به جرات میتوان گفت که همه انسانها در حالت بیداری" فکر میکنند" و هیچکس از این خصیصه مستثنی نیست.از تیزهوشان و نوابغ گرفته تا دیوانگان و افراد روان پریش.
یکی "عالی" فکر میکند و دیگری "واهی" و آنچه در هر دو مشترک است " فکر کردن" است.
عموما " متفکرین " زمان خاصی را به فکر کردن اختصاص داده و بصورتی برنامه ریزی شده و در محیطی مناسب به " فکر کردن " می پردازند.
کسانی نیز مشغولیت هایشان ایجاب میکند که بطور خاص کار فکری انجام دهند مثل یک رمان نویس و یا یک مهندس محاسب.
منظور اصلی در این نوشتار مربوط به دو گروه یادشده(که چندان قابل تفکیک نبوده ودر اصل یک مجموعه را تشکیل میدهند)و نظایر آنها نیست و گروه سومی را مدنظر دارد که میتوان گفت عموم مردم را شامل میشود.
تقریبا تمامی اعمال انسانها بطور اجتناب ناپذیر نیازمند فکر کردن و تصمیم گیری است وبغیر از رفتارهای غریزی و کنش هایی که از "شرطی بودن" منشاء میگیرند, تماما با تفکر همراه است.
از امور شخصی گرفته تا فعالیتهای روزمره و معیشتی , از ارتباطات خانوادگی گرفته تا مناسبات شغلی و اجتماعی و غیرو
در این بین معمولا کسانی موفقترند که بیشتر از فکرشان استفاده میکنند.
برای روشن تر شدن مطلب مثال معروفی را ذکر کرده و به ادامه میپردازم.
فردی قصد دارد یک تراول چک 50 هزار تومانی را خرد کند.
از چندین مغازه دار تقاضا میکند و با پاسخ منفی مواجه میشود. او برای عنوان کردن تقاضایش عینا از یک سوال استفاده میکند:
سوال: ببخشید آقا تراول پنجاه هزار تومانی خرد دارید؟
جواب: نه
فرد دیگری به او می آموزد که بجای جمله فوق به گونه ای دیگر سوال را طرح کند.
سوال:ببخشید آقا به نظر شما, کجا میتوانم این تراول 50 هزارتومانی را خرد کنم؟
پاسخ: اجازه بدهید ببینم که خودم دارم و یا نه
گفتن پاسخ " نمیدانم " از پاسخ " نه " مشکل تر و غیرمعمول تر است و در واقع سوال کننده با تغییر جمله سوالی خود میتواند سوال شونده را بامسئولیتی مضاعف مواجه کند و در مثال فوق, مغازه دار که میتوانست با گفتن " نه " خلاص شود الان بجای اینکه بریافتن پاسخی قانع کننده تمرکز کند, راه آسانتر را انتخاب کرده و اول با خود می اندیشد که آیا در کشوی پیشخوانش به اندازه 50 هزار تومان پول خرد دارد و یا نه
نتیجه : بجای بیان جملات معمولی و کلیشه ای می بایست هوشمندانه تر برخورد کرده و با کمی مکث , تمرکز و تفکر , به نتیجه مورد انتظارمان بهای بیشتری دهیم ودر نهایتا از گزینه هایی با شانس موفقیت بیشتر, استفاده کنیم.
لازمه بهره مندی از چنین راهکارهایی میطلبد که به خودمان عادت دهیم که قبل از انجام هر کاری به فکرِ فکر کردن باشیم.یعنی بطور مضاعف از توان فکری خود بهره ببریم.
شاید در نگاه اول این توصیه ها چندان پر معنا و مفید به نظر نیایند اما اطمینان داشته باشید که با کمی تمرین به موارد کوچک و بزرگ و مصادیقی برخورد خواهیم کرد که انگیزه ای قوی جهت ادامه چنین رویه ای در ما ایجاد می نماید.
اگرچه با قاطعیت نمیتوان گفت که "فکر کردن" ما را از دیگران موفق تر خواهد کرد اما بطور حتم با فکر کردن یک قدم ازوضعیت معمولی خودمان جلوتر خواهیم افتاد
در این میان جمله ای طلایی را بیاد داشته باشید.
تا زمانی که من در فکرِ " فکر کردن" هستم موفق ترم
پ ن :
فکر کردن وسواس گونه و بیش از حد , نوعی بیماری است و آنچه در این نوشتار مورد تاکید قرار گرفته ابدا "زیاد فکر کردن" نیست بلکه "به موقع فکر کردن" است
نتیجه کلی اینکه : بهتر است درموضوعاتی که برایمان اهمیت دارند بی مهابا اقدام نکنم و بعد از یافتن راهکار و تصمیمی که به ذهنمان رسیده , مجددا به کل قضیه فکر کنیم و یکبار دیگر کلیات آنرا مورد باز نگری قرار دهیم.
منبع
یکی "عالی" فکر میکند و دیگری "واهی" و آنچه در هر دو مشترک است " فکر کردن" است.
عموما " متفکرین " زمان خاصی را به فکر کردن اختصاص داده و بصورتی برنامه ریزی شده و در محیطی مناسب به " فکر کردن " می پردازند.
کسانی نیز مشغولیت هایشان ایجاب میکند که بطور خاص کار فکری انجام دهند مثل یک رمان نویس و یا یک مهندس محاسب.
منظور اصلی در این نوشتار مربوط به دو گروه یادشده(که چندان قابل تفکیک نبوده ودر اصل یک مجموعه را تشکیل میدهند)و نظایر آنها نیست و گروه سومی را مدنظر دارد که میتوان گفت عموم مردم را شامل میشود.
تقریبا تمامی اعمال انسانها بطور اجتناب ناپذیر نیازمند فکر کردن و تصمیم گیری است وبغیر از رفتارهای غریزی و کنش هایی که از "شرطی بودن" منشاء میگیرند, تماما با تفکر همراه است.
از امور شخصی گرفته تا فعالیتهای روزمره و معیشتی , از ارتباطات خانوادگی گرفته تا مناسبات شغلی و اجتماعی و غیرو
در این بین معمولا کسانی موفقترند که بیشتر از فکرشان استفاده میکنند.
برای روشن تر شدن مطلب مثال معروفی را ذکر کرده و به ادامه میپردازم.
فردی قصد دارد یک تراول چک 50 هزار تومانی را خرد کند.
از چندین مغازه دار تقاضا میکند و با پاسخ منفی مواجه میشود. او برای عنوان کردن تقاضایش عینا از یک سوال استفاده میکند:
سوال: ببخشید آقا تراول پنجاه هزار تومانی خرد دارید؟
جواب: نه
فرد دیگری به او می آموزد که بجای جمله فوق به گونه ای دیگر سوال را طرح کند.
سوال:ببخشید آقا به نظر شما, کجا میتوانم این تراول 50 هزارتومانی را خرد کنم؟
پاسخ: اجازه بدهید ببینم که خودم دارم و یا نه
گفتن پاسخ " نمیدانم " از پاسخ " نه " مشکل تر و غیرمعمول تر است و در واقع سوال کننده با تغییر جمله سوالی خود میتواند سوال شونده را بامسئولیتی مضاعف مواجه کند و در مثال فوق, مغازه دار که میتوانست با گفتن " نه " خلاص شود الان بجای اینکه بریافتن پاسخی قانع کننده تمرکز کند, راه آسانتر را انتخاب کرده و اول با خود می اندیشد که آیا در کشوی پیشخوانش به اندازه 50 هزار تومان پول خرد دارد و یا نه
نتیجه : بجای بیان جملات معمولی و کلیشه ای می بایست هوشمندانه تر برخورد کرده و با کمی مکث , تمرکز و تفکر , به نتیجه مورد انتظارمان بهای بیشتری دهیم ودر نهایتا از گزینه هایی با شانس موفقیت بیشتر, استفاده کنیم.
لازمه بهره مندی از چنین راهکارهایی میطلبد که به خودمان عادت دهیم که قبل از انجام هر کاری به فکرِ فکر کردن باشیم.یعنی بطور مضاعف از توان فکری خود بهره ببریم.
شاید در نگاه اول این توصیه ها چندان پر معنا و مفید به نظر نیایند اما اطمینان داشته باشید که با کمی تمرین به موارد کوچک و بزرگ و مصادیقی برخورد خواهیم کرد که انگیزه ای قوی جهت ادامه چنین رویه ای در ما ایجاد می نماید.
اگرچه با قاطعیت نمیتوان گفت که "فکر کردن" ما را از دیگران موفق تر خواهد کرد اما بطور حتم با فکر کردن یک قدم ازوضعیت معمولی خودمان جلوتر خواهیم افتاد
در این میان جمله ای طلایی را بیاد داشته باشید.
تا زمانی که من در فکرِ " فکر کردن" هستم موفق ترم
پ ن :
فکر کردن وسواس گونه و بیش از حد , نوعی بیماری است و آنچه در این نوشتار مورد تاکید قرار گرفته ابدا "زیاد فکر کردن" نیست بلکه "به موقع فکر کردن" است
نتیجه کلی اینکه : بهتر است درموضوعاتی که برایمان اهمیت دارند بی مهابا اقدام نکنم و بعد از یافتن راهکار و تصمیمی که به ذهنمان رسیده , مجددا به کل قضیه فکر کنیم و یکبار دیگر کلیات آنرا مورد باز نگری قرار دهیم.
منبع
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum283/thread55352.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر