم ما. بسياري از آداب را بايد شكست. در زمان شاه يك قوانيني براي دانشگاه حكومت مي كرد. دانشگاه بايد در شهرهاي بزرگ باشد. استاد دانشگاه بايد سنش مثلاً 55 سال باشد. زمان دانشگاه بايد شنبه تا چهارشنبه باشد. دانشگاه بايد مجّاني باشد. جمهوري اسلامي آمد، هم دانشگاه پيام نور و هم دانشگاه آزاد و چند تا دانشگاه درست شد، كه اينها گفتند: لازم نيست شنبه تا چهارشنبه باشد. ما ميتوانيم دانشجو بگيريم، پنجشنبه و جمعه. لازم نيست سن استاد 55 سال باشد. اگر حال درس دادن دارد، حتي 65 و 70 هم ميتواند درس بدهد، درس بدهد. لازم نيست دانشگاه در شهرهاي بزرگ باشد. شهرهاي غير بزرگ را هم ما ميتوانيم دانشگاه درست كنيم. لازم نيست سن دانشجو از كجا تا كجا باشد. هركس ميتواند سر كلاس بيايد درس را بفهمد، بفهمد. ما چه كار به سن او داريم؟ حالا يك كسي 50 ساله ميفهمد، يك كسي 25 ساله نميفهمد. هركس ميفهمد سر كلاس بيايد. ببين اين قيدها را جمهوري اسلامي برداشت. همينطور كه يك سري قيد را از دانشگاه برداشتند. اصلاً لازم نيست مجّاني باشد. همينطور كه پول ميدهد يك ماشين ميخرد، پول بده بيايد ليسانس بگيرد. كار به نرخش ندارم. من ضامن كسي نيستم. الآن بحث من اين است كه چه كسي خوب است و چه كسي بد. ميخواهم بگويم: يك قيدهايي زمان شاه روي دانشگاه بود، قيدهاي الكي! قيدها را برداشتند، چند ميليون ليسانس و فوق ليسانس به جمهوري اسلامي، اضافه شد. ما بايد يك سري از قيدها را برداريم.
به شيطان ميگويند: تقصير تو است. ميگويد: چرا؟ ميگويد: تو مرا گمراه كردي. عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «فَلا تَلُومُوني» (ابراهيم/22) مرا ملامت نكن. «وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم» (ابرهيم/22) خودت را ملامت كن. من كه مجبورت نكردم. من وسوسهات كردم. ميتوانستي خودت را نگهداري. وسوسه كه اجبار نميآورد. به رفيقهايش ميگويند: تو بودي! «يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً» (فرقان/28)
كاش با فلاني رفيق نميشدم. «لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْر» (فرقان/29) رفيق من را خراب كرد. اصلاً به رفيقش ميگويد: عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ» (سبا/31) اگر شما نبوديد، ما ايمان ميآورديم. «لَوْ لا أَنْتُمْ»، «أَنْتُمْ» كه ميدانيد يعني چه؟ «لَوْ لا أَنْتُمْ» اگر شما نبوديد، «لَكُنَّا مُؤْمِنينَ» ما ايمان ميآورديم. ميگويد: نخير! «بَل لَّمْ تَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ» (صافات/29) خودتان دين نداشتيد. خودتان دين نداشتيد. اراده! اراده. گاهي وقتها ميگويند: آقا، در منطقهي ما اينطور بود. ما در يك روستايي بوديم. ما در يك شهري بوديم. در يك دبيرستاني بوديم. در يك ادارهاي بوديم. كه مجبور بوديم گناه كنيم. قرآن ميگويد كه: وقتي به افرادي ميگويند: چرا به اين روز سياه نشستي؟ ميگويد: والله ما در جايي بوديم مجبور بوديم. ميگويد: چه كسي مجبور بود؟ نميتوانستي هجرت كني؟ خوب انتقالي ميگرفتي از اين منطقه به منطقهي ديگر ميرفتي. از اين اداره، در اين اداره خلاف ميكني؟ برو يك اداره ي ديگر! جايت را عوض كن. مكانت را عوض كن. در يك مجلس گناه ميكني،بلند شو برو. چه كسي گفت: بنشيني؟ آيا زمين خدا بزرگ نبود، هجرت كني؟
استاد قرائتی
ما چهار رقم زن و شوهر داريم. 1- زن و شوهري كه در خوبيها همفكر و همكار هستند. 2- همفكر و همكار هستند در بديها. 3- مرد خوب است. زن بد است. 4- زن خوب است و مرد بد است. هر 4 مورد هم در قرآن آمده است. اما آنجايي كه هردو همگام و همفكر در خوبيها هستند، «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ» (انسان/8) عليبن ابي طالب و فاطمهي زهرا (صلوات الله عليهما) پيغمبر و خديجه، ابراهيم و هاجر. در خوبيها همفكر هستند.
زن و شوهري كه همفكر و همكار هستند، در بد جنسي. باز قرآن ميگويد. اول ميگويد: «تَبَّتْ يَدَا أَبىِ لَهَب» (مسد/1) مرگ بر ابولهب. آخر آيه ميگويد: «وَ امْرَأَتُه» (مسد/4) خانمش هم بود. «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» (مسد/4) يعني هم مرد بدجنس، و هم زنش بدجنس.
تكرار ميكنم شما بگوييد. زن و مرد هر دو همفكر و همكار در خوبيها. علي و فاطمه! هر دو همفكر و همكار در بديها! ابولهب و خانمش. مرد خوب است و زن بد، زن لوط و زن نوح. مرد بد است و زن خوب، آسيه زن فرعون. بنابراين هيچكس مجبور نيست. ميشود در خانهي خوب بد شد. ميشود در خانهي بد، خوب شد. اين كه حالا من در اين خانه هستم. همه اينطور هستند. پس من هم اينطور ميشوم. نخير! اين يك مورد.
بعضي وقتها به خانواده نسبت ميدهند. به خانواده و نياكان. ميگويند: «نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا» (لقمان/21) به بتپرستها ميگفتند: شما چرا بتپرست هستيد؟ ميگفتند: ما مقصّر نيستيم.نياكان ما بت ميپرستيدند. آقا چرا ازدواج نميكني؟ رسم ما اين است كه بايد چنين شود. خوب اين رسم را چه كسي گذاشت؟ نياكان! بسمه تعالي كار اين نياكان درست نيست. ما عقل داريم و دين داريم. هرچه عقل گفت و وحي گفت، تابع اين دو تا هستيم. «كِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِي» (بحارالانوار/ج10/ص159) پيغمبر فرمود: قرآن و اهل بيت. بسياري از آداب و رسوم نه در قرآن است نه در اهل بيت است. حتي گاهي وقتها درسهاي اخلاقي گفته ميشود، بعضي از اين افرادي كه عارف مسلك هستند. درس اخلاق ميگويد. هرچه نگاه ميكني، اين اخلاق كجا پيدا شد؟
يك كسي رفته بود يكجايي اخلاق ميگفت. ميگفت: آدم خوب است در خانهاش يك قبر داشته باشد، گاهي در قبر بخوابد و ياد قيامت بيافتد. خيليها هم نشستند و گريه كردند. من بعد از ايشان سخنراني كردم و گفتم: ببينيد آقا در قرآن آيه نداريم كه در خانهتان قبر باشد. اين براي «كتاب الله». هيچ كدام از چهارده معصوم ما هم در خانهشان قبر نبوده است. هيچ كدام از مراجع تقليد هم در خانهشان قبر نبوده است. بله ما زيارت قبور داريم. آدم بايد ياد معاد باشد. قيامت را فراموش نكند. قبول است. اما در خانهي ما قبر، پاي اين به كجا بند است؟ حالا شما عارف هستي و درس اخلاق ميگويي، حرفت به جايي بند نيست. بسياري از درس هاي اخلاق پايش به جايي بند نيست. حالا، من نميدانم الان هم در كتابهاي درسي قصهي موسي و شبان هست؟ (حضار پاسخ ميدهند بله) نيست. خوب الحمدلله برداشتند.
يك زماني قصهي موسي و شبان، قصهي موسي و شبان را هركس بلد است، نميخواهم بخواند. فقط هركس بلد است از برادرها دست بلند كند. هيچ كس نشنيده است؟ الحمدلله، خيلي خوب. يك چيز بيخودي بود، در كتابهاي درسي هم بود. آقا ميگويد: در اينترنت خواندم. بسمه تعالي بيخود نوشته است. اينترنت يعني ديوار شهر، هركسي ميتواند به ديوار شهر بنويسد، زنده باد، مرده باد! مگر هرچيزي در اينترنت ديدي حق است؟ مگر اينترنت نميتواند دروغ بگويد؟ آقا خودش به من گفت. ببينيد خودش مگر نميتواند دروغ بگويد؟ آدم لذت ميبرد. يك كسي بگويد: آقا مقصّر خودم بودم. اين سيگار به من داد. خوب مگر تو نخ بودي، كه مجبور بودي عقب سوزن بروي؟ آدم بودي. سيگار نميكشيدي.
ديروز يك كسي آمده ميگويد: حاج آقا! يك دعايي به من كن، من چشمم ناپاك است. دائم نگاه بد ميكنم. (خنده حضار) يك دعايي به من بكن. گفتم: شما هر نگاهي كه كردي 5 هزار تومان خودت را جريمه كن. يك 5 هزار تومان خودت را جريمه كني، ديگر تا آخر عمرت، به هيچ زني نگاه نميكني. خودت را جريمه كن.
آقا من ميخواهم صبحها از خواب بلند شوم، توجه كنيد. من صبحها ميخواهم از خواب بلند شوم، حال ندارم. نذر كن كه اگر از خواب بلند نشدي، مثلاً فلان مبلغ جريمه! يا فردا روزه بگيري. مثل فنر بالا ميپري. چطور اگر پرواز داشته باشيم، ساعت كوك كنيم بالا ميپريم. براي اينكه پول بليط ما از بين نرود.
اينكه بگويد: من داداشم اينطور بود. رفيقم اينطور بود. بله رفيق اثر دارد. محيط اثر دارد. پدر و مادر و اينها همه اثر دارند. بياثر نيستند. به يك ترياكي گفتند: چرا ترياكي شدي؟ گفت: امان از رفيق بد. بد يك خرده فكر كرد و گفت: ذغال خوب هم بياثر نيست. (خنده حضار) رفيق هم بي اثر نيست. محيط هم بياثر نيست. اما آنچه از همه اثرش بيشتر است، ارادهي خود شما است. آقا زمستان همهجا سرد است. اما ميليونها آدم از زمستان ميگذرند و سرما نمي خورند. خودش يك بلوز ميپوشد، در مقابل همه ي سرماها خودش را نگه ميدارد. ميشود انسان يك بلوز «وَ لِباسُ التَّقْوى» (اعراف/26) قرآن به تقوي لباس گفته است. اگر شما لباس تقوي را بپوشي،مشكل است. بله مشكل است. ولي ارزشش هم بيشتر است. به گردن پدر و مادر مي اندازند.
گاهي به گردن نياكان مياندازند. آداب و رسوم ما. بسياري از آداب را بايد شكست. در زمان شاه يك قوانيني براي دانشگاه حكومت مي كرد. دانشگاه بايد در شهرهاي بزرگ باشد. استاد دانشگاه بايد سنش مثلاً 55 سال باشد. زمان دانشگاه بايد شنبه تا چهارشنبه باشد. دانشگاه بايد مجّاني باشد. جمهوري اسلامي آمد، هم دانشگاه پيام نور و هم دانشگاه آزاد و چند تا دانشگاه درست شد، كه اينها گفتند: لازم نيست شنبه تا چهارشنبه باشد. ما ميتوانيم دانشجو بگيريم، پنجشنبه و جمعه. لازم نيست سن استاد 55 سال باشد. اگر حال درس دادن دارد، حتي 65 و 70 هم ميتواند درس بدهد، درس بدهد. لازم نيست دانشگاه در شهرهاي بزرگ باشد. شهرهاي غير بزرگ را هم ما ميتوانيم دانشگاه درست كنيم. لازم نيست سن دانشجو از كجا تا كجا باشد. هركس ميتواند سر كلاس بيايد درس را بفهمد، بفهمد. ما چه كار به سن او داريم؟ حالا يك كسي 50 ساله ميفهمد، يك كسي 25 ساله نميفهمد. هركس ميفهمد سر كلاس بيايد. ببين اين قيدها را جمهوري اسلامي برداشت. همينطور كه يك سري قيد را از دانشگاه برداشتند. اصلاً لازم نيست مجّاني باشد. همينطور كه پول ميدهد يك ماشين ميخرد، پول بده بيايد ليسانس بگيرد. كار به نرخش ندارم. من ضامن كسي نيستم. الآن بحث من اين است كه چه كسي خوب است و چه كسي بد. ميخواهم بگويم: يك قيدهايي زمان شاه روي دانشگاه بود، قيدهاي الكي! قيدها را برداشتند، چند ميليون ليسانس و فوق ليسانس به جمهوري اسلامي، اضافه شد. ما بايد يك سري از قيدها را برداريم.
به شيطان ميگويند: تقصير تو است. ميگويد: چرا؟ ميگويد: تو مرا گمراه كردي. عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «فَلا تَلُومُوني» (ابراهيم/22) مرا ملامت نكن. «وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم» (ابرهيم/22) خودت را ملامت كن. من كه مجبورت نكردم. من وسوسهات كردم. ميتوانستي خودت را نگهداري. وسوسه كه اجبار نميآورد. به رفيقهايش ميگويند: تو بودي! «يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً» (فرقان/28)
كاش با فلاني رفيق نميشدم. «لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْر» (فرقان/29) رفيق من را خراب كرد. اصلاً به رفيقش ميگويد: عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ» (سبا/31) اگر شما نبوديد، ما ايمان ميآورديم. «لَوْ لا أَنْتُمْ»، «أَنْتُمْ» كه ميدانيد يعني چه؟ «لَوْ لا أَنْتُمْ» اگر شما نبوديد، «لَكُنَّا مُؤْمِنينَ» ما ايمان ميآورديم. ميگويد: نخير! «بَل لَّمْ تَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ» (صافات/29) خودتان دين نداشتيد. خودتان دين نداشتيد. اراده! اراده. گاهي وقتها ميگويند: آقا، در منطقهي ما اينطور بود. ما در يك روستايي بوديم. ما در يك شهري بوديم. در يك دبيرستاني بوديم. در يك ادارهاي بوديم. كه مجبور بوديم گناه كنيم. قرآن ميگويد كه: وقتي به افرادي ميگويند: چرا به اين روز سياه نشستي؟ ميگويد: والله ما در جايي بوديم مجبور بوديم. ميگويد: چه كسي مجبور بود؟ نميتوانستي هجرت كني؟ خوب انتقالي ميگرفتي از اين منطقه به منطقهي ديگر ميرفتي. از اين اداره، در اين اداره خلاف ميكني؟ برو يك اداره ي ديگر! جايت را عوض كن. مكانت را عوض كن. در يك مجلس گناه ميكني،بلند شو برو. چه كسي گفت: بنشيني؟ آيا زمين خدا بزرگ نبود، هجرت كني؟
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/RWI228
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر