روزى شيخ جعفر كاشف العطاء مبلغى بين فقراى اصفهان تقسيم كرد، پس از اتمام پول به نماز جماعت ايستاد بين دو نماز كه مردم مشغول خواندن تعقيب بودند سيدى فقير و بى ادب آمد تا مقابل امام جماعت رسيد، گفت: اى شيخ مال خمس را به من بده.
شيخ فرمود: قدرى دير آمدى متاسفانه چيزى باقى نمانده است، سيد بىادب با كمال جسارت آب دهن خود را به ريش شيخ انداخت، شيخ نه تنها هيچ گونه عكس العمل خشونتآميز از خود نشان نداد، بلكه برخاست و در حالى كه دامن خود را گرفته بود در ميان صفوف نماز گزاران گردش كرد و گفت: هر كس ريش شيخ را دوست دارد به سيد كمك كند.
مردم كه ناظر اين صحنه بودند اطاعت نموده دامن شيخ را پر از پول كردند سپس همه پولها را آورد و به آن سيد تقسيم كرد و به نماز عصر ايستاد(1).
1- فوائد الرضويه ص 74
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum160/thread52119.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر