زن(همسر) خوب
یکی از بهترین اشعاری که میتوان نظر سعدی را درباب زنان از آن برگرفت،ابیاتی است که در بوستان در باب عالم تربیت آورده و در آنها به مقایسهی زن خوب و زن بد میپردازد.در این رابطه سعدی در بیان صفات زن خوب چند ویژگی را ذکر میکند:فرمانبری، پارسایی، غمگساری، خوبروی بودن، یکدلی، خوش سخنی، عیب پوشی، خانه،باد و همخوابه دوست و امانتدار.به اعتقاد سعدی چنین زنی مرد درویش را پادشاه میکند و چنین مردی باید به خاطر آن که چنین همسری همراه اوست، پنج نوبت شکر به جای آورد.
به اعتقاد سعدی چنین زنی حتی اگر در عین پارسایی و خوشسخنی، بدسیما باشد، نسبت به زنی زیباروی و بداخلاق مرجح است سعدی بر این باور است که چنین زنی آرامدل است ضمن آن که باید از همسر بد به خدا پناه برد.
بگوی آنچه دانی سخن سودمند *** وگر هیچ کس را نیاید پسند
که فردا پشیمان بر آرد خروش *** که آوخ چرا حق نکردم به گوش
زن خوب فرمانبر پارسا *** کند مرد درویش را پادشا
برو پنج نوبت بزن بر درت *** چو یاری موافق بود در برت
همه روز اگر غم خوری غم مدار *** چو شب غمگسارت بود در کنار
که را خانه آباد و همخوابه دوست *** خدا را به رحمت نظر سوی اوست
چو مستور باشد زن و خوبروی *** به دیدار او در بهشت است شوی
کسی برگرفت از جخان کام دل *** که یکدل بود با وی آرامدل
اگر پارسا باشد و خوش سخن *** نگه در نکویی و زشتی مکن
زن خوش منش دل فشاند که خوب *** که یکدل بود با وی آرامدل
اگر پارسا باشد و خوش سخن *** نگه در نکویی و زشتی مکن
زن خوش منش دل فشاند که خوب *** که آمیزگاری بپوشد عیوب
ببرد از پریچهره زشت خوی *** زن دیوسیمای خوش طبعگوی
چو حلوا خورد سرکه از دست شوی *** نه حلوا خورد سرکه اندوده روی
دلارام باشد زن نیکخواه *** ولی زن بد خدایا پناه
زن (همسر)بد
در ادامه همین ابیات، سعدی به توصیف زن بد میپردازد و آن را به کلاغی تشبیه مینماید که با طوطی همنفس و همقفس است و طوطی در پی فرصتی است برای رهایی از بند قفس. سعدی آواره شدن در جهان از دست چنین زنی را به بیچارگی، تحمل همخانگی با هسر بد ترجیح داده، بر این باور است که زن بد مثل کفش تنگ است که بدون کفش رفتن (نداشتن همسر بد) بهتر از داشتن کفش تنگ است و بلای سفر را به جان خریدن بهتر از جنگ هر روزه در منزل و گرفتاری در زندان اولی بر ابروهای گره کردهی زن بداخلاق در خانه است.به همین جهت سفر برای صاحب خانهای که بانوی زشت اخلاق در خانه دارد، عید است.
در ادامه این اشعار میتوان چنین دریافت که زن بد از نظر سعدی زنی است که:صدایش بر شوهرش بلند است، راه بازار در پیش گیرد، به حرف مرد خود گوش نمیدهد، جاهل است و ناراست کردار،امانتدار نیست،بر روی بیگانه میخندد، زنی است که در خانه آرام و قرار نمیگیرد.
به همین دلیل سعدی معتقد است:
ز بیگانگان چشم زن کور باد *** چو بیرون شد از خانه در گور باد
ابیاتی که سعدی در وصف زن بد سروده است،بدین شرح است:
چو طوطی کلاغش بود هم نفس *** غنیمت شمارد خلاص ار قفس
سر اندر جهان نه به آوارگی *** وگر نه بنه دل به بیچارگی
تهی پای رفتن به از کفش تنگ *** بلای سفر به که در خانه جنگ
به زندان قاضی گرفتار به *** که در خانه دیدن بر ابرو گره
سفر عید باشد بر آن کدخدای *** که بانوی زشتش بود در سرای
در خرمی بر سرایی ببند *** که بانگ زن از وی برآید بلند
چو زن راه بازار گیرد بزن *** و گرنه تو در خانه بنشین چو زن
اگر زن ندارد سوی مرد گوش *** سراویل کحلیش در مرد پوش
زنی را که جهل است و ناراستی *** بلا بر سر خود نه زن خواستی
چو در کلیهی جو امانت شکست *** از انبار گندم فرو شوی دست
بر آن بنده حق نیکویی خواسته است *** که با او دل و دست زن راست است
چو در روی بیگانه خندید زن *** دگر مرد گو لاف مردی مزن
زن شوخ چون دست در قلیه کرد *** برو گو بنه پنجه بر روی مرد
چو بینی که زن پای بر جای نیست *** پبات از خردمندی و رای نیست
گریز از کفش در دهان نهنگ *** که مردن به از زندگانی به ننگ
بپوشانش از چشم بیگانه روی *** وگر نشنود چه زن آنگه چه شوی
یکی از بهترین اشعاری که میتوان نظر سعدی را درباب زنان از آن برگرفت،ابیاتی است که در بوستان در باب عالم تربیت آورده و در آنها به مقایسهی زن خوب و زن بد میپردازد.در این رابطه سعدی در بیان صفات زن خوب چند ویژگی را ذکر میکند:فرمانبری، پارسایی، غمگساری، خوبروی بودن، یکدلی، خوش سخنی، عیب پوشی، خانه،باد و همخوابه دوست و امانتدار.به اعتقاد سعدی چنین زنی مرد درویش را پادشاه میکند و چنین مردی باید به خاطر آن که چنین همسری همراه اوست، پنج نوبت شکر به جای آورد.
به اعتقاد سعدی چنین زنی حتی اگر در عین پارسایی و خوشسخنی، بدسیما باشد، نسبت به زنی زیباروی و بداخلاق مرجح است سعدی بر این باور است که چنین زنی آرامدل است ضمن آن که باید از همسر بد به خدا پناه برد.
بگوی آنچه دانی سخن سودمند *** وگر هیچ کس را نیاید پسند
که فردا پشیمان بر آرد خروش *** که آوخ چرا حق نکردم به گوش
زن خوب فرمانبر پارسا *** کند مرد درویش را پادشا
برو پنج نوبت بزن بر درت *** چو یاری موافق بود در برت
همه روز اگر غم خوری غم مدار *** چو شب غمگسارت بود در کنار
که را خانه آباد و همخوابه دوست *** خدا را به رحمت نظر سوی اوست
چو مستور باشد زن و خوبروی *** به دیدار او در بهشت است شوی
کسی برگرفت از جخان کام دل *** که یکدل بود با وی آرامدل
اگر پارسا باشد و خوش سخن *** نگه در نکویی و زشتی مکن
زن خوش منش دل فشاند که خوب *** که یکدل بود با وی آرامدل
اگر پارسا باشد و خوش سخن *** نگه در نکویی و زشتی مکن
زن خوش منش دل فشاند که خوب *** که آمیزگاری بپوشد عیوب
ببرد از پریچهره زشت خوی *** زن دیوسیمای خوش طبعگوی
چو حلوا خورد سرکه از دست شوی *** نه حلوا خورد سرکه اندوده روی
دلارام باشد زن نیکخواه *** ولی زن بد خدایا پناه
زن (همسر)بد
در ادامه همین ابیات، سعدی به توصیف زن بد میپردازد و آن را به کلاغی تشبیه مینماید که با طوطی همنفس و همقفس است و طوطی در پی فرصتی است برای رهایی از بند قفس. سعدی آواره شدن در جهان از دست چنین زنی را به بیچارگی، تحمل همخانگی با هسر بد ترجیح داده، بر این باور است که زن بد مثل کفش تنگ است که بدون کفش رفتن (نداشتن همسر بد) بهتر از داشتن کفش تنگ است و بلای سفر را به جان خریدن بهتر از جنگ هر روزه در منزل و گرفتاری در زندان اولی بر ابروهای گره کردهی زن بداخلاق در خانه است.به همین جهت سفر برای صاحب خانهای که بانوی زشت اخلاق در خانه دارد، عید است.
در ادامه این اشعار میتوان چنین دریافت که زن بد از نظر سعدی زنی است که:صدایش بر شوهرش بلند است، راه بازار در پیش گیرد، به حرف مرد خود گوش نمیدهد، جاهل است و ناراست کردار،امانتدار نیست،بر روی بیگانه میخندد، زنی است که در خانه آرام و قرار نمیگیرد.
به همین دلیل سعدی معتقد است:
ز بیگانگان چشم زن کور باد *** چو بیرون شد از خانه در گور باد
ابیاتی که سعدی در وصف زن بد سروده است،بدین شرح است:
چو طوطی کلاغش بود هم نفس *** غنیمت شمارد خلاص ار قفس
سر اندر جهان نه به آوارگی *** وگر نه بنه دل به بیچارگی
تهی پای رفتن به از کفش تنگ *** بلای سفر به که در خانه جنگ
به زندان قاضی گرفتار به *** که در خانه دیدن بر ابرو گره
سفر عید باشد بر آن کدخدای *** که بانوی زشتش بود در سرای
در خرمی بر سرایی ببند *** که بانگ زن از وی برآید بلند
چو زن راه بازار گیرد بزن *** و گرنه تو در خانه بنشین چو زن
اگر زن ندارد سوی مرد گوش *** سراویل کحلیش در مرد پوش
زنی را که جهل است و ناراستی *** بلا بر سر خود نه زن خواستی
چو در کلیهی جو امانت شکست *** از انبار گندم فرو شوی دست
بر آن بنده حق نیکویی خواسته است *** که با او دل و دست زن راست است
چو در روی بیگانه خندید زن *** دگر مرد گو لاف مردی مزن
زن شوخ چون دست در قلیه کرد *** برو گو بنه پنجه بر روی مرد
چو بینی که زن پای بر جای نیست *** پبات از خردمندی و رای نیست
گریز از کفش در دهان نهنگ *** که مردن به از زندگانی به ننگ
بپوشانش از چشم بیگانه روی *** وگر نشنود چه زن آنگه چه شوی
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum387/thread46909.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
http://ifttt.com/images/no_image_card.png كبوتر حرم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر