مجلس نمایندگان آمریکا با ۴۰۰ رأی موافق در مقابل ۲۰ رأی مخالف، لایحه محدود شدن صادرات نفت ایران را تصویب کرد. آنهم زمانی که دورهی به اصطلاح تنش زای محمود احمدی نژاد رو به پایان است و دوره تعامل و تنشزدایی حسن روحانی در پیش.
شرط عقل این بود که لااقل چند ماه به این دولت جدید فرصت میدادند و منتظر میماندند تا ببینند چه میکند و چه تحولاتی ایجاد میشود؟ وقتی همین ابتدای کار دولت روحانی، تحریمها را تشدید میکنند و همان سیاست چماقی سابق را ادامه میدهند، یعنی اینکه احمدینژاد و روحانی برای آنها فرقی ندارند. هدف اصلی، چیز دیگری است.
با این وصف چه انتظاری از ما دارند؟ که مثلا دستهایمان را بالا ببریم و تسلیم شویم؟ البته هستند کسانی که دقیقا همین تسلیم شدن را میخواهند. منظورم آمریکاییها نیست. منظورم دقیقا برخی به اصطلاح هموطنانی است که همیشه وکیل مدافع آمریکا هستند. چه وکلای مدافع مفت و مجانی و چه مواجببگیر! (چه بدبختند آنهایی که مفت و مجانی از اربابشان طرفداری میکنند. کاش لااقل هزینه وکالتشان را بگیرند و دفاع کنند!)
به هرحال واقعیت این است که آمریکا با اینکه ظاهرا از مذاکره و گفتوگو و تعامل دم میزند اما در عمل تصمیماتی میگیرد که با ادعایش نمیخواند. اگر واقعا به مذاکره اعتقاد داشتند و در نیتشان هم صادق بودند، باید لااقل حرکتی میکردند که این ادعای مذاکره را ثابت کند نه آنکه همزمان هم تهدید کنند و هم تحریم. آخر کدام آدم عاقلی حاضر است این همه دشمنی و دروغ را ببیند و باز هم به دشمنش اعتماد کند؟
همین یکی دو هفته پیش بود که رهبر انقلاب درباره مذاکره با آمریکا گفته بودند: «آمریکائىها میگویند ما میخواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب، سالها است که میگویند میخواهیم مذاکره کنیم؛ این یک فرصتى نیست که براى ما به وجود آوردند. من اول سال گفتم که خوشبین نیستم. در مسائل خاص، مذاکره را منع نمیکنم – مثل مسئلهى خاصى که در قضیهى عراق داشتیم، و بعضى از قضایاى دیگر – لیکن من خوشبین نیستم؛ چون تجربهى من این را نشان میدهد. آمریکائىها، هم غیرقابل اعتمادند، هم غیر منطقىاند، هم در برخوردشان صادق نیستند. این چهار ماهى هم که از آن صحبت ما گذشت، همین را تأیید کرد؛ موضعگیرىهاى مسئولان و دولتمردان آمریکا نشان داد که همین مطلبى که ما گفتیم – که گفتیم خوشبین نیستیم – درست است؛ خود آنها عملاً این را تأیید کردند.»
جالب اینجاست که بعد از این سخنرانی، برخی سایتهای ضدانقلاب مدعی شده بودند که رهبری در برابر خواست مردم قرار گرفته و مانع تعامل و گفتوگو شده است! این «خواست مردم» اخیرا یعنی بعد از انتخابات ۲۴ خرداد، به موضوع تحلیلهای کارشناسانهی این قبیل رسانهها تبدیل شده. به زعم جماعت ضدانقلاب، کوتاه آمدن و تسلیم شدن در برابر دشمن، بخشی از پیام مردم در انتخابات بوده! اگر این سیاست رسانهای را بگذاریم کنار آن سیاست تحریمی، به نتایج جالبی میرسیم. اینکه تعامل و مذاکره از نگاه ارباب و وکیل مدافع، یک چیز بیشتر نیست: عقبنشینی و کوتاه آمدن ایران از حقوقش و طلبکاری و پیشروی بیشتر آمریکا. یعنی تهدید و تحریم تا تسلیم.
خلاصه اینکه ما همچنان امیدواریم دولت آقای روحانی با میانهروی و تعامل خود و با تغییراتی که در ادبیاتش ایجاد میکند، یک بار دیگر این فرصت را به مردم ایران و دنیا بدهد تا با چشم خود ببینند و قضاوت کنند که کدام کشور صادق است و کدام کشور نیست؟
آهستان
شرط عقل این بود که لااقل چند ماه به این دولت جدید فرصت میدادند و منتظر میماندند تا ببینند چه میکند و چه تحولاتی ایجاد میشود؟ وقتی همین ابتدای کار دولت روحانی، تحریمها را تشدید میکنند و همان سیاست چماقی سابق را ادامه میدهند، یعنی اینکه احمدینژاد و روحانی برای آنها فرقی ندارند. هدف اصلی، چیز دیگری است.
با این وصف چه انتظاری از ما دارند؟ که مثلا دستهایمان را بالا ببریم و تسلیم شویم؟ البته هستند کسانی که دقیقا همین تسلیم شدن را میخواهند. منظورم آمریکاییها نیست. منظورم دقیقا برخی به اصطلاح هموطنانی است که همیشه وکیل مدافع آمریکا هستند. چه وکلای مدافع مفت و مجانی و چه مواجببگیر! (چه بدبختند آنهایی که مفت و مجانی از اربابشان طرفداری میکنند. کاش لااقل هزینه وکالتشان را بگیرند و دفاع کنند!)
به هرحال واقعیت این است که آمریکا با اینکه ظاهرا از مذاکره و گفتوگو و تعامل دم میزند اما در عمل تصمیماتی میگیرد که با ادعایش نمیخواند. اگر واقعا به مذاکره اعتقاد داشتند و در نیتشان هم صادق بودند، باید لااقل حرکتی میکردند که این ادعای مذاکره را ثابت کند نه آنکه همزمان هم تهدید کنند و هم تحریم. آخر کدام آدم عاقلی حاضر است این همه دشمنی و دروغ را ببیند و باز هم به دشمنش اعتماد کند؟
همین یکی دو هفته پیش بود که رهبر انقلاب درباره مذاکره با آمریکا گفته بودند: «آمریکائىها میگویند ما میخواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب، سالها است که میگویند میخواهیم مذاکره کنیم؛ این یک فرصتى نیست که براى ما به وجود آوردند. من اول سال گفتم که خوشبین نیستم. در مسائل خاص، مذاکره را منع نمیکنم – مثل مسئلهى خاصى که در قضیهى عراق داشتیم، و بعضى از قضایاى دیگر – لیکن من خوشبین نیستم؛ چون تجربهى من این را نشان میدهد. آمریکائىها، هم غیرقابل اعتمادند، هم غیر منطقىاند، هم در برخوردشان صادق نیستند. این چهار ماهى هم که از آن صحبت ما گذشت، همین را تأیید کرد؛ موضعگیرىهاى مسئولان و دولتمردان آمریکا نشان داد که همین مطلبى که ما گفتیم – که گفتیم خوشبین نیستیم – درست است؛ خود آنها عملاً این را تأیید کردند.»
جالب اینجاست که بعد از این سخنرانی، برخی سایتهای ضدانقلاب مدعی شده بودند که رهبری در برابر خواست مردم قرار گرفته و مانع تعامل و گفتوگو شده است! این «خواست مردم» اخیرا یعنی بعد از انتخابات ۲۴ خرداد، به موضوع تحلیلهای کارشناسانهی این قبیل رسانهها تبدیل شده. به زعم جماعت ضدانقلاب، کوتاه آمدن و تسلیم شدن در برابر دشمن، بخشی از پیام مردم در انتخابات بوده! اگر این سیاست رسانهای را بگذاریم کنار آن سیاست تحریمی، به نتایج جالبی میرسیم. اینکه تعامل و مذاکره از نگاه ارباب و وکیل مدافع، یک چیز بیشتر نیست: عقبنشینی و کوتاه آمدن ایران از حقوقش و طلبکاری و پیشروی بیشتر آمریکا. یعنی تهدید و تحریم تا تسلیم.
خلاصه اینکه ما همچنان امیدواریم دولت آقای روحانی با میانهروی و تعامل خود و با تغییراتی که در ادبیاتش ایجاد میکند، یک بار دیگر این فرصت را به مردم ایران و دنیا بدهد تا با چشم خود ببینند و قضاوت کنند که کدام کشور صادق است و کدام کشور نیست؟
آهستان
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum321/thread53691.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر