۱۳۹۱ دی ۴, دوشنبه

شرك از ديدگاه قرآن‏


شرك از ديدگاه قرآن‏











کتاب : تفسير حكيم جلد پنجم

نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان






انتخاب هر بتى به هر صورت صورت و شكل و به هر كيفيت و تحت هر عنوان و در يك كلمه قرار دادن هر معبودى در كنار معبود حق و مؤثر دانستن آن در زندگى چه زندگى مادى و چه معنوى و اعتقاد به اين كه اين بت يا آن بت مظهر قدرتى نامرئى است، و در صورت پرستيده شدن امور زندگى به اصلاح مى‏آيد، امرى باطل، خيالى، واهى و پوچ است، و عبادت و بندگى در برابر او عين ضلالت و گمراهى و سبب پست دشن روح و نابود شدن عزت، و پايمال گشتن كرامت و سوختن فضائل و حسنات و به كار افتادن استعدادها در طريق شيطانى و موجب فتنه و فساد و بر باد رفتن شخصيت، و خراب شدن دنيا و آخرت و نهايتاً افتادن در چاه هلاكت روحى و گرفتار آمدن به عذاب ابدى است.

معبودهاى باطل و بت‏هاى جاندار و بى‏جان اثر مثبتى در حيات انسان ندارند، و هرگز قدرت باز كردن گرهى، از زندگى بر عهده آنان نيست و بى‏جان و جاندارشان در ايام گرفتارى‏ها و مصائب و به ويژه در آخرت انسان را رها كرده و ناپديد مى‏شوند و گناه بدبخت شدن را به گردن پرستندگان خود مى‏اندازند!!



اين فقير چهارده مسئله بسيار مهم را از قرآن مجيد در اين سطور رقم مى‏زنم، باشد كه خوانندگان عزيز با حقايقى در اين زمينه آشنا شوند:




1- همه پيامبران الهى به امت‏هاى خود به ويژه به مشركانشان با همه وجود اعلام مى‏كردند كه ما از جانب پديد آورنده‏ى آفرينش فرمان يافته‏ايم كه به عبادت او قيام نموده و شريكى براى او قرار ندهيم، زيرا حضرت او قدرت بى‏نهايت است و در هيچ كارى نياز به شريك ندارد.

پيامبر بزرگوار اسلام فرمان يافت كه همانند انبياء پيش از خود اين معنا را با صداى رسا به گوش مردم برساند.

قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ: «1»

بگو: من فرمان يافته‏ام كه خداى يكتا و وجود مقدسى كه مستجمع همه صفات كماليه است را عبادت كنم، و به پرستش او گردن نهم و براى حضرتش هيچ شريكى قرار ندهم، فقط به سوى او دعوت مى‏كنم، و بازگشتم تنها به جانب اوست.



2- قرآن مجيد براى پدر و مادر ارزشى خاص قايل است، اغلب آيات حق پدر و مادر را پس از حق خدا ذكر كرده‏اند، قرآن به فرزندان دستور اكيد مى‏دهد به پدر و مادرتان احساس كنيد، و در برابر آنان فروتن و خاكسار باشيد، و ملاحظه هيچ مسئله‏اى را در احسان به آنان و فروتنى در برابرشان نداشته باشيد، آنان تابع هر مسلكى كه باشند بايد از احترام و احسان فرزندان برخوردار باشند و فرزندان نبايد در رعايت حق آنان احساس خستگى نمايند و حق گفتن كلمه‏اى كه آنان را دچار رنج كند ندارند، ولى پدر و مادر با همه موقعيت و جايگاهى كه به عنوان پد و مادر دارند، اگر از انسان خواستند كه براى خدا شريكى را معتقد شود و مقام توحيد را با شرك آلوده سازد، ابداً حق اطاعت از آنان را در اين زمينه ندارد:

وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً: «2»

و اگر آن دو نفر به تلاش و كوشش برخيزند تا تو را بر اساس جهل و نادانى و چيزى را شريك من قرار دهى از آنان پيروى مكن، ولى در دنيا با آن دو نفر به شيوه‏اى پسنديده معاشرت كن.



3- آنان كه بت‏هاى جاندار و بيجان و طاغوت‏ها و زورمداران و اهل ثروت و مكنت را در زندگى خود دخيل مى‏دانند، و فكر مى‏كنند اگر اينان نباشند، نمى‏توانند به زندگى خود سر و سامان دهند، و حضرت حق به تنهائى در كارگردانى و تدبير كافى نيست، و حتماً بايد در جنب خدا به قدرتى و به عنصرى و به شخصى تكيه كرد تا چرخ زندگى بچرخد مشرك هستند، و اين گناه عظيم كه در باطن آتش بسيار سوزنده‏اى است اعمال خوب و حسنات و خيرات آنان را بى‏اثر مى‏سازد، و چيزى از صالحات آنان كه به پاداش خدا برسد در پرونده‏ى ايشان نمى‏ماند، و به تعبير زيباى قرآن همه اعمال مثبت آنان از اثر مى‏افتد.

ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدِينَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِي النَّارِ هُمْ خالِدُونَ: «3»

و مشركان و اين بت‏پرستان و شخص‏پرستان گمراه در حالى كه با كردار و رفتارشان بر ضد خود به كفر و انكار حقايق گواهى مى‏دهند، صلاحيت آباد كردن مساجد خدا را ندارند اينانند كه اعمالشان بى‏اثر و تباه است و در آتش جاودانه‏اند.



4- خداوند بزرگ جامع همه صفات كمال، و در قدرت و قوت ذاتى بى‏نهايت، و بر غيب و شهود احاطه قيومى دارد، و در هيچ امر و برنامه و كارى به كمك گرفتن از كسى و چيزى نيازمند نيست.

او چون به وجود آمدن چيزى را اراده كند با فرمان تكوينى كُن بدون فاصله به وجودش مى‏آورد.

قدرتش بر هر چيزى احاطه دارد، و بر انجام هر كارى مقتدر و تواناست.

اعتقاد به اين كه در كارگردانى و كارش داراى شريك است، دروغ و افترائى بيش نيست، و اين دروغ و افترا از گناهانى است كه عذاب اليم به دنبال دارد، و هر كس با اين عقيده باطل بميرد ابداً راه نجاتى براى او نيست، و همه درها در قيامت به روى او بسته است.

إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظِيماً: «4»

يقيناً خدا شرك‏ورزى به حضرتش را نمى‏آمرزد، و گناه غير آن را براى هر كس كه بخواهد مى‏آمرزد، و هر كس براى خدا شريكى قرار دهد مسلماً گناه بزرگى مرتكب شده است.



5- انسان به تعبير قرآن مجيد گاهى در گمراهى است‏ «5»، و زمانى در گمراهى آشكار «6»، و روزگارى در گمراهى بسيار دور است‏ «7»، يعنى گمراهى و ضلالتى كه آدمى را از دسترسى به رحمت واسعه خدا براى ابد محروم مى‏سازد، شرك در آيات قرآن مجيد به عنوان گمراهى بسيار دور شمرده شده است و گناهى است‏ كه سبب مى‏شود همه درهاى فيوضات الهيه به روى انسان در دنيا و آخرت بسته شود.

إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِيداً: «8»

قطعاً خداوند گناه شرك‏ورزى به حضرتش را نمى‏آمرزد، و گناه غير آن را براى هر كس بخواهد مى‏آمرزد، و هر كس براى خدا شريك قرار دهد يقيناً به گمراهى بسيار دور افتاده است.



6- مشركان كه براى حضرت حق در ربوبيتش و در تدبير و كارگردانى‏اش از بت و غير بت شريك قرار داده‏اند، همه درهاى بهشت را به روى خود بسته، و همه درهاى دوزخ را به روى خود باز كرده‏اند و در غوغاى محشر هيچ ياورى كه از آنان دفاع كند نخواهند داشت.

قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ: «9»

مسيح به بنى‏اسرائيل گفت: اى بنى‏اسرائيل خداى را كه پروردگار من و پيامبر شماست بپرستيد، مسلماً هر كس براى خدا شريك قايل شود، بى‏ترديد خدا بهشت را بر او حرام مى‏كند، و جايگاهش آتش است، و براى ستم‏كاران هيچ ياورى نيست.



7- گول‏خورده‏هاى روزگار، كه با فتنه‏گرى اربابان كفر و نفاق، و با دچار شدن به شتسشوى مغزى، براى حضرت حق معتقد به شريك شدند، و از اين طريق هم به گمراهى افتادند، هم به پوچى و پوكى دچار شدند، و هم جيب دين‏سازان را از مال دنيا پر كردند و براى ارضاى خواسته‏هاى نامعقول آنان وجود خود را هزينه نمودند، نميدانم چرا به اين حقيقت فكر نكردند كه آنچه را از اشخاص يا عناصر شريك خدا خواندند نه اين كه قدرت آفريدن چيزى را نداشتند بلكه خود مخلوق خالق يكتا و مصنوع صانع حكيم بودند، مخلوقى‏ بى‏قدرت و ضعيف، مخلوقى ناتوان و محدود، مخلوقى كه همه وجودش در دايره تكوين به كارگردانى حق در عرصه حيات بروز و ظهور داشت، مخلوقى كه اگر عنصر بود قابليت تغيير به هر شكلى را داشت و اگر شخص بود با دچار شدنش به حمله ميكروب و ويروس از پاى مى‏افتاد.

به راستى فرعون‏هاى تاريخ كه گروهى را در بند بندگى خود به اسارت كشيدند چه قدرتى داشتند و در برابر حوادث چه مقاومتى از خود نشان دادند، مگر نه اين بود كه هر كدام از آنان با كمترين حادثه‏اى به تخته تابوت گرفتار شدند، و به خاك تيره سر گذارده در خانه قبر كه براى آنان خانه ظلمت، وحشت، تاريكى بود جاى داده شدند، انسان‏هاى بر اساس چه دليل و برهانى آنان را به عنوان ربّ خود و شريك در ربوبيت حق انتخاب كردند.

عناصرى چون چوب، فلز، و ..... كه از آنها بت ساخته مى‏شد، و آن بت را فتنه‏جويان و فريب‏كاران مظهر قدرتى نامرئى در عرصه هستى در اعتقاد بت‏پرستان جاى مى‏دادند، چه شگفت‏انگيز است كه پرستيده مى‏شدند، در حالى كه همه آنان را بدون اين كه بتوانند از خود دفاع كنند با اندكى آتش مى‏توانستند بسوزانند يا به امواج آب رودخانه‏اى داده تا آب آنها را به دريا برده، در اعماق دريا از چشم‏ها ناپديد كنند.

اف بر بت‏پرستان، اسف بر آنان كه فرعون‏ها را بندگى كردند!!

قرآن به آنان خطاب مى‏كنند:

أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ، وَ لا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ: «10»

آيا موجوداتى را شريك او قرار مى‏دهند كه قدرت ندارند كمترين چيزى را بيافرينند و خودشان آفريده مى‏شوند؟!



8- قرآن در جهت نفى شريك از حضرت حق، از مشركان دعوت مى‏كند به وضع آنچه را شريك خدا مى‏دانند با چشم عقل نظر كنند، تا با اين نگاه نظر به اين نتيجه برسند كه خداى يكتا و پروردگار مهربان شريكى ندارد، و آنچه را شريكان خدا قرار داده‏اند در عرصه هستى و به ويژه در امور تكوينى هيچ كارى از دستشان بر نمى‏آيد، و كمترين كاربردى در جهان خلقت ندارند.

قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً فَهُمْ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً: «11»

بگو: از قدرت و تدبير معبودانتان كه به جاى خدا مى‏پرستيد مرا خبر دهيد، به من بنمايانيد كه چه چيزى از زمين را آفريده‏اند، يا اين كه شركتى با خدا در آفرينش آسمان‏ها دارند، يا به آنان كتابى داده‏ايم كه از آن بر حقانيت اعتقاد و ادعاى خود دليل و برهانى دارند؟! قطعاً چنين نيست كه آنان مى‏پندارند بلكه ستمكاران يكديگر را جز بر اساس فريب وعده نمى‏دهند.



9- ايجاد جهان آفرينش، و باز گرداندنش به قيامت كارى نيست كه بر عهده مخلوقى باشد، مخلوق در هر حدى از قدرت و توانمندى قرار داشته باشد از ساختن يك پر كاه عاجز است، مخلوق به بسيارى از امور خود جاهل است چه رسد به انجام كارى كه علم بى‏جهل نياز دارد، مخلوق از گذشته و بسيارى از امور حال فعلى و از همه آينده بى‏خبر است، كجا تسلط به مبدء و معاد دارد؟!

مخلوق و شروع خلقت جهان، مخلوق و باز گرداندن جهان به قيامت؟!

مخلوق يعنى موجودى كه در پديد آمدنش هيچ اختيارى ندارد، و در مرگش اراده‏اش بى‏پايه و پوچ است، مخلوق يعنى موجودى سراپا نياز، مسكنت، تهى‏دستى، فقر، احتياج و محدويت، مخلوق كجا مى‏تواند شريك خالق در مسئله خلقت و رزق و ربوبيت و كارگردانى و تدبير امور باشد؟!

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ: «12»



10- خداى مهربان هر كارى كه به مصلحت انسان يا موجود ديگر باشد با قدرت و اراده حكيمانه و نگاه عالمانه‏اش انجام مى‏دهد، و نياز ندارد كه در انجام كار، كسى يا چيزى جفت و شفيع قدرت و اراده او گردد، مشركان كه گمان ميبرند بت‏ها شفيع آنان در تحقق خواسته‏هاى آنان نزد خدا هستند، دچار گمان باطل و خيال فاسد هستند.

أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً وَ لا يَعْقِلُونَ.

قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ: «13»

نه اين كه بى‏خبران از حقايق درباره قدرت خدا نمى‏انديشند بلكه به جاى خدا از بتان و معبودهاى باطل شفيعانى براى خود گرفته‏اند، بگو: آيا از آنها شفاعت مى‏طلبيد هر چند مالك چيزى و اختياردار شفاعتى نباشند و جداى از علم و عقل زيست كنند و حتى پرستش كنندگان خود را نشناسند؟!

بگو شفاعت يكسره ويژه خداست، فرمانروائى آسمان‏ها و زمين در سيطره اوست، سپس به سوى او باز گردانده مى‏شويد.



11- بت‏ها كه تراشيده شده‏ها و ساخته‏هاى دست بى‏خبران است و به عللى واهى به معبود شدن انتخاب شدند، و انتخاب كنندگان شكل و صورت زندگى را از آنان مى‏گرفتند، و آئين بت‏پرستى بر افكار و آراء و عقايدشان اثرگذار بود، جاويد و ابدى نيستند، و روزى مى‏رسد كه از آنها هيچ اثر و خبرى نخواهد بود، و آن روز روزى است كه پرستش كنندگان بت‏ها مات و مبهوت مى‏شوند و عرصه حيات خود را از آن مخلوقات بى‏قدرت خالى ديده به فرياد مى‏آيند، و دنبال دستگيره نجات مى‏گردند ولى هيچ وسيله‏اى را براى رهائى و آزادى از گرفتارى‏ها نمى‏يابند.

وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى‏ مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ: «14»

و لحظه ورود به جهان ديگر به آنان خطاب مى‏شود: همان گونه كه شما را نخستين بار در رحم مادر تنها و دست خالى از همه چيز آفريديم، اكنون هم تنها به نزد ما آمديد، و آنچه را در دنيا به شما داده بوديم پشت سر گذاشته و همه را از دست داديد و شفيعانتان را كه در ربوبيت و عبادت ما شريك مى‏پنداشتيد همراهتان نمى‏بينيم، يقيناً پيوندهاى شما با همه چيز قطع شده و آنچه را شريكان خدا گمان مى‏كرديد از دستتان رفته و ناپديد و گم شده‏اند.



12- مشركان در هيچ روزگارى به عاقبت خوش و سرانجام نيك نرسيدند، عمرى را در گناه و فتنه و فساد و مخالفت با حق سپرى كردند، و بار سنگينى از معاصى را بر دوش برداشتند و با خفت و خوارى و ذلت و بيچارگى مردند، و آثار آنان هم پس از مدتى بر باد رفت و ردپائى از خودشان و آثارشان جز اندكى از ساخته‏هايشان براى عبرت گرفتن ديگران بر جاى نماند.

قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ كانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ: «15»

بگو: در زمين گردش كنيد پس با تأمل بنگريد كه سرانجام كسانى كه پيش‏تر زندگى مى‏كردند و مرتكب گناه مى‏شوند چگونه شد، بيش‏تر آنان اسير آئين شرك بودند.



13- عرصه قيامت عرصه عجيبى است، براى درك اوضاع قيامت بايد در اسامى آن دقت كرد، و به عمق آيات مربوط به قيامت دقت عقلى نمود، قيامت‏ روزى است كه حتى همه خوبان با داشتن ايمان و اخلاق و عمل صالح نيازمند به رحمت حضرت حق هستند، و آنجا هر دستگيره‏ى نجاتى از بالاترين ارزش برخوردار است، در آن فزع اكبر، و غوغاى بى‏نظير، مشركان تهيدست سرگردان و سر بزيرند، و آنچه را در دنيا مى‏پنداشتند دستگيره نجات و شفيع آنان براى بيرون رفتن از چاه گرفتارى است در قيامت نمى‏بينند، و براى نجات خود راهى پيدا نمى‏كنند و از شدت بدبختى براى رهائى از عذاب متوسل به دروغ هم مى‏شوند:

وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ:

ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ.

انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ. «16»

و ياد كن روزى كه همه آنان را در قيامت جمع مى‏كنيم، سپس به كسانى كه براى خدا شريك قرار دادند مى‏گوئيم:

شريكانتان كه آنها را شريك خدا مى‏پنداشتيد كجايند تا شما را از عذاب امروز نجات دهند؟!

پس آن روز بهانه و عذرشان براى رهائى از عذاب فقط اين است كه خواهند گفت به الله پروردگارمان سوگند كه ما مشرك نبوديم.

با تأمل بنگر كه چگونه بر خود دروغ مى‏بندند، و آنچه را به دروغ شريك خدا مى‏پنداشتند از دستشان رفت و گم شد.



14- سرانجام مشركان در قيامت به خاطر شريك قرار دادن براى خدا به ويژه در عبادت و بندگى و اطاعت و فرمانبردن از طواغيت كه از بدترين مراحل شرك است، و اين اطاعت و فرمانبردارى سبب تسلط بت‏هاى جاندارى چون فرعونيان، امويان، عباسيان و دولت‏هاى ملحد و كافر در طول تاريخ بر ملت‏ها شد عذابى‏ بسيار سخت و غير قابل تخفيف، و آتشى جاودانه و دوزخى ابدى و هميشگى است.

إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ.

لَوْ كانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها وَ كُلٌّ فِيها خالِدُونَ.

لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ هُمْ فِيها لا يَسْمَعُونَ.

به آنان گويند: يقيناً شما و معبودانى كه به جاى خدا مى‏پرستيديد هيزم دوزخيد، بى‏ترديد شما در آن وارد خواهيد شد.

اگر آنچه را شريك خدا قرار داديد معبود بر حق بودند وارد دوزخ نمى‏شدند در حالى كه همه بتان و بت‏پرستان در دوزخ جاودانه‏اند.

آنان در ميان شعله‏هاى آتش نعره‏هاى دردناكى دارند و در آنجا سخنى اميدوار كننده نمى‏شنوند.

راستى باطل‏گرائى، و معبود پنداشتن مخلوق، و تكيه بر تكيه‏گاه پوچ و توخالى سبب چه دردسرهائى براى انسان و موجب چه عذاب دردناكى آن هم به صورت ابدى براى اوست.



پی نوشت ها:



______________________________




(1)- رعد 36.

(2)- لقمان 15.

(3)- توبه 17.

(4)- نساء 48.

(5)- قمر 47.

(6)- مريم 38.

(7)- سبا 8.

(8)- نساء 116.

(9)- مائده، 72.

(10)- اعراف 191- 192.

(11)- فاطر 40.

(12)- يونس 34.

(13)- زمر 43- 44.

(14)- انعام 94.

(15)- روم 42.

(16)- انعام 22- 24.





پایگاه عرفان





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum79/thread46975.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


http://ifttt.com/images/no_image_card.png محبّ الزهراء

هیچ نظری موجود نیست: