رفتند تا بمانیم...
داستان از اینجا شروع شد که انسان هایی برای ناموس، برای وطن و برای آبرویشان می روند تا جلوی متجاوز را بگیرند. چه شد و چه کردند بماند که واقعاً مانده است. در تاریخ در کتاب، روزنامه و مجله، در فیلم و خیلی چیزهای دیگر ماندنی شده. اما به این جا ختم می شود که امروز برخی ها خیلی سرد از میان آنها رد می شوند. برخی از ما حتی به یادشان هم نیستیم. واژه جانباز دیگر در ادبیات فکری جوانان امروز جایی ندارد و اگر دارد کمرنگ شده است...
رفتند تا بمانیم، حالا ما مانده ایم، چقدر به این اشخاص وفا داریم؟!
چند روز پیش با جانباز شیمیایی آقای حبیب الله شیخی قهی تماس گرفتم تا حالشون رو بپرسم، متأسفانه حالشون اصلاً خوب نبود بهم گفتن الان تو محل کارم هستم و بخاری رو روشن کردم (تو اون هوای گرم تهران) ولی به شدت سردمه و به سختی نفس می کشم. با توجه به اینکه میدونستم ایشون بیشتر از 50 درصد ریه هاشون بخاطر عوارض گاز خردل و شیمیایی شدن از بین رفته خیلی ناراحت شدم و ازشون سوال کردم چرا با این حالتون دارین کار می کنید و مرخصی نمی گیرین تا برین خونه و استراحت کنید؟!
بهم گفتن من باید تا زمانی که نفسم بالا میاد به مردم خدمت کنم و نمی تونم نسبت به مشکلات دیگران بی تفاوت باشم و به سلامتی خودم فکر کنم. لطفاً شما هم ناراحت نشین من از این وضعیتم راضیم چون هر وقت حالم اینطور بد میشه و به سختی نفس می کشم، با هر نفس کشیدنم یاد خدا می افتم...
وای خدای من! چقدر طرز فکرشون با طرز فکر من فرق داره، من با یک مشکل کوچک روحیه ام را از دست میدم اونوقت ایشون با اون وضعیت ریه هاشون، روحیه بسیار خوبی دارن و بیشتر از آدمهای سالم کار می کنند!!!
من وقتی مریض میشم می گم خدایا! چرا من؟! چرا الان؟!، چرا...
ولی کسایی هستن که حتی وقتی نفسشون بالا نمیاد، میگن خدایا شکرت...
من و امثال من با یه بیماری ساده کارو تعطیل می کنیم، ولی شهدای زنده ای هستن که حاضرن تا آخرین لحظه عمرشون به مردم خدمت کنند و کارو تعطیل نکنند.
دوستای خوبم پیشنهاد می کنم، هر وقت که تونستین یه سری به آسایشگاه جانبازان بزنید و اگر ساکن تهران هستین سعی کنید حتی برای یکبار هم که شده برین بیمارستان خاتم الانبیاء عیادت جانبازای شیمیایی، تک تک اون عزیزانی که رو تختهای بیمارستان خوابیدن استاد صبر و استقامت هستند و حیفه باهاشون آشنا نشین.
باید الان که این عزیزان در کنار ما نفس می کشند قدرشون رو بدونیم نه اینکه خدای نکرده بعد از رفتنشون همش بگیم شهدا شرمنده ایم...
ازتون خواهش می کنم برای سلامتی آقای شیخی و همه جانبازای شیمیایی دعا کنید.
برگرفته از وبلاگ:
hejababharpnu.blogfa.com
hejababharpnu.blogfa.com
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum260/thread55388.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر