* محمدمهدی رشادتی
امام سوم(ع) فرمود: انالکریم ینبغی له ان یصدق قوله بالفعل- انسان بزرگوار باید عمل او گفتارش را تأیید کند. (فرهنگ سخنان امامحسین(ع) ص33)
روزی حضرت با جمعی از دوستان وارد باغ خود در مدینه شد که غلام آن امام عزیز بنام صافی نگهبان آنجا بود. ورود امام بهگونهای بود که غلام متوجه نشد و مشغول غذاخوردن بود.
روش غذا خوردنش نظر امام را به خود جلب کرد. او در مقابل هر لقمه نان نصف آن را به طرف سگ میانداخت. بعد از اتمام غذا امام و همراهان را دید و با خوشحالی فراوان سلام کرد و پوزش طلبید.
حضرت پرسید: چرا نصف نانها را به سگ میدادی؟ گفت: من غلام شما و نگهبان این باغ میباشم و این سگ نیز نگهبان اینجاست. وقتی سفره انداختم در مقابلم نشست و به من نگاه میکرد. من حیا کردم که او گرسنه باشد و من غذا بخورم. لذا نانها را تقسیم کردم. وقتی امامحسین(ع) پاسخ او را شنیدند گریه کردند و فرمودند: اگر چنین است، تو را در راه خدا آزاد کردم و این دو هزار دینار را نیز به تو بخشیدم. خدمتکار گفت: اگر مرا آزاد کنی من دست از شما برنمیدارم و باغبان شما در این باغ خواهم ماند. چون ابیعبدالله وفاداری او را دید همه باغ را به او هدیه فرمود و اضافه کرد: انسان بزرگوار و کریم باید رفتارش سخن او را تصدیق و تأیید نماید. مگر به شما نگفتم که مرا حلال کن، زیرا بدون اجازه شما وارد باغ شدم. بنابراین گفتارم را با عمل تصدیق کردم که این باغ را با همه آنچه در آن است به تو بخشیدم. تو نیز دوستان و همراهان مرا میهمان به حساب آورده و به آنان احترام بگذار. خدا تو را در روز قیامت کرامت عطا کند و این اخلاق و ادب نیک تو را مبارک گرداند. (همان ص32)
حضرت سیدالشهدا(ع) در جائی فرمودند: - ایها الناس من جاد ساد و من بخل رذل- ای مردم کسی که بخشش کند به آقایی و بزرگواری دست پیدا میکند و کسی که بخل ورزد فرومایه گردد. (همان ص36) به تعبیر شهید مطهری، گاهی انسان در روح خود احساس شرافت میکند. یعنی بزرگی را به صورت شرافت احساس مینماید. این یک انسان بزرگ است نه یک خودپرست بزرگ. به خاطر احساس یک شرافت و بزرگواری پا روی خودپرستی میگذارد. بزرگواری در مقابل دنائت و پستی است. موسولینی دیکتاتور معروف ایتالیا به یکی از دوستانش گفته بود؛ من ترجیح میدهم که یک سال شیر زندگی کنم تا اینکه صدسال گوسفند باشم. این را گفت و مرتب به دوستش یک پولی میداد و میگفت خواهش میکنم این جمله را تا زندهام نقل نکن. چون من با این شرط میتوانم شیر باشم که مردم گوسفند باشند. اگر آنها این را بفهمند میخواهند مثل من شیر باشند، آن وقت من نمیتوانم دیگر شیر بمانم. در این شخص بزرگی هست اما بزرگواری نیست. بزرگوار خواهان این است که همه شیر باشند و گوسفندی باقی نماند تا طعمه دیگران شود. این یعنی احساس بزرگواری، انسانیت، کرامت، عزت.
هدف بعثت پیامبر اکرم(ص) نیز برای احیاء روح بزرگواری انسانها است. - بعثت لاتمم مکارم الاخلاق- من مبعوث شدم که اخلاقی را تکمیل کنم که در آن روح مکرمت و بزرگواری است. این عجیب است که با آنکه کلمات امامحسین(ع) آن قدر زیاد نیست ولی هیچ مطلبی از کلمات ایشان به اندازه بزرگواری و کرامت به چشم نمیخورد. اصلاً مثل اینکه روح حسین(ع) مساوی است با بزرگواری. مثلاً در آخرین لحظات عمر شریفش که رمقی برایش نمانده بود، متوجه میشود که دشمن قصد حمله و غارت خیمهها را دارد. به هر زحمتی هست بلند میشود و فریادش را بلند میکند: وای بر شما ای پیروان آل ابیسفیان که خود را به نوکری آنها پست کردهاید، اگر مسلمان نیستید انسان باشید- یک ذره جرئت داشته باشید. آزاد مرد باشید. گیرم به خدا و قیامت معتقد نیستید لااقل شرافت داشته باشید. (آزادی معنوی ص209-200)
امام سوم(ع) فرمود: انالکریم ینبغی له ان یصدق قوله بالفعل- انسان بزرگوار باید عمل او گفتارش را تأیید کند. (فرهنگ سخنان امامحسین(ع) ص33)
روزی حضرت با جمعی از دوستان وارد باغ خود در مدینه شد که غلام آن امام عزیز بنام صافی نگهبان آنجا بود. ورود امام بهگونهای بود که غلام متوجه نشد و مشغول غذاخوردن بود.
روش غذا خوردنش نظر امام را به خود جلب کرد. او در مقابل هر لقمه نان نصف آن را به طرف سگ میانداخت. بعد از اتمام غذا امام و همراهان را دید و با خوشحالی فراوان سلام کرد و پوزش طلبید.
حضرت پرسید: چرا نصف نانها را به سگ میدادی؟ گفت: من غلام شما و نگهبان این باغ میباشم و این سگ نیز نگهبان اینجاست. وقتی سفره انداختم در مقابلم نشست و به من نگاه میکرد. من حیا کردم که او گرسنه باشد و من غذا بخورم. لذا نانها را تقسیم کردم. وقتی امامحسین(ع) پاسخ او را شنیدند گریه کردند و فرمودند: اگر چنین است، تو را در راه خدا آزاد کردم و این دو هزار دینار را نیز به تو بخشیدم. خدمتکار گفت: اگر مرا آزاد کنی من دست از شما برنمیدارم و باغبان شما در این باغ خواهم ماند. چون ابیعبدالله وفاداری او را دید همه باغ را به او هدیه فرمود و اضافه کرد: انسان بزرگوار و کریم باید رفتارش سخن او را تصدیق و تأیید نماید. مگر به شما نگفتم که مرا حلال کن، زیرا بدون اجازه شما وارد باغ شدم. بنابراین گفتارم را با عمل تصدیق کردم که این باغ را با همه آنچه در آن است به تو بخشیدم. تو نیز دوستان و همراهان مرا میهمان به حساب آورده و به آنان احترام بگذار. خدا تو را در روز قیامت کرامت عطا کند و این اخلاق و ادب نیک تو را مبارک گرداند. (همان ص32)
حضرت سیدالشهدا(ع) در جائی فرمودند: - ایها الناس من جاد ساد و من بخل رذل- ای مردم کسی که بخشش کند به آقایی و بزرگواری دست پیدا میکند و کسی که بخل ورزد فرومایه گردد. (همان ص36) به تعبیر شهید مطهری، گاهی انسان در روح خود احساس شرافت میکند. یعنی بزرگی را به صورت شرافت احساس مینماید. این یک انسان بزرگ است نه یک خودپرست بزرگ. به خاطر احساس یک شرافت و بزرگواری پا روی خودپرستی میگذارد. بزرگواری در مقابل دنائت و پستی است. موسولینی دیکتاتور معروف ایتالیا به یکی از دوستانش گفته بود؛ من ترجیح میدهم که یک سال شیر زندگی کنم تا اینکه صدسال گوسفند باشم. این را گفت و مرتب به دوستش یک پولی میداد و میگفت خواهش میکنم این جمله را تا زندهام نقل نکن. چون من با این شرط میتوانم شیر باشم که مردم گوسفند باشند. اگر آنها این را بفهمند میخواهند مثل من شیر باشند، آن وقت من نمیتوانم دیگر شیر بمانم. در این شخص بزرگی هست اما بزرگواری نیست. بزرگوار خواهان این است که همه شیر باشند و گوسفندی باقی نماند تا طعمه دیگران شود. این یعنی احساس بزرگواری، انسانیت، کرامت، عزت.
هدف بعثت پیامبر اکرم(ص) نیز برای احیاء روح بزرگواری انسانها است. - بعثت لاتمم مکارم الاخلاق- من مبعوث شدم که اخلاقی را تکمیل کنم که در آن روح مکرمت و بزرگواری است. این عجیب است که با آنکه کلمات امامحسین(ع) آن قدر زیاد نیست ولی هیچ مطلبی از کلمات ایشان به اندازه بزرگواری و کرامت به چشم نمیخورد. اصلاً مثل اینکه روح حسین(ع) مساوی است با بزرگواری. مثلاً در آخرین لحظات عمر شریفش که رمقی برایش نمانده بود، متوجه میشود که دشمن قصد حمله و غارت خیمهها را دارد. به هر زحمتی هست بلند میشود و فریادش را بلند میکند: وای بر شما ای پیروان آل ابیسفیان که خود را به نوکری آنها پست کردهاید، اگر مسلمان نیستید انسان باشید- یک ذره جرئت داشته باشید. آزاد مرد باشید. گیرم به خدا و قیامت معتقد نیستید لااقل شرافت داشته باشید. (آزادی معنوی ص209-200)
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum11/thread59117.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر