«آزادی، هرج و مرج، زورمداری» عنوان مناظراتی است که سال ۶۰ و چند ماه قبل از شهادت شهید بهشتی با حضور ایشان، حبیب الله پیمان، مهدی فتاپور و نورالدین کیانوری در تلویزیون برگزار شد. متاسفانه (یا شاید هم خوشبختانه) بعد از گذشت ۳۰ سال از برگزاری آن مناظره، فیلم این برنامه نایاب است! صداوسیما احتمالا مثل بقیه فیلمهایی که در انبارش مخفی کرده، اینها را هم گذاشته برای دو سه قرن آینده! فعلا فقط کتابی در دست ماست که آن هم تنها دو قسمت از این مناظرهها را دربردارد.
این مناظره نکتههای آموزندهی زیادی دارد. حتی برای امروز. چه از نظر احترام عملی به آزادی عقیده و چه از نظر محتوا. چون در آن شاهد برخورد دو جهانبینی اسلامی و مارکسیستی هستیم. از طرفی چنین مناظراتی، حقیقت را از ادعا و راستگویان را از مدعیان جدا میکند. چه بسا آدمهایی که دائما بر لزوم مناظره و آزادی بیان تاکید میکنند، اما در وقت عمل چیزی برای گفتن ندارند و یا از مناظره فرار میکنند.
اتفاقا در همین مناظرات هم برخی گروهها (مجاهدین خلق، جبهه ملی، نهضت آزادی، جاما، نمایندگان بنیصدر و …) علیرغم شعارهای خود دعوت صداوسیما را قبول نکردند. (مجری این مناظره به سازمانی اشاره میکند که به امام خمینی نامهای نوشته بود درباره اینکه نمیگذارند مساله چماقداری را در تلویزیون مطرح کنیم اما همان سازمان در مناظره شرکت نکرد!)
از نکات مهم و آموزنده این مناظره، شیوه و روشی است که شهید بهشتی در پیش گرفت و از دیگران هم میخواست که به آن توجه کنند. نظر شهید بهشتی این بود که ابتدا هر طرف مناظره، به طور کامل و جامع دیدگاههای اصلی مکتب خود را با توجه به جهانبینی و مبانی فکری خود برای بینندگان توضیح بدهد. فایدهی این کار این بود که اگر در مسیر مناظره، کسی حرفی زد و ادعایی کرد (مثلا درباره آزادی) این ادعا با توجه به تعریف مکتب او از آزادی، بررسی و حقیقت از ادعا تشخیص داده شود.
این شیوه به طور کامل فقط از طرف شهید بهشتی رعایت شد ولی دیگران از همان ابتدا میخواستند که هرچه زودتر به مصادیق و مسائل روز برسند! البته وقتی هم که به مسائل عینی رسیدند، شهید بهشتی با توجه به تسلطی که بر منابع فکری و علمی و تجربیات عینی مارکسیسم داشت، ادعاهای طرف مقابل را با مراجعه به متن و سند، به چالش کشید.
مثلا در جلسه دوم مجری این سوال را پرسید که فرض کنیم انقلاب ایران یک انقلاب مارکسیستی بود، در آن صورت آیا اجازه میدادند گروههای اسلامی در تلویزیون بحث کنند؟ کیانوری در پاسخ گفت که «ما مارکسیستها معتقد هستیم که آزادترین جوامعی که ممکن است به وجود بیاید، جامعه سوسیالیستی است!» اما شهید بهشتی قانون اساسی شوروی را قرائت کرد که در آن ادعای کیانوری نقض میشد.
شهید بهشتی همچنین این سوال را مطرح کرد که «یعنی در شوروی تشکیل حزب جمهوری اسلامی آزاد است؟!» کیانوری در پاسخ برای اثبات آزادی مذهبی در شوروی به وجود مساجد و مراکزی در تاشکند و باکو اشاره کرد که شهید بهشتی دوباره سوال دیگری پرسید: «آیا آنها میتوانند نظام اسلامی هم در شوروی به وجود بیاورند؟»
هدف شهید بهشتی از اشاره و استناد به قانون اساسی شوروی و طرح این قبیل سوالها این بود که ظاهرسازیها، شعارها و ادعاها را از عقاید واقعی آن مکاتب مشخص کند. به نظر ایشان حکومت عینی مبتنی بر مارکسیسم برای قضاوت درباره ادعاهای کمونیستهای ایرانی و احزابی مثل حزب توده کافی بود.
شهید بهشتی در ادامه وقتی دید که کیانوری و فتاپور حتی متن قانون اساسی شوروی را هم توجیه و تفسیر میکنند، بحث را به این سمت هدایت کرد که هروقت دولت شوروی به عنوان نخستین جامعه سوسیالیستی مارکسیستی اجازه فعالیت شعبهی حزب جمهوری اسلامی را در آن سرزمین بدهد، ما هم در ایران مجوز فعالیت حزب توده یا هر حزب مارکسیستی را میدهیم! این پیشنهاد در حقیقت برای به چالش کشیدن بیشتر طرف مقابل و روشن شدن تناقضهایش بود. به عبارت بهتر وقتی تبلیغ مذهبی در چنان مکتبی ممنوع است، چطور کمونیستهای ایرانی ادعای آزادی برای همه را دارند؟! شهید بهشتی دقیقا با توجه به همین تناقض میگوید:
«اگر آنها موافقت کردند، میگوییم بسیار خوب. معلوم میشود مارکسیسم با این آزادی موافق است پس متقابلا ما هم میتوانیم فکر کنیم که در ایران یک حزب مارکسیستی آزاد باشد. ولی اگر دیدیم نه، آنها گفتند اصول مارکسیسم چنین اجازهای را نمیدهد، پس اقلا مارکسیستهای ایران هم صادقانه بگویند بابا ما هم اگر اینجا بودیم اجازه نمیدادیم! اگر این صداقت باشد واقعا مسائل حل میشود»
یک نکتهی دیگر در این مناظره، تعریف شهید بهشتی از آزادی بیان و آزادی عقیده در جمهوری اسلامی است: «از نظر آزادی بیان و تبلیغ، مبانی اسلامی ما این طور میگوید که نشر یک طرفه عقاید و افکار ضداسلامی در جامعه اسلامی ممنوع است و از انتشار کتب ظلال و نشریات گمراه کننده جلوگیری میشود مگر آنکه با نشریاتی دیگر همراه باشد که به خواننده در تجزیه و تحلیل رسای این گونه عقاید و افکار ضداسلامی کمک کند. این موضع جمهوری اسلامی است… این راجع به متون کتبی. بحثها و سخنرانیها نیز چنین است. الان اینجا بحثها دوطرف است. آقایان بحثهای الحادی و مارکسیستی ضداسلامی دارند، ما بحثهای اسلامی داریم… جامعه اسلامی نه همچون جامعههای دربسته اردوگاه مارکسیسم است که انسانها را در پشت دیوارهای آهنین نگه دارند و نه همچون جامعههای لیبرال غربی که بازار مکاره عرضهی بیضابطه آرا و افکار باشد، بلکه در این زمینه هم به راستی نه شرقی است نه غربی»
شهید بهشتی این شرط را در سخنرانیهای دیگر خود هم تکرار میکند. اتفاقا شهید مطهری هم به این قاعده پایبند است. مثلا در همان سخنرانی معروفی که با آب و تاب فراوان به عنوان دفاع مطهری از آزادی مطلق کمونیستها یاد میشود، ایشان به صراحت از دروغگویی و تظاهر آنها گلایه میکند و از کمونیستها میخواهد که در ادعاهایشان صادق باشند. تعریف حقیقی خود را از آزادی، بیان کنند و یا مثلا وقتی در راهپیماییها شرکت میکنند عکس لنین را همراه داشته باشند نه عکس امام خمینی را!
«آنچه را واقعا به آن معتقد هستید بگوئید. حال آنکه شما میخواهید بنام آزادی عقیده دروغ بگوئید. آنکه شما به او اعتقاد دارید لنین است بسیار خوب، پس عکس لنین را هم بیاورید ولی من میپرسم چرا عکس پیشوای ما را میآورید؟ وقتی عکس امام را میآورید در واقع میخواهید به مردم بگوئید ما راهی را میرویم که این رهبر میرود در صورتیکه شما میخواهید براه دیگری بروید. دورغ گفتن برای چه؟ اغفال چرا ؟ … ما صریح و رک و پوست کنده داریم با شما حرف میزنیم و میگوئیم آقا رژیم حکومت ایدهآل ما، غیر از حکومت ایدهآل شماست. رژیم اقتصادی ایدهآل آینده ما، غیر از رژیم اقتصادی مطلوب شماست نظام اعتقادی و فکری ما، جهان بینی ما، غیر از نظام اعتقادی و فکری و جهان بینی شماست. شما نیز سخن خود را بصراحت بگوئید ما حرفها را صریح و رک میگوئیم تا هر کس که میخواهد از این راه برود و هر که نمیخواهد از راه دیگر» (پیرامون انقلاب اسلامی)
*****
نتیجه اینکه از بس به این مناظرات و این مباحث اشاره نکردهایم که برخی علنا دارند شهدای انقلاب و جمهوری اسلامی را تحریف میکنند. مثلا به گونهای درباره شهید بهشتی و شهید مطهری افسانهسرایی میکنند که انگار آنها هیچ مخالفتی با اندیشههای لیبرالی و مارکسیستی و التقاطی نداشتند و مدافع مطلق آزادی بودند. پخش و انتشار مجدد این مباحث علاوه بر اینکه بار دیگر ادعای گروههای مختلف را در معرض قضاوت عموم قرار میدهد، شهدا و متفکران بزرگ انقلاب را هم بیشتر و بهتر به نسل جدید معرفی میکند.
آهستان
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum84/thread51351.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر